newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
معارف اسلامی

شما آقایان میدانید که امروز نیاز به معارف اسلامى در دنیا، با آنچه در گذشته وجود داشته است، تفاوتهاى خیلى زیاد و فاصله‌هاى عجیب و ژرفى دارد. در گذشته، ارتباطات این‌قدر نبود؛ تهاجم افکار غلط و انحرافى این همه نبود؛ تأثیرش بر روى افکار مردم این‌قدر نبود؛ طلب و خواهش و آمادگى فکر درست و فکر دینى و اسلامى این همه نبود؛ امکان گسترش فکر توحیدى این همه نبود.
امروز اوضاع جور دیگرى است. امروز در داخل کشور خودمان و مرزهاى خودمان، ملّت بزرگى زندگى میکنند که براى آنها دیگر اسلام یک امر زائد، یک امر تشریفاتى، یک امر خارج از بناى زندگى و موازین زندگى و رفتار زندگى نیست؛ اسلام همه‌چیزِ زندگى است، مبناى زندگى و نظام اجتماعى است. امروز توحید در زندگى عمومى و اجتماعى ملّت ما و کشور ما قاعده‌ی زندگى است؛ مبناى حکومت، مبناى اداره‌ی کشور و مدیریّت امور، مبناى زندگى همه‌جانبه‌ی مردم، توحید و معارف اسلامى است. مردم به فراگرفتن دین و اطّلاع از حقایق دین شائقند.1368/11/01

لینک ثابت
جامعه اسلامی

امروز اوضاع جور دیگرى است. امروز در داخل کشور خودمان و مرزهاى خودمان، ملّت بزرگى زندگى میکنند که براى آنها دیگر اسلام یک امر زائد، یک امر تشریفاتى، یک امر خارج از بناى زندگى و موازین زندگى و رفتار زندگى نیست؛ اسلام همه‌چیزِ زندگى است، مبناى زندگى و نظام اجتماعى است. امروز توحید در زندگى عمومى و اجتماعى ملّت ما و کشور ما قاعده‌ی زندگى است؛ مبناى حکومت، مبناى اداره‌ی کشور و مدیریّت امور، مبناى زندگى همه‌جانبه‌ی مردم، توحید و معارف اسلامى است. مردم به فراگرفتن دین و اطّلاع از حقایق دین شائقند.1368/11/01
لینک ثابت
تفکر توحیدی

شما آقایان میدانید که امروز نیاز به معارف اسلامى در دنیا، با آنچه در گذشته وجود داشته است، تفاوتهاى خیلى زیاد و فاصله‌هاى عجیب و ژرفى دارد. در گذشته، ارتباطات این‌قدر نبود؛ تهاجم افکار غلط و انحرافى این همه نبود؛ تأثیرش بر روى افکار مردم این‌قدر نبود؛ طلب و خواهش و آمادگى فکر درست و فکر دینى و اسلامى این همه نبود؛ امکان گسترش فکر توحیدى این همه نبود.
امروز اوضاع جور دیگرى است. امروز در داخل کشور خودمان و مرزهاى خودمان، ملّت بزرگى زندگى میکنند که براى آنها دیگر اسلام یک امر زائد، یک امر تشریفاتى، یک امر خارج از بناى زندگى و موازین زندگى و رفتار زندگى نیست؛ اسلام همه‌چیزِ زندگى است، مبناى زندگى و نظام اجتماعى است. امروز توحید در زندگى عمومى و اجتماعى ملّت ما و کشور ما قاعده‌ی زندگى است؛ مبناى حکومت، مبناى اداره‌ی کشور و مدیریّت امور، مبناى زندگى همه‌جانبه‌ی مردم، توحید و معارف اسلامى است. مردم به فراگرفتن دین و اطّلاع از حقایق دین شائقند.1368/11/01

