مبارزه برای استقلال فرهنگی، از همهی انواع استقلالها سختتر است. من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگی» میزنند. این ادّعا راست است و خدا میداند که راست است. بعضی نمیفهمند؛ یعنی صحنه را نمیبینند. کسی که صحنه را میبیند، ملتفت است که دشمن چهکار میکند و میفهمد که شبیخون است، و چه شبیخونی هم هست!
من در یک جملهی ساده و کوتاه عرض کنم که یک ملت، با نیروی ایمان و اعتقادش مبارزه میکند. اصلاً مبارزه و جنگیدن و مقاومت کردن، با ایمان است، نه با دست و چشم و بدن. دست و چشم و بدن ابزار است. یک آدم سالم و قوی، یک تیرانداز ماهر و آگاه به همهی فنون جنگی را در نظر بگیرید که به جنگیدن ایمان ندارد. یک نفر ناوارد را هم در نظر بگیرید که بلد نیست چگونه تفنگ را به دستش بگیرد؛ اما معتقد است که باید با چنگ و دندان جنگید. این دو نفر، کدامشان بهتر میجنگند؟ آنکه جنگیدن بلد است، اما معتقد نیست، نمیجنگد! درست است که بلد است، اما بلدیِ خودش را به کار نمیاندازد. یکی هم هست که جنگیدن بلد نیست، اما معتقد است که باید جنگید. لذا با چنگ و دندان میجنگد و جنگیدن را در اسرع وقت یاد میگیرد.
مگر بسیجیهای ما چه کار کردند؟ بسیجیهای ما مگر دورههای آنچنانی دیده بودند؟ دورههای بیست روزه، دورههای چهل و پنج روزه، دورههای دوماهه و سهماهه دیدند؛ اما دیدید در میدان جنگ چه کردند. چرا؟ چون معتقد بودند که باید دفاع کرد و جنگید. ملت ما از وقتی انقلاب کرد تا امروز، معتقد بوده است که باید با دشمنان اسلام بجنگد؛ با متجاوزین، با زورگوها و با آنهایی که سرنوشت این مملکت را دهها سال در دست داشتند و خوردند و چاپیدند و از بین بردند، باید مبارزه کند؛ باید همهی لذّتها را کنار بگذارد و به میدان مبارزه بیاید. ملت ما این عقیده را داشت؛ به میدان آمد و انقلاب پیروز شد، جنگ پیروز شد و تا امروز، بحمداللَّه، پیش آمدهایم.
حال اگر دشمن با امواج خبری وارد کشور ما شود؛ با رادیوهایش وارد کشور ما شود و حرفهایش را وارد کشور ما کند و در ذهن ملت اینطور وارد کند که «مبارزه خوب نیست؛ دفاع از اسلام فایدهای ندارد؛ ایستادگی در مقابل دشمن ثمری ندارد؛ هر چه زحمت بکشید و مبارزه کنید، ضرر کردهاید» آیا باز هم در مملکت ایران، مبارزهای علیه دشمنان اسلام باقی خواهد بود؟! معلوم است که نه! خیلی از مسلمانان در دنیا هستند که با امریکا و دشمنان اسلام مبارزه نمیکنند. خیلی ملتها هستند که قرآن هم میخوانند، نماز هم میخوانند، عبادت هم میکنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمیکنند که هیچ، با آنها دوستی هم میکنند! اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتی که اعتقادی به مبارزه ندارد، امیدی به پیروزی ندارد، زهدی نسبت به جلوههای شهوانی و مادّی ندارد، تبدیل کند، پیروز شدهاست. اینجاست که مبارزهی فرهنگی، مبارزهای واجبتر از واجب میشود.
امروز این کار را میکنند. امروز در جبهههای مختلف، دشمن کار میکند. یک جبهه، جبههی جوانان ما در مدارس است. این جوانان عزیز ما دختران و پسران پاکیزهی ما بچههای همین ملتند. دل پاکیزه، جسمپاکیزه و مغز پاکیزهی آنها را با تحریکات شهوانی، با پخشکردن عکسهای مهیّج شهوت، با فیلم و ویدئو و نوار و انواع و اقسام خباثتها و رذالتها به جوش میآورند و آنها را به فساد میکشانند. ببینید این چه جنایت بزرگی است! این، یکی از کارهایی است که میکنند.
عدّهای خیال کردهاند که وقتی ما به تهاجم فرهنگی غرب حمله میکنیم، فقط مسألهمان ایناست که یک نفر در خیابان حجابش را درست رعایت نکرده است. مردم بحمداللَّه حجابشان را رعایت میکنند؛ الّا افرادی قلیل. مسألهی اینها نیست. این، فرعی است. اصل قضیه آن است که داخل خانههاست و از مجامع جوانان سرچشمه میگیرد و دشمنان آنجا کار میکنند. آنکه آشکار نیست، آنکه پنهان است، خطر آنجاست. جوانان ما شهوات را دور انداختند، راحتی و لذّت را دور انداختند؛ رفتند در میدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقامش را میگیرد. انتقامش چیست؟ انتقام دشمن این است که جوانان ما را به لذّات و شهوات سرگرم کند. پول خرج میکنند، عکس مبتذل چاپ میکنند و مجّانی بین جوانان منتشر میکنند. ویدئو درست میکنند و فیلمهای مهیّج شهوت را مجّانی به این و آن میدهند که نگاه کنند. البته، یکعدّه از این طریق، پول هم دست میآورند؛ اما آنهایی که سرمایهگذاری میکنند، برای پول، سرمایهگذاری نمیکنند. میتوانند آنها را در کشورهای دیگر، آزادانه پخش کنند و پول بهدست آورند. اینجا میخواهند نسل جوان را ضایع و نابود کنند.
این، هجومِ یک مهاجم است. حال، بیننا و بین اللَّه، اگر دستگاه قضایی این کشور، کسی را که به چنین فسادی دامن میزند، دستگیر کرد، چه مجازاتی برای او مناسبتر از همه است؟ کسی که هزاران جوان این مملکت را جوانان پاک و پاکیزهی ما را؛ بچههای معصوم ما را به وادی فساد و شهوترانی میکشاند، مجازاتش چیست؟ به نظر من، اینها باید به شدیدترین وجه مجازات شوند.
هدفِ تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد. آن آقایی که خودش به حسب آنچه که ما میبینیم خسر الدنیا و الاخره است، بر میدارد مینویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الاخره شدهاند»! مینویسند، و چاپ هم میکنند که «مسلمانهای عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا و الاخره شدند.» چرا؟ چون با امریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الاخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از ذلّتِ وابستگی نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست نشاندهی فاسد پهلوی و ارتباط با امریکا نجات دهد و اینطور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جادهی آزادگی گام نهد، خسر الدنیا و الاخره است؟! این جوانان ما، این خانوادههای مؤمن ما، این زن و مرد دلباختهی دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الاخرهاند؟! خودشان خسر الدنیا و الاخرهاند! کسی که این را میگوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الاخره است. نه دنیا دارند، نه آخرت. دنیاشان، دنیای نکبت؛ آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهی است. نسبت به مردم این حرفها را میزنند و پخش هم میکنند. برای چه پخش میکنند؟ برای اینکه مردم را متزلزل کنند؛ برای اینکه ایمان مردم را عوض کنند. این، کار کیست؟ کار همان دشمنی که استقلال اقتصادی به ضرر اوست، استقلال سیاسی به ضرر اوست؛ استقلال فرهنگی به ضرر اوست.
اینها عوامل دشمنند. این، تهاجم فرهنگی است. این، مبارزه با ملت ایران است، که دشمنان انجام میدهند. مخصوص ما هم نیست؛ اینها با اسلام بدند و با اسلام دشمنی میکنند.
حال وظیفهی ما چیست؟ من میگویم وظیفهی معلّم و فرهنگی و دانشآموز که اینها در مرکز دایره قرار دارند و همچنین همهی کسانیکه با امور فرهنگی کشور سر و کار دارند، یک جهاد و مبارزهی طولانی است.1372/02/15
لینک ثابت