امروز ما در آغاز دههی سوم انقلاب اسلامی هستیم و انتظار داریم که از فرهنگ اسلامی نظام اسلامی، با اهرمهای مهمی چون ابلاغ دعوت، ایجاد عادت و اعمال قدرت، حفاظت و حراست کنیم. مسلما حفاظت و حراست از چنین فرهنگی حفاظت از انقلاب است؛ انقلابی که حضرت امام (رحمةاللهعلیه) فرمودند: «نگذارید به دست نااهلان بیفتد». بیتردید امر امام و کلام امام، یک امر دو سویه است. از سویی همهی مسؤولان و همهی برنامهسازان جامعه را نشانه میرود تا آنها در انتخاب تدبیرها و در انتصاب مدیرها به این معنا توجه کنند که هیچ جزئی از اجزای انقلاب، بهدست نااهلان نیفتد. امر حضرت امام از سویی دیگر هم متوجه مردم و آحاد جامعه است. مردم جامعهی ما با حضور خود در عرصههای مختلف سیاسی - اجتماعی، با نظارت دقیق، با حمایت همه جانبه و بلکه در جهات و زمینههایی که لازم است، با دخالتها و هدایتهای بجا، باید همه را متوجه مسؤولیتهای خود کنند. هیچ تردیدی نداریم که بین مسؤولان و مردم یک حلقهی واسطهی وسیعی بهنام رسانه بهطور عام و مطبوعات بهطور خاص وجود دارد. بیتردید مطبوعات ما باید در تأمین آگاهیهای صحیح و بموقع مردم، تلاش کنند. مطبوعات ما باید در تأمین ارزشها، اصالتها و آرمانهای مردم بکوشند. مطبوعات میتوانند با ایجاد حرکتهای معرفتآمیز، هم مردم را متوجه مسؤولیت خود کنند و هم مسؤولان را متوجه مسؤولیتهای سنگین خود نمایند؛ چنانکه اگر عکس این اتفاق بیفتد، مطبوعات با حرکتهای جنجالبرانگیز و با ایجاد ابهام و توفان تشتت و تفرق میتوانند هر دو گروه - یعنی هم مردم و هم مسؤولین - را از آن وظایف اصلی خود منحرف کنند.
1377/07/18
لینک ثابت
دانشجویان ما در دورهی دانشگاه، حقیقتاً باید کار کنند و بدون کار کردن و بدون زحمت کشیدن هم درس بخوانند، هم مطالعه کنند و هم استاد را سؤال پیچ کنند مقصود حاصل نمیشود. از این همه هزینهای که برای دانشگاه کشور میشود، مقصودِ کامل حاصل نمیگردد و یکمشت نیمهسواد چه دختر، چه پسر به وجود میآیند. درعینحال که این حقیقتی است، اما راه یافتن جوانان و در زمان ما بخصوص راه یافتن دخترها به دانشگاه فینفسه چیز خوبی است. علّت این است که بالاخره جای درس خواندن و مطالعه کردن و روشنفکر و آگاه شدن، عمدتاً دانشگاه است. درست است که بیرون دانشگاه هم ممکن است کسی کتاب بخواند و فاضل و آگاه شود؛ لیکن این کم اتّفاق میافتد. طبعاً خانمها در محیط دانشگاه بیشتر خانمها اینطورند یک شکفتگی و شکوفایی و جرأتِ پرداختن به مطالب علمی پیدا میکنند و ذهنشان باز میشود. البته پسرها هم همینطورند؛ نمیشود گفت مخصوص دخترهاست. لذا رفتن به دانشگاه مطرح بوده، و این کمیّت را مدّتی دنبالش بودند و خوب هم شده است. الآن تعداد دانشجو در کشور ما نسبتاً تعداد قابل توجّهی است و این چیز مثبتی است. یعنی حالا اینطور نباشد که ما اگر مدّتی به کمیّت پرداختیم به قول شما بدون پرداختن به کیفیّت؛ شاید هم همینطور باشد مدتی هم شعار کیفیّت را مطرح کنیم و بهکلّ کمیّت فراموش شود. نه؛ من این را خیلی موافق نیستم. دلم میخواهد که بازهم این دانشگاهها ظرفیّتهای بیشتری پیدا کنند و تا آنجایی که جواب میدهد البته تا آنجایی که استاد و فضای آموزشی و آزمایشگاه و اینها وجود دارد هرچه بروند، بهتر است.1377/07/18
لینک ثابت
امروز در دنیای متمدنی که خود را مدعی دفاع از حقوق بشر میخواند، ما میبینیم که مدام دختران دانشجوی مسلمان با مشکل مواجهند و از درس خواندن محروم میشوند. همچنین خانمهای مسلمانی که مشغول به کار هستند، به دلیل رعایت حجاب از کارشان محروم میشوند. آنها اینطور شدید با مقولهی حجاب مقابله میکنند و همیشه هم مطرح میسازند که حجاب، تکلفآور و سخت است و نمیشود در عرصههای مختلف اجتماعی با حجاب، ظاهر شد! در حالیکه ما بههرحال دختران دانشجویی هستیم که در محیطهای مختلف - چه محیط درس و چه محیط کار - مشغولیم و میبینیم که این مسأله برای ما مشکل ساز نبوده است. اصلا ما حجاب را لباس «مشارکت اجتماعی» زنان میدانیم و اگر نباشد، واقعا در عرصهی اجتماع، مشکل داریم و واقعا هیچوقت احساس نکردهایم که این برای ما سختی و مشکلی به وجود آورده است. ما با داشتن حجاب، احساس راحتی خیلی بیشتری میکنیم.1377/07/18
لینک ثابت
اصلًا تدبّر برای تفسیر کردن نیست؛ برای فهمیدن مراد است. انسان هر سخن حکیمانهای را دوگونه میتواند تلقّی کند: یکی سرسری و با سهلانگاری؛ یکی با دقّت و کنجکاوانه. این اصلًا به مرحلهی تفسیر کردن و تعبیر کردن نمیرسد. تدبّری که در قرآن لازم است، پرهیز کردن از سرسری نگریستن در قرآن است؛ یعنی شما هر آیهی قرآنی را که میخوانید، با تأمّل و ژرفنگری باشد و دنبال فهمیدن باشید. این همان تدبّر است و بدون اینکه نیازی به این باشد که انسان، سلایق خودش را به قرآن تحمیل کند که همان تفسیر به رأی است خواهید دید که بابهایی را از معرفت، به حسب محتوای آیه هرچه که محتوای آیه است باز میکند.
اشکال عمده در کار قرآنخوانیهای بیتأمّل، این است که اصلًا روی جملات درنگ نمیکنند. خوب؛ شما وقتی سخن حکیمی، یا سخنِ حکمتآمیزی را میشنوید، باید به آن دل بدهید؛ بدون دل دادن که اصلًا انسان مُراد را نمیفهمد. هر کتاب عادّی بخصوص اگر کتاب پُرمغزی باشد، بخصوص اگر حکیم فرزانهی بزرگی آن را نوشته باشد همین حالت را دارد. اگر سرسری بخوانید و رد شوید، از آن چیزی نمیفهمید. قرآن میگوید: «مرا سرسری نخوانید» قرآن از عالیترین مقام است؛ از قلّهی معرفت عالم وجود است. این است که انسان باید تأمّل کند و چون عمق این آیات و این مفاهیم، خیلی زیاد است، هرکسی تأمّل کند، از آن استفاده خواهد کرد حتّی خود پیغمبر خودِ پیغمبر هم اگر تأمّل کنند که البته پیامبر و ائمّه (علیهمالسّلام) همیشه قرآن را با تأمّل و تدبیر میخواندند از قرآن استفاده میکنند.
