newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اهداف انقلاب اسلامی

ما هر چه از مبدأ انقلاب فاصله می‌گیریم و سالهای عمر انقلاب و جمهوری اسلامی بیشتر می‌شود، قاعدتاً باید معارف بخشهای مختلف کشور به معارف انقلاب نزدیکتر، به آنها آمیخته‌تر و از آنها متأثرتر شود، و این امری طبیعی است. فرض بفرمایید اگر ما در سالهای اول انقلاب برای بعضی از علوم انسانی - که تفکر اسلامی نسبت به این علوم و چگونگی محتواها و اهداف و آموزشهای آنها نظرهایی دارد - کتابهای کمی  داشتیم، اکنون باید کتابهای بیشتری داشته باشیم. اگر اساتید کمی داشتیم، اکنون باید اساتید بیشتری داشته باشیم. اگر جهت بعضی از علوم، اسلامی نبود یا کمتر اسلامی بود، اکنون این خصیصه باید بیشتر شده باشد. اگر محیط دانشگاهها فرضاً با مفاهیم اسلامی و عمل اسلامی کمتر آمیخته بود، امروز قهراً باید آمیخته‌تر باشد. یعنی نتیجه‌ی قهری سیر در مسیر انقلاب، این گونه باید باشد. ما با دور شدن از مبدأ انقلاب، از اهداف انقلاب که نباید فاصله بگیریم؛ بلکه باید به این اهداف نزدیک شویم. ما، چون با هدایت انقلاب و با حرکت انقلاب حرکت می‌کنیم، قاعدتاً باید روزبه‌روز به اهداف انقلاب نزدیکتر شویم. و این مهم، باید در دانشگاهها، در کتابهای دانشگاهی و در اساتید و فضای دانشگاه، خودش را نشان دهد.1371/09/19
لینک ثابت
شورای عالی انقلاب فرهنگی

وقتی انسان فکر می‌کند، می‌بیند شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از صدقات جاریه‌ی امام رضوان اللَّه تعالی علیه است و نعمت بزرگی برای امور فرهنگی کشور است. همان‌طور که جناب آقای هاشمی اشاره کردند، اگر امور فرهنگی، یک متولی و مجمع دلسوز و پیگیر و علاقه‌مند نداشته باشد، احتمال این هست که برنامه‌های فرهنگی، در محاسبات دولتی، جای خودش را پیدا نکند. مجموعه‌ی دولت، طبعاً به مسائل کلی کشور می‌رسند و بدیهی است که بعضی از مسائل، به هر دلیل، خودش را بر مجموعه‌ی دولت تحمیل می‌کند و چاره‌ای نیست که راجع به آنها تصمیم‌گیری شود. لذا در این بین، مسائل فرهنگی به مرکزی احتیاج دارند که در آن، دلسوزانه و پیگیر در مورد آنها مطالعه شود. آن مرکز، همین مجمع است. شاید در ابتدای امر، عده‌ای خیال می‌کردند که برای یک مجموعه‌ی فرهنگی، یک شورای فرهنگی دیگر ضرورت ندارد. اما امام تأکید کردند که «شورای عالی انقلاب فرهنگی باید باشد» و شورا، به این شکل جدید تشکیل شد و خود جناب آقای هاشمی هم یکی از پیگیرها و دلسوزهای این قضیه بودند. شاید نظر حضرت امام به همین معنا بود که واقعاً مسائل فرهنگی کشور - چه آنچه که مربوط به ارگانهای فرهنگی است؛ مانند دانشگاهها و آموزش و پرورش و وزارت ارشاد؛ و چه آنچه مربوط به مسائل فرهنگی جامعه به طور عام است - یک متولی و مباشر داشته باشد. الحمدللَّه که این جلسه باقی ماند و نسبت به آن اهتمام می‌شود و آقایان مسؤولین رسمی و موظفین دولتی فرهنگ و صاحب‌نظران فرهنگی در آن شرکت دارند و کار پیش می‌رود.1371/09/19
لینک ثابت
کتاب‌های درسی مدارس, کتاب‌های درسی دانشگاه

