دشمنشناسی کسانی که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزی به نام استقلال ملی، هویت ملی، شخصیت و عزّت ملی باور ندارند. تربیتهایشان طوری است که به آنها اجازه نمیدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکباری در یک کشور، چقدر برای یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم برای بعضی از آنها چندان اهمیت و ارزشی ندارد. اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعّالیت میکنند، تبلیغات میکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه میدهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانشآموزان و سایر قشرهای مختلف جوان - هر جا هستند، درک میکنند که برای یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکباری بیگانه باشد. هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشهای جز نقشهی استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه میایستد. این، آن جهتگیریِ ضدّ استبدادی ملت ایران است. البته تلاشهایی از طرف دشمنان هست: تبلیغات میکنند، حرف میزنند، سفسطه میکنند؛ بعضی حتّی سعی میکنند روز سیزده آبان را - که روز مقاومت در مقابل استکبار است - به روز نرمش در مقابل امریکا تبدیل کنند! اگر نگوییم ساده لوحی است، ناچاریم بگوییم خیانت است؛ منتها چون انسان نمیخواهد بگوید خیانت، لابد این کارها از روی سادهلوحی و غفلت است. شما جوانان باید خیلی هوشیار و بیدار باشید؛ باید اهداف دشمن را بشناسید. امروز قدرت استکباری امریکا هدفش تسلط بر دنیاست و این چیزی نیست که پنهان و پوشیده باشد. حتی دولتهای اروپایی از تهاجم فرهنگی و از دخالت و از نفوذ مداخله جویانهی پول امریکا گله دارند. مسأله، مسألهی تصرّف و دستاندازی است. البته کشورهایی هستند که نمیتوانند مقاومت کنند و بایستند؛ اما ملت ایران ایستاده است. آن طرفِ مقابل هم تهدید میکند، تطمیع میکند، چربزبانی میکند، تبلیغات میکند؛ از همهی اینها هم یک هدف را دنبال میکند، تا اینکه راهی بگشاید و مجدّداً وارد کشور ایران شود و دوباره بساطش را پهن کند و بتواند آن وضع شرمآور قبل از انقلاب را برای ملت ایران تکرار نماید؛ اما بدون تردید ملت ایران در مقابل این طمعهای استکباری، با قدرت تمام خواهد ایستاد.
بحمداللَّه امروز جمهوری اسلامی در سطح دنیا دارای عزّت و چهرهی پیشرونده است. تلاشهای امریکاییها برای اینکه بتوانند ملت و دولت ایران را محاصره کنند و در انزوا بیندازند، به جایی نرسیده است و هرگز هم به جایی نخواهد رسید. ملت ما پشتِ سر مسؤولان نظام ایستاده است. شناختن دشمن از همه مهمتر است. دشمن سعی میکند خود را دوست جلوه دهد و شعارهای ملتها را عوض کند؛ کمااینکه شعار ضدّیت با صهیونیسم را در میان بعضی از دولتمردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافی کردند! یکی از کارهایشان تبدیل کردن شعارهاست. ملت و دولتی تسلیم میشود که دشمن را درست نشناسد، یا دچار فساد و بدبختی باشد؛ اما اگر دشمن شناسی بود - که من این توصیه را به جوانان دارم - آنوقت شعارها، شعارهای روشن و آگاهانهای خواهد بود و آنچه که دشمن میخواهد، به فضل پروردگار آن را در میان ملت ایران به دست نمیآورد.1378/08/12
مذاکره با آمریکا مقابلهی ملت ما با استکبار، ریشهی دینی هم دارد. کلمهی استکبار و مستکبر و در مقابلش استضعاف و مستضعف، در قرآن هست. وقتی ملت ما با این روحیه در مقابل امریکا و دستگاه فاسدِ وابسته به امریکا ایستاد، یک پشتوانهی عظیم از اعتقادات و ایمان دینی پشت سرش بود و همین هم توانست او را موفّق کند و پیش ببرد. استکبار وارد هر کشوری میشود، سعی میکند آن کشور را تهی کند؛ یعنی تا هر جا بتواند، همه چیز آن کشور را به نفع خود مصادره میکند. امروز خودِ امریکاییها - یعنی همان دستگاه تبلیغاتیای که گفتم - در صف مقدّم و بعضی قلم به مزدهای واقعاً حقیر و پست، و شاید هم یک عدّه گول خورده و غافل در داخل کشور ما در صفِ پشت سر آنها خیال میکنند که اگر امریکا ارتباطاتش با کشوری - مثلاً جمهوری اسلامی - عادّی شد و رابطه برقرار کردند، ناگهان همهی مشکلات اقتصادی ملت ایران حل خواهد شد! اگر کسی اینطور فکر کند، خطای عظیمی مرتکب شده است. ملت ایران، ارتباط با امریکا را یک دوره تجربه کرده است. امریکاییها از سال سیودو که زمام قدرت استکباری را در ایران در دست گرفتند، تا سالهای پنجاهوشش و پنجاهوهفت هرچه داشتیم، از ما گرفتند؛ هرچه بوده است، بردند. اغلب گرفتاریهای امروز ملت ایران مربوط به آن دوران و همچنین دوران تسلّط انگلیسیهاست. انگلیس هم مثل امریکاست؛ فرقی نمیکند. قبل از امریکاییها، انگلیسیها بر سیاست ایران مسلّط بودند. از اواخر دوران قاجار تا روی کار آمدن رضاخان، تا بعد - تا سال سیودو - همه چیز در ایران در دست انگلیسیها بود. حکومت میآوردند، حکومت میبردند؛ نفت را میبردند، منابع را میبردند؛ فرهنگ را رقم میزدند و هر کار میخواستند، میکردند. بعد هم امریکاییها آمدند و در آن رقابت بینالمللی خودشان، از انگلیسیها تحویل گرفتند؛ مثل یک منطقهی مفتوحه!
یک ملت، با ارتباط با دولتی که اهداف استکباری دارد، هیچ خیر و سودی نمیبرد. الان ببینید؛ کشورهایی که با امریکا ارتباط دارند - کشورهای گوناگونی که در آسیا و آفریقا و سایر جاها هستند - بسته به قدرت خودشان؛ اگر قدرت علمی بالایی داشتند، اگر در آنها قدرت پیشرفت دانش و فنآوری و استقلال وجود داشته باشد، به همان اندازه میتوانند مقاومت کنند. اگر در درون خودشان نتوانسته باشند یک بنای شامخ بهوجود آورند، آن قدرت استکباریِ امریکا نه فقط به آنها سودی نمیرساند، بلکه از آنها بهره میبرد، به آنها ضربه هم میزند؛ آنها را به بازار فروش محصولات خود - چه محصولات نظامی و چه محصولات بیارزش دیگر - بدل میکند؛ به غارت منابع آنها میپردازد و در همهی امور آنها هم دخالت میکند. این، هدف استکبار است. در این سه، چهار سال اخیر، گاهی امریکاییها در گوشه و کنار گفتند که ما مایلیم با ایران ارتباط داشته باشیم! سه، چهار سال است که گاهی این حرفها را میزنند. البته اینکه گفتن نداشت؛ معلوم است که میخواهند ارتباط داشته باشند؛ اما هدف آنها از این ارتباط چیست؟ این را پوشیده نگه میداشتند؛ تا این اواخر که یکی از دولتمردانشان - حالا دولتمردان که چه عرض کنم؛ طرف، خانم بود! - سادهلوحی بهخرج داد و چیزی را که آنها نمیگفتند، او در کلماتش افشا کرد! گفت ما با ایران رابطه برقرار میکنیم؛ لیکن شرط این رابطه این است که ایران اوّل باید مسألهاش را با اسرائیل حل کند! بله؛ اصلاً قضیه همین است. این را همیشه ما میگفتیم، اما بعضیها ملتفت نبودند! مسألهی اصلی امریکا در رابطه با هر کشوری و بخصوص در رابطه با ایران اسلامی - که امروز بلندترین پایگاه مبارزه با اسرائیل اینجاست - همین مسأله است. صهیونیستها گردانندگان سیاست امریکایند. دیدید که همین چند روز قبل، باز آن شخص دیگرشان در محفل صهیونیستها رفت و برای دلخوشی آنها، یا به تعبیر وزارت خارجهی ما - که تعبیر خوبی است - برای خوش رقصی، در مقابل آنها از ایران بدگویی کرد! مسأله، مسألهی صهیونیستهاست؛ مسألهی حضور نیروی غاصب اسرائیل - مثل یک غدّهی سرطانی - در قلب ملتهای اسلامی است که بزرگترین بدبختیها برای ملتهای اسلامی از این ناحیه آمده است. بنابراین، مسألهی ارتباطی که مطرح میکنند، مسألهی صادقانهای نیست. ارتباط برای این است که بتوانند بهطور مرتّب خواستههای خودشان را تکرار و دیکته کنند و ما را تهدید نمایند!1378/08/12
