ملت مستقل، یعنی ملتی که اربابهای امریکایی یا انگلیسی - یا روزی، روسی - و امثال اینها نمیتوانند در سرنوشتِ او دخالت کنند و هر چه را به نفع خودشان است انجام دهند و آنچه را که به نفع این ملت است دور بیندازند. کشورهایی که مستقل نیستند، اینگونهاند. امروز به بعضی از کشورهایی که اسم نمیآوریم، نگاه کنید؛ خودتان متوجّه میشوید کجاها را میگوییم. این کشورها رؤسایی دارند که گوش به فرمان امریکا هستند. وقتی ملت و کشوری، رؤسایش گوش به فرمان امریکا هستند، در این مملکت چه کار میکنند؟ معلوم است؛ کارهایی که به نفع امریکاست، درآن کشورتصمیمگیری و اجرا میشود. ازخرید، از فروش، از تبلیغات، از بالا آوردن، از کنار زدن، از عزل و نصب و خلاصه هر کاری که به نفع آن ارباب است، در آن کشور انجام میگیرد. هر کاری هم به نفع مردم است، انجام نمیگیرد. استقلال نداشتنِ یک ملت، چنین مصیبتی است؛ که در رژیم گذشته [پهلوی] هم اینطور بود. مهمترین مشکل این کشور در گذشته، این بود که آن رژیم - رژیم منحوس پهلوی - وابسته بهامریکا و قبل از آن، وابسته به انگلیس بود! آنها میگفتند چه کسی بیاید بالا و نخست وزیر، یا مسؤول، یا وزیر یا مدیر شرکت نفت شود و یا فلان شغل را داشته باشد. امریکاییها که میگفتند، آن کس را مقام و مسؤولیت بالا میدادند. هرکس را هم که دشمنان خارجىِ این ملت میخواستند از صحنه کنار برود، اینها - رژیم پهلوی - همه قدرتشان را به کار میانداختند که او را کنار بزنند. در این مملکت، اگر کاری به نفع امریکاییها بود، به وسیله آن دستگاه انجام میگرفت. اگرکاری به ضرر آنها وبه نفع مردم بود، انجام نمیگرفت؛ بلکه با آن کار، مقابله هم میشد. استقلال نداشتنِ یک کشور، اینگونه است. ملت ما مبارزه کرد و استقلال را بهدست آورد. این استقلال چیست؟ این، مسأله مهمی است. سه نوع استقلال داریم و این سه نوع، پشت سر همند. یکی مشکل است؛ دومی از اوّلی مشکلتر است؛ سومی از همه مشکلتر است! آنکه مشکل است و ملت ما آن مشکل را حل کرد و نتیجهاش را بهدست آورد، «استقلال سیاسی» است؛ که بهدست آوردیم و خیلی هم مشکل بود.... از این مشکلتر، «استقلال اقتصادی» است.... سومی که از همه سختتراست، «استقلال فرهنگی» است.1372/02/15
لینک ثابت