دستگاه قضایی باید پناه مظلوم باشد
دستگاه قضایى باید به گونهاى باشد که مردم هرجا که اندک تجاوزى - چه از ناحیهى آحاد مردم و چه از ناحیهى مسؤولین - به حقشان شد، دلشان خوش باشد. بگویند «حالا که تو این تجاوز و تعدى را کردى، به دستگاه قضایى خواهم رفت و حقم را خواهم گرفت.» باید این باور در دل مردم باشد.
دستگاه قضایى باید اینطور باشد. دستگاه قضایى باید آنگونه باشد که امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، به دو نوردیدهاش، دو گوهر تابناک آفرینش فرمود: «کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً.»(۱) ظالم آن کسى نیست که حتماً سبیل از بناگوشش در رفته باشد؛ نه. ممکن است یکى خیلى هم ظاهرالصّلاح باشد، اما ظالم باشد و ظلم کند. مردى به زن خودش ظلم کند، پدر و مادرى به فرزندان خودشان، فرزندى به پدر و مادر خودش، و همکارى به همکار خودش ظلم کند. ظلم اینگونه است. یعنى ظلم و تعدى به حقوق افراد. امام على علیهالسّلام مىفرماید: «هرکس که ظالم است، با او خصم باش.» «خصم»، غیر از دشمن است. نه اینکه بغض او در دلت باشد؛ نه. یعنى طرف مقابل او باش. با او طرف باش. «خصم» یعنى این. بخواه که حق مظلوم را از او بگیرى. «و للمظلوم عونا» براى مظلوم - هرکه هست - کمک باش، و نگو «به من چه؟» نگو «من همین فرمول ظاهرى کارم را انجام مىدهم.» و این، مظهر اعلى و اتمش، در دستگاههاى قضایى است. البته در دستگاههاى دیگر نیز همینطور است. منتها در دستگاه قضایى، بیشتر است.1371/07/16
1 )
نامه 47 :از وصيتهاى آن حضرت است به حسن و حسين عليهما السّلام وقتى كه ابن ملجم لعنة اللّه عليه به او ضربت زد
أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ .
ثُمَّ قَالَ : يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ .
ترجمه:
شما را به تقواى الهى سفارش مىنمايم، و اينكه دنيا را مجوييد گرچه دنيا شما را بجويد، و بر آنچه از دنيا از دستتان رفته متأسّف نباشيد. حق بگوييد، و براى ثواب الهى بكوشيد. دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد.
شما و همه فرزندان و خاندانم و هر كه اين وصيتم به او مىرسد را به تقواى الهى، و نظم در زندگى، و اصلاح بين مردم سفارش مىكنم، چرا كه از جد شما (صلّى اللّه عليه و آله) شنيدم مىفرمود: «اصلاح ذات البين از عموم نماز و روزه بهتر است».
خدا را خدا را در باره يتيمان، آنان را گاهى سير و گاهى گرسنه مگذاريد، مباد كه در كنار شما تباه شوند.
خدا را خدا را در رابطه با همسايگان، كه مورد سفارش پيامبر شمايند، پيوسته به آنان سفارش داشت تا جايى كه گمان برديم ميراث برشان خواهد ساخت
خدا را خدا را در باره قرآن، نيايد كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى جويند. خدا را خدا را در باره نماز، كه نماز عمود دين شماست. خدا را خدا را در باره خانه پروردگارتان، تا وقتى هستيد آنجا را خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از كيفر حق مهلت نيابيد.
خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا.
بر شما باد به پيوند با هم و بخشش مال به يكديگر، و بپرهيزيد از دورى و قطع رابطه با هم. امر به معروف و نهى از منكر را وانگذاريد، كه بد كارانتان بر شما مسلّط شوند، آن گاه دعا كنيد و به اجابت نرسد.
سپس فرمود: اى فرزندان عبد المطلب، نيابم شما را كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتيد و گوييد: امير المؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد معلومتان باد كه فقط قاتلم بايد قصاص شود.
ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم تنها او را يك ضربت بزنيد، و گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد، كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: «از مثله كردن دورى كنيد هر چند در باره سگ گاز گيرنده باشد»
لینک ثابت
اصرار تودهایها بر انتشار اسامی ساواکیها
اگر کسى [از مسئولین]بخواهد درست عمل کند، باید اولاً به تکلیف و تعهد شرعى پایبند باشد و احساس کند که مشغول انجام دادن وظیفهى شرعى است... دوم، صفا و صمیمیت با مردم است. با مردم ظاهرسازى نباید نباشد. تظاهر درست نیست. ما باید با مردم روراست باشیم. معناى روراستى این نیست که برویم اخبار و اطلاعات طبقهبندى شده را در معرض دید مردم بگذاریم. بعضى اشتباهاً اینطور خیال مىکنند. مىگویند چرا خبرها را به مردم نمىگویید؟ خوب؛ براى اینکه بعضى از خبرها طبقهبندى شده است و نمىشود گفت. نه از باب اینکه به مردم اعتماد نداریم. از باب اینکه دشمن از این طریق استفاده مىکند. چرا باید دشمن را از اخبار و اطلاعات خودمان مطلع کنیم؟ این، صفا و صمیمیت با مردم نیست.
اول انقلاب، تودهایهایى که خیلىشان در ساواک عضویت داشتند، اصرار مىکردند که اسم ساواکیها و منابع ساواک را منتشر کنید! مىخواستند ببینند اسم خودشان در مىآید یانه؟ مىخواستند ببینند آنجا چه خبر است؟ دائم فشار مىآوردند که چرا اخبار را از مردم پوشیده مىدارید؟ دستگاههاى اطلاعاتى دشمن، براى اینکه بتوانند از منابع فلان دستگاه اطلاعاتى استفاده کنند، دائم فشار مىآوردند ... لذا، صفا و صمیمیت با مردم، در عملکرد ماست. با مردم باید روراست بود.1371/07/16
لینک ثابت
ناصرالدین شاه قاجار، از اسم قانون بدش مىآمد!
سلاطین یکى دو قرن اخیر کشور، خیلى به ما ظلم کردند. ما را عقب نگه داشتند و نگذاشتند دانش بیاید. نگذاشتند فرهنگ بیاید و نگذاشتند معارف درست در این کشور وارد شود.
ناصرالدین شاه قاجار، از اسم قانون بدش مىآمد! از اینکه کسى برود به خارج و بیاید، بدش مىآمد. از اینکه معلومات خارجى را یاد بگیرند، بدش مىآمد. چهار صباح از روى هوس، کارهایى انجام دادند و بعد که دیدند نه، ممکن است یک وقت به آنها صدمه بخورد، جلواینها ایستادند و کشور را از معلومات دور نگه داشتند. آنها - خاندان قاجار - به گونهاى و خاندان پهلوى بدتر از آنها و بهگونهاى دیگر، مردم را به شهوات سرگرم کردند. بخشهاى فاسد فرهنگ فرنگى را مسلط کردند تا آن بخش خوب و قسمت قابل استفادهاش که بههرحال وارد کشور شده بود و مىشد، نتواند کارساز باشد. گیرم که رفتیم دانش را از اروپاییها یاد گرفتیم و برگشتیم؛ اما وقتى شدیم یک آدم شهوتران، یک آدم بىوجدان، یک آدم بىاراده و یک آدم بىدین؛ این علم چه فایدهاى به حال مردممان خواهد داشت؟ کمااینکه دیدیم آن کسانى که علم هم تحصیل کردند و برگشتند - خارج رفتهها - به حال کشورشان نافع نشدند؛ کارى براى این مملکت نکردند و مملکت همینطور عقب ماند. این سیئهى آنهاست؛ سیئهى سلاطینى که حداقل در این دو قرن اخیر - قبلش را نمىدانیم - هیچ نمىفهمیدند و هیچ سرشان نمىشد جز منافع خودشان. از زمان فتحعلىشاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه بگیرید تا زمان محمدرضا و پدرش؛ این دو جنایتکار بزرگ!1371/07/16
لینک ثابت
ا آنجا که مىتوانید، نیروهاى مؤمن راحفظ کنید. با آنهایى که در مقابل این نیروها هستند، آنها را مسخره مىکنند و به آنها بىاعتنایى مىکنند؛ با آنها که نه جنگ را قبول داشتند نه «مرگ بر امریکا» ى شما را هیچ وقت قبول داشتند، بلکه تحمیق و تسفیه مىکنند و فردا هم چنانچه خیال کنند یک نفر دیگرى خواهد آمد به سراغ او مىروند، گرم نگیرید. فقط از نیرویشان استفاده کنید؛ به قدرى که بشود از توانشان استفاده کرد. البته باید از همهى نیروهایى که مىتوانند در خدمت کشور قرار گیرند استفاده کنیم؛ اما به آنها رو ندهید. این هم نکتهى چهارم، که خیلى مهم است. نشست و برخاستهایتان را خیلى مراقب باشید. ببینید با چه کسى مىنشینید؛ با چه کسى برمىخیزید. با چه کسى گرم مىگیرید و با چه کسى معاشرت مىکنید. مردم مىبینند ما چگونه عمل مىکنیم و این، بسیار حائز اهمیت است که احساس کنند نیروهاى نظام، حزباللهىاند. مردم، حزباللهىها را دوست دارند؛ چون حقیقتاً براى کار دور هم جمع شدهاند و نه براى وقتگذرانى یا خداى نکرده بهرهبردارى شخصى. یک کشور، وقتى باقى مىماند که نیروهاى مخلص در اختیارش باشند.1371/07/16
لینک ثابت
آنچه که من در مجموع فهمیدهام این است که اگر کسى بخواهد درست عمل کند، باید اولاً به تکلیف و تعهد شرعى پایبند باشد و احساس کند که مشغول انجام دادن وظیفهى شرعى است. گاهى انسان خسته است، کار هم هست، کسى هم شاهد و ناظر نیست. مىگوید «حالا چه لزومى دارد که این کار را تا آخرش انجام دهم، یا این دقت را در این کار بکنم؟» این، وسوسهى نفسانى است.
اگر کسى معتقد به دین و خدا نباشد، وقتى دید شاهد و ناظرى نیست، دقت کار را کم مىکند، اتقان کار را کم مىکند و یا کار را نیمهتمام مىگذارد. اما وقتى انسان به یادش آمد که اگر مردم نیستند، کرام الکاتبین هستند، و خداى متعال بالاتر از کرام الکاتبین، ناظر و شاهد ماست و از ما سؤال مىکند؛ اینجا، کنترل و مراقبت مضاعفى در کارش به وجود مىآید. پس، ما باید این روحیه را داشته باشیم. باید دین و خدا و تکلیف شرعى و تعبد، برایمان در درجهى اول باشد. حتى اگر جایى دیدیم که چون این کار را بکنیم خدا راضى است و عدهاى ناراضىاند، و چون نکنیم خدا ناراضى است، اما آنها راضى، اینجا باید طرف رضایت خدا را انتخاب کنیم؛ ولو با عدم رضایت مردم باشد. ما به رضایت مردم خیلى اهمیت مىدهیم؛ به شرطى که رضایت الهى هم در آن باشد. باید ملاک این باشد. ما باید براى مردم خدمت و تلاش کنیم؛ چون خدا مىخواهد، چون خدا مىگوید و چون خدا مىپسندد.1371/07/16
لینک ثابت
آنچه که من در مجموع فهمیدهام این است که اگر کسى بخواهد درست عمل کند، باید اولاً به تکلیف و تعهد شرعى پایبند باشد و احساس کند که مشغول انجام دادن وظیفهى شرعى است. گاهى انسان خسته است، کار هم هست، کسى هم شاهد و ناظر نیست. مىگوید «حالا چه لزومى دارد که این کار را تا آخرش انجام دهم، یا این دقت را در این کار بکنم؟» این، وسوسهى نفسانى است.
اگر کسى معتقد به دین و خدا نباشد، وقتى دید شاهد و ناظرى نیست، دقت کار را کم مىکند، اتقان کار را کم مىکند و یا کار را نیمهتمام مىگذارد. اما وقتى انسان به یادش آمد که اگر مردم نیستند، کرام الکاتبین هستند، و خداى متعال بالاتر از کرام الکاتبین، ناظر و شاهد ماست و از ما سؤال مىکند؛ اینجا، کنترل و مراقبت مضاعفى در کارش به وجود مىآید. پس، ما باید این روحیه را داشته باشیم. باید دین و خدا و تکلیف شرعى و تعبد، برایمان در درجهى اول باشد. حتى اگر جایى دیدیم که چون این کار را بکنیم خدا راضى است و عدهاى ناراضىاند، و چون نکنیم خدا ناراضى است، اما آنها راضى، اینجا باید طرف رضایت خدا را انتخاب کنیم؛ ولو با عدم رضایت مردم باشد. ما به رضایت مردم خیلى اهمیت مىدهیم؛ به شرطى که رضایت الهى هم در آن باشد. باید ملاک این باشد. ما باید براى مردم خدمت و تلاش کنیم؛ چون خدا مىخواهد، چون خدا مىگوید و چون خدا مىپسندد.
اینکه شما دلتان براى یک خانوادهى محروم، یک بچهى یتیم، یک روستاى دورمانده، یک پروندهى عقب افتاده، یک قضاوت ناقص، یک ظلم که کسى به کسى دیگر کرده است، مىسوزد؛ این چیزى است که خدا را خوش مىآید و خدا این را دوست مىدارد. اینکه شما تکلیفتان را و وظیفهى ادارى و دولتى را لازم بشمارید و آن را با وسواس انجام دهید، این چیزى است که خدا را خوش مىآید. این، شرط اول. یعنى دیندارى، تعبد و متوجهبودن به نظارت دائمى پروردگار عالم.1371/07/16
لینک ثابت
نکتهى چهارم همان مطلبى است که من یکى دو ماه، یا دو، سه ماه قبل از این گفتم و آن، رعایت جانب نیروهاى اصیل انقلاب و نیروهاى حزبالله است. اینها را داشته باشید. اینها هستند که انقلاب را حفظ مىکنند، کشور را حفظ مىکنند، توى دهان امریکا مىزنند و متجاوز را سرجاى خودش مىنشانند. اینها را نگهدارید. امام فرمود «اگر بسیج نبود - یا سپاه نبود - کشور نبود.» بسیج موجب شد که ما در این جنگ، بتوانیم پیروز شویم. بسیج یعنى چه کسى؟ یعنى آن کسى که تا فهمید در مملکت حادثهاى است و تا فهمید دشمن حمله کرده است، نگاه نکرد که زراعت دارد، دکان دارد، کار ادارى دارد، امتحان دارد، کنکور دارد و ترم دانشکدهاش عقب افتاده است. همه اینها را گذاشت و به جبهه رفت. این را مىگوییم «حزباللهى». امروز هم اگر بفهمد دشمن به هر شکلى درصدد تعرض است، دیگر خواب راحت به چشمش نمىآید و نمىتواند آرام بگیرد. این، «حزباللهى» است. اینها را هرجا هستند، نگه دارید. اینها را حفظ کنید. اینها را جلو بیاورید. اگر در ادارهتان هست، با او گرم بگیرید تا دیگران بفهمند که شما او را قبول دارید، او را دوست دارید. اگر گاهى تلخىاى هم هست، به شکل درستى، آن را حل کنید. بعضى ممکن است تلخى کنند؛ اما شما بهشکل صحیحى، آن را حل کنید.
نقطهى مقابل حزباللهى، کسانى هستند که نیروهاى اصیل کشور و انقلاب را تمسخر مىکنند. البته عدهاى هم هستند که تمسخر نمىکنند، اما حزباللهى هم نیستند. با آن کسى که نیروهاى اصیل را تمسخر مىکند، گرم نباشید. چون اثر مستقیمش این است که نیروى اصلى انقلاب، دلمرده و دلسرد خواهد شد. این، مهم است. از همهى چیزها اساسىتر، این است. ما اگر میلیاردها تومان بیاوریم و در این استان یا در هر نقطهى دیگر کشور صرف مخارج عمرانى کنیم؛ اما به این نکات توجه نداشته باشیم، چیزى عاید انقلاب نخواهد شد. این را بدانید. اگر این را مراعات کردید، آن وقت هر یک قطره از تلاش شما براى انقلاب، در جاى خود قرار خواهد گرفت و هدر نخواهد رفت.
تا آنجا که مىتوانید، نیروهاى مؤمن راحفظ کنید. با آنهایى که در مقابل این نیروها هستند، آنها را مسخره مىکنند و به آنها بىاعتنایى مىکنند؛ با آنها که نه جنگ را قبول داشتند نه «مرگ بر امریکا» ى شما را هیچ وقت قبول داشتند، بلکه تحمیق و تسفیه مىکنند و فردا هم چنانچه خیال کنند یک نفر دیگرى خواهد آمد به سراغ او مىروند، گرم نگیرید. فقط از نیرویشان استفاده کنید؛ به قدرى که بشود از توانشان استفاده کرد. البته باید از همهى نیروهایى که مىتوانند در خدمت کشور قرار گیرند استفاده کنیم؛ اما به آنها رو ندهید. این هم نکتهى چهارم، که خیلى مهم است. نشست و برخاستهایتان را خیلى مراقب باشید. ببینید با چه کسى مىنشینید؛ با چه کسى برمىخیزید. با چه کسى گرم مىگیرید و با چه کسى معاشرت مىکنید. مردم مىبینند ما چگونه عمل مىکنیم و این، بسیار حائز اهمیت است که احساس کنند نیروهاى نظام، حزباللهىاند. مردم، حزباللهىها را دوست دارند؛ چون حقیقتاً براى کار دور هم جمع شدهاند و نه براى وقتگذرانى یا خداى نکرده بهرهبردارى شخصى. یک کشور، وقتى باقى مىماند که نیروهاى مخلص در اختیارش باشند.1371/07/16
لینک ثابت
با مردم ظاهرسازى نباید نباشد. تظاهر درست نیست. ما باید با مردم روراست باشیم. معناى روراستى این نیست که برویم اخبار و اطلاعات طبقهبندى شده را در معرض دید مردم بگذاریم. بعضى اشتباهاً اینطور خیال مىکنند. مىگویند چرا خبرها را به مردم نمىگویید؟ خوب؛ براى اینکه بعضى از خبرها طبقهبندى شده است و نمىشود گفت. نه از باب اینکه به مردم اعتماد نداریم. از باب اینکه دشمن از این طریق استفاده مىکند. چرا باید دشمن را از اخبار و اطلاعات خودمان مطلع کنیم؟ این، صفا و صمیمیت با مردم نیست.1371/07/16
لینک ثابت
بنده با شما بهعنوان مسؤولین و کارگزاران نظام، حرفها دارم. نه با اشخاص شما - که اکثر قریب به اتفاقتان را از نزدیک نمىشناسم - بلکه بهعنوان مجموعهاى از وابستگان به دستگاه نظام جمهورى اسلامى، که بنده خود از آغاز تشکیل این نظام جزو کارگزاران و مجریان و دستاندرکاران آن بودهام و اجرا و فوت و فنهاى کار را، مشکلات کار را، نقاطى را که انسان در آن مىتواند کار کند، لغزشگاهها و همهى اینها را از نزدیک مىشناسم. این، وظیفهى من نسبت به شماست که هرچه هم خوب باشید، هرچه هم مصفا و منور باشید - که انشاءالله هستید - باز آن هشدار لازم را بدهم. بدانید که کار در جمهورى اسلامى دوطرف دارد: طرف سعادت و طرف هلاکت. اگر خوب کار کردیم، هیچ چیزى بهتر از این نیست. در دنیا خیلیها براى مردم و محرومین کار مىکنند؛ اما هیچ کارى در هیچ نقطه از عالم، کیفیت و ارزش و والایى کار شما را ندارد. این، در صورتى است که شما براى خدا و پر و پیمان کار کنید. و اما، مىتواند بدتر از کارهاى بد دیگران هم باشد. چرا؟ چون کارگزاران و مسؤولان دنیا و همچنین غیرمسؤولان کشور خودمان، وقتى کار بد بکنند، کار بد آنها فقط همین است که بد کردند؛ وظیفهشان را عمل نکردند؛ خداى ناکرده، سوءاستفاده کردند؛ کم گذاشتند؛ قدر نعمتهاى الهى را نشناختند و از این قبیل. اما بدى کار من و شما در جمهورى اسلامى، مضاعف است؛ زیرا در آن صورت، هم بد عمل کردهایم و هم چهرهى جمهورى اسلامى را خراب کردهایم.1371/07/16
لینک ثابت
اینکه شما دلتان براى یک خانوادهى محروم، یک بچهى یتیم، یک روستاى دورمانده، یک پروندهى عقب افتاده، یک قضاوت ناقص، یک ظلم که کسى به کسى دیگر کرده است، مىسوزد؛ این چیزى است که خدا را خوش مىآید و خدا این را دوست مىدارد. اینکه شما تکلیفتان را و وظیفهى ادارى و دولتى را لازم بشمارید و آن را با وسواس انجام دهید، این چیزى است که خدا را خوش مىآید.1371/07/16
لینک ثابت
باید صمیمیت در حرکت و مقابلهى با دشمنان و سیاستهاى استعمارى، در کشور نهادى شود.1371/07/16
لینک ثابت
برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم
امام على علیهالسّلام مىفرماید: «هرکس که ظالم است، با او خصم باش.» «خصم»، غیر از دشمن است. نه اینکه بغض او در دلت باشد؛ نه. یعنى طرف مقابل او باش. با او طرف باش. «خصم» یعنى این. بخواه که حق مظلوم را از او بگیرى. «و للمظلوم عونا» براى مظلوم - هرکه هست - کمک باش، و نگو «به من چه؟» نگو «من همین فرمول ظاهرى کارم را انجام مىدهم.» و این، مظهر اعلى و اتمش، در دستگاههاى قضایى است. البته در دستگاههاى دیگر نیز همینطور است. منتها در دستگاه قضایى، بیشتر است.1371/07/16
لینک ثابت
امام فرمود «اگر بسیج نبود - یا سپاه نبود - کشور نبود.» بسیج موجب شد که ما در... جنگ، بتوانیم پیروز شویم. بسیج یعنى چه کسى؟ یعنى آن کسى که تا فهمید در مملکت حادثهاى است و تا فهمید دشمن حمله کرده است، نگاه نکرد که زراعت دارد، دکان دارد، کار ادارى دارد، امتحان دارد، کنکور دارد و ترم دانشکدهاش عقب افتاده است. همه اینها را گذاشت و به جبهه رفت. این را مىگوییم «حزباللهى». امروز هم اگر بفهمد دشمن به هر شکلى درصدد تعرض است، دیگر خواب راحت به چشمش نمىآید و نمىتواند آرام بگیرد. این، «حزباللهى» است. اینها را هرجا هستند، نگه دارید. اینها را حفظ کنید. اینها را جلو بیاورید. اگر در ادارهتان هست، با او گرم بگیرید تا دیگران بفهمند که شما او را قبول دارید، او را دوست دارید. اگر گاهى تلخىاى هم هست، به شکل درستى، آن را حل کنید. بعضى ممکن است تلخى کنند؛ اما شما بهشکل صحیحى، آن را حل کنید.1371/07/16
لینک ثابت
بسیج موجب شد که ما در جنگ، بتوانیم پیروز شویم. 1371/07/16
لینک ثابت
بسیج یعنى آن کسى که تا فهمید در مملکت حادثهاى است و تا فهمید دشمن حمله کرده است، نگاه نکرد که زراعت دارد، دکان دارد، کار ادارى دارد، امتحان دارد، کنکور دارد و ترم دانشکدهاش عقب افتاده است. همه اینها را گذاشت و به جبهه رفت. 1371/07/16
لینک ثابت
امروز اگر بسیج بفهمد دشمن به هر شکلى درصدد تعرض است، دیگر خواب راحت به چشمش نمىآید و نمىتواند آرام بگیرد. 1371/07/16
لینک ثابت