دربارهی مسألهی زن - که امروز همچنان در دنیا یک مسأله است - حرفهای فراوانی گفته شده و گفته میشود. وقتی ما به نقشهی انسانی عالم و جوامع بشری نگاه میکنیم - هم جوامع اسلامی مثل کشور خودمان و سایر کشورهای اسلامی، هم جوامع غیر اسلامی و از جمله جوامع به اصطلاح متمدن و پیشرفته - میبینیم که در همهی این جوامع، متأسفانه مسألهیی به نام مسألهی زن همچنان وجود دارد؛ این نشاندهندهی نوعی کجبینی و کجروی و حاکی از نوعی کوتهنظری نسبت به مسائل انسانی است. معلوم میشود که بشر با همهی ادعاهایش، با همهی تلاشهایی که مخلصان و دلسوزان کردهاند، با همهی کارهای فرهنگىِ وسیعی که بخصوص در مورد مسألهی زن انجام گرفته است، هنوز نتوانسته دربارهی مسألهی دو جنس و مسألهی زن - که به تبع او، مسألهی مرد هم به شکل دیگری مطرح میشود - به یک صراط مستقیم و راه درستی دست پیدا کند.
شاید در بین شما خانمها کسانی باشند که آثار ادبی و هنری زنان هنرمند دنیا را - که بعضی هم به فارسی ترجمه شده، و بعضی هم با زبانهای اصلیش وجود دارد - دیده یا خوانده باشند. همهی اینها حاکی از همین مسألهیی است که عرض شد؛ یعنی هنوز بشر نتوانسته مسألهی زن را، و به تبع این مسأله، مسألهی دو جنس - یعنی زن و مرد - را، و قهراً مسألهی انسانیت را، حل کند. به عبارت دیگر، زیادهرویها و کجرویها و بدفهمیها، و به تبع اینها، تعدیها، ظلمها، نارساییهای روانی، مشکلات مربوط به خانواده و مشکلات مربوط به نحوهی اختلاط و امتزاج و ارتباطات دو جنس، هنوز جزو مسائل حل نشدهی بشریت است. یعنی بشری که در زمینههای مادّی، در زمینههای اجرام آسمانی، در اعماق دریاها، این همه کشفیات انجام داده و این همه دم از ریزهکاریهای روانشناسی و روانکاوی و مسائل اجتماعی و مسائل اقتصادی و سایر چیزها میزند و واقعاً هم در خیلی از این رشتهها پیشرفت کرده، در این مسأله درمانده است! اگر من بخواهم این نارساییها را حتّی فهرستوار بیان کنم، زمان زیادی میطلبد و شما خودتان هم واقفید.1370/10/04
لینک ثابت