در اوایل جنگ، گزارشهایی میرسید که مثلا دشمن تا فلانجا آمده است؛ دشمن دارد فلانجا را بمباران میکند؛ مکرر هم از طرف نیروهای حزباللهی در محیطهای گوناگون انقلابی، این مطلب تکرار میشد. آن بندهی خدایی که مسؤول نیروهای مسلح بود،انکار میکرد و میگفت دروغ است؛ اصلا چه کسی میگوید که عراق دارد به ما حمله میکند؟! در بین مردم شایع شده بود که عینخوش را گرفتهاند؛ او به آنجا رفت و از تلویزیون با او مصاحبه کردند؛ گفت: میگویند عینخوش را گرفتهاند؛ من الان دارم در عینخوش مصاحبه میکنم! او از عینخوش بیرون آمد؛ اما سه، چهار ساعت بعد، دشمن عینخوش را گرفت! بله، دشمن بیرون عینخوش بود - در عینخوش نبود - اما این به معنای آن نبود که دشمن نیست.
این، آن چیزی نیست که مثلا از صد سال قبل بوده است. بله، از صد سال قبل هم تهاجم فرهنگی علیه اسلام بود؛ اما وقتیکه انسان با یک دشمن خوابآلوده روبهروست، آرایش نظامیش یک نوع است؛ وقتی با یک دشمن بیدار روبهروست، آرایش نظامی نوع دیگر میشود. آن روز عالم اسلام، خوابآلوده، بلکه تخدیرشده و مست بود؛ اصلا گاهی دشمن به او ضربهیی میزد، یک سوزن در رگش فرو میکرد و چیزی تزریق میکرد؛ تمام میشد میرفت؛ اما الان اسلام بیدار است؛ دشمن دنیای غرب، امروز بیدار است؛ مثل قهرمانی در میدان است؛ یک خاطرهی تمامنشدنی از شخصیتی مثل امام را با خودش دارد؛ این همه ذخیرهی انقلابی دارد؛ این همه جوان خوب دارد؛ اینها شوخی نیست. امروز دشمن در مقابل وضع کنونی ما، آن ژست و آرایش نظامی صد سال یا پنجاه سال پیش را به خود نمیگیرد. ما باید آرایش جدید دشمن را بشناسیم؛ اگر نشناختیم و خوابیدیم، از بین رفتهایم؛ همان «من نام لم ینم عنه» است. «ان اخا الحرب الارق و من نام لم ینم عنه»؛ مرد جنگ باید بیدار باشد؛ و اگر تو خوابیدی، لازمهاش این نیست که حتما دشمن تو در سنگر مقابل خوابیده باشد؛ او ممکن است بیدار باشد.1370/09/20
لینک ثابت
شناخت تهاجم فرهنگی برای مقابله با غفلت ازدشمن
این مسألهی «تهاجم فرهنگی» که ما بارها روی آن تأکید کردهایم، واقعیت روشنی است؛ با انکار آن، ما نمیتوانیم اصل تهاجم را از بین ببریم. «تهاجم فرهنگی» را نباید انکار کرد؛ وجود دارد.به قول امیرالمؤمنین (صلواتاللَّهعلیه)، «من نام لم ینم عنه»؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده؛ سعی کن خودت را بیدار کنی. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگی در تهدید است؛ کمااینکه اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است.
من یادم میآید که در اوایل جنگ، گزارشهایی میرسید که مثلاً دشمن تا فلانجا آمده است؛ دشمن دارد فلانجا را بمباران میکند؛ مکرر هم از طرف نیروهای حزباللهی در محیطهای گوناگون انقلابی، این مطلب تکرار میشد. آن بندهی خدایی که مسؤول نیروهای مسلح بود، انکار میکرد و میگفت دروغ است؛ اصلاً چه کسی میگوید که عراق دارد به ما حمله میکند؟! در بین مردم شایع شده بود که عینخوش را گرفتهاند؛ او به آنجا رفت و از تلویزیون با او مصاحبه کردند؛ گفت: میگویند عینخوش را گرفتهاند؛ من الان دارم در عینخوش مصاحبه میکنم! او از عینخوش بیرون آمد؛ اما سه، چهار ساعت بعد، دشمن عینخوش را گرفت! بله، دشمن بیرون عینخوش بود - در عینخوش نبود - اما این به معنای آن نبود که دشمن نیست.ما نبایستی چیزی را که روشن و واضح است، انکار کنیم. در دانشگاه، در بیرون دانشگاه، حتّی در رسانههای جمعی ما، در کتابهایی که مینویسند، در ترجمههایی که میکنند، در شعرهایی که میسرایند، در برنامههای فرهنگیِ علیالظاهر بیارتباط به ما که در دنیا وجود دارد و خبرش را قاعدتاً شما آقایان - که عناصری فرهنگی هستید - میشنوید، همهجا یک آرایش نظامیِ فرهنگیِ بسیار خطرناک علیه انقلاب درست شده است و وجود دارد.این[تهاجم فرهنگی ]، آن چیزی نیست که مثلاً از صد سال قبل بوده است. بله، از صد سال قبل هم تهاجم فرهنگی علیه اسلام بود؛ اما وقتیکه انسان با یک دشمن خوابآلوده روبهروست، آرایش نظامیش یک نوع است؛ وقتی با یک دشمن بیدار روبهروست، آرایش نظامی نوع دیگر میشود. آن روز عالم اسلام، خوابآلوده، بلکه تخدیرشده و مست بود؛ اصلاً گاهی دشمن به او ضربهیی میزد، یک سوزن در رگش فرو میکرد و چیزی تزریق میکرد؛ تمام میشد میرفت؛ اما الان اسلام بیدار است؛ دشمن دنیای غرب، امروز بیدار است؛ مثل قهرمانی در میدان است؛ یک خاطرهی تمامنشدنی از شخصیتی مثل امام را با خودش دارد؛ این همه ذخیرهی انقلابی دارد؛ این همه جوان خوب دارد؛ اینها شوخی نیست. امروز دشمن در مقابل وضع کنونی ما، آن ژست و آرایش نظامی صد سال یا پنجاه سال پیش را به خود نمیگیرد. ما باید آرایش جدید دشمن را بشناسیم؛ اگر نشناختیم و خوابیدیم، از بین رفتهایم؛ همان «من نام لم ینم عنه» است. «انّ اخا الحرب الارق و من نام لم ینم عنه»؛(1) مرد جنگ باید بیدار باشد؛ و اگر تو خوابیدی، لازمهاش این نیست که حتماً دشمن تو در سنگر مقابل خوابیده باشد؛ او ممکن است بیدار باشد.1370/09/20
1 )
نامه 62 : از نامههاى آن حضرت است به اهل مصر كه با مالك اشتر فرستاد، زمانى كه او را به حكومت مصر منصوب كرد
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً ( صلى الله عليه وآله ) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ مُهَيْمِناً عَلَى الْمُرْسَلِينَ فَلَمَّا مَضَى ( عليه السلام ) تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ ( صلى الله عليه وآله ) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ فَأَمْسَكْتُ يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله عليه وآله ) فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ
وَ مِنْهُ : إِنِّي وَ اللَّهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ وَ إِنِّي مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَ الْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ إِنِّي إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ فَلَوْ لَا ذَلِكَ مَا أَكْثَرْتُ تَأْلِيبَكُمْ وَ تَأْنِيبَكُمْ وَ جَمْعَكُمْ وَ تَحْرِيضَكُمْ وَ لَتَرَكْتُكُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ وَ إِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ إِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلَادِكُمْ تُغْزَى انْفِرُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ وَ تَبُوءُوا بِالذُّلِّ وَ يَكُونَ نَصِيبُكُمُ الْأَخَسَّ وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ وَ السَّلَامُ .
ترجمه:
اما بعد، خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه عليه و آله را ترساننده جهانيان از عذاب فردا، و گواه بر انبيا فرستاد. چون از جهان در گذشت- صلّى اللّه عليه و آله- پس از او مسلمانان در رابطه با خلافت به نزاع برخاستند.
به خدا قسم در قلبم نمىافتاد، و بر خاطرم نمىگذشت كه عرب پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خلافت را از خاندانش بيرون برند، يا آن را بعد از او از من دور دارند.
چيزى مرا شگفت زده نكرد مگر شتافتن مردم به جانب فلان كه با او بيعت مىكردند. از مداخله در كار دست نگاه داشتم تا آنكه مشاهده نمودم گروهى از اسلام باز گشته، و مردم را به نابود كردن دين محمّد صلّى اللّه عليه و آله دعوت مىكنند،
ترسيدم اگر به يارى اسلام و اهلش برنخيزم رخنهاى در دين ببينم يا شاهد نابودى آن باشم كه مصيبت آن بر من بزرگتر از فوت شدن حكومت بر شماست، حكومتى كه متاع دوران كوتاه زندگى است، و همچون سراب از بين مىرود، يا همچون ابر از هم مىپاشد.
بنا بر اين در ميان آن فتنهها قيام كردم تا باطل از بين رفت و نابود شد، و دين به استوارى و استحكام رسيد.
و قسمتى از اين نامه است
به خدا قسم اگر به تنهايى با دشمنان روبرو شوم در حالى كه تمام زمين را پر كرده باشند، مرا نه باك است و نه ترس. من بر گمراهى آنان و هدايت خويش از جانب خود بر بصيرت از سوى پروردگارم بر يقينم. هر آينه من آرزومند لقاى خدايم و به پاداش نيك او در انتظار و اميد،
اما تأسّفم از اين است كه حكومت اين امت به دست بىخردان و تبهكاران افتد، و مال خدا را در بين خود دست به دست كنند، و عباد حق را به بردگى گيرند، و با شايستگان به جنگ خيزند، و فاسقان را همدست خود نمايند،
زيرا از اينان كسى است كه در ميان شما شراب حرام نوشيد، و حدّى كه در اسلام مقرر بود بر او جارى گشت، و هم از اينان كسى است كه مسلمان نشد تا اينكه براى اسلام آوردنش به او بخشش كمى شد.
اگر از حكومت اين نابكاران بر شما نمىترسيدم اين مقدار شما را ترغيب و توبيخ نمىكردم، و در جمع و تحريك شما كوشش روا نمىداشتم، و زمانى كه سر باز زديد و سستى نموديد رهايتان مىكردم.
آيا شما نمىبينيد سرزمين شما با حمله دشمن كم شده، و شهرهايتان تحت فرمان آنان در آمده، و كشورهايتان ربوده شده، و در شهرهاى شما جنگ در گرفته
خدا شما را بيامرزد، به جانب جنگ با دشمنانتان كوچ كنيد، و خود را بر زمين سنگين مسازيد كه تن به خوارى بسپاريد، و به ذلّت برگرديد، و پستترين برنامه نصيب شما شود. مرد جنگجو هميشه بيدار و هوشيار است، و هر كه از دشمن آسوده بخوابد دشمن نسبت به او نخواهد خفت. و السلام
لینک ثابت
آن زهد و بیاعتنایی به دنیا، آن پارساییهایی که در محیط روحانیت و در محیط طلبگی و بیرون از طلبگی بود و امروز هم بحمدالله هنوز به طور غالبی وجود دارد، این را در چشم این جماعت دانشگاهی و متجدد، تبدیل کرده بودند به اینکه آخوند مفتخور است! تعبیر مفتخور، چیز روشنی بود. وقتی در جایی میگفتند مفتخورها، بدون هیچ اشاره و قیدی - مثل ضمیری که مرجع خودش را پیدا کند - به روحانیون برمیگشت! این تبلیغاتی بود که انجام شده بود.
هدف از این تبلیغات چه بود؟ هدف از تبلیغات، روحانیت نبود - روحانیت که خصوصیتی نداشت - هدف از این تبلیغات، دین بود. اگر ما بیاییم حیثیت روحانیت و فقاهت و رتبهی علمی فقاهت و تأثیر آن را در حرکت کلی یک کشور منکر بشویم، یا زیر سؤال ببریم، یا دچار خدشه بکنیم، درحقیقت به گرایش دینی طبقهی کارآمد و عظیمی لطمه زدهایم؛ و این همان کاری است که آنها میخواهند، و آبی است به آسیاب دشمن ریختن؛ لذا باید در محیط دانشگاه، به این نکته خیلی توجه شود.1370/09/20
لینک ثابت
دین را باید در دانشگاهها زنده کرد. دانشگاه ما بیدین متولد شده است؛ اینکه روشن است. دانشگاه به سبک کنونی، از ابتدا بیدین متولد شده؛ یعنی طراحی کردند که دانشگاه، بیدین زاییده بشود. این معنایش آن نیست که فلان مؤسس یک دانشگاه، آدم متدینی بوده یا نبوده؛ اصلًا به آن ربطی ندارد؛ بنای دانشگاه، یک بنای غیر دینی، بلکه ضد دینی بوده است؛ مثل روشنفکری کشور ما، که از ابتدا بیدین متولد شده است.
خاصیت دین اصیل و عمیق این است که برای نفوذ در دستگاهها و در جاهای مختلف و در محیطهای انسانی، منتظر اجازهی کسی نمیماند. دین، در دانشگاه و در محیط روشنفکری و در علم هم نفوذ کرد و همه جا رفت؛ لیکن بنا، بنای غلطی بود. این بنا بایستی دگرگون بشود و نگذاریم دوباره آنگونه بشود؛ البته دشمن هم بیکار نمیماند.1370/09/20
لینک ثابت
ما را در مورد دانشگاه باید مشخص بکند. یعنی ما بایستی در دانشگاه، دین و روحیهی انقلابی و بیزاری از وابستگی ملی را مورد توجه قرار بدهیم؛ بخصوص این نکتهی وابستگی، یعنی همان چیزی که متأسفانه امروز کشورهای کوچک دنیا کوچک از لحاظ وضع سیاسی و موقعیت سیاسی و کشورهای سابق به اصطلاح جهان سوم و عمدتاً کشورهای اسلامی، دچار آن هستند و چشمشان به آن طرف است.
این وابستگی را نباید با اشتیاق به فراگیری علم که هرجا انسان آن را بیابد، دنبال آن خواهد رفت اشتباه کرد. گاهی علم در دست دشمن ماست؛ پیش دشمن میرویم، زانو میزنیم و از او علم را فرامیگیریم؛ این اشکالی ندارد. ارزش علم فراتر از این است که انسان به خاطر آن، حتّی سراغ کسی که با او مخالف است، نرود. این یک بحث است؛ تحت تأثیر آن دشمن قرار گرفتن از غیر جنبهی علم یعنی جنبهی سیاست، فرهنگ و چیزهای دیگر یک بحث دیگر است. آنچه که برای ما درست کردند، این دومی است. آنچه که برای به اصطلاح رایج جهان سوم خواستند و برنامهریزی کردند، این دومی است. اتفاقاً کاری کردند که اولی انجام نگیرد.
این معضل بزرگ فرار مغزها که الآن دهها سال است در جهان عقبافتادهی کنونی مطرح است، بخشی از همین قضیه است. اینها زبدهها و خوبها را میربایند و میبرند و اجازه نمیدهند حتّی آنهایی که یاد میگیرند و استعداد دارند، برای آن کشورها به کار بیفتند. بنابراین، این مسألهی دوم، اگر نگوییم که بیشتر از مسألهی اول در دانشگاهها اهمیت دارد، حد اقل به قدر مسألهی اول اهمیت دارد.
دین را باید در دانشگاهها زنده کرد. دانشگاه ما بیدین متولد شده است؛ اینکه روشن است. دانشگاه به سبک کنونی، از ابتدا بیدین متولد شده؛ یعنی طراحی کردند که دانشگاه، بیدین زاییده بشود. این معنایش آن نیست که فلان مؤسس یک دانشگاه، آدم متدینی بوده یا نبوده؛ اصلًا به آن ربطی ندارد؛ بنای دانشگاه، یک بنای غیر دینی، بلکه ضد دینی بوده است؛ مثل روشنفکری کشور ما، که از ابتدا بیدین متولد شده است.
خاصیت دین اصیل و عمیق این است که برای نفوذ در دستگاهها و در جاهای مختلف و در محیطهای انسانی، منتظر اجازهی کسی نمیماند. دین، در دانشگاه و در محیط روشنفکری و در علم هم نفوذ کرد و همه جا رفت؛ لیکن بنا، بنای غلطی بود. این بنا بایستی دگرگون بشود و نگذاریم دوباره آنگونه بشود؛ البته دشمن هم بیکار نمیماند.
بعد از انقلاب، برای انقلاب فرهنگی به معنای برگرداندن محیط دانشگاه به جهتگیری اسلامی واقعاً تلاش مشکوری شده است. تعدادی از اساتید، تعدادی از دانشجویان و تعدادی از مسئولان گوناگون، واقعاً کارهایی کردند که جزو ذخایر جاودانهی آنها پیش خدا و پیش این ملت است. این کارها تماماً مشکور، لیکن نیمهتمام است؛ کامل نیست. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید یکی از اهم وظایف و واجبات خودش را این قرار بدهد که ما چه کنیم تا محیط دانشگاه، محیطی باشد که در آن، پرورش دانشجو، دینی، انقلابی، توأم با آگاهی سیاسی و با روحیهی بانشاط دانشجویی باشد. این، یکی از کارهایی است که شما باید بکنید؛ اگر شما نکردید، دشمنان این ملت، نقطهی مقابلش را خواهند کرد؛ کمااینکه الآن هم دارند میکنند؛ البته طرق مختلفی دارند.1370/09/20
لینک ثابت
اگر بخواهیم سبک و شیوهی آموزش و تعلیم و تعلم در حوزههای علمیه را یک چیز تقلیدی وانمود بکنیم و امثال مطهری و بهشتی و این شاگردان حوزه را، استثناهای حوزه تلقی کنیم، یک اشتباه است.1370/09/20
لینک ثابت
سیاست زدگی, سیاست در دانشگاه
آگاهی سیاسی داشتن و بینش سیاسی پیدا کردن، یک مسأله است؛ اما در معرض سیاستبازیِ سیاستبازان قرار گرفتن، مسألهی دیگری است.1370/09/20
لینک ثابت
این مسألهی «تهاجم فرهنگی» که ما بارها روی آن تأکید کردهایم، واقعیت روشنی است؛ با انکار آن، ما نمیتوانیم اصل تهاجم را از بین ببریم. «تهاجم فرهنگی» را نباید انکار کرد؛ وجود دارد. به قول امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه)، «من نام لم ینم عنه»؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده؛ سعی کن خودت را بیدار کنی. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگی در تهدید است؛ کمااینکه اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است.
ما نبایستی چیزی را که روشن و واضح است، انکار کنیم. در دانشگاه، در بیرون دانشگاه، حتی در رسانههای جمعی ما، در کتابهایی که مینویسند، در ترجمههایی که میکنند، در شعرهایی که میسرایند، در برنامههای فرهنگی علیالظاهر بیارتباط به ما که در دنیا وجود دارد و خبرش را قاعدتا شما آقایان - که عناصری فرهنگی هستید - میشنوید، همهجا یک آرایش نظامی فرهنگی بسیار خطرناک علیه انقلاب درست شده است و وجود دارد.
این، آن چیزی نیست که مثلا از صد سال قبل بوده است. بله، از صد سال قبل هم تهاجم فرهنگی علیه اسلام بود؛ اما وقتیکه انسان با یک دشمن خوابآلوده روبهروست، آرایش نظامیش یک نوع است؛ وقتی با یک دشمن بیدار روبهروست، آرایش نظامی نوع دیگر میشود. آن روز عالم اسلام، خوابآلوده، بلکه تخدیرشده و مست بود؛ اصلا گاهی دشمن به او ضربهیی میزد، یک سوزن در رگش فرو میکرد و چیزی تزریق میکرد؛ تمام میشد میرفت؛ اما الان اسلام بیدار است؛ دشمن دنیای غرب، امروز بیدار است؛ مثل قهرمانی در میدان است؛ یک خاطرهی تمامنشدنی از شخصیتی مثل امام را با خودش دارد؛ این همه ذخیرهی انقلابی دارد؛ این همه جوان خوب دارد؛ اینها شوخی نیست. امروز دشمن در مقابل وضع کنونی ما، آن ژست و آرایش نظامی صد سال یا پنجاه سال پیش را به خود نمیگیرد. ما باید آرایش جدید دشمن را بشناسیم؛ اگر نشناختیم و خوابیدیم، از بین رفتهایم؛ همان «من نام لم ینم عنه» است. «ان اخا الحرب الارق و من نام لم ینم عنه»؛ مرد جنگ باید بیدار باشد؛ و اگر تو خوابیدی، لازمهاش این نیست که حتما دشمن تو در سنگر مقابل خوابیده باشد؛ او ممکن است بیدار باشد.1370/09/20
لینک ثابت
دانشجو, روحیه انقلابی, دانشگاه
روحیهی انقلابی دانشجویان در دانشگاه نباید ضربه بخورد.1370/09/20
لینک ثابت
دانشگاه, دینزدایی از دانشگاه
اگر دانشگاه، بیگانه و جدای از دین باشد، این یك فاجعهی غیر قابل جبران است.1370/09/20
لینک ثابت
بی توجهی بنی صدر به گزارشهای مبتنی بر حملات عراق
مسألهى «تهاجم فرهنگى» که ما بارها روى آن تأکید کردهایم، واقعیت روشنى است؛ با انکار آن، ما نمىتوانیم اصل تهاجم را از بین ببریم. «تهاجم فرهنگى» را نباید انکار کرد؛ وجود دارد. به قول امیرالمؤمنین (صلواتاللَّهعلیه)، «من نام لم ینم عنه»؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده؛ سعى کن خودت را بیدار کنى. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگى در تهدید است؛ کمااینکه اصل فرهنگ ملى و اسلامى ما در تهدید دشمنان است.
من یادم مىآید که در اوایل جنگ، گزارشهایى مىرسید که مثلاً دشمن تا فلانجا آمده است؛ دشمن دارد فلانجا را بمباران مىکند؛ مکرر هم از طرف نیروهاى حزباللهى در محیطهاى گوناگون انقلابى، این مطلب تکرار مىشد. آن بندهى خدایى که مسؤول نیروهاى مسلح بود، انکار مىکرد و مىگفت دروغ است؛ اصلاً چه کسى مىگوید که عراق دارد به ما حمله مىکند؟! در بین مردم شایع شده بود که عینخوش را گرفتهاند؛ او به آنجا رفت و از تلویزیون با او مصاحبه کردند؛ گفت: مىگویند عینخوش را گرفتهاند؛ من الان دارم در عینخوش مصاحبه مىکنم! او از عینخوش بیرون آمد؛ اما سه، چهار ساعت بعد، دشمن عینخوش را گرفت! بله، دشمن بیرون عینخوش بود - در عینخوش نبود - اما این به معناى آن نبود که دشمن نیست.
ما نبایستى چیزى را که روشن و واضح است، انکار کنیم. در دانشگاه، در بیرون دانشگاه، حتّى در رسانههاى جمعى ما، در کتابهایى که مىنویسند، در ترجمههایى که مىکنند، در شعرهایى که مىسرایند، در برنامههاى فرهنگىِ علىالظاهر بىارتباط به ما که در دنیا وجود دارد و خبرش را قاعدتاً شما آقایان - که عناصرى فرهنگى هستید - مىشنوید، همهجا یک آرایش نظامىِ فرهنگىِ بسیار خطرناک علیه انقلاب درست شده است و وجود دارد.1370/09/20
لینک ثابت
همهی شما آقایانی که در دانشگاه بودهاید و بیش از ماها دانشگاه را میشناسید و دارای روحیهی دینی هم هستید، به عمق آن واقفید. اگر دانشگاه، بیگانه و جدای از دین باشد، این یک فاجعهی غیر قابل جبران است. غیر قابل جبران، به این معناست که جبران آن، بسیار بسیار تلفات خواهد داشت و مشکلات فراوانی به بار خواهد آورد؛ تا یک وقت آیا جبران بشود، یا نشود.
خصوصیت جمهوری اسلامی این است که دستگاه انسانسازیش بایستی صحیح حرکت بکند و انسانِ باب هدفهای جمهوری اسلامی بسازد؛ والّا اگر ما بخواهیم انسانِ فقط عالم بسازیم - منهای آرزوهای مقدسی که یک ملت و بخصوص مسلمین دارند - بهتر همین است که دانشجویانمان را گروه گروه به کشورهایی که دستگاههای علمیشان مجهزتر و مدرنتر از ماست، روانه کنیم؛ آنجا بروند یاد بگیرند و بیایند! هدف این نیست. هدف این است که کشور به دست انسانهای صالح از لحاظ علمی و فکری، در جهت هدفهای خودش حرکت کند؛ و این نخواهد شد، مگر آن وقتی که این انسانها خودشان، آن هدفها را شناخته و قبول داشته باشند.
اگر دانشگاه جایی شد که کسی که از آنجا صادر و خارج میشود - متخرج دانشگاه - نه نسبت به انقلاب حساس باشد، نه نسبت به دین حساس باشد، نه نسبت به کشور حساس باشد، نه نسبت به استقلال ملی و آرزوهای بزرگ ملی حساس باشد، این دانشگاه هرچه هم از لحاظ علمی والا باشد، ارزشی نخواهد داشت؛ زیرا که متخرج و محصول این دانشگاه، راحت در اختیار سیاستهای مختلف قرار خواهد گرفت.
این مطلب، برنامهی ما را در مورد دانشگاه باید مشخص بکند. یعنی ما بایستی در دانشگاه، دین و روحیهی انقلابی و بیزاری از وابستگی ملی را مورد توجه قرار بدهیم؛ بخصوص این نکتهی وابستگی، یعنی همان چیزی که متأسفانه امروز کشورهای کوچک دنیا - کوچک از لحاظ وضع سیاسی و موقعیت سیاسی - و کشورهای سابق به اصطلاح جهان سوم و عمدتاً کشورهای اسلامی، دچار آن هستند و چشمشان به آن طرف است.1370/09/20
لینک ثابت
توجه به روحیهی انقلابی دانشجویان هم مهم است. این دانشجویان، مانند سایر دانشجویان در همه جای دنیا، بایستی جزو پیشبرندگان انقلاب و جزو پایههای اصلی انقلاب باشند و نسبت به مسائل انقلابی، هرگز احساس سردی نکنند؛ این شیوههایی لازم دارد؛ همینطور دستوری نیست؛ این حکمی نیست که بگوییم شما دانشجویان، بانشاط در راه هدفهای انقلاب حرکت کنید. نشاط، چیزی است که باید آن را در یک قشر به وجود آورد. باید دنبالگیری کنید و ببینید چگونه میشود این نشاط را به وجود آورد؛ باید آن را در قشر دانشجو به وجود آورد.
روحیهی انقلابی دانشجویان در دانشگاه نباید ضربه بخورد. آن عدهیی که بیتفاوتند، باید کاری بشود که به جهتگیریهای انقلابی و نشاط انقلابی گرایش پیدا کنند؛ نه اینکه خدای نکرده بعکس شود و کارهایی انجام بگیرد که کسانی که روحیه و جهتگیری انقلابی دارند، یواشیواش به بیتفاوتی گرایش پیدا کنند؛ این خطر بسیار عظیمی است.1370/09/20
لینک ثابت
توجه به روحیهی انقلابی دانشجویان هم مهم است. این دانشجویان، مانند سایر دانشجویان در همه جای دنیا، بایستی جزو پیشبرندگان انقلاب و جزو پایههای اصلی انقلاب باشند و نسبت به مسائل انقلابی، هرگز احساس سردی نکنند؛ این شیوههایی لازم دارد؛ همینطور دستوری نیست؛ این حکمی نیست که بگوییم شما دانشجویان، بانشاط در راه هدفهای انقلاب حرکت کنید. نشاط، چیزی است که باید آن را در یک قشر به وجود آورد. باید دنبالگیری کنید و ببینید چگونه میشود این نشاط را به وجود آورد؛ باید آن را در قشر دانشجو به وجود آورد.
روحیهی انقلابی دانشجویان در دانشگاه نباید ضربه بخورد. آن عدهیی که بیتفاوتند، باید کاری بشود که به جهتگیریهای انقلابی و نشاط انقلابی گرایش پیدا کنند؛ نه اینکه خدای نکرده بعکس شود و کارهایی انجام بگیرد که کسانی که روحیه و جهتگیری انقلابی دارند، یواشیواش به بیتفاوتی گرایش پیدا کنند؛ این خطر بسیار عظیمی است.1370/09/20
لینک ثابت
در دانشگاه، هدف دانشجوست؛ یعنی استاد و تحقیق و آزمایشگاه و همهی اینها، برای دانشجوست. آن تحقیقی که در محیط دانشگاه انجام میگیرد، برای این است که این نیروی انسانی رشد کند و صلاحیت کاری را که برعهدهی یک نیروی انسانی عالم و کارآمد است، پیدا نماید، تا بتواند آن کار را انجام دهد. اصلاً فلسفهی دانشگاه این است1370/09/20
لینک ثابت
دو عنصر اصلی در تربیت دانشجو هست، که هیچکدام نبایستی مغفولٌعنه بماند؛ اگر مغفولٌعنه ماند، ما ضرر خواهیم کرد: یکی عنصر علم و تحقیق و کارایی علمی و جوشیدن استعدادهای علمی و این قبیل چیزهاست؛ یکی هم عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالمسازی معنوی و روحی دانشجو. در دانشگاهها، این دو عنصر بایستی بدون تفکیک از یکدیگر، با قدرت و با ظرفیت کامل کشور، تعقیب بشود1370/09/20
لینک ثابت