تهاجم فرهنگی کسانی که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزی به نام استقلال ملی، هویت ملی، شخصیت و عزت ملی باور ندارند. تربیتهایشان طوری است که به آنها اجازه نمیدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکباری در یک کشور، چقدر برای یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم برای بعضی از آنها چندان اهمیت و ارزشی ندارد. اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعالیت میکنند، تبلیغات میکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه میدهند؛ اما دل متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانشآموزان و سایر قشرهای مختلف جوان - هر جا هستند، درک میکنند که برای یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکباری بیگانه باشد. هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشهای جز نقشهی استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه میایستد. این، آن جهتگیری ضد استبدادی ملت ایران است. البته تلاشهایی از طرف دشمنان هست: تبلیغات میکنند، حرف میزنند، سفسطه میکنند؛ بعضی حتی سعی میکنند روز سیزده آبان را - که روز مقاومت در مقابل استکبار است - به روز نرمش در مقابل امریکا تبدیل کنند! اگر نگوییم ساده لوحی است، ناچاریم بگوییم خیانت است؛ منتها چون انسان نمیخواهد بگوید خیانت، لابد این کارها از روی سادهلوحی و غفلت است. شما جوانان باید خیلی هوشیار و بیدار باشید؛ باید اهداف دشمن را بشناسید. امروز قدرت استکباری امریکا هدفش تسلط بر دنیاست و این چیزی نیست که پنهان و پوشیده باشد. حتی دولتهای اروپایی از تهاجم فرهنگی و از دخالت و از نفوذ مداخله جویانهی پول امریکا گله دارند. مسأله، مسألهی تصرف و دستاندازی است. البته کشورهایی هستند که نمیتوانند مقاومت کنند و بایستند؛ اما ملت ایران ایستاده است. آن طرف مقابل هم تهدید میکند، تطمیع میکند، چربزبانی میکند، تبلیغات میکند؛ از همهی اینها هم یک هدف را دنبال میکند، تا اینکه راهی بگشاید و مجددا وارد کشور ایران شود و دوباره بساطش را پهن کند و بتواند آن وضع شرمآور قبل از انقلاب را برای ملت ایران تکرار نماید؛ اما بدون تردید ملت ایران در مقابل این طمعهای استکباری، با قدرت تمام خواهد ایستاد.1378/08/12
انزوای سیاسی بحمداللَّه امروز جمهوری اسلامی در سطح دنیا دارای عزّت و چهرهی پیشرونده است. تلاشهای امریکاییها برای اینکه بتوانند ملت و دولت ایران را محاصره کنند و در انزوا بیندازند، به جایی نرسیده است و هرگز هم به جایی نخواهد رسید. ملت ما پشتِ سر مسؤولان نظام ایستاده است. شناختن دشمن از همه مهمتر است. دشمن سعی میکند خود را دوست جلوه دهد و شعارهای ملتها را عوض کند؛ کمااینکه شعار ضدّیت با صهیونیسم را در میان بعضی از دولتمردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافی کردند! یکی از کارهایشان تبدیل کردن شعارهاست. ملت و دولتی تسلیم میشود که دشمن را درست نشناسد، یا دچار فساد و بدبختی باشد؛ اما اگر دشمن شناسی بود - که من این توصیه را به جوانان دارم - آنوقت شعارها، شعارهای روشن و آگاهانهای خواهد بود و آنچه که دشمن میخواهد، به فضل پروردگار آن را در میان ملت ایران به دست نمیآورد. امیدواریم خدای متعال شما جوانان را حفظ کند. با نور هدایت خود همهی دلها را هدایت کند و گامهای ملت ایران را استوار بدارد و دشمنان ملت ایران را منکوب فرماید و انشاءاللَّه شما جوانان با توجّهات ولیّعصر ارواحنافداه آیندههای روشن و درخشان را در این کشور ببینید و با دستِ خودتان بسازید.1378/08/12
هویت ملی اوّلین احساسی که یک ملت در مقابله با روح و خوی استکباری دارد، احساس دینی نیست؛ احساس غیرت ملی است؛ احساس هویّت و احساس وجود است؛ چون استکبار وقتی وارد کشوری شد و بر آن کشور مسلّط گردید، هویت ملی آن ملت را انکار میکند. منابع آن کشور را غارت میکند، در امور سیاسی آن کشور دخالت میکند؛ اما همهی اینها فرع انکار هویّت آن ملت است. استکبار، اوّل هم که وارد میشود، نمیگوید من میآیم تا هویت ملی شما مردم را انکار کنم؛ اینطور که نمیآید؛ به بهانههای مختلف وارد میشود. وقتی وارد شد، آن چیزی را که هدف میگیرد، هویت ملی است. یعنی فرهنگ، اعتقادات، دین، اراده، استقلال، حکومت، اقتصاد و همه چیز را از آن ملت سلب میکند و در مشت خود میگیرد؛ همان چیزی که در ایران قبل از انقلاب اتّفاق افتاده بود. این احساس است که ملتها را در مقابل استکبار به جوش و خروش میآورد؛ لذا شما میبینید ملتهایی که این را هم ندارند، مسلمان هم نیستند، امروز - نه آنروز؛ آنروز کسی جرأت نمیکرد در مقابل امریکا بایستد؛ این راه را ملت ایران باز کرد - تا آن جایی که میتوانند، در مقابل امریکا میایستند.1378/08/12
جنگسالاری ملت ایران کاری کرده است که قدرتی مثل قدرتِ امروز امریکا و دستگاه استکباری، درمانده است. آن کار این است که ملت و دولت ایران و نظام جمهوری اسلامی اعلان کردهاند که میخواهند مستقل باشند و در راه آرمانهای بلند خود، بدون اجازه خواستن از هیچ قدرتی حرکت کنند و باقی بمانند. همین را اینها نمیخواهند. اینکه کشور، دولت و ملتی در دنیا هست که برای رأی امریکا، دخالت امریکا و ارادهی قاهرهی این استبداد بینالمللی، وزنی قائل نیست، همین برای استکبار بسیار مهمّ و سنگین و از آن طرف، بسیار لاعلاج است. در برابر این، کاری نمیتوانند بکنند؛ چهکار میتوانند بکنند؟ اگر ما با کسی اعلان جنگ کرده بودیم، میگفتند شما جنگطلبید. اگر ما به ملتی ظلم کرده بودیم، میگفتند شما ظالمید. اینها را که نمیتوانند بگویند. ملت ایران با هدفهایی که برای خود تعریف کرده و آنها را آسان هم بهدست نیاورده است، میخواهد بدون اینکه قدرتی دخالت کند، بدون اینکه از کسی اجازه بگیرد، در راه شرف و منافع و آرمانهای خود، با مجاهدتی طولانی حرکت کند. دستگاه استکبار نمیتواند این را ببیند و تحمل کند. مبارزهی با استکبار که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکاست جزو ذاتِ این انقلاب و جزو کارها و خواستههای اصلی و اساسی این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدیدآمیز قبل از انقلاب تن دهد! همهی آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسألهی مبارزه با استکبار دارند. البته کسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلًا دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملإ عام تخطئه و رد کردند، کسانی بودند که میگفتند نه، چه اشکالی دارد؟! اینها نه هویت ملی سرشان میشود، نه غیرت ملی سرشان میشود، نه عزّت ملی میفهمند یعنی چه، نه میدانند که استقلال یک ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلًا حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همهی قشرها هم بودند. البته افراد کمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس روحانینماها بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. تودهی ملت، آگاهان ملت، افراد باایمان، بخصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت میکردند. آن روز هنوز کشتار دانشآموزان در میان نبود؛ میفهمیدند که این موضع درست است؛ بسیاری هم وارد میدان میشدند. وقتیکه مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریکا در ایران آشکار گردید، عدّهی بیشتری فهمیدند. وقتی انقلاب پیروز شد، دلهای ناباورتری به راه آمدند و ایمان پیدا کردند؛ اما درعینحال در همان روز هم من یادم است که در شورای انقلاب، بعضی از افراد هیئت دولتِ آن روز که در شورای انقلاب شرکت میجستند، کار دانشجویان را تخطئه میکردند و میگفتند چرا به سفارت امریکا رفتند؟! اینها دلشان آن طرف بود.1378/08/12
روشنفکری ملت ایران با هدفهایی که برای خود تعریف کرده و آنها را آسان هم بهدست نیاورده است، میخواهد بدون اینکه قدرتی دخالت کند، بدون اینکه از کسی اجازه بگیرد، در راه شرف و منافع و آرمانهای خود، با مجاهدتی طولانی حرکت کند. دستگاه استکبار نمیتواند این را ببیند و تحمل کند. مبارزهی با استکبار که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکاست جزو ذاتِ این انقلاب و جزو کارها و خواستههای اصلی و اساسی این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدیدآمیز قبل از انقلاب تن دهد! همهی آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسألهی مبارزه با استکبار دارند. البته کسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلًا دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملإ عام تخطئه و رد کردند، کسانی بودند که میگفتند نه، چه اشکالی دارد؟! اینها نه هویت ملی سرشان میشود، نه غیرت ملی سرشان میشود، نه عزّت ملی میفهمند یعنی چه، نه میدانند که استقلال یک ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلًا حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همهی قشرها هم بودند. البته افراد کمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس روحانینماها بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. تودهی ملت، آگاهان ملت، افراد باایمان، بخصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت میکردند. آن روز هنوز کشتار دانشآموزان در میان نبود؛ میفهمیدند که این موضع درست است؛ بسیاری هم وارد میدان میشدند. وقتیکه مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریکا در ایران آشکار گردید، عدّهی بیشتری فهمیدند. وقتی انقلاب پیروز شد، دلهای ناباورتری به راه آمدند و ایمان پیدا کردند؛ اما درعینحال در همان روز هم من یادم است که در شورای انقلاب، بعضی از افراد هیئت دولتِ آن روز که در شورای انقلاب شرکت میجستند، کار دانشجویان را تخطئه میکردند و میگفتند چرا به سفارت امریکا رفتند؟! اینها دلشان آن طرف بود.1378/08/12
استکبار, ایستادگی مقابل استکبار, استکبارستیزی مقابلهی ملت ما با استکبار، ریشهی دینی هم دارد. کلمهی استکبار و مستکبر و در مقابلش استضعاف و مستضعف، در قرآن هست.1378/08/12
مردم ایران, استکبار, استکبارستیزی, ایستادگی مقابل استکبار, مقاومت ملت ایران, تسلیم, تسلیم ظلم شدن اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدید آمیز قبل از انقلاب تن دهد.1378/08/12
عزت ملی امروز شما به مناطق مختلف دنیا نگاه کنید من حالا نمیخواهم از کشورها اسم بیاورم؛ اما این خبرها، خبرهای موجودِ ساری و جاری در دنیاست در فلان کشور که آمریکاییها پایگاه نظامی دارند و به مردم ظلم میکنند، علیه آنها تظاهرات ملی میشود. در فلان کشور که فلان مقام امریکایی میخواهد برود، مردم قبل از آمدن او روی دیوارها مینویسند که نیا! در فلان کشور، فلان قرارداد استعماری و استکباری را با دولت آن کشور امضا میکند و مردم به جوش و خروش میآیند؛ منتها دولتها به خاطر مصالح خودشان نمیگذارند صداهای مردم همهگیر شود. دستگاه تبلیغاتی استکبار هم که دنیا را گرفته است. امروز تقریباً امپراتوری خبری، فضای تبلیغاتی دنیا را پر کرده است. این رادیوهایی که شما اطّلاع دارید به زبان فارسی در ایران امواج منتشر میکنند، اینها بخشی از همان امپراتوری عظیم خبری برای اغفال ملتهاست؛ اکثر هم در مشت صهیونیستها یا سرمایهداران بزرگی است که منافعشان با منافع امریکا گره خورده است. نمیگذارند این خبرها در دنیا درست پخش شود؛ اما ملتها در مقابل دخالت استکباری میایستند و به جوش و خروش میآیند. درعینحال هر ملتی این توفیق و اقبال را ندارد که بتواند کاری را که ملت ایران کرد، بکند. امتیاز ملت مسلمان ما، همین احساس ایستادگی در مقابل استکبار، همین احساس عزّت ملی و غرور ملی و احساس مقابله با آن قدرتی است که میخواهد وجود او را انکار کند. ملت ایران، کارِ کارستان و جانانهای کرد؛ برای همین هم با ملت ایران بسیار بسیار بدند. کاری که ملت ایران کرد، تا آنروز هیچ ملتی با امریکا نکرده بود. با تجربههایی که برایشان پیش آمد، تا امروز هم نگذاشتهاند که این تجربه در ملتها و در کشورهای دیگر تکرار شود؛ ولی البته نخواهند توانست. قدرت ملتها بالاخره فائق خواهد آمد؛ که حالا این به عهدهی آینده است و اگر ما هم نبینیم، شما إن شاء اللّه آن روزها را خواهید دید.1378/08/12
عزت ملی مبارزهی با استکبار که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکاست جزو ذاتِ این انقلاب و جزو کارها و خواستههای اصلی و اساسی این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدیدآمیز قبل از انقلاب تن دهد! همهی آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسألهی مبارزه با استکبار دارند. البته کسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلًا دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملإ عام تخطئه و رد کردند، کسانی بودند که میگفتند نه، چه اشکالی دارد؟! اینها نه هویت ملی سرشان میشود، نه غیرت ملی سرشان میشود، نه عزّت ملی میفهمند یعنی چه، نه میدانند که استقلال یک ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلًا حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همهی قشرها هم بودند. البته افراد کمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس روحانینماها بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. تودهی ملت، آگاهان ملت، افراد باایمان، بخصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت میکردند. آن روز هنوز کشتار دانشآموزان در میان نبود؛ میفهمیدند که این موضع درست است؛ بسیاری هم وارد میدان میشدند. وقتیکه مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریکا در ایران آشکار گردید، عدّهی بیشتری فهمیدند. وقتی انقلاب پیروز شد، دلهای ناباورتری به راه آمدند و ایمان پیدا کردند؛ اما درعینحال در همان روز هم من یادم است که در شورای انقلاب، بعضی از افراد هیئت دولتِ آن روز که در شورای انقلاب شرکت میجستند، کار دانشجویان را تخطئه میکردند و میگفتند چرا به سفارت امریکا رفتند؟! اینها دلشان آن طرف بود.کسانی که دلشان آن طرف است، الآن هم هستند. اینها به چیزی به نام استقلال ملی، هویت ملی، شخصیت و عزّت ملی باور ندارند. تربیتهایشان طوری است که به آنها اجازه نمیدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکباری در یک کشور، چقدر برای یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم برای بعضی از آنها چندان اهمیت و ارزشی ندارد. اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعّالیت میکنند، تبلیغات میکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه میدهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان دانشجویان، دانشآموزان و سایر قشرهای مختلف جوان هرجا هستند، درک میکنند که برای یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکباری بیگانه باشد. هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشهای جز نقشهی استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه میایستد. این، آن جهتگیریِ ضدّ استبدادی ملت ایران است.1378/08/12
تبیین حوداث تاریخی 13 آبان سه حادثهای هم كه در مثل سیزده آبان اتّفاق افتاده است، مجموعاً و باهم درخور تأمّل و تعمّق و ژرفبینی است. اگر دقّت كنید، هركدام از این سه حادثه، یك چهره از استكبار و یك چهره از مردمی را كه در مقابل استكبارند، نشان میدهد. تركیب این چهرهها، یك حقیقت سیاسی مهم را روشن میكند. حادثهی اوّل، حادثهی تبعید امام در سال 1343 است. قضیه اینگونه بود كه آمریكاییها قانون كاپیتولاسیون را در ایران به كرسی نشاندند. معنای كاپیتولاسیون این است كه آمریكاییها یا افراد وابسته به هر قدرت بیگانهی مسلّطی در هر كشور دیگر، اگر جنایتی كردند، دستگاه قضائی آن كشور حق ندارد جنایت آنها را رسیدگی كند، به محاكمهی آنها بپردازد و حكم صادر كند! آن روز بیش از دویست هزار نفر امریكایی در مشاغل مختلف در ایران حضور داشتند. معنای این قانون كه در مجلس وابستهی فاسدِ آن روز به دستور دربارِ وابستهی فاسد تصویب شد این بود كه اگر از این دویست، یا سیصد هزار نفر امریكایی ساكن ایران كه حقوقهای كلانی میگرفتند و در همهی امور كشور دخالت میكردند، یك نفر جنایتی مرتكب شد قتلی كرد، دزدیای كرد، هر كاری كرد دادگستری و دستگاه قضائی ایران حق ندارد به او بگوید بالای چشمت ابروست و بایستی قضاوت در بارهی او زیر نظر آمریكاییها انجام شود! این، یكی از قوانین ذلّتبار برای همهی ملتهایی بود كه به آن تن دادند. اما امام تسلیم نشدند و مقاومت كردند. فریاد امام در قم، در میان طلّاب علوم دینی بلند شد و این قانون را تقبیح كردند. رژیم وابسته هم عكسالعمل نشان داد؛ امام را گرفت و به تركیه تبعید كرد. این مربوط به چه شرایطی است؟ این مربوط به آن شرایطی است كه دولت امریكا با دولت ایران كمال دوستی و همبستگی را دارد باهم منافع مشترك دارند و امریكا در ایران حضور دارد. یكی از نشانهها و ثمرات حضور قدرت امریكا در كشور ما، همین قضیه است. قضیهی دوم، قضیهی سیزدهم آبان سالِ پنجاه و هفت است كه دوران شور و اعتلای مبارزات ضدّ رژیم و ضدّ امریكایی در ایران است. این باز یك چهرهی دیگر را نشان میدهد. در چنین روزی، دستگاههای وابسته به رژیم كه همه یا بسیاری از آنها تربیت شده و دستور گرفته از آمریكاییها بودند حتّی به دانشآموزان هم رحم نكردند. در این حادثه، دهها دانشآموز كشته شدند. البته همیشه میكشتند، همیشه بر روی مردم فشار میآوردند؛ اما اینطور یكجا در شهر تهران این تعداد دانشآموز به خاك و خون كشیده شوند، این هم یك چهرهی دیگرِ استكبار است. این مربوط به كجاست؟ این مربوط به آن جایی است كه مبارزات ملت با آن استكبارِ زیادهطلب و فزونیخواه بالا میگیرد. در چنین شرایطی، استكبار دیگر به هیچچیز رحم نمیكند. علیرغم همهی شعارهای انسان دوستی و مردم دوستی و طرفداری از جوانان، حتّی با دانشآموز هم كه سروكار میافتد، دهها دانشآموز را به قتل میرساند! قضیهی سوم، چهرهی دیگری است. مربوط به آن وقتی است كه همین ملت كه سالهای متمادی آن ظلمها و آن تحقیرها و آن دخالتها و آن غارتگریها را تحمّل كرده است دیگر به پیروزی رسیده است. در دوران پیروزی این ملت، امریكا به زاویه رانده شده است؛ اما اینجا هم دستگاه جاسوسی امریكا از تلاش بازنمیماند و حركاتی انجام میدهد كه مردم و امام را دچار سوءظنّ شدید نسبت به سفارت امریكا میكند و جوانانی از میان دانشجویان، در چنین روزی، از راهپیمایی روز سیزدهم آبان استفاده و سفارت امریكا را تسخیر میكنند. جوانان دانشجو به آنجا رفتند و اسناد و مدارك را جمعآوری كردند و دهها جلد كتاب در حدود هفتاد جلد یا شاید هم بیشتر منتشر نمودند كه این كتابها نشاندهندهی ارتباط سفارت امریكا با عناصر وابستهی خودشان در داخل كشور ما بعضی مربوط به قبل از انقلاب، بعضی هم مربوط به بعد از انقلاب بود. بعضی از آنها حتی در دولت موقّتِ آن روز انقلاب هم منصب و مقام داشتند؛ یعنی آمریكاییها دست بر نداشته بودند! بنابراین، سه چهره از استكبار در روز سیزدهم آبان ماه دیده میشود: یكی در دوران اوج اقتدار امریكا در ایران كه كاپیتولاسیون را به وجود میآورد و مقاومت امام را كه مظهر مقاومت ملت ایران بود، و پاسخ جوانان را كه آن روز، اوّل جوانان حوزهی علمیه، بعد هم جوانان همهی كشور پاسخ دادند به همراه دارد. قضیهی دوم در هنگامِ اوج مبارزات همین ملت با استكبار است كه نشاندهندهی خوی درّندگی استكبار است كه حتّی دانشآموز و نوجوان را به خاك و خون میكشد. قضیهی سوم هم مربوط به وقتی است كه این ملت بعد از سالها اسارت توانسته است روی پای خود بایستد. انقلابش پیروز شده است و دولت تشكیل داده؛ اما آنها جاسوسی میكنند! اینجا ملت مقتدرانه وارد میدان میشود و ماجرای سفارت امریكا اتّفاق میافتد. اینها سه رمز و سه نماد بودند. اگر این سه قضیه را بر روی هم جمع كنید، بهطور كلّی چهرهی استكبار، چهرهی مردم مظلوم، سرنوشت استكبار و سیر حركت استكباری در كشور ما شناسایی میشود.1378/08/12