لینک ثابت
جامعه اسلامی

اصلاً امکان براى تبلیغ دین هست، [ولى] در گذشته این امکان نبود. در گذشته اگر روحانى، خیلى دست‌وپادار و زرنگ و آماده‌ی کار بود، یک مسجدى، یک مَدرَسى،(۲) یک گوشه‌اى از زندگى را میتوانست تصرّف کند و در آنها خیمه‌ی تفکّرات اسلامى و تعالى خودش را بزند. در محیط‌هاى اصلى زندگى ‌-در محیط کار، در محیط اداره‌ی کشور، در ادارات، در محیط قانونگذارى- اصلاً جایى براى دین نبود. آنجایى هم که به‌عنوان مبلّغ دین میرفتید، شما کار خودتان را میکردید و نظام اجتماعى هم کار خودش را میکرد؛ اگر به فرض به کارخانه‌اى میرفتید که تعلیم دین بدهید، شما حرف خودتان را میزدید، و قوانین کار هم کار خودش را میکرد و غالباً کار آن بر کار شما فائق بود. امروز جور دیگرى است. امروز امکان کار هست، امکان تعلیم هست، امکان قضاوت هست، امکان حاکمیّت احکام اسلامى هست. جوانهاى ما و دانشگاه‌هاى ما مشتاقند؛ صاحب‌نظران ما میخواهند بدانند، از معارف اسلامى مطّلع بشوند، سر در بیاورند؛ میخواهند پایه‌ی فکرى و اعتقادىِ آن چیزى را که امروز نظام اجتماعى در جامعه فرض کرده و به وجود آورده ‌-علاوه بر احکام فراوان و قوانین و مقرّرات زیادى که نظام در انتظار املا کردن آن از ناحیه‌ی دین است- دستشان بیاید که قضیّه چیست. خب، این در داخل کشور.1368/11/01
لینک ثابت
معارف اسلامی

اصلاً امکان براى تبلیغ دین هست، [ولى] در گذشته این امکان نبود. در گذشته اگر روحانى، خیلى دست‌وپادار و زرنگ و آماده‌ی کار بود، یک مسجدى، یک مَدرَسى،(۲) یک گوشه‌اى از زندگى را میتوانست تصرّف کند و در آنها خیمه‌ی تفکّرات اسلامى و تعالى خودش را بزند. در محیط‌هاى اصلى زندگى ‌-در محیط کار، در محیط اداره‌ی کشور، در ادارات، در محیط قانونگذارى- اصلاً جایى براى دین نبود. آنجایى هم که به‌عنوان مبلّغ دین میرفتید، شما کار خودتان را میکردید و نظام اجتماعى هم کار خودش را میکرد؛ اگر به فرض به کارخانه‌اى میرفتید که تعلیم دین بدهید، شما حرف خودتان را میزدید، و قوانین کار هم کار خودش را میکرد و غالباً کار آن بر کار شما فائق بود. امروز جور دیگرى است. امروز امکان کار هست، امکان تعلیم هست، امکان قضاوت هست، امکان حاکمیّت احکام اسلامى هست. جوانهاى ما و دانشگاه‌هاى ما مشتاقند؛ صاحب‌نظران ما میخواهند بدانند، از معارف اسلامى مطّلع بشوند، سر در بیاورند؛ میخواهند پایه‌ی فکرى و اعتقادىِ آن چیزى را که امروز نظام اجتماعى در جامعه فرض کرده و به وجود آورده ‌-علاوه بر احکام فراوان و قوانین و مقرّرات زیادى که نظام در انتظار املا کردن آن از ناحیه‌ی دین است- دستشان بیاید که قضیّه چیست. خب، این در داخل کشور.1368/11/01
لینک ثابت
تاسیس نظام اسلامی

علاوه بر این، در سطح جهان هم [همین‌جور بود]: چه آن چیزى که مستقیماً ناشى بود از حدوث(۳) یک انقلاب دینى و اسلامى و تشکیل یک نظام سیاسى و اجتماعى بر مبناى دین ‌-خود این یک حادثه‌ی عظیمى بود و دنیا را متوجّه میکرد؛ متوجّه دین، متوجّه بازنگرى به مسائل دینى؛ چه اسلام و چه غیر اسلام- و چه آنچه بعدها پیش آمد که به‌صورت غیرمستقیم اثر انقلاب ما بود [یعنى] در هم شکستن پایه‌هاى تفکّر منتظِم(۴) مادّى. آن تفکّرى که مادّیگرى را و بی‌خدایى را به‌صورت یک مکتب، به‌صورت یک فکر، به‌صورت یک نظم اجتماعى درآورده بود و یک آرایش پولادگونه به آن داده بود و به همه‌ی دنیا ارائه کرده بود ‌-با دهن پُر، با ادّعاى زیاد، و اینکه این است که زندگى مردم را اداره میکند، این تفکّر و این مکتب ده‌ها سال در مقابل هر پدیده‌ی معنوى، چه فکر، چه عمل، چه اخلاق، سینه سپر کرده بود؛ شاید بعضى از شما برادران عزیز برخورده بودید با کسانى که به‌صورت دُگم(۵) و به‌صورت قاطع و «این است و جز این نیست»، گوشه‌هایى از آن تفکّر را مطرح میکردند و از نظر آنها، در قبال آن [تفکّر]، هر چیزى که بود محکوم به فنا بود- یکباره مثل عمارتى از یخ آب شد؛ مثل آن ساختمانى که در ماجراى بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس، منصور عبّاسى از سنگهاى نمک درست کرد ‌-ظاهرش سنگ بود، امّا نمک- و آب که انداختند ذوب شد و «کالملح فى الماء» از بین رفت؛ ریخت. و معنویّت، پس از فرونشستن آن طوفان پُر سروصدا، خودش را دارد نشان میدهد. معلوم شد که در این گردوغبارها، حتّى رشد معنوى هم ‌-رشد معنویّت، رشد اسلام، رشد تفکّرات دینى و بخصوص اسلامى- متوقّف نشده بود؛ آنها میخواستند آن را ریشه‌کن کنند که حتّى اثرى از آثار آن نمانَد؛ [امّا] معلوم شد که نخیر، اصلاً در این مدّت داشته رشد میکرده، منتها طوفانها، گردوغبارها، جنجالها، هیاهوها نمیگذاشته که واقعیّت روشن بشود؛ حالا که آن جنجالِ دیوانه‌وار فرونشست و خوابید، حالا حقایق دارد خودش را نشان میدهد. خب، این هم دنیا.
از نقطه نظر سوّم که نگاه بکنیم، مسئله‌ی تنازعهاى سیاسی‌اى [است] که وجود داشته و حالا بلوک‌بندى دنیا به شکل دیگرى شده و تقسیم‌بندى قدرت در عالم به شکل دیگرى شده و هنوز آن شکل واقعی‌اش پیدا نشده ‌-ترسیم واقعى تعارض قدرت در دنیا هنوز روشن نیست و بتدریج روشن خواهد شد؛ شاید چند سال هم طول بکشد تا اینکه معلوم بشود که بالاخره اقطاب(۶) قدرت در دنیا کجاها هستند و چی‌ها هستند- به هر شکلى که باشد، شکّى نیست که نظام اسلامى و حکومت اسلامى و تفکّرى که پشتوانه و پایه‌ی این حکومت است، در دنیا جایگاهى دارد، نقشى دارد، مسئولیّتى دارد، کارى بر عهده‌ی او است. این هم از این دیدگاه. و دیدگاه‌هاى دیگرى هم هست که حالا به تفصیل نمیشود صحبت کرد و نمیخواهیم وقت را بگذرانیم.1368/11/01

لینک ثابت
تفکر دینی

علاوه بر این، در سطح جهان هم [همین‌جور بود]: چه آن چیزى که مستقیماً ناشى بود از حدوث(۳) یک انقلاب دینى و اسلامى و تشکیل یک نظام سیاسى و اجتماعى بر مبناى دین ‌-خود این یک حادثه‌ی عظیمى بود و دنیا را متوجّه میکرد؛ متوجّه دین، متوجّه بازنگرى به مسائل دینى؛ چه اسلام و چه غیر اسلام- و چه آنچه بعدها پیش آمد که به‌صورت غیرمستقیم اثر انقلاب ما بود [یعنى] در هم شکستن پایه‌هاى تفکّر منتظِم(۴) مادّى. آن تفکّرى که مادّیگرى را و بی‌خدایى را به‌صورت یک مکتب، به‌صورت یک فکر، به‌صورت یک نظم اجتماعى درآورده بود و یک آرایش پولادگونه به آن داده بود و به همه‌ی دنیا ارائه کرده بود ‌-با دهن پُر، با ادّعاى زیاد، و اینکه این است که زندگى مردم را اداره میکند، این تفکّر و این مکتب ده‌ها سال در مقابل هر پدیده‌ی معنوى، چه فکر، چه عمل، چه اخلاق، سینه سپر کرده بود؛ شاید بعضى از شما برادران عزیز برخورده بودید با کسانى که به‌صورت دُگم(۵) و به‌صورت قاطع و «این است و جز این نیست»، گوشه‌هایى از آن تفکّر را مطرح میکردند و از نظر آنها، در قبال آن [تفکّر]، هر چیزى که بود محکوم به فنا بود- یکباره مثل عمارتى از یخ آب شد؛ مثل آن ساختمانى که در ماجراى بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس، منصور عبّاسى از سنگهاى نمک درست کرد ‌-ظاهرش سنگ بود، امّا نمک- و آب که انداختند ذوب شد و «کالملح فى الماء» از بین رفت؛ ریخت. و معنویّت، پس از فرونشستن آن طوفان پُر سروصدا، خودش را دارد نشان میدهد. معلوم شد که در این گردوغبارها، حتّى رشد معنوى هم ‌-رشد معنویّت، رشد اسلام، رشد تفکّرات دینى و بخصوص اسلامى- متوقّف نشده بود؛ آنها میخواستند آن را ریشه‌کن کنند که حتّى اثرى از آثار آن نمانَد؛ [امّا] معلوم شد که نخیر، اصلاً در این مدّت داشته رشد میکرده، منتها طوفانها، گردوغبارها، جنجالها، هیاهوها نمیگذاشته که واقعیّت روشن بشود؛ حالا که آن جنجالِ دیوانه‌وار فرونشست و خوابید، حالا حقایق دارد خودش را نشان میدهد. خب، این هم دنیا.
از نقطه نظر سوّم که نگاه بکنیم، مسئله‌ی تنازعهاى سیاسی‌اى [است] که وجود داشته و حالا بلوک‌بندى دنیا به شکل دیگرى شده و تقسیم‌بندى قدرت در عالم به شکل دیگرى شده و هنوز آن شکل واقعی‌اش پیدا نشده ‌-ترسیم واقعى تعارض قدرت در دنیا هنوز روشن نیست و بتدریج روشن خواهد شد؛ شاید چند سال هم طول بکشد تا اینکه معلوم بشود که بالاخره اقطاب(۶) قدرت در دنیا کجاها هستند و چی‌ها هستند- به هر شکلى که باشد، شکّى نیست که نظام اسلامى و حکومت اسلامى و تفکّرى که پشتوانه و پایه‌ی این حکومت است، در دنیا جایگاهى دارد، نقشى دارد، مسئولیّتى دارد، کارى بر عهده‌ی او است. این هم از این دیدگاه. و دیدگاه‌هاى دیگرى هم هست که حالا به تفصیل نمیشود صحبت کرد و نمیخواهیم وقت را بگذرانیم.1368/11/01

لینک ثابت
تحول در حوزه

من سؤالم این است که در مقابل این همه نیاز، در مقابل این همه استفهام در داخل و در خارج، بر حسب اوضاع جدید اعتقادى عالم، بر حسب اوضاع جدید سیاسى عالم، جمهورى اسلامى به‌عنوان پایگاه دین اسلام و نقطه‌اى که ادّعا میکند اسلام در اینجا تحقّق پیدا کرده، براى عرضه کردن، چه چیزى در آستین آماده دارد و کدام غذا را براى این همه دهنهاى باز [آماده کرده است]؟ ما چه داریم؟ چه میخواهیم عرضه کنیم؟ سؤال این است. البتّه براى عرضه کردن، ما خیلى چیزها داریم. ما اگر همین موادّ خامى را که در اختیارمان هست ‌-که اسمش را موادّ خام میگذاریم، مثل عنصرِ از معدن درآمده‌ی طلا- یعنى همین آیات قرآن و همین احادیث، بدهیم در سطح دنیا، خودش خیلى است؛ ما کم نداریم. امّا من سؤالم این است که اگر چنانچه از فقه اسلام -بعد از هزار سال تجربه‌ی تحقیقِ حقیقتاً شگفت‌آور؛ گاهى تحقیقات فقها، از ظرافت و دقّت و ژرف‌نگرى در حدّ شگفت‌آور است؛ و بخصوص آن فقه پیچیده‌اى که در شیعه هست که فقه برادران اهل سنّت نسبت به فقهى که در بین علماى شیعه هست، آن پیچیدگى و فنّی‌گرى را ندارد؛ این خیلى فنّی‌تر، خیلى پیچیده‌تر، خیلى عمیق‌تر است؛ فقهاى ما کار عظیمى در این باب کرده‌اند؛ به‌هرحال همه‌ی آن مال اسلام است- سؤال بشود که بالاخره این منبع عظیم اسلامى در اختیار شما بوده و این مِتد هزارساله‌ی تجربه‌شده هم در اختیار شما است، پاسخ ذرّه‌ذرّه و دانه‌دانه‌ی مسائل زندگى چیست، شما در جواب خواهید ماند؛ همه‌ی ما در جواب خواهیم ماند. یعنى ما امروز به فراخور نیازى که وجود دارد و استفهامى که وجود دارد، پاسخِ حاضر و پول خُردى که میشود آن را در بازار خرج کرد نداریم. چرا، معادن عظیم و غنى و غالباً هم از جنسهاى فاخر در اختیارمان هست؛ امّا پولى را که میشود در بازار خرج کرد و میشود دست این و آن داد، نداریم. خب، چه کسى میخواهد این کارها را بکند؟ عرض من این است. این حرف من نیست؛ حرفى است که سالها است در حوزه مطرح است. این که کسى مثل جناب آقاى مصباح (ادام ا‌لله‌ بقائه و برکات وجوده) به این فکر بیفتند که بیایند این روال کار شما را به وجود بیاورند، ناشى از این سؤالِ چندده‌ساله در حوزه است. مسئله این است که آیا روال جارى و موجود حوزه‌هاى علمیّه براى پاسخ دادن به این نیازها کافى است؟ جواب این است که نه، کافى نیست. باید از چهارچوب‌هاى مستحکم و استخوان‌بندى قوىّ حوزه‌ی علمیّه و از امکانات فراوان فکرى و معنوى که در حوزه‌هاى علمیّه هست، وسایلى ساخت براى فراهم کردن پاسخهاى این استفهامهاى فراوان و ساختن آن انسانهایى که بتوانند مثل چشمه‌هاى جوشانى از معارف و احکام، بجوشند و نیازها و خلأها را پُر کنند.1368/11/01
لینک ثابت
اجتهاد فقهی

من سؤالم این است که در مقابل این همه نیاز، در مقابل این همه استفهام در داخل و در خارج، بر حسب اوضاع جدید اعتقادى عالم، بر حسب اوضاع جدید سیاسى عالم، جمهورى اسلامى به‌عنوان پایگاه دین اسلام و نقطه‌اى که ادّعا میکند اسلام در اینجا تحقّق پیدا کرده، براى عرضه کردن، چه چیزى در آستین آماده دارد و کدام غذا را براى این همه دهنهاى باز [آماده کرده است]؟ ما چه داریم؟ چه میخواهیم عرضه کنیم؟ سؤال این است. البتّه براى عرضه کردن، ما خیلى چیزها داریم. ما اگر همین موادّ خامى را که در اختیارمان هست ‌-که اسمش را موادّ خام میگذاریم، مثل عنصرِ از معدن درآمده‌ی طلا- یعنى همین آیات قرآن و همین احادیث، بدهیم در سطح دنیا، خودش خیلى است؛ ما کم نداریم. امّا من سؤالم این است که اگر چنانچه از فقه اسلام -بعد از هزار سال تجربه‌ی تحقیقِ حقیقتاً شگفت‌آور؛ گاهى تحقیقات فقها، از ظرافت و دقّت و ژرف‌نگرى در حدّ شگفت‌آور است؛ و بخصوص آن فقه پیچیده‌اى که در شیعه هست که فقه برادران اهل سنّت نسبت به فقهى که در بین علماى شیعه هست، آن پیچیدگى و فنّی‌گرى را ندارد؛ این خیلى فنّی‌تر، خیلى پیچیده‌تر، خیلى عمیق‌تر است؛ فقهاى ما کار عظیمى در این باب کرده‌اند؛ به‌هرحال همه‌ی آن مال اسلام است- سؤال بشود که بالاخره این منبع عظیم اسلامى در اختیار شما بوده و این مِتد هزارساله‌ی تجربه‌شده هم در اختیار شما است، پاسخ ذرّه‌ذرّه و دانه‌دانه‌ی مسائل زندگى چیست، شما در جواب خواهید ماند؛ همه‌ی ما در جواب خواهیم ماند. یعنى ما امروز به فراخور نیازى که وجود دارد و استفهامى که وجود دارد، پاسخِ حاضر و پول خُردى که میشود آن را در بازار خرج کرد نداریم. چرا، معادن عظیم و غنى و غالباً هم از جنسهاى فاخر در اختیارمان هست؛ امّا پولى را که میشود در بازار خرج کرد و میشود دست این و آن داد، نداریم. خب، چه کسى میخواهد این کارها را بکند؟ عرض من این است. این حرف من نیست؛ حرفى است که سالها است در حوزه مطرح است. این که کسى مثل جناب آقاى مصباح (ادام ا‌لله‌ بقائه و برکات وجوده) به این فکر بیفتند که بیایند این روال کار شما را به وجود بیاورند، ناشى از این سؤالِ چندده‌ساله در حوزه است. مسئله این است که آیا روال جارى و موجود حوزه‌هاى علمیّه براى پاسخ دادن به این نیازها کافى است؟ جواب این است که نه، کافى نیست. باید از چهارچوب‌هاى مستحکم و استخوان‌بندى قوىّ حوزه‌ی علمیّه و از امکانات فراوان فکرى و معنوى که در حوزه‌هاى علمیّه هست، وسایلى ساخت براى فراهم کردن پاسخهاى این استفهامهاى فراوان و ساختن آن انسانهایى که بتوانند مثل چشمه‌هاى جوشانى از معارف و احکام، بجوشند و نیازها و خلأها را پُر کنند.1368/11/01
لینک ثابت
نسبت حوزه و نظام اسلامی

من سؤالم این است که در مقابل این همه نیاز، در مقابل این همه استفهام در داخل و در خارج، بر حسب اوضاع جدید اعتقادى عالم، بر حسب اوضاع جدید سیاسى عالم، جمهورى اسلامى به‌عنوان پایگاه دین اسلام و نقطه‌اى که ادّعا میکند اسلام در اینجا تحقّق پیدا کرده، براى عرضه کردن، چه چیزى در آستین آماده دارد و کدام غذا را براى این همه دهنهاى باز [آماده کرده است]؟ ما چه داریم؟ چه میخواهیم عرضه کنیم؟ سؤال این است. البتّه براى عرضه کردن، ما خیلى چیزها داریم. ما اگر همین موادّ خامى را که در اختیارمان هست ‌-که اسمش را موادّ خام میگذاریم، مثل عنصرِ از معدن درآمده‌ی طلا- یعنى همین آیات قرآن و همین احادیث، بدهیم در سطح دنیا، خودش خیلى است؛ ما کم نداریم. امّا من سؤالم این است که اگر چنانچه از فقه اسلام -بعد از هزار سال تجربه‌ی تحقیقِ حقیقتاً شگفت‌آور؛ گاهى تحقیقات فقها، از ظرافت و دقّت و ژرف‌نگرى در حدّ شگفت‌آور است؛ و بخصوص آن فقه پیچیده‌اى که در شیعه هست که فقه برادران اهل سنّت نسبت به فقهى که در بین علماى شیعه هست، آن پیچیدگى و فنّی‌گرى را ندارد؛ این خیلى فنّی‌تر، خیلى پیچیده‌تر، خیلى عمیق‌تر است؛ فقهاى ما کار عظیمى در این باب کرده‌اند؛ به‌هرحال همه‌ی آن مال اسلام است- سؤال بشود که بالاخره این منبع عظیم اسلامى در اختیار شما بوده و این مِتد هزارساله‌ی تجربه‌شده هم در اختیار شما است، پاسخ ذرّه‌ذرّه و دانه‌دانه‌ی مسائل زندگى چیست، شما در جواب خواهید ماند؛ همه‌ی ما در جواب خواهیم ماند. یعنى ما امروز به فراخور نیازى که وجود دارد و استفهامى که وجود دارد، پاسخِ حاضر و پول خُردى که میشود آن را در بازار خرج کرد نداریم. چرا، معادن عظیم و غنى و غالباً هم از جنسهاى فاخر در اختیارمان هست؛ امّا پولى را که میشود در بازار خرج کرد و میشود دست این و آن داد، نداریم. خب، چه کسى میخواهد این کارها را بکند؟ عرض من این است. این حرف من نیست؛ حرفى است که سالها است در حوزه مطرح است. این که کسى مثل جناب آقاى مصباح (ادام ا‌لله‌ بقائه و برکات وجوده) به این فکر بیفتند که بیایند این روال کار شما را به وجود بیاورند، ناشى از این سؤالِ چندده‌ساله در حوزه است. مسئله این است که آیا روال جارى و موجود حوزه‌هاى علمیّه براى پاسخ دادن به این نیازها کافى است؟ جواب این است که نه، کافى نیست. باید از چهارچوب‌هاى مستحکم و استخوان‌بندى قوىّ حوزه‌ی علمیّه و از امکانات فراوان فکرى و معنوى که در حوزه‌هاى علمیّه هست، وسایلى ساخت براى فراهم کردن پاسخهاى این استفهامهاى فراوان و ساختن آن انسانهایى که بتوانند مثل چشمه‌هاى جوشانى از معارف و احکام، بجوشند و نیازها و خلأها را پُر کنند.1368/11/01
لینک ثابت
تبلیغ

امروز در داخل کشور خودمان و مرزهاى خودمان، ملّت بزرگى زندگى میکنند که براى آنها دیگر اسلام یک امر زائد، یک امر تشریفاتى، یک امر خارج از بناى زندگى و موازین زندگى و رفتار زندگى نیست؛ اسلام همه‌چیزِ زندگى است، مبناى زندگى و نظام اجتماعى است. امروز توحید در زندگى عمومى و اجتماعى ملّت ما و کشور ما قاعده‌ی زندگى است؛ مبناى حکومت، مبناى اداره‌ی کشور و مدیریّت امور، مبناى زندگى همه‌جانبه‌ی مردم، توحید و معارف اسلامى است. مردم به فراگرفتن دین و اطّلاع از حقایق دین شائقند. اصلاً امکان براى تبلیغ دین هست، [ولى] در گذشته این امکان نبود. در گذشته اگر روحانى، خیلى دست‌وپادار و زرنگ و آماده‌ی کار بود، یک مسجدى، یک مَدرَسى، یک گوشه‌اى از زندگى را میتوانست تصرّف کند و در آنها خیمه‌ی تفکّرات اسلامى و تعالى خودش را بزند. در محیط‌هاى اصلى زندگى ‌-در محیط کار، در محیط اداره‌ی کشور، در ادارات، در محیط قانونگذارى- اصلاً جایى براى دین نبود. آنجایى هم که به‌عنوان مبلّغ دین میرفتید، شما کار خودتان را میکردید و نظام اجتماعى هم کار خودش را میکرد؛ اگر به فرض به کارخانه‌اى میرفتید که تعلیم دین بدهید، شما حرف خودتان را میزدید، و قوانین کار هم کار خودش را میکرد و غالباً کار آن بر کار شما فائق بود. امروز جور دیگرى است. امروز امکان کار هست، امکان تعلیم هست، امکان قضاوت هست، امکان حاکمیّت احکام اسلامى هست. جوانهاى ما و دانشگاه‌هاى ما مشتاقند؛ صاحب‌نظران ما میخواهند بدانند، از معارف اسلامى مطّلع بشوند، سر در بیاورند؛ میخواهند پایه‌ی فکرى و اعتقادىِ آن چیزى را که امروز نظام اجتماعى در جامعه فرض کرده و به وجود آورده ‌-علاوه بر احکام فراوان و قوانین و مقرّرات زیادى که نظام در انتظار املا کردن آن از ناحیه‌ی دین است- دستشان بیاید که قضیّه چیست.1368/11/01
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی