برای یك ملت: هدف استقلال، هدف رها شدن از سلطهی قدرتهای بیگانه، هدف رسیدن به ارزشهای اخلاقی و هدف آلوده نبودن به كالاهای فاسد و پس ماندهی فرهنگ فاسد غربی و (كه امروز در اروپا و امریكا خودشان به ستوه آمدهاند) سر باز زدن از اینها و سرتافتن از اینها، هدفهای والایی است، كه اگر كسی بتواند با یك بینش منصفانه حركت و جهاد و مقاومت این مردم را مشاهده بكند تائید میكند كه اگر سنگی جلو پایشان انداخته شد، این فساد انگیزی است و عیناً صحنهای است از آنچه در صدر اسلام وجود داشت، و مطابق با همان نسخهی اصل است، در آنجا هم همینطور بود، مسلمانها یك حركتی را با راهنمایی وحی به سمت ارزشهای انسانی با تلاش مخلصانه شروع كرده بودند، كه البته (بدون راهنمایی وحی همهی این خطوط برای انسان روشن بشود و هدفها را بشناسد و حركت كند، امكان ندارد) با سختیها هم ساخته بودند و برابری را بین خودشان برقرار كردند، نسبت به آنچه كه كجی بود سرسخت بودند و با تمام وجود با زشتی و بدی و ظلم مبارزه میكردند و به زخارف دنیا، یعنی آن چیزی كه شهوت انسان و هواهای انسانی، او را میطلبد به چشم یك اصل نگاه نمیكردند. البته بسیاری از هوسها صحیح است و برای تأمین آنها راههای مشروعی هم قرار داده شده است، اما تأمین هوس در زندگی نباید اصل باشد چون اشباع غرایز انسانی ابزارهایی است برای زندگی كردن برای رسیدن به تعالی اخلاقی، یعنی جامعهای كه بتواند انسانی بسازد كه این اسان از خصلتهای نكوهیده و زشت و مضر بری باشد، انسانهایی با صفا، انسانهایی شجاع، انسانهایی با گذشت، انسانهایی با روح همكاری و برادری، انسانهایی خلاّق و آفریننده و مبتكر، انسانهایی روگردان از ظلم و طرفدار عدل، انسانهایی خوشبین و نیكخواه نسبت به بشریت، یك چنین موجوداتی را میخواهیم بسازیم، كه امروز در دنیا هیچ جامعهای وجود ندارد كه توانسته باشد چنین انسانهایی را بسازد، كما اینكه میبینید در دنیا چه خبر است؟! اسلام میخواهد یك چنین جامعهای را ایجاد كند و برای ایجاد چنین جامعهای و یك چنین انسانهایی احتیاج به مجاهدت و تلاش و گذشت و تندادن به سختیها و تحمل بسیاری از مشقّتها هست و این مشقّتها البته از طرف كسانی تحمیل میشود كه با آنچنان دنیای نورانی مخالفند یعنی طرفداران تبعیض و طرفداران ظلم و قدرت طلبان بیآذرم و بیشرم كه نمونههایش را در دنیای امروز و دیروز و همیشه دیدهایم. ولذا وقتی یك حركت، با این هدف صحیح وجود دارد، آن كسی كه دارد در راه این حركت سنگ میاندازد، یعنی آن منافق كه با یهودیان و با كفار مكه یا با كشور امپراطوری روم آن روز ارتباط داشت،این فساد به بار میآورد و كارش یك كار فساد انگیزی بود. بنابراین: قرآن قاطع میگوید: اینها مفسدند، اما خودشان نمیفهمند و ملتفت نیستند، لذا به خیال خودشان دارند كار خوب میكنند و شما نمونههایی از این دست میتوانید كسانی را در جامعهی كنونی خودمان مشاهده كنید كه چیزی میگویند چیزی مینویسند یا كاری میكنند، كه در جهت مقابله با این هدف و با این حركت است و خیال میكنند این یك اصلاح است و یك حركت به نفع مردم یا به نفع كشور است، در حالی كه وقتی با بینش درست نگاه كنید، میبینید درست در جهت مصالح دشمنان و جهت عكس مصالح ملت است.1370/09/06
لینک ثابت