newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اصول انقلاب اسلامی

در حوزه‌ی علمیه‌ی قم و حوزه‌های دیگر، باید حق انقلاب و امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه، بر حوزه‌ها فراموش نشود. حقیقتاً انقلاب و امام رضوان‌الله تعالی علیه، بر حوزه‌های علمیه‌ی ما حقِ حیات دارند. اگر این انقلاب و این حرکتِ عظیم نبود، آن مشی‌ای که دستگاههای ضد دینی در پیش گرفته بودند، حوزه‌ها را پوک می‌کرد، از بین می‌برد و بتدریج، بعد از آن‌که معنای حوزه را به کلی زایل کرده بود، عین حوزه‌ها را هم زایل می‌کرد. یعنی به این جهت و به این سمت پیش می‌رفت. واقعاً گرایش به طلبه شدن کم بود. واقعاً در ارزش گذاریهای جامعه، ارزش حوزه، نزدیک به صفر بود. این‌طور حرکت و عمل می‌کردند. خوب؛ حوزه را این انقلاب و امام بزرگوار احیا کردند، آبرو بخشیدند، در دنیا و جامعه به آن شخصیت دادند و ناصیه‌ی آن را بلند و منور کردند.
حق انقلاب باید در حوزه‌ها محفوظ باشد. در داخل حوزه‌ها به افراد بدخواه میدان ندهند. این افرادی که جرأت نمی‌کردند از سیطره و هیبت انقلاب، نفس بکشند، نباید باز در گوشه و کنار پیدا شوند، بنا کنند ایمان افرادی را ضعیف کردن؛ مثل موریانه به پایه‌ی ایمان افراد افتادن و آنها را نسبت به انقلاب و اسلام انقلابی و مبانی انقلاب، ضعیف و سست کردن. نه فضلا باید اجازه بدهند و نه تشکیلات حوزه باید به این معنا اجازه بدهد و نه طلّاب. چهره‌های انقلابی در حوزه‌ها باید محترم باشند. طلبه‌های جبهه رفته؛ کسانی که سوابق جبهه دارند؛ کسانی که در حوزه‌های علمیه جانبازند و کسانی که خدمتی از خدمات انقلاب را بر دوش دارند، باارزشند. این‌گونه نباشد که در داخل حوزه‌ها اگر کسی چند سالی به خدمات انقلاب مشغول بوده یا الان مشغول است، این یک نقطه‌ی ضعف به حساب آید؛ نه. این نقطه‌ی قوت است. خدمت به انقلاب نقطه‌ی ضعف نیست. برای کسانی که در میدان جنگ بودند، بایستی از همه جهت، اعتباراً و عملاً ارزش قائل شوند. برایشان حسابی ویژه باز کنند.1371/06/29

لینک ثابت
اسلام انقلابی

حق انقلاب باید در حوزه‌ها محفوظ باشد. در داخل حوزه‌ها به افراد بدخواه میدان ندهند. این افرادی که جرأت نمی‌کردند از سیطره و هیبت انقلاب، نفس بکشند، نباید باز در گوشه و کنار پیدا شوند، بنا کنند ایمان افرادی را ضعیف کردن؛ مثل موریانه به پایه‌ی ایمان افراد افتادن و آنها را نسبت به انقلاب و اسلام انقلابی و مبانی انقلاب، ضعیف و سست کردن. نه فضلا باید اجازه  بدهند و نه تشکیلات حوزه باید به این معنا اجازه بدهد و نه طلّاب. چهره‌های انقلابی در حوزه‌ها باید محترم باشند. طلبه‌های جبهه رفته؛ کسانی که سوابق جبهه دارند؛ کسانی که در حوزه‌های علمیه جانبازند و کسانی که خدمتی از خدمات انقلاب را بر دوش دارند، باارزشند. این‌گونه نباشد که در داخل حوزه‌ها اگر کسی چند سالی به خدمات انقلاب مشغول بوده یا الان مشغول است، این یک نقطه‌ی ضعف به حساب آید؛ نه. این نقطه‌ی قوت است. خدمت به انقلاب نقطه‌ی ضعف نیست. برای کسانی که در میدان جنگ بودند، بایستی از همه جهت، اعتباراً و عملاً ارزش قائل شوند. برایشان حسابی ویژه باز کنند.1371/06/29
لینک ثابت
حجاب

مثلاً فرض کنید کسی - نه این‌که بخواهد از مجموعه‌ی اسلام چیزی بفهمد - می‌گوید: «آقا، راجع به حجاب، شما چه می‌فرمایید؟ راجع به حقوق زوجین، نظرتان چیست؟ راجع به حقوق بشر - مسأله‌ای که این قدر در دنیا جنجال به پا کرده است - کتابی دارید که من بخوانم و استفاده کنم؟ راجع به سیاست خارجی اسلام، حرف اسلام چیست؟ راجع به حقوق کارگر، نظر اسلام به طور ساده چیست؟»
آیا برای همه‌ی اینها کتاب داریم؟ کتابی موجود نیست که بگوییم: فلان کس ترجمه‌ای کرده؛ چطور می‌گویید نیست؟ یا بگوییم: فلان کس ترجمه‌ای کرده و فلان کس چیزی نوشته. قضیه این‌طور نیست. اینها موضوعاتی است که باید درباره‌شان نوشت.1371/06/29

لینک ثابت
التقاط

در حوزه باید به افکار جدید میدان داده شود. افکار جدید در همه‌ی زمینه‌ها؛ نه افکار انحرافی و التقاطی. منظور از افکار جدید، التقاط و انحراف و خروج از اصول نیست. باید مبتنی بر پایه‌ها و مبانی فقاهت باشد. چنانچه حرف جدید و فکر جدیدی مطرح شد، به آن اعتنا و احترام کنند.1371/06/29
لینک ثابت
تبیین

مرحوم حاج آقا رضا همدانی واعظ - غیر از حاج آقا رضا همدانی صاحب مصباح الفقیه است - که مردی ملا و بیشتر اهل وعظ و تبلیغ بود، آن زمان که یکی از مسالک باطله، رواج پیدا کرده بود و در رأس آن مسلک باطل - که من نمی‌خواهم اسم بیاورم - ملایی تحصیلکرده و درس خوانده‌ی نجف قرار داشت - کرمی که از داخل خود درخت به‌وجود آمده و رشد کرده بود - حرفهایی داشتند، که آن حرفها کم‌کم داخل حوزه هم نفوذ می‌کرد. مرحوم میرزای شیرازی به همین حاج آقا رضا همدانی متوسل شد. حاج آقا رضا همدانی یک منبر رفت و آن منبر شد کتابی به نام «هدیة النملة الی رئیس الملة» که الان هم این کتاب وجود دارد. پس، یک مبلغ، گاهی اوقات می‌تواند چنین کار عظیمی را انجام دهد که خود میرزای شیرازی یا بقیه‌ای که بودند و خواستند چنین کاری را انجام دهند، بر آن تسلط نداشتند. این آقا، فنش تبلیغ بود. کارش تبلیغ بود. در همین انقلاب ما - قبل از پیروزی و اوایل انقلاب - وعاظ و شخصیتهای تبلیغی‌ای بودند که بحمدالله بعضی از آنها الان حی و موجودند و از برکات وجودشان، جامعه باز هم بهره‌برداری و استفاده می‌کند. اینها گاهی که در تهران یا قم به منبر می‌رفتند، دنیایی را روشن می‌کردند؛ روشنگری می‌کردند1371/06/29
لینک ثابت
منبر

وضع تبلیغی حوزه‌ی علمیه‌ی قم که در رأس قرار دارد و به تبع آن بقیه‌ی حوزه‌های علمیه، در شرایط فعلی که میدان برای تبلیغ اسلام باز است و دست ما و صدای ما به اقصی نقاط عالم می‌رسد، نباید با گذشته فرق داشته باشد!؟ آن زمان که حوزه‌ی کار تبلیغی ما جلسه‌ای بود با پنجاه نفر، صد نفر، پانصد نفر در مسجدی، در مجلسی، و یک عالم در کسوت امام جماعت یا در کسوت منبری حرفی برای اینها می‌زد، با امروز، که در کل اقطار کشور و جامعه‌ی خودمان، کسانی منتظر کار تبلیغی ما هستند، شرایط فرق دارد. چقدر جوانان مشتاقند از دین چیز بدانند! چقدر افراد فهمیده و تحصیلکرده وجود دارند که تا دیروز از دین و معرفت دینی، به عمد جدا نگه داشته می‌شدند و امروز دستگاه حکومتی آنها را تشویق به فهم دین و گرایش به دین می‌کند! اینها می‌خواهند از دین چیزی بفهمند1371/06/29
لینک ثابت
منبر

برای تبلیغ، بایستی باب جدیدی را در مدیریت و اداره‌ی حوزه‌ی جدید به وجود آوریم. درست است که ما روی فقاهت تکیه می‌کنیم. درست است که فقاهت را اصل می‌دانیم. اما چنین نیست که رشته‌ی تبلیغ را در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، کم‌ارزش بدانیم. گاهی اوقات یک مبلغ، کاری می‌کند که صد فقیه نمی‌توانند آن کار را بکنند. مرحوم حاج آقا رضا همدانی واعظ - غیر از حاج آقا رضا همدانی صاحب مصباح الفقیه است - که مردی ملا و بیشتر اهل وعظ و تبلیغ بود، آن زمان که یکی از مسالک باطله، رواج پیدا کرده بود و در رأس آن مسلک باطل - که من نمی‌خواهم اسم بیاورم - ملایی تحصیلکرده و درس خوانده‌ی نجف قرار داشت - کرمی که از داخل خود درخت به‌وجود آمده و رشد کرده بود - حرفهایی داشتند، که آن حرفها کم‌کم داخل حوزه هم نفوذ می‌کرد. مرحوم میرزای شیرازی به همین حاج آقا رضا همدانی متوسل شد. حاج آقا رضا همدانی یک منبر رفت و آن منبر شد کتابی به نام «هدیة النملة الی رئیس الملة» که الان هم این کتاب وجود دارد. پس، یک مبلغ، گاهی اوقات می‌تواند چنین کار عظیمی را انجام دهد که خود میرزای شیرازی یا بقیه‌ای که بودند و خواستند چنین کاری را انجام دهند، بر آن تسلط نداشتند. این آقا، فنش تبلیغ بود. کارش تبلیغ بود. در همین انقلاب ما - قبل از پیروزی و اوایل انقلاب - وعاظ و شخصیتهای تبلیغی‌ای بودند که بحمدالله بعضی از آنها الان حی و موجودند و از برکات وجودشان، جامعه باز هم بهره‌برداری و استفاده می‌کند. اینها گاهی که در تهران یا قم به منبر می‌رفتند، دنیایی را روشن می‌کردند؛ روشنگری می‌کردند. این‌که روایت دارد: «بعالم الناطق مستعمل علمه» - که روایات(۵) متعدد دارد - به خاطر همین است: قوت نطق و قوت تبلیغ.1371/06/29
لینک ثابت
منبر

برای تبلیغ، بایستی باب جدیدی را در مدیریت و اداره‌ی حوزه‌ی جدید به وجود آوریم. درست است که ما روی فقاهت تکیه می‌کنیم. درست است که فقاهت را اصل می‌دانیم. اما چنین نیست که رشته‌ی تبلیغ را در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، کم‌ارزش بدانیم.1371/06/29
لینک ثابت
اهمیت روشنگری و تبلیغ و منبر

برای تبلیغ، بایستی باب جدیدی را در مدیریت و اداره‌ی حوزه‌ی جدید به وجود آوریم. درست است که ما روی فقاهت تکیه می‌کنیم. درست است که فقاهت را اصل می‌دانیم. اما چنین نیست که رشته‌ی تبلیغ را در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، کم‌ارزش بدانیم. گاهی اوقات یک مبلغ، کاری می‌کند که صد فقیه نمی‌توانند آن کار را بکنند. مرحوم حاج آقا رضا همدانی واعظ - غیر از حاج آقا رضا همدانی صاحب مصباح الفقیه است - که مردی ملا و بیشتر اهل وعظ و تبلیغ بود، آن زمان که یکی از مسالک باطله، رواج پیدا کرده بود و در رأس آن مسلک باطل - که من نمی‌خواهم اسم بیاورم - ملایی تحصیلکرده و درس خوانده‌ی نجف قرار داشت - کرمی که از داخل خود درخت به‌وجود آمده و رشد کرده بود - حرفهایی داشتند، که آن حرفها کم‌کم داخل حوزه هم نفوذ می‌کرد. مرحوم میرزای شیرازی به همین حاج آقا رضا همدانی متوسل شد. حاج آقا رضا همدانی یک منبر رفت و آن منبر شد کتابی به نام «هدیة النملة الی رئیس الملة» که الان هم این کتاب وجود دارد. پس، یک مبلغ، گاهی اوقات می‌تواند چنین کار عظیمی را انجام دهد که خود میرزای شیرازی یا بقیه‌ای که بودند و خواستند چنین کاری را انجام دهند، بر آن تسلط نداشتند. این آقا، فنش تبلیغ بود. کارش تبلیغ بود. در همین انقلاب ما - قبل از پیروزی و اوایل انقلاب - وعاظ و شخصیتهای تبلیغی‌ای بودند که بحمدالله بعضی از آنها الان حی و موجودند و از برکات وجودشان، جامعه باز هم بهره‌برداری و استفاده می‌کند. اینها گاهی که در تهران یا قم به منبر می‌رفتند، دنیایی را روشن می‌کردند؛ روشنگری می‌کردند. این‌که روایت دارد: «بعالم الناطق مستعمل علمه» - که روایات(1) متعدد دارد - به خاطر همین است: قوت نطق و قوت تبلیغ.1371/06/29

1 )
الخصال، ج‏1، ص: 197؛
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص: 137؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 179؛

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قِوَامُ الدِّينِ بِأَرْبَعَةٍ بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لَهُ وَ بِغَنِيٍّ لَا يَبْخَلُ بِفَضْلِهِ عَلَى أَهْلِ دِينِ اللَّهِ وَ بِفَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ بِجَاهِلٍ لَا يَتَكَبَّرُ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ فَإِذَا كَتَمَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَالِهِ وَ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ اسْتَكْبَرَ الْجَاهِلُ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ رَجَعَتِ الدُّنْيَا إِلَى وَرَائِهَا الْقَهْقَرَى فَلَا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ الْمَسَاجِدِ وَ أَجْسَادُ قَوْمٍ مُخْتَلِفَةٍ قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَيْفَ الْعَيْشُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ فَقَالَ خَالِطُوهُمْ بِالْبَرَّانِيَّةِ يَعْنِي فِي الظَّاهِرِ وَ خَالِفُوهُمْ فِي الْبَاطِنِ لِلْمَرْءِ مَا اكْتَسَبَ وَ هُوَ مَعَ مَنْ أَحَبَّ وَ انْتَظِرُوا مَعَ ذَلِكَ الْفَرَجَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
ترجمه:
امير المؤمنين(عليه السّلام)فرمود:پايدارى دين با چهار نفر است:دانشمندى كه دانش خود را اظهار مى‌كند و آن را به كار مى‌برد و ثروتمندى كه در بخشش به اهل دين خدا بخل نمى‌ورزد و فقيرى كه آخرتش را به دنيا نمى‌فروشد و جاهلى كه از طلب علم تكبر نمى‌كند.پس چون عالم علم خود را پنهان سازد و ثروتمندى در مال خود بخل ورزد و فقير آخرتش را به دنيايش بفروشد و جاهل از طلب علم تكبر كند،دنيا به عقب بر مى‌گردد.پس شما را زياد بودن مساجد و رفت آمد اجساد مردم در آنها فريب ندهد. گفته شد:يا امير المؤمنين زندگى در اين زمان چگونه است‌؟فرمود:با آنان در ظاهر در آميزيد ولى در باطن مخالفت كنيد،براى مرد همان مى‌ماند كه كسب كرده و او با كسى است كه دوستش دارد و با اين حال همواره منتظر فرج از سوى خداوند باشيد.
لینک ثابت
وجوب یک مدیریت واحد در اجرای امور حوزه

آن روشی که پیشنهاد شد، بحمدالله امروز در حوزه‌ی علمیه‌ی قم در جریان عمل است. مجموعه‌ای از فضلای طراز اول قم، باید مجموعه‌ی سیاستگذاری در امور حوزه را به عهده گیرند و یک مدیر مختار که دارای اختیار باشد و بتواند قدرت تصرف داشته باشد، کارهای اجرایی را انجام دهد. یعنی آنها باید سیاستگذاری کنند و یک مدیر اجرا کند. این‌طور نباشد که در اجرا، شرکت به وجود آید، که «لو کان فیهما آلهة الاالله لفسدتا(1)». در امر اجرا، اگر چند نفر بخواهند با سلایق مختلف دخالت کنند، یا بخواهند حتی با همدیگر مشورت کنند و آرایشان را روی هم بریزند و کار کنند، این کار نشدنی است. در جاهایی هم که کار دستجمعی تجربه شده - از جمله در امور کشور و کشورداری و دولت و امثال ذلک - دیدیم که این عملی نیست. لذا در اواخر حیات مبارک امام رضوان‌الله تعالی علیه، دیدید هر جا که اشتراک و توازی و تداخل بود، ایشان قاطعاً یک طرف را معین کردند و به این‌جا رسیدند که باید مدیریت واحده‌ی مسلط بر کار، وجود داشته باشد. در باب حوزه علمیه‌ی قم و در حوزه‌های علمیه‌ی دیگر که اصلاً کار دستجمعی خیلی تجربه نشده است. بنابراین کار مشترک و دستجمعی، عملی نیست.1371/06/29

1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 22
لَو كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا ۚ فَسُبحانَ اللَّهِ رَبِّ العَرشِ عَمّا يَصِفونَ
ترجمه:
اگر در آسمان و زمین، جز «اللّه» خدایان دیگری بود، فاسد می‌شدند (و نظام جهان به هم می‌خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آنها می‌کنند!
لینک ثابت
استقلال

