حركت خونین مردم الجزایر، در زیر چكمهی ظلم و استعمار فرانسویها بود كه رشد كرد و آن انقلاب عظیم را به راه انداخت. آن حركت، حاكی از آگاهی و رشد و بینش روشن سیاسی و هویت اسلامی نبود؛ آنچنان كه حركت امروز همان مردم در شرایط امروزی كشورشان میتواند باشد. دیگر ملتهای مسلمان و دیگر اقلیتهای مسلمان در كشورهای غیراسلامی، همینطورند. این، یك واقعیت است. كار بهجایی رسیده كه سردمداران نظام غربی، امروز بیملاحظه تصریح میكنند كه تقابل آیندهی عالم، بین جناح استكبار و سلطه و بین اسلام است. ما این را به حدس درمییافتیم.
اوایلی كه این قضایای اروپای شرقی پیش آمد - بروز همهی این حوادث، در یك سال گذشته است و این از عجایب میباشد - ما به حدس میگفتیم كه چنین وضعی پیش خواهد آمد. امروز تصریح بعضی از سردمداران همین دستگاه سلطهی استكباری غرب، به این معناست. آنها چنین چیزی را اظهار كردهاند و اظهار میكنند. پس، نتیجه میگیریم كه اگر اقتدار سلطهی ظاهری در یكجا متمركز میشود، یا به یك جانب و به یك صف برمیگردد، اقتدار معنوی اسلام - قدرت جدید و عظیم امروز دنیا - هم خودش را نشان میدهد و آشكار میكند. این چیزی كه عرض كردم، نه یك حدس و نه یك امر خطابیگونه است. این، بیان واقعیتی است كه برای ما حتمی و محسوس است.
آنچه كه ما باید به آن توجه كنیم، این است كه:
اولاً این حركت، ناشی از حركت عظیم ملت ایران و رهبری بینظیر استثنایی پُرجاذبهی امام راحل(رضواناللَّه تعالیعلیهوقدّساللَّهنفسهالشّریف) است. قطعاً اگر آن رهبر و این ملت و آن حركت و آن اخلاص نمیبودند، این وضعیت در عالم پیش نمیآمد. علیالظاهر هیچ عامل دیگری وجود ندارد كه در دنیایی كه همهی دستگاهها و قدرتهای استكباری، روی معنویت و اسلام فشار وارد میآوردند، ناگهان در همه جای عالم، اینطور اسلام سر بلند كند و قدرت و اقتدار اسلامی خودش را نشان بدهد.1369/04/25
لینک ثابت