من دشمن داخلی، یعنی در واقع دشمن درونی را در سه چیز، خلاصه میکنم. اعتقاد من این است که همهی این چیزها به این سه چیز برمیگردد - در بحثهای شما هم که نگاه کردم، به خیلی از این موارد، اشاره و دربارهاش بحث شده است - اگر ما بتوانیم این سه چیز را علاج کنیم، خیلی از مشکلات، حل خواهد شد. اول هم خود من، نمیخواهم از کس دیگری اسم بیاورم. بنده یکی از کسانی هستم که در جریان امور این مملکت، نقش دارم. یک مقدار از ضعفها هم در من است؛ در طبقات مختلف مسؤولین و در خواص است. هرچه پایین بیاییم، نقشها کمرنگتر میشود. این ایرادها در ماهاست؛ باید آنها را برطرف بکنیم. اگر هست، باید برطرف بکنیم؛ اگر نیست که چه بهتر!1377/12/15
لینک ثابت
یک نکتهی دیگر این است که در آسیبشناسی انقلاب، باید نقش عوامل درونی و بیرونی، هر دو ملاحظه بشود. البته این جا دو افراط وجود دارد که من مایلم ذهن خودم را همواره از هر دو افراط، رها کنم و ذهن مردم را هم برحذر بدارم که دچار این دو افراط نشوند. یکی این که ما عوامل برونی را عمده کنیم و از عوامل درونی غافل بمانیم؛ دیگری بهعکس، عوامل درونی را عمده کنیم و از عوامل بیرونی غافل بمانیم. الان کسانی هستند که به هر دو این افراطها هم مبتلا هستند؛ هر دو عامل، جداً وجود دارد. اگر انسان نگاه کند، میبیند که عوامل بیرونی، دشمنی دشمنان انقلاب از هر دو جهت است.1377/12/15
لینک ثابت
ببینید، پس ما دو جور دشمن در داخل داشتیم. در انقلاب شوروی، سرمایهدارها، زمین دارها و اینگونه افراد با انقلاب، مخالفت کردند؛ اما یک مشت روشنفکرهایی بودند که نان و آبی از رژیم گذشتهی شوروی عایدشان نمیشد، بعد هم با این رژیم، کنار آمدند و این رژیم هم زرنگی کرد و جلبشان کرد. لذا میبینید روشنفکرهایی که حتی در برههیی، ناراضی بودند، جزو رژیم جدید شوروی شدند و با آن همکاری کردند؛ برایش کتاب نوشتند! کتابهایشان الان هست؛ همان روشنفکرهای قبلی بودند - رمان نویس، شاعر، موسیقیدان و غیره - همه همکاری کردند!
در ایران نه، کسانی بودند که از لحاظ آسیب دیدن از برخورداریهای مادی، هیچ مشکلی با انقلاب نداشتند، تنها از لحاظ اینکه یک حکومت دینی بود و آنها از دین، لجشان میگرفت و دین را قبول نداشتند، با انقلاب، مقابل شدند! این یکی از مسایل و حقایق قابل توجه است؛ چون انقلاب، مدعی و مروّج دین بود و مردم را به دینداری سوق میداد و آنها تحت تأثیر فرهنگ غربی، یا تفکرات گوناگون - و به قول خودشان گرایش به ایدئولوژیها و مکتبهای گوناگون - با دین، میانهیی نداشتند، قبول نداشتند. در صورتی که حکومتهایی بودند که اصلاً انگیزههای استعماری نداشتند، نمیتوانستند هم داشته باشند؛ اما به هر دلیلی - چه به دلایل سیاسی، چه به دلایل عقیدتی - که با دین مخالف بودند، با انقلاب اسلامی، مخالف شدند! لذا یک چنین صفآراییهای عظیمی در مقابل کشور ما شده است؛ الان هم ادامه دارد!
اینها عوامل بیرونی هستند که همه، روی تضعیف انقلاب، کار کردند! شما خیال نکنید اینها بیکار نشستند؛ اینها همه کار و تلاش کردند، تا جنگی شروع شد و همه به دشمن ما در آن جنگ، کمک کردند!1377/12/15
لینک ثابت
خوب، این دشمنیها با انقلاب، الان هم وجود دارد، الان هم هست، الان هم سرمایههای زیاد و پولهای بسیاری دارد صرف میشود. بعضی از این موارد را اخیراً آمریکاییها به خاطر این که قدری وقیحتر شدهاند، اظهار میکنند؛ لیکن خیلی بیشتر از این را نمیگویند! مثلاً بیست میلیون دلاری را که در مجلسشان رسماً تصویب کردند؛ ولی خرجهایی میکنند که خیلی بیشتر از این حرفهاست!
علیه انقلاب، تبلیغاتی سازمان یافتهیی دارد میشود؛ کار مطبوعاتی، کار سیاسی و کار دیپلماسی بسیار قوی دارد میشود! عوامل آنها در داخل هم هستند؛ که این هم جزو عوامل بیرونی است. من که میگویم عوامل بیرونی، حتی کسانی منظور است که از آنها الهام میگیرند و در داخل، علیه انقلاب کار میکنند، یا قلم میزنند، یا توطئه میکنند، یا ضربهی اقتصادی و ضربهی سیاسی میزنند!
این عوامل است؛ نباید اینها را ندیده گرفت. هرکس اینها را توهّم بداند - کما این که کسانی میخواهند بگویند اینها توهّم است - مثل کسی است که شب در جنگلی قرار گرفته، اطرافش را گرگها احاطه کرده و منتظر یک لحظه غفلت او هستند، تا او را بدرند، ولی او بگوید که من خیال میکنم! خیلی خوب، خیال میکنی، بگیر بخواب! کسی غیر از خودت که ضرر نخواهد دید. لذا با «خیال میکنم»، این دشمن موجود و مترصّد، از دست نخواهد رفت. این یک طرف قضیه است.
طرف دیگر هم عوامل درونی است. عوامل درونی، یعنی مواردی که در درون خود ما انقلابیون و ما مؤمنین است؛ اینها کم نیست، زیاد است. من میخواهم عرض کنم که اگر ما این آسیبهای درونی را علاج بکنیم، آن آسیبهای بیرونی، مشکلی برای ما بهوجود نخواهد آورد.
ببینید، قرآن به طور صریح در این زمینه با ما حرف میزند؛ میگوید: «ذلک بانّاللَّه لم یک مغیّرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیّروا ما بانفسهم»؛ نعمتی که خدا به شما داد، محال است از شما بگیرد، مگر شما شرایط خودتان را عوض کنید. چون نعمت الهی، بیحساب و کتاب نیست؛ خدا تحت شرایطی نعمتی را به کسی میدهد. اگر آن شرایط را حفظ کردید، محال است که نعمت، از بین برود و پس گرفته بشود.
این جزو مضامین و مسلّمات و بیّنات دعاهای ماست. انسان در صحیفهی سجادیه و جاهای دیگر که نگاه میکند، برایش مسلم میشود که اینجوری است؛ خدا نعمت را نمیگیرد، مگر ما آن شرایط را عوض کنیم. الان این اتاق، روشن است، این چراغها الان دارند نور میدهند؛ چرا؟ لابد شرایطی وجود دارد، سیمهایی، امکاناتی و فضایی هست؛ اگر اینها تغییر پیدا کند، طبیعی است که این هم نخواهد بود. این چیز واضحی است. تقدیر الهی، یعنی اندازهگیریهای دقیق پروردگار؛ این لایتخلّف است. چنانچه ما اندازهها را عوض کردیم، خدای متعال هم نتایج را عوض خواهد کرد.
خوب، حالا من دشمن داخلی، یعنی در واقع دشمن درونی را در سه چیز، خلاصه میکنم. اعتقاد من این است که همهی این چیزها به این سه چیز برمیگردد - در بحثهای شما هم که نگاه کردم، به خیلی از این موارد، اشاره و دربارهاش بحث شده است - اگر ما بتوانیم این سه چیز را علاج کنیم، خیلی از مشکلات، حل خواهد شد. اول هم خود من، نمیخواهم از کس دیگری اسم بیاورم. بنده یکی از کسانی هستم که در جریان امور این مملکت، نقش دارم. یک مقدار از ضعفها هم در من است؛ در طبقات مختلف مسؤولین و در خواص است. هرچه پایین بیاییم، نقشها کمرنگتر میشود. این ایرادها در ماهاست؛ باید آنها را برطرف بکنیم. اگر هست، باید برطرف بکنیم؛ اگر نیست که چه بهتر!
یکی از آنها بیایمانی - ضعف ایمان - است. این آسیب درون است. یکی، سوء عملکرد در همهی زمینههاست؛ از جمله در تبلیغ، که جای صحبت از صدا و سیما هم هست. یکی از آنها دنیا طلبی است؛ یعنی مزهی دنیا را با حرص و ولع، در دهان مزمزه کردن و چرب و شیرین دنیا را قدر دانستن!
به نظر من این سه چیز، عوامل اصلی است و همه چیز، به این سه چیز برمیگردد. هر دستگاه، یا هر فردی که موجب این سه چیز بشود، به انقلاب ضربه میزند. هر کس موجب گردد که مردم به بیایمانی سوق داده بشوند و ایمان مردم ضعیف بشود، کمک به آسیبهای انقلاب میکند.1377/12/15
لینک ثابت
آسیبشناسی انقلاب اسلامی
اولاً آسیبشناسی یک موجود - چه انقلاب، چه یک انسان - لزوماً به معنای آسیبهایی نیست که الان وجود دارد؛ نباید این طور تلقی کرد که آنچه بهعنوان آسیبشناسی انقلاب مطرح میشود، حتماً به آنچه که امروز تحقق و وقوع یافته است، نگاه میکند. نه، شما باید آسیبهای ممکن را بررسی بکنید؛ چه آنچه که الان هست، چه آنچه که ممکن است بعداً پیش بیاید. همچنان که وقتی ما با این دید به آسیبهای ممکنِ انقلاب نگاه میکنیم، نباید نتیجه بگیریم که آنچه ممکن است بهعنوان آسیب پیش بیاید، الان وجود دارد. نه، این قضاوت درستی نیست؛ البته ممکن است بعضی دوست بدارند که انقلاب را آسیب یافته، آسیب دیده، بیمار، ناتوان و از کار افتاده معرفی کنند!
امروز در تبلیغات محاسبه شده و دقیق و طراحی شدهی دستگاههای خبری، آنچه که بیشترین توجه به آن میشود، این است که انقلاب را از کار افتاده، پیر، ناتوان و در راه مانده معرفی کنیم! بنده در پیام 22 بهمن امسال گفتم که انقلاب در بیست سالگی، یعنی در عنفوان جوانی است؛ فوراً جواب دادند! حالا این حضراتی که - به قول خودشان - طراحان و ایدئولوگها و تئوریسینهای ضدانقلاب هستند، سعی میکنند در گفتههای خود، به «انقلاب پیر» تعبیر کنند! من این را بخصوص در خبرها توجه کردم - «انقلاب پیر اسلامی»، «بیست ساله»؛ بعد خواهم گفت که این حرف، چقدر ناشی از دستپاچگی و سراسیمگی است!
به هر حال، توجه کنید که اگر ما دربارهی آسیبهای ممکنِ انقلاب بحث میکنیم، معنایش این نیست که انقلاب، حالا به این آسیبها دچار شده است و بیمار و ناتوان، در آنجا افتاده است! نخیر، این فرض کاملاً ممکن است که انقلاب، به هیچ وجه به بعضی از این آسیبها و بزرگتر از اینها دچار نشده است.
نکتهی دوم این است که آسیبشناسی هر موجود، باید با توجه به بنیهی آن موجود انجام بگیرد. بنیهی بعضیها ضعیف است، کمترین ویروسی هم ممکن است آنها را از بین ببرد؛ بعضیها قدرت دفاع ندارند. آن کسانیکه دچار «ایدز» میشوند، یک ویروس کوچک سرماخوردگی، آنها را میکشد! چون قدرت دفاع بدن آنها از بین میرود؛ یعنی سلولهای مدافع بدن، گلبولهای سفید و سربازان بدن، در بدن آنها مرده، ناتوانند و نمیتوانند از خودشان دفاع کنند - بنابراین آسیب آدمی که مبتلا به «ایدز» است، یک سرماخوردگی است؛ در حالیکه آسیب یک آدم توانا، حتی سرطان هم نیست. ما دیدهایم آدمهای قوی بنیهیی را که سرطان داشتند، بعد با یک شیمی درمانی و مقابلهی قوی، حتی با سرطان مبارزه کردند، خوب شدند و الان دارند زندگی میکنند. باید ببینیم بنیهی این موجودی که داریم آسیبهایش را بررسی میکنیم، چقدر است. من میخواهم به شما بگویم که انقلاب ما بسیار عظیم و بسیار بالاتر و برتر از تقویمها و تقدیرهای ناظران بینالمللی است؛ از لحاظ بنیه، بسیار قوی است - من حالا مختصراً عرض خواهم کرد - به همین دلیل است که با وجود این که علیه این انقلاب، تهاجمها و ضربهها و محاصرهها، بیش از همهی انقلابهایی که من میشناسم بوده، آسیبپذیری این انقلاب، از همهی انقلابهای بزرگ دنیا بمراتب کمتر بوده است.1377/12/15
لینک ثابت
آسیبشناسی انقلاب اسلامی
یک نکتهی دیگر این است که در آسیبشناسی انقلاب، باید نقش عوامل درونی و بیرونی، هر دو ملاحظه بشود. البته این جا دو افراط وجود دارد که من مایلم ذهن خودم را همواره از هر دو افراط، رها کنم و ذهن مردم را هم برحذر بدارم که دچار این دو افراط نشوند. یکی این که ما عوامل برونی را عمده کنیم و از عوامل درونی غافل بمانیم؛ دیگری بهعکس، عوامل درونی را عمده کنیم و از عوامل بیرونی غافل بمانیم. الان کسانی هستند که به هر دو این افراطها هم مبتلا هستند؛ هر دو عامل، جداً وجود دارد. اگر انسان نگاه کند، میبیند که عوامل بیرونی، دشمنی دشمنان انقلاب از هر دو جهت است.1377/12/15
لینک ثابت
آسیبشناسی انقلاب اسلامی
هر دستگاهی که عملکرد مؤثری دارد، اگر این عملکرد را اصلاح نکند، یا در آن اشکالی و آسیبی وجود داشته باشد، دارای سوء عملکرد است. معنای آسیبها هم که میگوییم، مطلقاً خیانت نیست؛ که بگوییم همه جا خیانت است. نه، منظورمان تنبلی، بیدقتی، بیاهتمامی، دلسوزی و تلاش لازم را نکردن، کار علمی انجام ندادن و متناسب با نیاز، پیش نرفتن است؛ همهی اینها سوء عملکرد است. البته من توقّع معصومیت ندارم - که بگوییم ما باید معصوم باشیم - نه، بالاخره گوشهی کار، یک جور خالی خواهد ماند؛ لیکن باید تلاش کنیم کار را درست کنیم.
یا هر دستگاهی که مردم را به دنیا طلبی سوق بدهد و آنها را تشویق به بهرهمندی شخصی و التذاذطلبانه از دنیا بکند، بهنظر من کمک به آسیبهای انقلاب و ضربه خوردن به انقلاب میکند.1377/12/15
لینک ثابت
تدیّن و ایمان منشأ بنیهی مستحکم انقلاب اسلامی
وقتی که ما مقایسه میکنیم، میبینیم انقلاب ما بعد از بیست سال، آسیبهای گوناگون یک انقلاب بزرگ مثل انقلاب فرانسه، یک انقلاب پرسروصدا مثل انقلاب شوروی و یک انقلاب - به اصطلاح - اسلامی مثل انقلاب الجزایر را مطلقاً نداشته است؛ و این نشان دهندهی بنیهی این انقلاب است.
پس ببینید من منشأ این بنیه را چه میدانم؛ من میگویم منشأش در تدیّن و در ایمان است. ایمان به معنای تدیّن و تعبّد، نه ایمان به معنای مجرّد خودش؛ که بگوییم ما آدم با ایمانی هستیم، اما در عمل، نه اهل نمازیم، نه اهل تعبد و ذکریم، نه اهل توجّه به خدا و عمل کردن به هیچ یک از فرایضیم، فقط میگوییم ما با ایمانیم!
نه، من اصلاً این ایمان را نمیگویم؛ این ایمان، همانی است که قرآن اشاره میکند: قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا»؛(1) تسلیم شدیم. آن، تسلیم شدن است، نه ایمان آوردن؛ ملت ما ایمان اسلامی داشتند.1377/12/15
1 )
سوره مبارکه الحجرات آیه 14
قالَتِ الأَعرابُ آمَنّا ۖ قُل لَم تُؤمِنوا وَلٰكِن قولوا أَسلَمنا وَلَمّا يَدخُلِ الإيمانُ في قُلوبِكُم ۖ وَإِن تُطيعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ لا يَلِتكُم مِن أَعمالِكُم شَيئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ
ترجمه:
عربهای بادیهنشین گفتند: «ایمان آوردهایم» بگو: «شما ایمان نیاوردهاید، ولی بگویید اسلام آوردهایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمیکند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»
لینک ثابت
مذموم بودن دل سپردن به دنیا، مبنای انقلاب اسلامی
عزیزان من، یکی از شعارهای ما قبل از پیروزی انقلاب - نه شعارهای انقلاب، شعارهای دوستانهی خودمان در مجموعهی رفاقتی و مجموعههایی که با هم بودیم، با هم فکر میکردیم و کار و مبارزه میکردیم - «ساده زیستی» بود؛ زندگی ساده و کمتر بهره بردن از جلوههای دنیا! بعد که انقلاب، پیروز شد، سعی کردیم باز هم همین روش، همین شعار و همین مبنا را دنبال کنیم.
(...)
ما [که هم مسئول حکومتی هستیم و هم روحانی] باید بیشتر مواظب باشیم، دیگران هم باید مواظب باشند، شما هم که دانشجویید، یا استادید، باید مواظب باشید، شما هم که رئیسید، باید مواظب باشید؛ همه باید مواظب باشند که به دام تکلّفات و تعیّنات زندگی نیفتند و در اشرافیگری و اینها غرق نشوند. زینت دنیا را به قدری که خدای متعال قرار داده و مباح است، برای همه کس بخواهند.
البته «المال و البنون زینة الحیوة الدنیا»،(1) هیچ ایرادی ندارد. نه مال ایراد دارد، نه فرزندان ایراد دارد، نه مقام و اینها؛ لیکن غرق شدن در اینها، عمده کردن و هدف قراردادن اینها و خود را در تکیّفات و تعیّنات زندگی، منحصر کردن است که آسیب میزند. چنانچه اینها اصلاح بشود، ما امیدواریم که انشاءاللَّه مشکلی نباشد1377/12/15
1 )
سوره مبارکه الكهف آیه 46
المالُ وَالبَنونَ زينَةُ الحَياةِ الدُّنيا ۖ وَالباقِياتُ الصّالِحاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوابًا وَخَيرٌ أَمَلًا
ترجمه:
مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست؛ و باقیات صالحات [= ارزشهای پایدار و شایسته] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است!
لینک ثابت
امام بزرگوار ما خودش مظهر همین معنا بود؛ آدمی بود که تعیّنات دنیوی، حقیقتاً برایش ارزش نداشت. آدم این را در آن مرد معنوی و بزرگوار میدید که تعیّنات، تعلّقات و تکلّفات دنیوی، اصلًا برای خودش ارزش نداشت! شما که بحمد اللَّه روشنفکر و آگاه و فهمیده هستید، احتیاج نمیبینم که اینها را توضیح بدهم. این که دارم میگویم، منظورم بهرهمندی شخصی است؛ معنایش این نیست که کشور، کار آبادانی و عمران نکند و دنیا را آباد نکند. اینها همیشه، تخلیهها و شبههافکنیهای مخالفین اسلام بوده، میگفتند که اسلام با دنیا مخالف است؛ یعنی دنیا را آباد نکنیم!
نه، آن دنیایی که گفته میشود، دنیای شخصی است؛ یعنی خود شما دنبال تکیّف زندگی دنیایی نباشید و زندگی را ساده بگذرانید. معنایش این است. امیر المؤمنین (علیهالسّلام)، شخصاً زاهدانهترین زندگیها را داشت؛ اما در عین حال، مرتب هم کار میکرد، مزرعه را آباد و چاه آب، جاری میکرد، جهاد میکرد و کشور را اداره میکرد، حکومت به آن عظمت را ریاست میکرد، سیاستگذاری و سیاستمداری میکرد.1377/12/15
لینک ثابت
البته «المال و البنون زینة الحیوة الدنیا»، هیچ ایرادی ندارد. نه مال ایراد دارد، نه فرزندان ایراد دارد، نه مقام و اینها؛ لیکن غرق شدن در اینها، عمده کردن و هدف قرار دادن اینها و خود را در تکیّفات و تعیّنات زندگی، منحصر کردن است که آسیب میزند. چنانچه اینها اصلاح بشود، ما امیدواریم که إن شاء اللَّه مشکلی نباشد.
البته اینجا باید بگویم که روشنفکران اسلامی، روحانیون و مسئولین دانشگاهها رؤسای دانشگاهها، رؤسای دانشکدهها و اساتید دانشگاهها نقش دارند؛ شما دانشجوها هم نقش اساسی دارید، صدا و سیما هم نقش بسیار حساس و مهمی دارد. باید صدا و سیما هم حقیقتاً به معنای حقیقی کلمه در این قضیه، آن نقش حقیقی خودش را ایفا کند و از چیزهایی که الآن دچارش است چه در زمینهی هنر، چه در زمینهی فیلم، تبلیغات و گفتارها، چه در زمینهی تظاهرات دینی و از این قبیل چیزهایی که وجود دارد خودش را خلاص کند.1377/12/15
لینک ثابت
آسیبهای درونی انقلاب مهمتر از آسیبهای بیرونی آن
[یک نکتهی دیگر این است که در آسیبشناسی انقلاب، باید نقش عوامل درونی و بیرونی، هر دو ملاحظه بشود.]
طرف دیگر هم عوامل درونی است. عوامل درونی، یعنی مواردی که در درون خود ما انقلابیون و ما مؤمنین است؛ اینها کم نیست، زیاد است. من میخواهم عرض کنم که اگر ما این آسیبهای درونی را علاج بکنیم، آن آسیبهای بیرونی، مشکلی برای ما بهوجود نخواهد آورد.
ببینید، قرآن به طور صریح در این زمینه با ما حرف میزند؛ میگوید: «ذلک بانّاللَّه لم یک مغیّرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیّروا ما بانفسهم»؛(1) نعمتی که خدا به شما داد، محال است از شما بگیرد، مگر شما شرایط خودتان را عوض کنید. چون نعمت الهی، بیحساب و کتاب نیست؛ خدا تحت شرایطی نعمتی را به کسی میدهد. اگر آن شرایط را حفظ کردید، محال است که نعمت، از بین برود و پس گرفته بشود.
این جزو مضامین و مسلّمات و بیّنات دعاهای ماست. انسان در صحیفهی سجادیه و جاهای دیگر که نگاه میکند، برایش مسلم میشود که اینجوری است؛ خدا نعمت را نمیگیرد، مگر ما آن شرایط را عوض کنیم.الان این اتاق، روشن است، این چراغها الان دارند نور میدهند؛ چرا؟ لابد شرایطی وجود دارد، سیمهایی، امکاناتی و فضایی هست؛ اگر اینها تغییر پیدا کند، طبیعی است که این هم نخواهد بود. این چیز واضحی است. تقدیر الهی، یعنی اندازهگیریهای دقیق پروردگار؛ این لایتخلّف است. چنانچه ما اندازهها را عوض کردیم، خدای متعال هم نتایج را عوض خواهد کرد.1377/12/15
1 )
سوره مبارکه الأنفال آیه 53
ذٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم يَكُ مُغَيِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۙ وَأَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ
ترجمه:
این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمیدهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست!
لینک ثابت
کمک حتمی خدا برای یاری کنندگان او
انشاءاللَّه خدای متعال هم کمک خواهد کرد؛ «من کان للَّه کان اللَّه له»،(1) هر کس برای خدا کار کند، خدا هم تمام امکانات و علم و قدرت خودش و سنتهای آفرینش را در خدمت او قرار خواهد داد. «ولینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ (2)این جملهی عجیبی است - «ل» قسم و «ن» تأکید - حتماً خدا کسانی را که او را نصرت کنند، بدون شک نصرت خواهد کرد.1377/12/15
1 )
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 79، ص 197
روضة المتقين ، محمد تقی مجلسی، ج13 195
الوافی، فیض كاشانی، ج 8، ص 784
من كان لله كان الله له و من أصلح أمر دينه أصلح الله أمر دنياه و من أصلح ما بينه و بين الله أصلح الله ما بينه و بين الناس
ترجمه:
هر كس كه از برای خدا باشد، خداوند برای اوست، و هر كس امر دینش را اصلاح نماید خداوند امر دنیایش را اصلاح كند و هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند.
2 )
سوره مبارکه الحج آیه 40
الَّذينَ أُخرِجوا مِن دِيارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ إِلّا أَن يَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ يُذكَرُ فيهَا اسمُ اللَّهِ كَثيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ
ترجمه:
همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
لینک ثابت
یکی از شعارهای ما قبل از پیروزی انقلاب نه شعارهای انقلاب، شعارهای دوستانهی خودمان در مجموعهی رفاقتی و مجموعههایی که باهم بودیم، باهم فکر میکردیم و کار و مبارزه میکردیم «سادهزیستی» بود؛ زندگی ساده و کمتر بهره بردن از جلوههای دنیا! بعد که انقلاب، پیروز شد، سعی کردیم بازهم همین روش، همین شعار و همین مبنا را دنبال کنیم.
امام بزرگوار ما خودش مظهر همین معنا بود؛ آدمی بود که تعیّنات دنیوی، حقیقتاً برایش ارزش نداشت. آدم این را در آن مرد معنوی و بزرگوار میدید که تعیّنات، تعلّقات و تکلّفات دنیوی، اصلًا برای خودش ارزش نداشت! شما که بحمد اللَّه روشنفکر و آگاه و فهمیده هستید، احتیاج نمیبینم که اینها را توضیح بدهم. این که دارم میگویم، منظورم بهرهمندی شخصی است؛ معنایش این نیست که کشور، کار آبادانی و عمران نکند و دنیا را آباد نکند. اینها همیشه، تخلیهها و شبههافکنیهای مخالفین اسلام بوده، میگفتند که اسلام با دنیا مخالف است؛ یعنی دنیا را آباد نکنیم!
نه، آن دنیایی که گفته میشود، دنیای شخصی است؛ یعنی خود شما دنبال تکیّف زندگی دنیایی نباشید و زندگی را ساده بگذرانید. معنایش این است. امیر المؤمنین (علیهالسّلام)، شخصاً زاهدانهترین زندگیها را داشت؛ اما در عین حال، مرتب هم کار میکرد، مزرعه را آباد و چاه آب، جاری میکرد، جهاد میکرد و کشور را اداره میکرد، حکومت به آن عظمت را ریاست میکرد، سیاستگذاری و سیاستمداری میکرد.1377/12/15
لینک ثابت
ما در زمان ائمه (علیهمالسّلام)، مباحثات زیادی از طرف ائمه و اصحاب ائمه داشتیم؛ در همهی این مباحثات، جهت جبههی حق این بوده است که ایمانها را مستحکم و شبههها را برطرف کند، نه این که ایجاد شبهه بکند! در دانشگاه بایستی با ایجاد شبهه، مقابله بشود و با شبهه هم مبارزه و کار علمی و قوی انجام گیرد. ما استدلال و حرف محکم و متقن، کم نداریم؛ ما سرمایهی عظیمی از اندیشه و فکر در اختیار داریم. البته هیچ معتقد هم نیستم که بایستی با کسی که فکر غلطی دارد، برخورد خشن صورت بگیرد؛ این را هم بدانید، بههیچوجه!1377/12/15
لینک ثابت
«من کان للَّه کان اللَّه له»، هرکس برای خدا کار کند، خدا هم تمام امکانات و علم و قدرت خودش و سنتهای آفرینش را در خدمت او قرار خواهد داد. «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ این جملهی عجیبی است «ل» قسم و «ن» تأکید حتماً خدا کسانی را که او را نصرت کنند، بدون شک نصرت خواهد کرد.1377/12/15
لینک ثابت