ما معتقدیم باید کوشش شود تا حوزه‌ها حتی در دوران جمهوری اسلامی مستقل بمانند. این معنا، بحمدالله ‌حاصل است. اما گاهی در گوشه و کنار، انسان حرفها را یا ابداع شبهه‌هایی را می‌شنود مبنی بر این‌که مسأله‌ی ‌جدا بودن حوزه‌ی علمیه‌ی قم، یا تنظیمات روحانی از تشکیلات مملکتی و دولتی، مربوط به زمانی بود که ‌حکومتهای غیر اسلامی و ضداسلامی بر سر کار بودند. می‌گویند حالا که بحمدالله حکومت، حکومت دینی و ‌اسلامی است و بعضی از علمای دین و روحانیون، در مراکز حساس و مصادر امورند، این دیگر چه حرفی است ‌که حوزه‌ها باید مستقل بمانند!؟ برای این‌که این شبهه از ذهنها رفع شود، این را عرض می‌کنیم که: حوزه یک ‌نهاد هزار ساله و متکی به ریشه‌های بسیار مستحکم است. این نهاد هزارساله و مستحکم و بالنده، با این ‌سابقه‌ی عظیم و این تأثیر عمیق را نمی‌شود به چیزی غیر از خودش بست. این، کار خطرناکی است و ‌آینده‌ی حوزه را تهدید می‌کند. حوزه باید از درون خود اداره شود. باید استقلال داشته باشد. از لحاظ مالی هم ‌باید استقلال داشته باشد. از لحاظ مدیریتی هم باید استقلال داشته باشد. این‌که منافاتی با همکاری ‌دستگاههای مسؤول کشور با حوزه‌ی علمیه ندارد! این‌که لازم است؛ و به معنای برکنار بودن حوزه از ‌دستگاههای جاری کشور نیست. یا به معنای این نیست که عناصر حوزه، با کارهای خارج از حوزه ارتباطی ‌برقرار نکنند، نسبت به آنها احساس مسؤولیتی نکنند و در آنها شرکتی نداشته باشند! معنایش این نیست. ‌معنایش این است که روحانیت شیعه اختصاصاً - تا آن‌جا که ما از سازمانهای روحانی ادیان مختلف اطلاع ‌داریم - تاکنون مستقل و به خود متکی بوده است و مدیریت آن از درون خودش جوشیده و به طور طبیعی به ‌دست آمده و کمتر به صورت تحمیلی بوده است. و این حالت، باید ادامه پیدا کند‌.‌1371/06/29
لینک ثابت
استقلال حوزه‌های علمیه

ما معتقدیم باید کوشش شود تا حوزه‌ها حتی در دوران جمهوری اسلامی مستقل بمانند. این معنا، بحمدالله حاصل است. اما گاهی ‌در گوشه و کنار، انسان حرفها را یا ابداع شبهه‌هایی را می‌شنود مبنی بر این‌که مسأله‌ی جدا بودن حوزه‌ی علمیه‌ی قم، یا ‌تنظیمات روحانی از تشکیلات مملکتی و دولتی، مربوط به زمانی بود که حکومتهای غیر اسلامی و ضداسلامی بر سر کار بودند. ‌می‌گویند حالا که بحمدالله حکومت، حکومت دینی و اسلامی است و بعضی از علمای دین و روحانیون، در مراکز حساس و مصادر ‌امورند، این دیگر چه حرفی است که حوزه‌ها باید مستقل بمانند!؟ برای این‌که این شبهه از ذهنها رفع شود، این را عرض می‌کنیم ‌که: حوزه یک نهاد هزار ساله و متکی به ریشه‌های بسیار مستحکم است. این نهاد هزارساله و مستحکم و بالنده، با این سابقه‌ی ‌عظیم و این تأثیر عمیق را نمی‌شود به چیزی غیر از خودش بست. این، کار خطرناکی است و آینده‌ی حوزه را تهدید می‌کند. حوزه ‌باید از درون خود اداره شود. باید استقلال داشته باشد. از لحاظ مالی هم باید استقلال داشته باشد. از لحاظ مدیریتی هم ‌باید استقلال داشته باشد. این‌که منافاتی با همکاری دستگاههای مسؤول کشور با حوزه‌ی علمیه ندارد! این‌که لازم است؛ و به ‌معنای برکنار بودن حوزه از دستگاههای جاری کشور نیست. یا به معنای این نیست که عناصر حوزه، با کارهای خارج از حوزه ‌ارتباطی برقرار نکنند، نسبت به آنها احساس مسؤولیتی نکنند و در آنها شرکتی نداشته باشند! معنایش این نیست. معنایش این ‌است که روحانیت شیعه اختصاصاً - تا آن‌جا که ما از سازمانهای روحانی ادیان مختلف اطلاع داریم - تاکنون مستقل و به خود ‌متکی بوده است و مدیریت آن از درون خودش جوشیده و به طور طبیعی به دست آمده و کمتر به صورت تحمیلی بوده است. و ‌این حالت، باید ادامه پیدا کند‌.‌1371/06/29
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی