نهضت امام خمینی / انقلاب اسلامی / امام خمینی(ره) / نهضت امام/ نهضت اسلامی
عدم اتکا نهضت امام خميني(ره) به تشكيلات حزبی
از سالهای 50 و 49 تا 54 و 55 شدّت اختناق و فشار زیاد بود. گروهها، گروهكها، احزاب سیاسی گوناگون، مخفی، مبارز، سیاسی، غیرسیاسی بهوجود میآمدند و همه در زیر فشارهای رژیم مضمحل میشدند و از بین میرفتند و یا بیخاصیت میشدند. با اینكه بعضی از آنها پشتیبانهای سیاسی بینالمللی هم داشتند؛ به بلوك شرق و غرب - بخصوص به شرق - متّصل بودند و از آنجا هدایت و كمك میشدند، اما نهضت امام متّكی به تشكیلات حزبی نبود. امام هیچ تشكیلات حزبی در داخل كشور نداشت؛ عدّهای شاگردان و دوستان و آشنایان به فكر او و متن مردم بودند. امام هم وقتی در اعلامیهها پیام میداد، مخاطب او، آن عده دوستان و آشنایان مخصوص او نبودند؛ مخاطب او، متن مردم بودند. او با متن مردم و تودهی مردم حرف میزد و آنها را هدایت میكرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال، از راه دور این مایهی فكر اسلامی و نهضت اسلامی را اوّلاً در ذهنها عمیق كند، ثانیاً در سطح جامعه توسعه دهد؛ دلهای جوانان و ذهنها و ایمانها را به آن متوجّه كند، تا زمینه برای آن انقلاب عظیم آماده شود.1378/03/14
لینک ثابت
جايگاه رهبري امام خميني در پيروزي انقلاب اسلامي ايران
خیلیها در داخل كشور كارهای بزرگ و مخلصانه و فداكارانهای انجام میدادند، اما اگر مركزیّت امام نبود، هیچكدام از این كارها نبود؛ همهی این تلاشها شكست میخورد و همهی این انسانها از نفس میافتادند. آن كسی كه از نفس نمیافتاد، او بود و دیگران هم به نیروی او قوّت و نیرو میگرفتند. بعد هم هدایت حقیقی یك حركت انقلابی و یك نهضت بزرگ در طول مدت چهارده سال و عبور دادن آن از آن همه عقبات گوناگون توسط آن بزرگوار بود. طوری شد كه افكار غیر اسلامی و ضدّ اسلامی به انزوا گراییدند و به حاشیه رانده شدند؛ روز به روز فكر اسلامی و این تفكّر منطقی و مستحكم و قوی، غلبهی خود را بر افكار دیگر ثابت و آشكار كرد. در همهی قضایای مهم، حضور امام محسوس بود. در سال 1347، امام در نجف مركز فقاهت فكر «ولایت فقیه» را با اتّكاء به مایههای محكم فقهی از آب درآورد. البته «ولایت فقیه» جزو مسلّمات فقه شیعه است. اینكه حالا بعضی نیمهسوادها میگویند امام «ولایت فقیه» را ابتكار كرد و دیگر علما آن را قبول نداشتند، ناشی از بیاطّلاعی است. كسی كه با كلمات فقها آشناست، میداند كه مسألهی «ولایت فقیه» جزو مسائل روشن و واضح در فقه شیعه است. كاری كه امام كرد این بود كه توانست این فكر را با توجّه به آفاق جدید و عظیمی كه دنیای امروز و سیاستهای امروز و مكتبهای امروز دارند، مدوّن كند و آن را ریشهدار و مستحكم و مستدل و باكیفیت سازد؛ یعنی به شكلی درآورد كه برای هر انسان صاحبنظری كه با مسائل سیاسی روز و مكاتب سیاسی روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد. عزیزان من! در ایران، در آن دوران چهاردهساله بخصوص در این سالهای آخر مبارزان اسلامی احساس تنهایی نمیكردند؛ همیشه احساس میكردند كه امام با آنها مرتبط و متّصل است. در ماجرای درگذشت فرزندش، یك بُعد دیگر از ابعاد این شخصیت عظیم آشكار شد. خیلیها بزرگند، عالمند، شجاعند؛ اما آن كسانی كه این عظمتها در درون عواطف و در زوایا و اعماق دل آنها امتداد داشته باشد، خیلی زیاد نیستند. مرد مسنّی در سنین نزدیك به هشتاد سال در آن زمان، وقتیكه فرزند فاضل و برجستهاش از دنیا رفت كه در واقع پسر او هم یك پسر برجسته و یك فاضل و یك عالم ممتاز و یك امید آینده بود جملهای كه از او نقل شد و شنیده شد، این بود كه «مرگ مصطفی از الطاف خفیّهی الهی است»! او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقّی كرد؛ اینطور فهمید كه خدا به او لطف كرده است؛ آن هم لطفی پنهانی! ببینید چقدر عظمت میخواهد در یك انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایی كه در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل كوه استواری آنها را تحمّل كرد، ریشهاش در همین عظمت روحی است كه در مقابل مرگ عزیزی اینچنین، چنین برخوردی پیدا میكند. بعد هم قضیهی تبعید ایشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به كویت و سپس به فرانسه بود؛ كه فرمود اگر به من اجازهی اقامت در كشوری ندهند، فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پیامم را به همهی دنیا خواهم رساند. آن عظمت، آن شجاعت، آن شرح صدر، آن استقامت كمنظیر، آن قدرت رهبری الهی و پیامبرگونه، باز خودش را در اینجا نشان داد. این هم بُعد جدیدی از ابعاد شخصیت آن بزرگوار بود. بعد هم كه جریانِ آمدن ایشان به ایران و مواجهه با آن قضایا و تشكیل نظام جمهوری اسلامی بود.1378/03/14
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), انقلاب اسلامی, نهضت امام خمینی, حاکمیت اسلام, اهداف انقلاب اسلامی, اهداف امام خمینی
انقلاب و نهضت امام، براى حاكميت اسلام بود.1378/03/14
لینک ثابت
در سال ۱۳۴۰ مرحوم آیةاللَّه بروجردی - مرجع تقلید - درگذشت... بعد از گذشت حدود یک سالونیم از فوت مرحوم آیةاللَّه بروجردی، نهضت اسلامی شروع شد. در نیمه دوم سال ۱۳۴۱... خیلیها شنیدند که تصویبنامه دولت در آن زمان، قید مسلمان بودن و سوگند به قرآن برای فرد منتخب را حذف کرده است؛ اما خیلی توجّه نکردند که این چقدر اهمیت دارد! درعینحال خیلی اهمیت داشت....این را کسی نمیفهمید؛ اما امام این را فهمید و ایستاد....
تا آن روز هیچ کس از بزرگان حوزههای علمیه و مراجع حدس نمیزد که یک حرکت دینی، آن هم در آن دوران اختناق، اینگونه بتواند پشتیبانی مردم را جلب کند؛ اما امام در همان روز گفت من به پشتیبانی این مردم حرکت میکنم؛ مردم را به این بیابان قم دعوت میکنم. او میدانست که اگر مردم را دعوت کند، از همه ایران جمع میشوند و یک اجتماعِ عظیمِ غیرقابل علاج برای دولت آن وقت و رژیم فاسد به وجود میآورند.
.... سال ۴۲ - یعنی سال دوم مبارزه - رسید که سال شدّت عملها و فشارها و کشتارها بود. آنجا امام مثل خورشیدی در آسمانِ امیدهای ملت ایران ظاهر شد. ... چه در اوّل سال ۴۲ که ماجرای حمله کماندوها به مدرسه فیضیه و حوزه قم پیش آمد و چه در پانزده خرداد سال ۴۲ که عظمت امام در آنجا آشکار شد. ملت ایران ناگهان احساس کرد که پشت و پناهی دارد؛ قلّه عظیمی وجود دارد که میتواند به او چشم بدوزد و به آن توجّه کند. امام در پانزده خرداد اینگونه در صحنه ظاهر شد. بعد از این ماجرا، زندان و تبعید و فشارهای فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود. ... امام در آن سال - در سال شروع مبارزه - شصتوسه ساله بود. ... زندان رفتن و تبعید شدن برای کسی در آن سنین، کار آسانی نبود.... این جریان، درسال ۴۲ و ۴۳ به تبعید چهارده ساله امام، اول به ترکیه و بعد هم به عراق منتهی شد.
در دوران تبعید امام.... با اینکه در ایران نبود، اما از راه دور، مدت چهارده سال قضایای مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی در ایران را به معنای واقعی کلمه رهبری کرد. در طول این مدت چهارده سال و بخصوص چند سال اخیر - یعنی از سالهای ۵۰ و ۴۹ تا ۵۴ و ۵۵ - شدّت اختناق و فشار زیاد بود. گروهها، گروهکها، احزاب سیاسی گوناگون، مخفی، مبارز، سیاسی، غیرسیاسی بهوجود میآمدند و همه در زیر فشارهای رژیم مضمحل میشدند و از بین میرفتند و یا بیخاصیت میشدند. با این که بعضی از آنها پشتیبانهای سیاسی بینالمللی هم داشتند؛ به بلوک شرق و غرب - بخصوص به شرق - متّصل بودند و از آن جا هدایت و کمک میشدند، اما نهضت امام متّکی به تشکیلات حزبی نبود. امام هیچ تشکیلات حزبی در داخل کشور نداشت؛ عدّهای شاگردان و دوستان و آشنایان به فکر او و متن مردم بودند. امام هم وقتی در اعلامیهها پیام میداد، مخاطب او، آن عده دوستان و آشنایان مخصوص او نبودند؛ مخاطب او، متن مردم بودند. او با متن مردم و توده مردم حرف میزد و آنها را هدایت میکرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال، از راه دور این مایه فکر اسلامی و نهضت اسلامی را اوّلاً در ذهنها عمیق کند، ثانیاً در سطح جامعه توسعه دهد؛ دلهای جوانان و ذهنها و ایمانها را به آن متوجّه کند، تا زمینه برای آن انقلاب عظیم آماده شود. خیلیها در داخل کشور کارهای بزرگ و مخلصانه و فداکارانهای انجام میدادند، اما اگر مرکزیّت امام نبود، هیچکدام از این کارها نبود؛ همه این تلاشها شکست میخورد و همه این انسانها از نفس میافتادند. آن کسیکه از نفس نمیافتاد، او بود و دیگران هم به نیروی او قوّت و نیرو میگرفتند. بعد هم هدایت حقیقی یک حرکت انقلابی و یک نهضت بزرگ در طول مدت چهارده سال و عبور دادن آن از آن همه عقبات گوناگون توسط آن بزرگوار بود. طوری شد که افکار غیراسلامی و ضدّ اسلامی به انزوا گراییدند و به حاشیه رانده شدند؛ روزبهروز فکر اسلامی و این تفکّر منطقی و مستحکم و قوی، غلبه خود را بر افکار دیگر ثابت و آشکار کرد. در همه قضایای مهم، حضور امام محسوس بود... در ایران، در آن دوران چهارده ساله - بخصوص در این سالهای آخر - مبارزان اسلامی احساس تنهایی نمیکردند؛ همیشه احساس میکردند که امام با آنها مرتبط و متّصل است1378/03/14
لینک ثابت
بعد از گذشت حدود یک سالونیم از فوت مرحوم آیةاللَّه بروجردی، نهضت اسلامی شروع شد... در طول... مدت چهارده سال و بخصوص چند سال اخیر - یعنی از سالهای ۵۰ و ۴۹ تا ۵۴ و ۵۵ - شدّت اختناق و فشار زیاد بود. گروهها، گروهکها، احزاب سیاسی گوناگون، مخفی، مبارز، سیاسی، غیرسیاسی بهوجود میآمدند و همه در زیر فشارهای رژیم مضمحل میشدند و از بین میرفتند و یا بیخاصیت میشدند. با این که بعضی از آنها پشتیبانهای سیاسی بینالمللی هم داشتند؛ به بلوک شرق و غرب - بخصوص به شرق - متّصل بودند و از آن جا هدایت و کمک میشدند، اما نهضت امام متّکی به تشکیلات حزبی نبود1378/03/14
لینک ثابت
انقلاب و نهضت امام، برای حاکمیت اسلام بود1378/03/14
لینک ثابت