newspart/index2
تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
تهدید امام برعلیه شاه، در عاشورای سال 42

سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، که همین سه باور به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. این سه باور، در وجود امام، در تصمیم امام، در همه ی حرکت های امام، خود را به معنای واقعی کلمه نشان داد. امام با دل خود با مردم حرف زد، مردم هم با جان خود به او لبیک گفتند، به وسط میدان آمدند و مردانه ایستادند و حرکتی که از هیچ نقطه ای از دنیا نسبت به آن، نگاه محبت آمیزی وجود نداشت و دست کمکی دراز نشد، بتدریج به سمت پیروزی حرکت کرد و در نهایت به پیروزی رسید.
من این سه باوری را که در امام وجود داشت، اندکی باز کنم. اینها مطالب مهمی است که اگر چنانچه در دل ما جائی باز کند، مسیر حرکت ما را روشن خواهد کرد...در باور به خود - اعتماد به نفس - امام به مردم ایران «ما میتوانیم» را تعلیم داد. امام قبل از آنکه «ما میتوانیم» را به مردم ایران تلقین کند و تعلیم دهد، «ما میتوانیم» را در وجود خود زنده کرد؛ اعتقاد خود را به توانائی شخصیتی خود، به معنای حقیقی کلمه، به مظهر بروز و ظهور رساند. در روز عاشورای سال ۴۲ امام در عین غربت، در میان طلاب و مردم قم در مدرسه ی فیضیه، محمدرضا شاه را که با اتکای آمریکا و قدرتهای خارجی، به طور بی قید و شرط و بی مهاری بر کشور حکومت میکرد، تهدید کرد که اگر اینجور حرکت کنی، این راه را ادامه دهی، من به مردم ایران خواهم گفت تو را از ایران بیرون کنند! این را چه کسی میگوید؟ یک روحانی ساکن در قم، بدون سلاح، بدون تجهیزات، بدون پول، بدون پشتوانهی بینالمللی؛ فقط به اتکاء ایمان به خدا و اعتماد به نفس، که میتواند در این میدان بایستد. آن روزی که امام از تبعید برگشت، در همین بهشت زهرا دولت بختیار را تهدید کرد و با صدای بلند گفت: من توی دهن دولت بختیار میزنم، من دولت تعیین میکنم. این، اعتماد به نفس بود. امام به خود و به نیروی خود و به توانائی های خود ایمان و باور داشت. همین باور به خود، در عمل امام، در گفتار امام، به ملت ایران منتقل شد.1392/03/14

لینک ثابت
تحلیل واقعه 15 خرداد

پانزده خرداد مبدأ نهضت بزرگ روحانیت و مردم نیست. قبل از پانزده خرداد، در سال ۱۳۴۱ و آغاز سال ۱۳۴۲، قضایای مهمی اتفاق افتاد: در دوم فروردین ۴۲، حادثه ی مدرسه ی فیضیه پیش آمد و ضرب و جرح طلاب علوم دینی و اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله گلپایگانی. قبل از آن، در اواخر سال ۱۳۴۱، قضایای تظاهرات مردم در بازار تهران پیش آمد و در آنجا هم اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله حاج سید احمد خوانساری. اینها نشان دهنده ی این است كه نهضت روحانیت در سال ۴۱ و آغاز سال ۴۲ به آنچنان اوج و نشاطی رسیده بود كه پلیس دستگاه جبار و دستگاه های امنیتی برخوردهای خشنی با علما و طلاب و حتّی مراجع تقلید داشتند. ولی با این همه، پانزدهم خرداد سال ۴۲ یك مقطع بسیار مهمی است. علت این است كه در روز ۱۵ خرداد ۴۲ حادثه ای كه اتفاق افتاد، پیوند مردم با روحانیت را در این سطح خطرناك و حساس نشان داد. در روز عاشورای آن سال - كه روز سیزدهم خرداد بود - امام بزرگوار در مدرسه ی فیضیه یك سخنرانی تاریخیِ تعیین كننده ای كردند. بعد كه امام را دستگیر كردند، در روز پانزده خرداد عمدتاً در تهران، همچنین در قم و در بعضی از شهرهای دیگر، یك موج حركت عظیم مردمی به راه افتاد و رژیم طاغوت با همه ی وجود، با ارتش خود، با پلیس خود، با دستگاههای امنیتی خود، دست به سركوب این حركت مردمی زد. در پانزده خرداد یك قیام مردمی به وجود آمد. این نشان دهنده ی این بود كه آحاد ملت ایران، با روحانیت، با مرجعیت - كه مظهر آن، امام بزرگوار بود - یك چنین پیوند مستحكمی دارند. و نكته اینجاست كه همین پیوند است كه ضامن پیشرفت نهضت، اوج نهضت و پیروزی نهضت میشود. هر جا یك حركتی، یك نهضتی به مردم متكی بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است؛ اما اگر مردم با یك حركت اعتراضی پیوند نخوردند، ناكام خواهد ماند؛ كمااینكه بعد از حادثه ی مشروطه در ایران قضایائی اتفاق افتاد، مبارزاتی شروع شد، هم از طرف گروههای چپ، هم از طرف گروههای ملی، اما همه ی اینها در طول تاریخ نهضتهای ایران، سرنوشتشان شكست و ناكامی بود؛ چون مردم با اینها نبودند. وقتی مردم وارد میدان میشوند و پشتوانهی یك نهضت، احساسات مردم، اندیشه ی مردم و حضور مردم میشود، آن نهضت قابل ادامه است و پیروزی برای آن نهضت رقم میخورد؛ حادثه ی پانزده خرداد این مطلب را نشان داد؛ نشان داد كه مردم پشت سر روحانیتند. با دستگیری امام بزرگوار آنچنان قیامتی در تهران و در برخی از شهرستانهای دیگر به راه افتاد كه دستگاه را وارد میدان كرد و سركوب وحشیانهای كردند؛ تعداد نامعلومی - بسیار زیاد - از مردم كشته شدند؛ خیابانهای تهران با خون بندگان خدا و مؤمنان و جوانان سلحشور این ملت، رنگین شد. در پانزده خرداد، چهره ی خشن دیكتاتور، چهره ی بیرحم رژیم طاغوت، كاملاً خود را نشان داد.
اما نكته ی دیگری كه در قضیه ی پانزده خرداد وجود داشت - كه جوانهای ما، مردم عزیز ما باید به این نكات توجه كنند؛ اینها مهم است - این بود كه در مقابل این كشتار بی رحمانه ای كه در تهران و برخی نقاط دیگر به وجود آمد، هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمانهای به اصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند؛ هیچ كس اعتراض نكرد. مردم و روحانیت، در صحنه تنها ماندند. ماركسیستها و دولتهای چپ و گروههای چپ، حتّی حركت مردم در پانزده خرداد را محكوم كردند؛ گفتند این یك حركت فئودالیستی بود! ملی گراهائی كه دم از مبارزه میزدند، آنها هم این حركت را محكوم كردند؛ گفتند یك حركت كور و بی هدف بود، یك حركت افراطی بود! هر جائی كه مردمان عافیت طلب و راحت طلب، در وسط میدان مبارزه، جائی برای خود باز نمیكنند و خطرپذیری نمیكنند، انسانهای مؤمن و مبارز را به تندی و افراطی گری متهم میكنند؛ گفتند اینها افراطی بودند؛ حركت، حركت افراطی بود.1392/03/14

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی