آقایان! من میخواهم عرض کنم که فقهای بزرگی از قبیل صاحب «جواهر» - که ما به تعبیر امام رضواناللَّهتعالیعلیه، فقهمان را «فقه جواهری» گفتیم - خصوصیت عمدهاش این بود که اهل تحوّل در اندیشههایِ رایجِ فقهیِ زمانِ خود بود. اعتنا به شهرت و اجماع و اینها، از خصوصیات افرادِ خیلی معتنی است. بعضی از فقها، چندان به شهرت و اجماعاتِ منقوله، اهتمامی ندارند. مرحوم صاحب «جواهر»، در مسائل مختلف، به شهرت و اجماع تکیه میکند. درعینحال، این مرد، دارایِ افکارِ نو و جدید است. ایشان فتاوایی دارد - یا آنجاها هم که به فتوا نرسیده، حرفهای نزدیک به فتوا دارد - که شاید قبل از ایشان، احدی از فقها نگفته است، یا لااقل معروف نیست. یکی همین مسألهی «جهاد ابتدایی در زمان غیبت» است، که مشهور و معروف بین فقهایِ متأخّر این است که «مشروع نیست.» اما ایشان طوری بحث میکند که نتیجه این میشود که «مشروع است.» خوب؛ این نوآوری است. در مسائل گوناگون، مرحوم صاحب «جواهر» همینطور است. فقیهی میتواند الگو، برجسته و بزرگ باشد، که دارای چنین روحی باشد. مرحوم آیةاللَّه بروجردی رضواناللَّهعلیه که در زمان خودش قلّهی فقاهت شیعه شد، از این قبیل بود. امام رضواناللَّهعلیه از این قبیل بود.
در حوزهها باید روح تطوّر علمی و فقهی وجود داشته باشد. حالا یک وقت به قدر فتوا مواد آماده نمیشود. خوب؛ نشود. بحث علمی را بکنند. من میبینم گاهی چند نفر در یک بحث فقهی، حرف جدیدی را مطرح میکنند. بعد، از اطراف به اینها حمله میشود که «شما چرا این حرف را زدید؟!» در این اواخر، بعضی از فقهای فاضلِ خوبِ دارای فکرِ نو، بعضی از حرفها را مطرح کردند که مطرح کردنش ایرادی ندارد. در حوزهی علمیه، باید طاقتِ شنیدنِ حرفهای جدید، زیاد باشد؛ ولو به حدی نرسد که این فقیه فتوا بدهد. ممکن است دیگری، چیزی بر آن بیفزاید؛ فتوا بدهد. لذا، بنده به فضلای محترم و بزرگان قم، توصیه کردم که یک مجلّهی فقهی منتشر کنید. یک مجلّهی فقهی که فقط در آن افکار و آرایِ جدیدِ فقهی مطرح شود.
البته آن بزرگان این کار را نکردند. عدّهای از جوانان کاری در این زمینه انجام دادند که اگر چه آن کارِ اصلیِ عالیِ آرمانی نیست، اما شایستهی تحسین و تقدیر است. به خاطر اینکه، قدمی در این راه است. اما آن کارِ بزرگ، هنوز هم میتواند انجام گیرد. اگر دو و حتّی سه مجلّهی فقهی هم در حوزهی قم باشد، زیاد نیست. مجلّهای مخصوص فلسفه باشد. یک مجلّهی کلامی بحمداللَّه هست؛ منتها با تیراژ کم و غیر معروف. شاید خیلی از شما هم اسمش را نشنیده و آن را ندیده باشید؛ اما بنده بحمداللَّه دیدهام و از کسانی که مسؤول این کار هستند تشکّر میکنم. اینطور باید باشد تا افکار نو در علوم اسلامی، روزبهروز در حوزهی علمیه مطرح شوند؛ و اهمّ از همه و مقدّم بر همه، فقه است.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
اصل دوم در حوزهها، مسألهی پیشرفت و تطوّر علمی و به روز بودنِ علمی است. آقایان! من میخواهم عرض کنم که فقهای بزرگی از قبیل صاحب «جواهر» - که ما به تعبیر امام رضواناللَّهتعالیعلیه، فقهمان را «فقه جواهری» گفتیم - خصوصیت عمدهاش این بود که اهل تحوّل در اندیشههایِ رایجِ فقهیِ زمانِ خود بود. اعتنا به شهرت و اجماع و اینها، از خصوصیات افرادِ خیلی معتنی است. بعضی از فقها، چندان به شهرت و اجماعاتِ منقوله، اهتمامی ندارند. مرحوم صاحب «جواهر»، در مسائل مختلف، به شهرت و اجماع تکیه میکند. درعینحال، این مرد، دارایِ افکارِ نو و جدید است. ایشان فتاوایی دارد - یا آنجاها هم که به فتوا نرسیده، حرفهای نزدیک به فتوا دارد - که شاید قبل از ایشان، احدی از فقها نگفته است، یا لااقل معروف نیست. یکی همین مسألهی «جهاد ابتدایی در زمان غیبت» است، که مشهور و معروف بین فقهایِ متأخّر این است که «مشروع نیست.» اما ایشان طوری بحث میکند که نتیجه این میشود که «مشروع است.» خوب؛ این نوآوری است. در مسائل گوناگون، مرحوم صاحب «جواهر» همینطور است. فقیهی میتواند الگو، برجسته و بزرگ باشد، که دارای چنین روحی باشد. مرحوم آیةاللَّه بروجردی رضواناللَّهعلیه که در زمان خودش قلّهی فقاهت شیعه شد، از این قبیل بود. امام رضواناللَّهعلیه از این قبیل بود.
در حوزهها باید روح تطوّر علمی و فقهی وجود داشته باشد. حالا یک وقت به قدر فتوا مواد آماده نمیشود. خوب؛ نشود. بحث علمی را بکنند. من میبینم گاهی چند نفر در یک بحث فقهی، حرف جدیدی را مطرح میکنند. بعد، از اطراف به اینها حمله میشود که «شما چرا این حرف را زدید؟!» در این اواخر، بعضی از فقهای فاضلِ خوبِ دارای فکرِ نو، بعضی از حرفها را مطرح کردند که مطرح کردنش ایرادی ندارد. در حوزهی علمیه، باید طاقتِ شنیدنِ حرفهای جدید، زیاد باشد؛ ولو به حدی نرسد که این فقیه فتوا بدهد. ممکن است دیگری، چیزی بر آن بیفزاید؛ فتوا بدهد. لذا، بنده به فضلای محترم و بزرگان قم، توصیه کردم که یک مجلّهی فقهی منتشر کنید. یک مجلّهی فقهی که فقط در آن افکار و آرایِ جدیدِ فقهی مطرح شود.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
حق، مبنای آفرینش الهی و هواهای نفسانی مانع شناخت آن
حق چیست؟ حق آن چیزی است که بنای خلقت بر آن است. «ما خلقناهما الّا بالحقّ.»(۱) حق، مبنای آفرینش الهی است؛ یعنی همان چیزی که باید باشد و همان چیزی که همهی مجاهدتهای مجاهدانِ عظیمِ تاریخ و عالم، برای رسیدن به آن است. حق، موضوع بسیار مهمّی است. همان چیزی که اگر شناخته و تبعیّت شود و تحقّق پیدا کند، هیچ نادرستی، نامطلوبی و ناسزاواری در عالم نخواهد بود. به هر اندازه که تحقّق پیدا کند، اینطور خواهد شد. این، چیزِ کمی است؟! خوب؛ هستند کسانی که همهی آن یا شطری از آن یا یک کلمه از آن را در همین دنیای غرق در فساد میفهمند و میشناسند. اگر همینها آن را بپذیرند و برای کسانی که به آن احتیاج دارند بیان کنند، شما ببینید چه حادثهای در دنیا رخ خواهد داد و چه تحوّل عظیمی در حیات بشر و عالم پیش خواهد آمد!
گرفتاری در این است که هواهای نفسانی و قیدهای بشری و زنجیرهایی که به گردنهای افراد بشر - اغلال فی اعناقهم- (۲)آویزان است، اجازهی این را به آنها نمیدهد که حق را بشناسند و بعد که شناختند قبول کنند و بعد که قبول کردند آن را به کسانی که به آن احتیاج دارند بگویند. اشکال کار در اینجاست. اگر همین حاصل شود، شما ببینید که چه چیز عظیمی خواهد شد!۱۳۷۳/۰۶/۲۰
۱ )
سوره مبارکه الدخان آیه ۳۹
ما خَلَقناهُما إِلّا بِالحَقِّ وَلٰكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمونَ
ترجمه:
ما آن دو را جز بحق نیافریدیم؛ ولی بیشتر آنان نمیدانند!
۲ )
سوره مبارکه الرعد آیه ۵
وَإِن تَعجَب فَعَجَبٌ قَولُهُم أَإِذا كُنّا تُرابًا أَإِنّا لَفي خَلقٍ جَديدٍ ۗ أُولٰئِكَ الَّذينَ كَفَروا بِرَبِّهِم ۖ وَأُولٰئِكَ الأَغلالُ في أَعناقِهِم ۖ وَأُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ
ترجمه:
و اگر (از چیزی) تعجب میکنی، عجیب گفتار آنهاست که میگویند: «آیا هنگامی که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده میشویم و) به خلقت جدیدی بازمیگردیم؟!» آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شدهاند؛ و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است؛ و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند!
۲ )
سوره مبارکه غافر آیه ۷۱
إِذِ الأَغلالُ في أَعناقِهِم وَالسَّلاسِلُ يُسحَبونَ
ترجمه:
در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را میکشند...
لینک ثابت
قبول و بیان حق، لازمه قرارگرفتن در سایه عرش الهی
مرحوم مجلسی، اینجا چند روایت را از کتاب «نوادر» نقل میکنند که من امروز سه موردش را به مناسبت شروع درس، عرض میکنم. یکی از این روایات این است: «قال رسولاللَّه صلّیاللَّهعلیهوآله: السّابقون الی ظّل العرش، طوبی لهم.» خوشا به حال کسانی که به سایهی عرش سبقت میجویند. چون عرش الهی یک امر معنوی و حاکی از حدّ اعلای عظمتِ ذاتِ مقدّسِ ربوبی است؛ آن وقت معنای «سبقت به سایهی عرش» هم اعلی درجهی تحصّنِ عبد در عرش مولای خودش است. بالاترین چیزی که میشود برای بنده فرض کرد، همین است که انسان به ظلّ عرش پروردگار پناه ببرد. «قیل: یا رسولاللَّه و من هم؟»چه کسانی هستند که به سایهی عرش رحمان سبقت میجویند؟ «فقال: الّذین یقبلون الحقّ اذا سمعوه.» کسانی که این چند خصوصیت را دارند: اوّل اینکه وقتی حق را شنیدند، آن را قبول میکنند. «و یبذلونه اذا سئلوه.»(۱) این هم طرف دیگر کفّه است که وقتی از آنها سؤال شد «حق چیست؟» بدون ملاحظه آن را بیان میکنند؛ حق را بذل میکنند. همین دو کلمه را شما ملاحظه بفرمایید، که اگر در همین دنیای غرق در فساد امروز - که بلاشک ذهنها، دلها، وجدانها و عقولی در آن پیدا میشود که حقیقت را بفهمند و حق را تشخیص دهند - تحقّق پیدا کند، چه میشود!
حق چیست؟ حق آن چیزی است که بنای خلقت بر آن است. «ما خلقناهما الّا بالحقّ»(۲) حق، مبنای آفرینش الهی است؛ یعنی همان چیزی که باید باشد و همان چیزی که همهی مجاهدتهای مجاهدانِ عظیمِ تاریخ و عالم، برای رسیدن به آن است. حق، موضوع بسیار مهمّی است. همان چیزی که اگر شناخته و تبعیّت شود و تحقّق پیدا کند، هیچ نادرستی، نامطلوبی و ناسزاواری در عالم نخواهد بود. به هر اندازه که تحقّق پیدا کند، اینطور خواهد شد. این، چیزِ کمی است؟! خوب؛ هستند کسانی که همهی آن یا شطری از آن یا یک کلمه از آن را در همین دنیای غرق در فساد میفهمند و میشناسند. اگر همینها آن را بپذیرند و برای کسانی که به آن احتیاج دارند بیان کنند، شما ببینید چه حادثهای در دنیا رخ خواهد داد و چه تحوّل عظیمی در حیات بشر و عالم پیش خواهد آمد!
گرفتاری در این است که هواهای نفسانی و قیدهای بشری و زنجیرهایی که به گردنهای افراد بشر - اغلال فی اعناقهم –(۳) آویزان است، اجازهی این را به آنها نمیدهد که حق را بشناسند و بعد که شناختند قبول کنند و بعد که قبول کردند آن را به کسانی که به آن احتیاج دارند بگویند. اشکال کار در اینجاست. اگر همین حاصل شود، شما ببینید که چه چیز عظیمی خواهد شد! پس واقعاً جا دارد که گفته شود: «السّابقون الی ظلّ العرش.» چون کارِ سختی هم هست. خیلی هم جای دور نروید. البته، حق، در مقیاس جهانی، یک عدّه شناسنده و ترویج کننده و ممانعت کننده و بخل کننده و رد کننده و کفر ورزنده و مخفی سازنده دارد. در مقیاسِ جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم، با یک نوع حد و علائم و نشانهها و مصادیق و آثار، و در محیط خاصی که ما زندگی میکنیم، باز با نشانهها و علائم و مصادیق و جزئیّات و خصوصیات دیگری. همهی اینها هم مهم است. نباید گفت فلان آدمِ مخفی کنندهی حق، که مثلاً حقّ نبوّت یا حقّ توحید یا حقّانیت فلان حرف را در سطح عالَم انکار کرد، ملعون است. اما من که حقیقتی را جلو چشمم و دم دستم و در محیط زندگیام همانطور انکار میکنم و میپوشانم و از آن دفاع نمیکنم و اگر بر من عرضه شد قبول نمیکنم، از آن حکم خارج هستم. این، نمیشود. پس «الذین یقبلون الحقّ اذا سمعوه و یبذلونه اذا سئلوه»، شامل هر کس، در هر جای دنیا میشود.
«و یحکمون للنّاس کحکمهم لانفسهم.»(۴) این هم یکی از مصادیق حقّ است که خیلی سخت است. بعضی از حقها، برای بعضی از انسانها چندان تلخ نیست، بلکه برای اهل حق، شیرین هم هست. اما حقّی که برای همه در همه جا تلخ است، این مصداق از حق است که اگر کسی به این حق به عنوان یک مصداق بسیار مهم عمل کرد، امتحان خوبی داده است.
«یحکمون للنّاس کحکمهم لانفسهم.» برای مردم همانطور حکم کنند که برای خودشان حکم میکنند و فرقی بین خود و دیگران نگذارند. این، از آن حقهای خیلی سخت است. چون ما طلبهها و روحانیت و علمای شیعه، از لحاظ اجتماعی، به برکت نظام جمهوری اسلامی و هم پیش از تحقّق و اقامهی نظام جمهوری اسلامی در طول تاریخ فقاهت شیعه، به شهادت مجاهدتها و مواضع و حوادث تاریخی، در یک موضع ممتاز در جهتِ تحقّق بخشیدن به حق و مبارزه با باطل قرار داشتیم، و الان هم به مناسبت اینکه این معنا با قیام جمهوری اسلامی و این دولت مبارکهی الهیّه و قرآنیّه، بحمداللَّه بیشتر هم شده است، لذا این حدیث برای ما بسیار آموزنده و مهم است.
این یادتان باشد و معمّمین و روحانیون و علما و طلاّب، این سه کلمه را هیچ وقت فراموش نکنند. هر جا حق را دیدند، آن را بپذیرند؛ البته با تشخیص درست. یعنی آن را که بینهم و بیناللَّه و بدون هیچ گونه شائبهی نفسانی بفهمند که حق است. هرگاه که از آنان سؤال و خواسته شد که حق را بر زبان جاری و اعلام کنند، آن را اعلام کنند.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
۱ )
الجعفريات ، محمد بن محمد بن اشعث ص۱۸۳ ؛
النوادرللراوندی ، سيد فضل الله راوندى ص ۱۵ ؛
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج ۷۲ ص ۲۹ ؛
السابقون إلى ظل العرش طوبى لهم قلنا يا رسول الله و من هم قال ص الذين يقبلون الحق إذا سمعوه و يبدلونه إذا سألوه و يحكمون للناس كحكمهم لأنفسهم هم السابقون إلى ظل العرش
ترجمه:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: خوشا به حال افرادى كه سبقتگيرندگان به سمت سايه عرش الهى هستند، گفتیم: اى رسول خدا آنان چه كسانى هستند؟ فرمود: آنان كسانى هستند كه، وقتى سخن حقّ را مىشنوند، آن را قبول مىكنند، و هنگامی كه از آنان جويا شود، آن را بذل مىنمايند، و براى مردم آن گونه قضاوت مىكنند، كه در حقّ خويش قضاوت مىكنند. اين افراد، سبقتگيرندگان به سمت سايه عرش الهى هستند»
۲ )
سوره مبارکه الدخان آیه ۲۰
وَإِنّي عُذتُ بِرَبّي وَرَبِّكُم أَن تَرجُمونِ
ترجمه:
و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم از اینکه مرا متهم کنید!
۳ )
سوره مبارکه غافر آیه ۷۱
إِذِ الأَغلالُ في أَعناقِهِم وَالسَّلاسِلُ يُسحَبونَ
ترجمه:
در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را میکشند...
۳ )
سوره مبارکه الرعد آیه ۵
وَإِن تَعجَب فَعَجَبٌ قَولُهُم أَإِذا كُنّا تُرابًا أَإِنّا لَفي خَلقٍ جَديدٍ ۗ أُولٰئِكَ الَّذينَ كَفَروا بِرَبِّهِم ۖ وَأُولٰئِكَ الأَغلالُ في أَعناقِهِم ۖ وَأُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ
ترجمه:
و اگر (از چیزی) تعجب میکنی، عجیب گفتار آنهاست که میگویند: «آیا هنگامی که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده میشویم و) به خلقت جدیدی بازمیگردیم؟!» آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شدهاند؛ و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است؛ و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند!
۴ )
الجعفريات ، محمد بن محمد بن اشعث ص۱۸۳ ؛
النوادرللراوندی ، سيد فضل الله راوندى ص ۱۵ ؛
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج ۷۲ ص ۲۹ ؛
السابقون إلى ظل العرش طوبى لهم قلنا يا رسول الله و من هم قال ص الذين يقبلون الحق إذا سمعوه و يبدلونه إذا سألوه و يحكمون للناس كحكمهم لأنفسهم هم السابقون إلى ظل العرش
ترجمه:
سول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: خوشا به حال افرادى كه سبقتگيرندگان به سمت سايه عرش الهى هستند، گفتیم: اى رسول خدا آنان چه كسانى هستند؟ فرمود: آنان كسانى هستند كه، وقتى سخن حقّ را مىشنوند، آن را قبول مىكنند، و هنگامی كه از آنان جويا شود، آن را بذل مىنمايند، و براى مردم آن گونه قضاوت مىكنند، كه در حقّ خويش قضاوت مىكنند. اين افراد، سبقتگيرندگان به سمت سايه عرش الهى هستند»
لینک ثابت
طلاب جوان حوزههای علمیه؛ مصداقی از ترک زخارف دنیوی
بنده میخواهم بر مسألهی تهذیب، تأکید کنم. آقایان! حوزههای علمیهی ما، پر از جوانان پاک و طاهر است. در کمتر جایی، این همه جوان زندگی میکنند. در حوزهی علمیهای مثل قم، هزاران جوان پاک، صالح و کسانی که از زخارف این دنیایِ دنیّه، به حسبِ ظاهر گذشتند و واقعاً بعضی از اینها مصداق این فقرهی شریف دعای ندبه «شرطوا علیهم الزهد فی درجات هذا الدنیا الدنیّة و زخرفها و زبرجها»(۱) هستند، جمع شدهاند. خوب؛ اجتماع این جوانان صالح، خالص، مؤمن، پاک و نورانی در این حوزهی علمیه، عجب موقعیت ممتازی است!
یکی از وظایف حوزهی علمیه این است که اوّلاً این روح صفا و معنویت را که در این طلاّب جوان است، حفظ و در وجود آنها تثبیت و ماندگار و عمیق کند. ثانیاً، آن را تکمیل و بیشتر کند؛ پرورش دهد و آنها را نورانیتر کند. این، یک نکته است که من میخواهم خواهش کنم که در همهی حوزههای علمیه به آن توجّه شود. البته توجّه هست؛ ما میخواهیم بیشتر شود. امروز دنیا، دنیای فاسدی است و فساد دنیا، به همهی مناطق عالم سرریز میشود. دیوار و حصن و حصاری هم نیست؛ مگر تبلیغ و تبیین صحیح. این تبلیغ صحیح را چه کسانی باید انجام دهند؟ انسانهایی که خودشان استوار و محکم باشند. و آنان، همین جوانان و روحانیونی هستند که معارف دینی را میخوانند و فرامیگیرند و بیان میکنند. اینها از لحاظ اخلاقی و روحی، باید خیلی استوار، پولادین و تأثیرناپذیر باشند.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
۱ )
إقبالالأعمال ،سیدبن طاووس ص ۲۹۵
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج ۹۹ ص ۱۰۴
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۵۳۲ (دعای ندبه)
« الأربعة الحمد لله الذی لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت [و قدرت] لهم الذكر العلی و الثناء الجلی و أهبطت عليهم ملائكتك و أكرمتهم [كرمتهم] بوحيك و رفدتهم بعلمك و جعلتهم الذرائع [الذريعة] إليك و الوسيلة إلى رضوانك فبعض أسكنته جنتك إلى أن أخرجته منها و بعض [و بعضهم] حملته فی فلكك و نجيته و من آمن معه [مع من آمن] من الهلكة برحمتك و بعض اتخذته لنفسك خليلا و سألك لسان صدق فی الآخرين ...... »
ترجمه:
سپاس خداوندی را كه جز او خدایی نیست و ستایش از آن اوست كه پروردگار جهانیان است و درود وسلام فراوان خداوند بر محمد كه پیامبرش بود و بر خاندان او باد. خدایا از آنچه تدبیر تو در مورد دوستانت جاری است كسانی كه برای خود و دین خود برگزیدی سپاس از آن توست زمانی كه برای ایشان نعمت های فراوان وپایدار كه نابودی برایشان نیست برگزیدی بعد از اینكه بی میلی به دنیا را در مقامات این دنیای پست و به طلا و زیور آن برایشان شرط كردی(مجبور كردی) و آنان نیز به آن متعهد شدند و به پیمان داری ایشان آگاه گشتی و آنان را تصدیق كردی و برایشان یاد و نامی بلند و ستایش آشكار و والا قرار دادی و فرشتگانت را بر ایشان فرود آوردی و با وحی خود گرامیشان داشتی و با علم خود یاریشان نمودی و ایشان را وسیله به سوی خود و خشنودیت قرار دادی پس یكی از آنان را ساكن بهشتت كردی تا وقتی كه از آنجا بیرونش كردی و دیگری را سوار بر كشتیت ساختی و او و كسانی كه ایمان آورده بودند و همراهش بودند با مهربانی خود از نابودی نجات دادی و دیگری را برای خویش دوست واقعی قرار دادی كه نام و آوازه نیكو را در بین دیگران از تو درخواست كرد.
لینک ثابت
استغفار عامل مهم اصلاح عمل برای رسیدن به کمال انسانیت
از جمله عواملی که شیطان را نابود میکند، استغفار است. استغفار یا طلب مغفرت از پروردگار، که در قرآن هم بارها آمده و در هر جایی خصوصیّت و ثمرهای برای آن ذکر شده است.(۱) این روحِ استغفار و طلبِ مغفرت، چیز مهمّی است؛ زیرا به معنای توجهِ انسان به خطاهای خود است. کسی که خود را عاری از خطا و اشتباه و گناه میبیند و خیال میکند که کار بدی انجام نداده است، به فکر استغفار نمیافتد. نفْسِ توجّه به استغفار، به این معناست که ما دچار خطا، کمبود، گناه، تخلّف، قصور و تقصیر هستیم.
این، برای هر انسانی لازم است؛ زیرا به طور طبیعی، هیچ انسانی نیست که دچار ظلم و گناه و تقصیر نباشد. «ولو یؤاخذ اللَّه النّاس بظلمهم ما ترک علیها من دابة.»(۲) خدای متعال، از بندگان اغماض میکند والّا اگر بنا بود که به خاطر ظلم، بندگان را مؤاخذه کند، یک نفر بر روی زمین نمیماند: «ما ترک علیها من دابّة.» قهراً دابّهی انسانی مراد است؛ چون بحث بر سرِ انسانهاست. بنابراین، دائم خطاهای گوناگونی از ما صادر میشود که غالباً ناشی از هوایِ نفس و مقداری هم ناشی از جهالتها و کوتاه بینیهای ماست. پس، توجّه به استغفار، توجّه به گناه است و لازمهی توجّه به گناه، تصحیح عمل است و هر انسانی، باید دائماً خودش را تصحیح کند. اگر این حالتِ تصحیح باشد، آن وقت تکامل به وجود میآید. پس، شرط اصلیِ کمالِ انسانیّت، همین تصحیح است که استغفار یکی از عوامل مهم آن است. لذاست که به استغفار، خیلی بها داده شده است.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
۱ )
سوره مبارکه هود آیه ۳
وَأَنِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُمَتِّعكُم مَتاعًا حَسَنًا إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤتِ كُلَّ ذي فَضلٍ فَضلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوا فَإِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ كَبيرٍ
ترجمه:
و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید؛ سپس بسوی او بازگردید؛ تا شما را تا مدّت معیّنی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهرهمند سازد؛ و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم!
۱ )
سوره مبارکه هود آیه ۵۲
وَيا قَومِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارًا وَيَزِدكُم قُوَّةً إِلىٰ قُوَّتِكُم وَلا تَتَوَلَّوا مُجرِمينَ
ترجمه:
و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد؛ و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه، روی (از حق) بر نتابید!»
۱ )
سوره مبارکه التحريم آیه ۸
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا توبوا إِلَى اللَّهِ تَوبَةً نَصوحًا عَسىٰ رَبُّكُم أَن يُكَفِّرَ عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيُدخِلَكُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ يَومَ لا يُخزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ ۖ نورُهُم يَسعىٰ بَينَ أَيديهِم وَبِأَيمانِهِم يَقولونَ رَبَّنا أَتمِم لَنا نورَنا وَاغفِر لَنا ۖ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص؛ امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و میگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی!»
۱ )
سوره مبارکه هود آیه ۹۰
وَاستَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي رَحيمٌ وَدودٌ
ترجمه:
از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوی او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهکار) است!»
۲ )
سوره مبارکه النحل آیه ۶۱
وَلَو يُؤاخِذُ اللَّهُ النّاسَ بِظُلمِهِم ما تَرَكَ عَلَيها مِن دابَّةٍ وَلٰكِن يُؤَخِّرُهُم إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۖ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرونَ ساعَةً ۖ وَلا يَستَقدِمونَ
ترجمه:
و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات میکرد، جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذارد؛ ولی آنها را تا زمان معیّنی به تأخیر میاندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر میکنند، و نه ساعتی پیشی میگیرند.
لینک ثابت
عوامل دوری شیطان از انسان در کلام رسول اعظم(صلی الله علیه و اله)
یک حدیث دیگر، باز بهذا الاسناد، «عن علی علیهالسّلام قال: قیل لرسولاللَّه، صلّیاللَّهعلیهوآله، من الذی یباعد الشیطان منا.» چه چیزی شیطان را از ما دور میکند؟ البته میدانید که «شیطان»، اعم از «ابلیس» است. همان قوای مؤثر شرّآفرین و فساد آفرین و انحراف آفرینی که در قالبها و لباسهای مختلف، گاهی انسان، گاهی غیرانسان و گاهی هوای نفسانی و گاهی هم ابلیس است. «ابالسه» طایفهی مهمّی از شیاطینند، که داستانشان در قرآن هست. اما فقط آنها نیستند. آنها شیاطین جنّند و شیاطین انس هم هستند که گاهی خطرشان از آنها کمتر نیست. پس، شیطان یک معنای عام است. خوب؛ چه عاملی این را از ما دور میکند؟ «قال: الصوم للَّه یسود وجهه»؛روزه چهرهاش را سیاه میکند. علّتش هم این است که صوم و روزه، طغیان غرایز گمراه کنندهی جسمانی را سرکوب میکند و جلو طغیان آنها را میگیرد. «و الصّدقة تکسر ظهره»و صدقه پشتش را میشکند؛ چون صدقه، گذشت و اغماضِ مهمّی از مایملک انسان است.
این هم مهم است: «و الحب فی اللَّه تعالی و المواظبة علی العمل الصّالح یقطع دابرة.»(۱) این دو، مهمتر از آنهاست. یکی «حب فیاللَّه» است. یعنی انسان عواطف، بخصوص محبّت خودش را در جهت الهی هدایت کند. اگر کسی را دوست دارید، این محبّت برای خدا باشد، نه برای دنیا. محبّت را در آنجا خرج کنید که برای خدا باشد. البته روایات «الحب فی اللَّه و البغض فی اللَّه» (۲) روایات بسیار مفصّلیاند. در «کافی» و در دیگر کتب هم، بابی مفصّل دربارهی این صفت هست.
«و المواظبة علی العمل الصّالح.» مهم این است که انسان از عمل صالح مواظبت کند. یعنی در انجام عمل صالح استمرار داشته باشد. «و الدّوام فی الاتّصال بخدمتک»(۳) که در دعای کمیل میخوانیم، یعنی انسان دائماً متّصل به خدمت پروردگار باشد. این استمرار و تداوم، خیلی مهم است. اگر این دو، که یکی جنبهی قلبی و عاطفی و دیگری جنبهی عملی دارد، حاصل شد، «یقطع دابره»؛ یعنی ریشهی شیطان را میکَند یا آن را نابود میکند. «و الاستغفار یقطع تینه»؛(۴) استغفار هم شاهرگش را میزند (همان تعبیر کنایی، که در فارسی هم هست). پس، از جمله عواملی که شیطان را نابود میکند، استغفار است. استغفار یا طلب مغفرت از پروردگار، که در قرآن هم بارها آمده و در هر جایی خصوصیّت و ثمرهای برای آن ذکر شده است.(۵) این روحِ استغفار و طلبِ مغفرت، چیز مهمّی است؛ زیرا به معنای توجهِ انسان به خطاهای خود است. کسی که خود را عاری از خطا و اشتباه و گناه میبیند و خیال میکند که کار بدی انجام نداده است، به فکر استغفار نمیافتد. نفْسِ توجّه به استغفار، به این معناست که ما دچار خطا، کمبود، گناه، تخلّف، قصور و تقصیر هستیم.
این، برای هر انسانی لازم است؛ زیرا به طور طبیعی، هیچ انسانی نیست که دچار ظلم و گناه و تقصیر نباشد. «ولو یؤاخذ اللَّه النّاس بظلمهم ما ترک علیها من دابة.»(۶) خدای متعال، از بندگان اغماض میکند والّا اگر بنا بود که به خاطر ظلم، بندگان را مؤاخذه کند، یک نفر بر روی زمین نمیماند: «ما ترک علیها من دابّة.» قهراً دابّهی انسانی مراد است؛ چون بحث بر سرِ انسانهاست. بنابراین، دائم خطاهای گوناگونی از ما صادر میشود که غالباً ناشی از هوایِ نفس و مقداری هم ناشی از جهالتها و کوتاه بینیهای ماست. پس، توجّه به استغفار، توجّه به گناه است و لازمهی توجّه به گناه، تصحیح عمل است و هر انسانی، باید دائماً خودش را تصحیح کند. اگر این حالتِ تصحیح باشد، آن وقت تکامل به وجود میآید. پس، شرط اصلیِ کمالِ انسانیّت، همین تصحیح است که استغفار یکی از عوامل مهم آن است. لذاست که به استغفار، خیلی بها داده شده است.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
۱ )
الجعفريات ، محمد بن محمد بن اشعث ص ۵۸؛
النوادرللراوندی ، سيد فضل الله راوندى ص ۱۹ ؛
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج ۶۰ ص ۲۶۴ ؛
قال يا رسول الله ص ما الذی تباعد الشيطان منا قال الصوم يسود وجهه و الصدقة تكسر ظهره و الحب فی الله عز و جل و المواظبة على العمل تقطع دابره و الاستغفار يقطع وتينه
ترجمه:
على عليه السّلام فرمود: از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سؤال شد، چهچيزهايى شيطان را از ما دور مىكند؟ آن حضرت فرمود: روزه گرفتن روى شيطان را سياه مىكند، صدقه دادن كمر او را مىشكند، و محبّت در راه خدا و پایداری و ثابت ماندن بر عمل صالح، ریشه او را قطع مىكند، و استغفار و طلب آمرزش از خداوند، شاهرگ قلبش را قطع مىنمايد.
۲ )
الكافی ، ثقة الاسلام كلینی ج ۲ ص ۱۲۵ ؛
من لايحضرهالفقيه ،شیخ صدوق ج ۴ ص ۳۵۲ ، نحوه ؛
تحف العقول ، حسن بن شعبه حرّانى ص ۱۹۶، نحوه ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی ج۶۶ ص ۲۴۲ نحوه ؛
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى الْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ
ترجمه:
از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: كدام يك از حلقههاى ايمان محكم ترند؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند و برخى گفت: نماز و برخى گفت: زكات و بعضى از آنها گفت: روزه و بعضى گفتند كه: آن حج است و عمره و بعضىگفتند: جهاد است، رسول خدا (ص) فرمود: براى هر آنچه گفتيد فضيلتى است و آنكه من پرسيدم نيست ولى محكمترین حلقه ايمان، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا و مهرورزى با دوستان خدا و بیزارى از دشمنان خدا است»
۳ )
مصباح المتهجد،شیخ طوسی ص ۸۴۴ ؛
قبالالأعمال ، سيد ابن طاووس ص ۷۰۶ ؛
البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص ۱۸۸ ؛
مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص ۶۲ (دعای كمیل)؛
يا رب يا رب يا رب يا إلهی و سيدی و مولای و مالك رقی يا من بيده ناصيتی يا عليم بفقری و مسكنتی يا خبيرا بفقری و فاقتی يا رب يا رب يا رب أسألك بحقك و قدسك و أعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالی عندك مقبولة حتى تكون أعمالی و أورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا يا سيدی يا من عليه معولی يا من إليه شكوت أحوالی يا رب يا رب قو على خدمتك جوارحی و اشدد على العزيمة جوانحی و هب لی الجد فی خشيتك و الدوام فی الاتصال بخدمتك حتى أسرح إليك فی ميادين السابقين و أسرع إليك فی البارزين و أشتاق إلى قربك فی المشتاقين و أدنو منك دنو المخلصين و أخافك مخافة الموقنين و أجتمع فی جوارك مع المؤمنين اللهم و من أرادنی بسوء فأرده ومن كادنی فكده و اجعلنی من أحسن عبادك نصيبا عندك و أقربهم منزلة منك و أخصهم زلفة لديك فإنه لا ينال ذلك إلا بفضلك و جد لی بجودك و اعطف علی بمجدك و احفظنی برحمتك و اجعل لسانی بذكرك لهجا و قلبی بحبك متيما و من علی بحسن إجابتك و أقلنی عثرتی و اغفر زلتی فإنك قضيت على عبادك بعبادتك و أمرتهم بدعائك و ضمنت لهم الإجابة فإليك يا رب نصبت وجهی و إليك يا رب مددت يدی فبعزتك استجب لی دعائی و بلغنی منای و لا تقطع من و الإنس من أعدائی يا سريع الرضا اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فإنك فعال لما تشاء يا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنى ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء يا سابغ النعم يا دافع النقم يا نور المستوحشين فی الظلم يا عالما لا يعلم صل على محمد و آل محمد و افعل بی ما أنت أهله و صلى الله على رسوله و الأئمة الميامين من آله و سلم تسليما كثيرا
ترجمه:
اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من ای خدای من اى سرور و آقای من ای مالك من، اى كسى كه زمام اختيارم به دست توست اى آگاه از حال زار و بیچارگیم اى آگاه از نداری و وضع پريشانم اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من از تو درخواست مىكنم به حقيقتت و به پاكیت و برترین صفات و نامهایت كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود آباد گردانى و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايى تا اینكه كردار و گفتارم همه يك جهت و یك سو براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت باشد اى سرور من، اى كسى كه تمام اعتماد و توكلم بر توست و شكايت از احوالم به حضرت توست اى پروردگار من اى پروردگار من اى پروردگار من به اعضایم در مقام بندگيت نیرو بخش و دلم را عزم ثابت ده و كوشش در خوف و خشيتت را واینكه پيوسته در خدمتت باشم، بر من مقدر فرما تا آنكه من در ميدان های طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند نزدیكی اهل خلوص به تو نزديك گردم و از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان بترسم و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشمخدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر و حیله كند به مكر خويش دچارش كن و مرا جزء بندگانت كه بهترین بهره ات را نصيبشان كردی و همچنین مقرب ترین آنان نسبت به خود و نیز مخصوص ترین مقام و نزدیكی به خودت قرار بده.
....
« اى خدائى كه زود خشنود می گردی بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد، براستى كه تو هر چه خواهى انجام می دهى، اى كسى كه نامش دواست، و يادش شفاست، و طاعتش توانگرى است، بر كسى كه سرمايهاش اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است ترحم فرما ، اى تمام و كامل دهنده نعمتها، و اى برطرفكننده گرفتاريها، اى روشنى وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى بىمعلم درود فرست بر محمد و خاندان محمد و انجام ده در باره من آنچه را كه تو شايسته آنى و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش باد.
۴ )
الجعفريات ، محمد بن محمد بن اشعث ص ۵۸؛
النوادرللراوندی ، سيد فضل الله راوندى ص ۱۹ ؛
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج ۶۰ ص ۲۶۴ ؛
قال يا رسول الله ص ما الذی تباعد الشيطان منا قال الصوم يسود وجهه و الصدقة تكسر ظهره و الحب فی الله عز و جل و المواظبة على العمل تقطع دابره و الاستغفار يقطع وتينه
ترجمه:
على عليه السّلام فرمود: از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سؤال شد، چهچيزهايى شيطان را از ما دور مىكند؟ آن حضرت فرمود: روزه گرفتن روى شيطان را سياه مىكند، صدقه دادن كمر او را مىشكند، و محبّت در راه خدا و پایداری و ثابت ماندن بر عمل صالح، ریشه او را قطع مىكند، و استغفار و طلب آمرزش از خداوند، شاهرگ قلبش را قطع مىنمايد.
۵ )
سوره مبارکه هود آیه ۳
وَأَنِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُمَتِّعكُم مَتاعًا حَسَنًا إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤتِ كُلَّ ذي فَضلٍ فَضلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوا فَإِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ كَبيرٍ
ترجمه:
و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید؛ سپس بسوی او بازگردید؛ تا شما را تا مدّت معیّنی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهرهمند سازد؛ و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم!
۵ )
سوره مبارکه هود آیه ۵۲
وَيا قَومِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارًا وَيَزِدكُم قُوَّةً إِلىٰ قُوَّتِكُم وَلا تَتَوَلَّوا مُجرِمينَ
ترجمه:
و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد؛ و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه، روی (از حق) بر نتابید!»
۵ )
سوره مبارکه التحريم آیه ۸
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا توبوا إِلَى اللَّهِ تَوبَةً نَصوحًا عَسىٰ رَبُّكُم أَن يُكَفِّرَ عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيُدخِلَكُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ يَومَ لا يُخزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ ۖ نورُهُم يَسعىٰ بَينَ أَيديهِم وَبِأَيمانِهِم يَقولونَ رَبَّنا أَتمِم لَنا نورَنا وَاغفِر لَنا ۖ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص؛ امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و میگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی!»
۵ )
سوره مبارکه هود آیه ۹۰
وَاستَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي رَحيمٌ وَدودٌ
ترجمه:
از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوی او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهکار) است!»
۶ )
سوره مبارکه النحل آیه ۶۱
وَلَو يُؤاخِذُ اللَّهُ النّاسَ بِظُلمِهِم ما تَرَكَ عَلَيها مِن دابَّةٍ وَلٰكِن يُؤَخِّرُهُم إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۖ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرونَ ساعَةً ۖ وَلا يَستَقدِمونَ
ترجمه:
و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات میکرد، جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذارد؛ ولی آنها را تا زمان معیّنی به تأخیر میاندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر میکنند، و نه ساعتی پیشی میگیرند.
لینک ثابت
حوزههای علمیه, روحانیها, طلاب جوان
در حوزهی علمیهی صحیحِ شیعی، همه بخصوص طلاّب جوان، باید خود را در صفوف اوّل حرکتِ عظیمِ جامعه بدانند .۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
فضل اللَّه راوندی, قطب الدین راوندی
اگر کسی سند کتاب شریف «جعفریّات» را قبول داشته باشد، سند « نوادر» را به عنوان سند معتبر قبول میکند. ما قبلاً به مناسبتهای متعدّدی راجع به سند کتاب شریف «جعفریّات» یا «اشعثیّات» - که به هر دو اسم خوانده میشود - اینجا صحبت کردیم و همچنین راجع به روایات «نوادر»،اش «فضلاللَّهبنعلی حسنی راوندی»(۱) رضواناللَّهتعالیعلیه، که از بزرگان علمای شیعه در قرن پنجم و ششم و صاحب کتاب «نوادر» و بعضی کتب دیگر است، نکاتی عنوان نمودیم....برای اینکه فحص از معارض و حجّت و اینها، متوقّف بر این کتاب است و اصل کتاب «مستدرک»، همین «اشعثیّات» است که البته بعدها از منابع و کتابهای دیگر، روایات زیادی را به آن اضافه کردند. بنابراین، بعضی روایات «اشعثیّات» را با همین سندی که عرض شد، کاملاً مورد قبول قرار دادند. حال اگر کسی آن سند را قبول دارد و آن را معتبر میداند - که ما قبلاً بحث کردیم و گفتیم بعید هم نیست که اینطور باشد - آن وقت روایات «فضلاللَّه بن علی راوندی» که در کتاب «نوادر» نقل شده، دیگر معتبر است.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
فقهای بزرگی از قبیل صاحب «جواهر» - که ما به تعبیر امام رضواناللَّهتعالیعلیه، فقهمان را «فقه جواهری» گفتیم - خصوصیت عمدهاش این بود که اهل تحوّل در اندیشههایِ رایجِ فقهیِ زمانِ خود بود. اعتنا به شهرت و اجماع و اینها، از خصوصیات افرادِ خیلی معتنی است. بعضی از فقها، چندان به شهرت و اجماعاتِ منقوله، اهتمامی ندارند. مرحوم صاحب «جواهر»، در مسائل مختلف، به شهرت و اجماع تکیه میکند. درعینحال، این مرد، دارایِ افکارِ نو و جدید است. ایشان فتاوایی دارد - یا آنجاها هم که به فتوا نرسیده، حرفهای نزدیک به فتوا دارد - که شاید قبل از ایشان، احدی از فقها نگفته است، یا لااقل معروف نیست. یکی همین مسألهی «جهاد ابتدایی در زمان غیبت» است، که مشهور و معروف بین فقهایِ متأخّر این است که «مشروع نیست.» اما ایشان طوری بحث میکند که نتیجه این میشود که «مشروع است.» خوب؛ این نوآوری است. در مسائل گوناگون، مرحوم صاحب «جواهر» همینطور است. فقیهی میتواند الگو، برجسته و بزرگ باشد، که دارای چنین روحی باشد.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
مرحوم «شیخ آقا بزرگ تهرانی»(۳)، از مرحوم آقای «آخوند»(۴) نقل میکند که ایشان در مجلس استفتائشان میفرمودند «هیچ فقیهی نمیتواند قبل از دیدن کتاب مستدرک حاجی نوری رحمةاللَّهعلیه فتوا بدهد.» برای اینکه فحص از معارض و حجّت و اینها، متوقّف بر این کتاب است و اصل کتاب «مستدرک»، همین «اشعثیّات» است که البته بعدها از منابع و کتابهای دیگر، روایات زیادی را به آن اضافه کردند.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
نکتهی بعدی، که آن هم اصل دوم در حوزههاست، مسألهی پیشرفت و تطوّر علمی و به روز بودنِ علمی است. آقایان! من میخواهم عرض کنم که فقهای بزرگی از قبیل صاحب «جواهر»- که ما به تعبیر امام رضوان الله تعالی علیه، فقهمان را «فقه جواهری» گفتیم- خصوصیت عمدهاش این بود که اهل تحوّل در اندیشههایِ رایجِ فقهیِ زمانِ خود بود. اعتنا به شهرت و اجماع و اینها، از خصوصیات افرادِ خیلی معتنی است. بعضی از فقها، چندان به شهرت و اجماعاتِ منقوله، اهتمامی ندارند. مرحوم صاحب «جواهر»، در مسائل مختلف، به شهرت و اجماع تکیه میکند. درعینحال، این مرد، دارایِ افکارِ نو و جدید است. ایشان فتاوایی دارد- یا آنجاها هم که به فتوا نرسیده، حرفهای نزدیک به فتوا دارد- که شاید قبل از ایشان، احدی از فقها نگفته است، یا لااقل معروف نیست. یکی همین مسألهی «جهاد ابتدایی در زمان غیبت» است، که مشهور و معروف بین فقهایِ متأخّر این است که «مشروع نیست.» اما ایشان طوری بحث میکند که نتیجه این میشود که «مشروع است.» خوب؛ این نوآوری است. در مسائل گوناگون، مرحوم صاحب «جواهر» همینطور است. فقیهی میتواند الگو، برجسته و بزرگ باشد، که دارای چنین روحی باشد. مرحوم آیتاللّه بروجردی رضوان اللّه علیه که در زمان خودش قلّهی فقاهت شیعه شد، از این قبیل بود. امام رضوان اللّه علیه از این قبیل بود.
در حوزهها باید روح تطوّر علمی و فقهی وجود داشته باشد. حالا یکوقت به قدر فتوا مواد آماده نمیشود. خوب؛ نشود. بحث علمی را بکنند. من میبینم گاهی چند نفر در یک بحث فقهی، حرف جدیدی را مطرح میکنند. بعد، از اطراف به اینها حمله میشود که «شما چرا این حرف را زدید؟!» در این اواخر، بعضی از فقهای فاضلِ خوبِ دارای فکرِ نو، بعضی از حرفها را مطرح کردند که مطرح کردنش ایرادی ندارد. در حوزهی علمیه، باید طاقتِ شنیدنِ حرفهای جدید، زیاد باشد؛ و لو به حدی نرسد که این فقیه فتوا بدهد. ممکن است دیگری، چیزی بر آن بیفزاید؛ فتوا بدهد. لذا، بنده به فضلای محترم و بزرگان قم، توصیه کردم که یک مجلّهی فقهی منتشر کنید. یک مجلّهی فقهی که فقط در آن افکار و آرایِ جدیدِ فقهی مطرح شود.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
مطلب سوم هم این است که حوزه علمیه، باید در صفِ اولِ حرکتِ عظیمِ جامعه قرار داشته باشد. همچنان که ملاحظه کردید، مراجع بزرگ ما مثل مرحوم آیةاللَّهالعظمی گلپایگانی، مرحوم آیةاللَّهالعظمی نجفی و امروز آیةاللَّهالعظمی اراکی، حفظهاللَّه و اداماللَّهبقائهالشریفورحمهماللَّه، چه در زمان امام رضوان اللَّه علیه و چه بعد از زمان امام تا امروز، در صف اوّل قرار داشتند. در هر حادثه مهمی که در جامعه اتّفاق میافتاد، اینها مقدّم بودند. روز رأیگیری، اوّل صبح، مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم آقای مرعشی، اوّلین کسانی بودند که رأی میدادند. کار اینها، یک کار رمزی و نمادین بود. خوب؛ رأی را عصر هم میشود داد. اما اوّلِ صبح رأی دادن، یک کار رمزی است. امام، رضواناللَّهعلیه را دیده بودید که چقدر مقیّد بودند! حالا وضع ایشان که معلوم است.
مراجع قم اینطور بودند. در کارهای اساسی؛ جنگ، حضور در جبههها، تحریض بر حضور در جبههها، کارهای اقتصادی و غیره، همیشه در صفِ مقدّم بودند. حوزه، باید اینطور باشد. کسی که در حوزه باشد و به نظام اسلامی و احکام قرآن - که در این نظام عملی میشود - و به حکومت اسلامی - که به برکت مجاهدت مردم سرِ پا شده است - با چشمِ غیرجدّی نگاه کند، یک عنصر بیگانه است؛ هر کس میخواهد باشد. در حوزه علمیه صحیحِ شیعی، همه بخصوص طلاّب جوان، باید خود را در صفوف اوّل بدانند، که بحمداللَّه همیشه همینطور بوده است. یعنی همیشه فضلای جوان، طلاّب جوان، بزرگان حوزه و مدرّسین محترم، در صفوف مقدّم جا داشتهاند؛ باز هم باید در صفوف مقدّم جا داشته باشند.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
نفس توجه به استغفار، به این معناست كه ما دچار خطا، كمبود، گناه، تخلف، قصور و تقصیر هستیم.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
از جمله عواملی كه شیطان را نابود میكند، استغفار است.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت
معیار جهاد، همان چیزی است كه امروز در زبان فارسی ما در كلمهی «مبارزه» وجود دارد.۱۳۷۳/۰۶/۲۰
لینک ثابت