در کشورهایی که از کاروان پیشرفتهای علمی و صنعتی عقب ماندهاند، دو طرز تفکر وجود دارد:یک طرز تفکر، غلط و مایهی بدبختی ملت است؛ یک طرز تفکر، درست است. آن طرز تفکر غلط، همان تفکری است که در دوران حاکمیت عوامل امریکا بر این کشور حاکم بود؛ و آن اینکه علم و صنعت و تکنولوژی و امور فنی، باید به وسیلهی خارجیها، اروپاییها و غربیها آماده بشود و به صورت محصول در اختیار ما قرار بگیرد؛ ما باید پول و نفت بدهیم و از محصول کار آنها استفاده کنیم؛ این یک طرز تفکر بود. متأسفانه الان هم این طرز تفکر در بعضی از کشورهای استعمارزده وجود دارد؛ میگویند ما پول میدهیم، غربیها برای ما میسازند، به اینجا میآورند و نصب میکنند! گاهی احمقانه تصور میکنند که این یک نوع اربابی نسبت به غربیهاست؛ که ما پولدار هستیم، آنها میآیند برای ما میسازند!
امروز این طرز تفکر وجود دارد؛ در دوران گذشته هم در کشور ما وجود داشت. در دوران حاکمیت ستمشاهی، این فکر در قشر تعیینکننده و تصمیمگیر کشور بود؛ ما هم این حرف را حتّی از زبان بعضی از عوامل آنها شنیده بودیم. البته این به معنای آن نیست که آنها به فکر نبودند که کارخانجاتی هم وارد کشور کنند؛ خیر، اما باز همان کارخانجات هم در اختیار بیگانه و با مدیریت بیگانه بود. در ایران کارخانهی ذوبآهن آوردند؛ اما به دست بیگانه، با مدیریت بیگانه، حتّی با ملکیت بیگانه! آن روزی که انقلاب پیروز شد، از کارخانجات حساس این کشور، جمع کثیری از بیگانههایی که اینجا بودند، رفتند؛ آن کسانی که کارشان این نبود که بیایند به مردم ایران علم و تکنولوژی بیاموزند؛ کارشان این بود که به عنوان یک صاحبکار بزرگ و به عنوان یک دانا بیایند، یک مشت آدمهای زیردست را از این کشور انتخاب کنند، تا هم سرمایهی کشور را ببرند، و هم کلید صنایع کشور در دست خودشان باشد. لذا اگر شما به نقشهی صنعتی کشور نگاه کنید، خواهید دید که غربیها و امریکاییها و بعضی از اروپاییها این نقشه را به نحوی ترتیب داده بودند که اگر از این مملکت رفتند و دروازههای این مملکت به روی آنها بسته شد، ایرانیها خودشان از پیشبرد و ادارهی صنعت عاجز بمانند؛ یعنی عمداً حلقههای مفقودهیی در سلسلهی صنعت این کشور به وجود آورده بودند، با قصد اینکه این ملت هیچوقت نتواند روی پای خودش بایستد و کمر راست کند؛ میخواستند همیشه محتاج آنها باقی بماند..این طرز تفکر، در دانشگاهها هم اثر میکند؛ علوم دانشگاهی هم بر اساس همین روش شکل میگیرد؛ مهندس ما هم مبتکر و سازنده و خلاق نمیشود. این کاری بود که آنها آن روز کردند، و مدتها نتایج سوء تدبیر آنها گریبانگیر کشور ما هم بوده، و شاید در آینده هم تا زمانهایی باشد.
یک طرز فکر، طرز فکر درست است، و آن اینکه ممکن است ما علم و فن و صنعت را از بیگانهیی که آن را دارد و ما نداریم، بگیریم؛ اما ادارهی آن کار را خودمان به دست خواهیم گرفت؛ خودمان صنعت را انتخاب خواهیم کرد؛ آنچه را که برای کشور لازم است، خودمان به وجود خواهیم آورد. انسان باید علم را از هر کس که دارد، یاد بگیرد؛ اما نه اینکه یاد بگیرد تا مزدور او باشد. غربیها برای ملت ایران و ملتهای مسلمان دیگر، این را میخواستند.ما باید علم را یاد بگیریم، برای اینکه خودمان کشور را بسازیم. در میان ملت ما، استعداد و روح خلاقیت زیاد است. این همان ملتی است که تا چند قرن پیش، مشعلدار علم در دنیا بوده است. ما از لحاظ استعداد و توان علمی بالقوه، چیزی کم نداریم؛ چرا باید از کاروان علم و صنعت عقب بمانیم، تا آنجایی که کوچکترین چیزها را هم آنها برای ما درست کنند؟!در دوران ستمشاهی اجازه نمیدادند که مهندس ایرانی، آن هواپیمایی را که پولش را دادهاند و از بیگانهها خریدهاند، تعمیر بکند و یا به آن نزدیک بشود، تا مبادا از اسرار آن آگاه گردد! این، بزرگترین ظلم به یک ملت است.1370/09/13
لینک ثابت