من قبل از انقلاب هم سالهای متمادی خدمت امام بزرگوار و عظیمالشأنمان، ارادت و اخلاص داشتم و ایشان را از نزدیک میشناختم، اما این نکته را بعد از انقلاب متنبه شدم که امام ما یک مرد حکیم است. در اینجا، حکیم به معنای مصطلح آن - یعنی فیلسوف - مورد نظر نیست؛ بلکه حکمت به همان معنای واقعی و قرآنی آن - که خدای متعال میفرماید ما آن را به پیامبران دادیم - موردنظر است... من تصورم این است که امام یک حکیم بود؛ یعنی همان فعل و انفعالات معنوىِ باطنىِ پشت پرده را - مثل جریانهای زیرزمینی آب که علم خاصی دارد - میدید. هر کس اگر چشم هم نداشته باشد، دست که بزند، جریان آبِ رو را میفهمد و با گوشش، صدای شرشر آن را هم میشنود؛ اما جریان آبهای زیرزمینی را نه. این، معنای حکمت است. من میدیدم، آن انسان استثنایی زمان ما - که هیچکس با او قابل مقایسه نیست - مثل اینکه جریانهای زیرزمینىِ حوادث و پشت پرده را میبیند. نمیخواهیم بگوییم که امام، غیب میدانست. خیر، هیچکس جز کسی که خدای متعال به او اذن داده باشد، از غیب خبری ندارد. امام هم نه ادعا داشت و نه ما در مورد آن بزرگوار، این ادعاها را داریم. دیدِ حکمت، غیر از این است؛ یعنی چیزهایی را با یک احساس معنوی درک میکند. همهی این حوادثی که شما در انقلاب دیدید و امام دربارهی آن چیزی گفتند و شد، از این قبیل بود. نه اینکه تصور کنید ایشان محاسبهی مادّی و سیاسی میکردند. نه، آن بزرگوار اهل این محاسبات نبودند. البته فکر سیاسىِ خیلی پختهیی داشتند و حقایق را میفهمیدند؛ اما اینطور نبود که همان محاسباتی را که معمولاً میکنند، انجام بدهند. این، همان غیب و ملکوت عالم و ملکوت وجود شماست که باید به آن ایمان و اعتقاد داشت. راه رسیدن به آن هم تقواست. اینکه ملت ایران و رهبری مثل امام، در مقابل تجمع وسیع تمام احزاب کفر و نفاق، از شرقیش تا غربیش، از مسلمان امریکایی مذاقش تا مسلمان سوسیالیست مزاجش، از منافق و مرتجعش تا شهوترانش (عدهیی فقط به خاطر شهوترانی، با جمهوری اسلامی مبارزه میکردند و برای آن کارها دلشان لک زده بود! لذا از این دستگاه بدشان میآمد و با آن مبارزه میکردند) بایستند و مطمئن به پیروزی باشند، ناشی از تقوایی است که به آنها حکمت و بصیرت را میبخشد.1369/06/29
لینک ثابت