البته ما هم استفاده میکنیم. مثل سطوح مختلف دریاست که هرکس در هر سطحی برود، بهرهای از آن خواهد بُرد حالا این تشبیه نارسایی است، لیکن برای تقریب به ذهن است البته هر چیزی را که انسان نفهمید، هر معنایی را که درست، سر در نیاورد و ترکیب یا عبارتِ مشکلی بود، به تفسیر مراجعه میکند. منظورم این است که تدبّر، اصلًا به عالم «تفسیر به رأی» نزدیک نمیشود.1377/07/18
لینک ثابت
سوال:چیزی که ما همیشه با آن مواجه بودهایم، این مسأله بوده که معیارهایی که برای ازدواج وجود دارد چیست؟ البته هرکسی معیارهایی برای خودش دارد؛ منتها ما امروز که بحمداللَّه خدمت شما رسیدیم و این توفیق را داریم که از بیاناتتان مستقیماً استفاده کنیم، میخواهم این را مستقلاًّ بپرسم که اصلاً شما چه معیارهایی را برای ازدواج جوانان پیشنهاد میفرمایید و اگر صلاح میدانید، مقداری درباره مسائل شخصی - مثلاً فرزندانتان که ازدواج کردند، یا انشاءاللَّه ازدواج خواهند کرد - بفرمایید که چه معیارهایی را در چنین مسائلی در نظر میگیرید که ما انشاءاللَّه استفاده کنیم.
جواب: بله؛ معیارهایی که در ذهن من هست، خیلی خارج از آنچه که در ذهن عرفِ متشرّعه ماست، نیست. من اصرار دارم بر نفی بعضی از معیارها؛ یعنی چیزی که من بیشتر روی آن تأکید میکنم، ارائه یک چارچوب معیاری نیست. چون میدانید اسلام، میدان را باز گذاشته، ضمن اینکه ارزشهایی را در درجه اوّل قرار داده است؛ اما مردم را در آن چارچوب، صددرصد محدود نکرده است - که حالا ممکن است مثالی عرض بکنم - بنابراین من در تعیین معیارها خیلی اصراری ندارم، بلکه در نفی بعضی از معیارها اصرار دارم.
یکی از معیارهایی که من بهشدّت مایل به نفی آن هستم، مسأله ثروت است. وقتی جوانی میخواهد ازدواج کند - چه پسر و چه دختر - اصلاً نباید ثروت همسر و نامزد ازدواجش را مورد توجّه قرار دهد. بهنظر من این یک جاذبه گمراه کننده است نه یک جاذبه حقیقی. پس این نباید مورد نظر باشد؛ کمااینکه در مورد خود ما هم همینطور بوده است. در موارد معدودی که بوده - دو تن از فرزندان من ازدواج کردهاند - بهکلّی این معنا مورد نظر نبوده است.
جنبه دیگری که اصلاً نباید مورد نظر باشد، عبارت است از «تشخّص اجتماعی». این هم اصلاً نباید مورد نظر باشد. من شنیدهام - به گوشم خورده - بعضی افراد که میگردند تا پسری را برای دخترشان ، یا دختری را برای پسرشان انتخاب کنند - خوشبختانه در خودِ دخترها و پسرها کمتر هست؛ مربوط به پدرها و مادرهاست - میگردند تا عروسی، یا دامادی را انتخاب کنند که حتماً وابسته به بیت و شخصیت شهیر، یا سِمت معروفی باشد. این هم بهنظر من معیار غلطی است و نبایستی مورد نظر باشد. بعضی از جاذبههایی هم که به شکل صوری جوانان را جذب میکند، بهنظر من برای ازدواج نبایدبه شکل معیار به آنها نگاه کرد. مثلاً پسرها یا دخترها بگردند، هرجا چشمشان را گرفت، آن را معیاری قرار دهند! هر موردی که چشمشان را گرفت و جذب کرد، آن را کافی بدانند! این هم بهشدّت مورد برحذر داشتن و پرهیز دادن ماست؛ که ما میخواهیم دخترها و پسرها در این دامها گرفتار نشوند.
از اینها که بگذریم، ممکن است دختری یا پسری مایل باشد که حتماً همسرش تحصیلات عالی کرده باشد؛ یکی دیگر نه، به این اهمیت نمیدهد. من این مثال را میزنم، برای اینکه معلوم شود معیارهای مثبت و قابل قبول، محدود نیست. التفات میکنید؟ یا فرض کنید کسی اهل منطقهای از کشور است، دوست میدارد که همسرش حتماً وابسته به آن منطقه باشد؛ یعنی راه باز است. بعضیها حتماً دلشان میخواهد که همسرشان جزو کسانی باشد که در راه خدا حرکتی کرده باشد، تلاشی کرده باشد، جانباز، خانواده شهید و از این قبیل باشد. بعضی این را جزو معیارهای خودشان نمیدانند. من میخواهم از این جهت، معیار مثبتی گفته نشود، تا اینکه به معنای محدود کردن باشد. فقط میخواهم آن مرزهای منفی را ملاحظه کنم. ما البته در مورد فرزندان خودمان، بیشتر به این چیزها نظر داشتیم.
البته من لازم میدانم که سلیقه و خواستِ دختر و پسر رعایت شود. من حقیقتاً این را شرط میدانم. اگر چه رضای دختر و رضای پسر، شرط صحّتِ عقد است؛ اما آن رضای در عالم مباحث حقوقی، غیر از آن چیزی است که من در شرط تحقّق ازدواجِ دو نفر، دنبالش هستم. من دلم میخواهد شرایط بهنحوی باشد که حتماً محبّتی بهوجود بیاید؛ یعنی اصلاً بدون محبّت انجام نشود. نه اینکه بگویم بایستی قبل از ازدواج، محبّت باشد؛ نه، اینرا نمیگویم. اما در مجموع، پسندی وجود داشته باشد - هم دختر، آن پسر را بپسندد و هم پسر، آن دختر را - که این پسند، زمینه ایجاد محبّت ماندگاری باشد.
البته محبّت، قابل زوال است؛ اما قابل عمق دادن هم هست. این،دست خودِ آدم است. از جمله کارهایی که خداوند متعال با وجود پیچیده بشر انجام داده، این است که تا حدود زیادی اختیار محبّت را به او داده است. حال بگذریم از بعضی از محبّتهای تند که گفته میشود اختیاری نیست و شعرا هم دربارهاش حرفهای زیادی زدهاند - آنها به اصطلاح، استثناهای وجود بشر است - اما قاعده این است که دو نفری که مایهای از محبّت، بینشان باشد، راحت میتوانند این محبّت را آبیاری و بالنده کنند و آن را زیاد نمایند. بههرحال این هم چیزی است که لازم است.1377/07/18
لینک ثابت
بعد از انقلاب به پیشنهاد حضرت امام و با حمایت آیتاللَّه شهید بهشتی و تصویب شورایعالی قضایی وقت، شروط چهاردهگانهای در سند نکاحیّه ثبت و ضبط شد و هم اکنون مزدوجینی که به دفاتر مراجعه میکنند، با این شروط آشنا میشوند.1377/07/18
لینک ثابت
من كه گفتم دانشجویان سیاسی باشند، معنایش این است كه یك نفر وقتی در جامعهای زندگی میكند، مسائلی در این جامعه وجود دارد كه به سرنوشت جامعه مربوط است؛ این دخترها، این پسرها، این دانشجویان خودشان را از آنها بركنار ندانند.فرض بفرمایید مسأله انتخاب رئیسجمهور مطرح است. نمیشود كه ما بگوییم حادثه به این مهمّی در كشوری انجام بگیرد و جوانان بگویند «مردم انتخاب میكنند، به ما چه»! و هیچ نظری نداشته باشند. یا فرض بفرمایید مسائل جاری ایران با قدرتهای استكباری مطرح میشود - مثلاً مسأله ایران و آمریكا - جوانان نسبت به این قضیه، بیتفاوت شوند! حالا استكباری وجود دارد؟ علیه انقلاب تلاشی دارد؟ ندارد؟ این تلاش از چه راههایی است؟ قصدشان چیست؟ اصلاً نسبت به این قضیه، هیچ اهتمامی نداشته باشند! من این را برای جامعه خودمان - بخصوص برای دانشگاه - خطر میدانم كه به این چیزها نیندیشند. منظور من از كار سیاسی، این است.
البته وقتی كسی بخواهد در این زمینهها به فكر صحیح برسد و قدرت تحلیل پیدا كند، باید مقداری بخواند، مقداری بحث كند، مقداری تبادل نظر كند و احیاناً در موردی اعلام وجود كند. من بارها به دانشجویان گوناگونی گفتهام كه مثلاً در قضایای مربوط به فلسطین، قضایای مربوط به بوسنی و قضایایی كه در اروپا این چند ساله اتّفاق افتاده - بعضی از قضایای جاریِ جهانی - چه عیبی دارد كه مجموعههای دانشجویی ما موضعگیری كنند؟ یعنی از اعماق این ملت، ناگهان قشر عظیمی موضع خودشان را درباره مثلاً برخوردی كه در فلسطین اشغالی با جوانان شد، یا برخوردی كه با مسأله حجاب در اروپا شد، یا برخوردی كه در اروپا با بوسنی شد - برخوردی كه در دنیا با قضایای گوناگون میشود - اعلام كنند كه طبعاً مستلزم نشست و برخاستها و تشكّلهاست.1377/07/18
لینک ثابت
سیاسیبازی و سیاسیکاری
سیاسیکاری که چیزِ بدی است، معنایش این است آن کسی که درباره مسائل سیاسی فکر میکند، هدفش دنبال کردن و کشف و بیان حقیقت نباشد؛ اهداف دیگری را دنبال کند! این را سیاسیکاری میگویند.1377/07/18
لینک ثابت
تدبری كه در قرآن لازم است، پرهیز كردن از سرسری نگریستن در قرآن است؛ یعنی شما هر آیهی قرآنی را كه میخوانید، با تامل و ژرفنگری باشد و دنبال فهمیدن باشید.1377/07/18
لینک ثابت
اخلاص، نوعی گذشت است. هرچه انسان بتواند از انگیزههای شخصی عبور كند و به انگیزههای والا برسد، به اخلاص نزدیكتر است.1377/07/18
لینک ثابت
اخلاص، یعنی خالص كردن و ناب كردن نیت. به دنبال ناب كردن نیت هم خالص كردن و ناب شدن عمل میآید.1377/07/18
لینک ثابت
نقطهی مقابل اخلاص این است كه انسان برای انگیزههای شخصی یا انگیزههای مادی، یا انگیزههای معنوی بیارزش كار كند.1377/07/18
لینک ثابت
هرچه که انسان انگیزههای خودش را از حالت خودپرستی و خودخواهی دورتر و والاتر کند، این میشود “اخلاص”.1377/07/18
لینک ثابت
بعد از انقلاب به پیشنهاد حضرت امام و با حمایت آیتاللَّه شهید بهشتی و تصویب شورایعالی قضایی وقت، شروط چهاردهگانهای در سند نكاحیّه ثبت و ضبط شد و هم اكنون مزدوجینی كه به دفاتر مراجعه میكنند، با این شروط آشنا میشون1377/07/18
لینک ثابت
مطبوعات ما بايد در تامين آگاهيهاى صحيح و بموقع مردم، تلاش كنند.1377/07/18
لینک ثابت
مطبوعات ما بايد در تامين ارزشها، اصالتها و آرمانهاى مردم بكوشند.1377/07/18
لینک ثابت