اگر ما در سالهای اول انقلاب برای بعضی از علوم انسانی - که تفکر اسلامی نسبت به این علوم و چگونگی محتواها و اهداف و آموزشهای آنها نظرهایی دارد - کتابهای کمی داشتیم، اکنون باید کتابهای بیشتری داشته باشیم. اگر اساتید کمی داشتیم، اکنون باید اساتید بیشتری داشته باشیم. اگر جهت بعضی از علوم، اسلامی نبود یا کمتر اسلامی بود، اکنون این خصیصه باید بیشتر شده باشد. اگر محیط دانشگاهها فرضاً با مفاهیم اسلامی و عمل اسلامی کمتر آمیخته بود، امروز قهراً باید آمیخته‌تر باشد. یعنی نتیجه‌ی قهری سیر در مسیر انقلاب، این گونه باید باشد. ما با دور شدن از مبدأ انقلاب، از اهداف انقلاب که نباید فاصله بگیریم؛ بلکه باید به این اهداف نزدیک شویم. ما، چون با هدایت انقلاب و با حرکت انقلاب حرکت می‌کنیم، قاعدتاً باید روزبه‌روز به اهداف انقلاب نزدیکتر شویم. و این مهم، باید در دانشگاهها، در کتابهای دانشگاهی و در اساتید و فضای دانشگاه، خودش را نشان دهد.
بعضی از علوم انسانی دچار وضع نامطلوبی است که آقایان مسؤولین دانشگاهها باید به این قضیه برسند. از برخی بخشهای علوم انسانی دانشگاهها گزارشهایی می‌رسد مبنی بر این‌که مثلاً در دانشکده‌ای، دروسی که زیر بناها و قاعده‌های اسلامی دارند، به وسیله‌ی بعضی تدریجاً؛ کنار زده می‌شوند و آن دروسی که پایه‌ها و زیربناهای غربی دارند بیشتر تشویق و ترویج می‌شوند. یا مثلاً گفته می‌شود «اساتیدی که نسبت به علوم انسانی با مبانی اسلامی، انس و اعتقاد دارند، به شکلی، کنار زده می‌شوند. یا واحدهای درسی‌ای که با این‌گونه علوم انسانی سر و کار دارند، حذف می‌شوند، یا برای حذف آنها تلاش می‌شود. یا دانشجویانی که تزهایی می‌نویسند که مایه‌های اسلامی دارند، تزهایشان مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد.» اگر چنین مواردی درباره‌ی دانشکده‌ای یا بخشی از یک دانشکده شنیده شود، به نظر من باید با حساسیت برخورد گردد. ممکن است گزارشی برسد که دقیق هم نباشد؛ اما مهم است و باید به قضیه رسیدگی شود. نباید گذاشت میدانی باز شود برای این‌که علوم برخوردار از تفکر اسلامی و مهتدی به هدایت اسلامی، منزوی شوند و کنار بمانند. این، یک نکته است. به طور کلی، در باب علوم انسانی، آن کاری که ما باید در مجموعه‌ی دانشگاهها مشاهده کنیم، مشاهده نمی‌شود. البته تلاشهایی می‌شود و بنده هم مطلعم. مثلاً از تلاشهایی که در زمینه‌ی نوشتن کتاب انجام می‌گیرد با خبرم؛ چه از طرف مجموعه‌ای که با قم همکاری داشت و بعضی از آقایان در ارتباط بودند و هستند، و چه تلاشی که در خارج از آن مجموعه برای تهیه و تولید کتاب می‌شود. لکن ما باید بعد از گذشت سیزده، چهارده سال از پیروزی انقلاب، یک کار اساسی در این زمینه کرده باشیم. مسائل علوم انسانی، غیر از مسائل سایر دانشها و علوم صرف و از این قبیل چیزهاست. اینها مسائلی است که موضوعاتشان در - به اصطلاح - آمیختگی با دین یا ناآمیختگی با دین، نتایج دوگانه‌ای دارد. نمی‌شود جامعه، حکومت و نظام، اسلامی باشد؛ اما در بخشی از این نظام، استاد یا مدیر و یا مجموعه‌ای باشد که به مسائل اسلامی بی‌اعتنا باشد، یا در جهت عکس آن حرکت کند و یا جهت عکس آن را ترویج نماید. نسبت به این قضیه، باید خیلی حساس بود. این، آن توصیه‌ای است که می‌خواهم عرض کنم. باید تلاش کرد برای این‌که علوم انسانی را بر پایه‌های اسلامی، با دید اسلامی، با تفکر اسلامی، و مبتنی بر جهان بینی اسلامی تدوین کنیم. اگر پولی لازم دارد، صرف شود و اگر تربیت افرادی لازم است، این کار را انجام دهیم. زمانی را که ما از اول انقلاب تاکنون گذرانده‌ایم، زمان کمی نیست و قاعده‌اش این است که در چنین مدتی توانسته باشیم بخش عمده‌ای از کار را پیش ببریم. هر چه هم دیرتر بشود، بدتر خواهد بود. لذا، هیچ فوت وقت را نباید اجازه دهیم.
یک وقت هست که یک نفر آدم با یک مبنا، مخالف فکری است؛ می‌نشیند برای خودش مقاله‌ای یا کتابی می‌نویسد. ما هم انتظار نداریم چنین چیزی نباشد. یا کسانی که مخالف با طرز فکری هستند، می‌نشینند کتاب می‌نویسند. این، امر نامنتظری نیست و اگر وجود داشته باشد، عکس‌العمل خیلی مهمی را هم نباید در انسان ایجاد کند. علیه توحید هم ممکن است کسی کتاب بنویسد. این‌که اشکالی ندارد. علیه توحید کتاب می‌نویسند، ماهم له توحید کتاب می‌نویسیم. لکن یک وقت انسان مشاهده می‌کند از ملاحظه‌ی مجموع کارهایی که انجام می‌گیرد، و قرار دادن آنها در کنار هم، یک نقشه‌ی کلی به دست می‌آید. احساس می‌شود که این نقشه، نقشه‌ای تصادفی نیست و حاکی از وجود یک نقشه در پشت آن است. این را امروز، انسان احساس می‌کند. این، یک بخش از کار سیاسی است که تفکر سیاسی اسلام را در خلال مطبوعات، یا عقاید بنیانی اسلامی را به شکل ظریفی در داخل کتابها - حتی کتابها و جزوه‌های درسی - کلاسهای درس، قیافه گرفتن‌های معلم در برخورد با شاگرد در مسائل مختلف، یا در جامعه، در مجلات و روزنامه‌ها، زیر سؤال ببرند و رد کنند. به نظر من، یکی از بخشهای اساسی تهاجم فرهنگی، کشاندن نسل جوان جامعه به ابتذال و فساد اخلاقی است، که در مقوله‌ی فساد فرهنگی می‌گنجد.1371/09/19

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی