newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
شکل گیری مجددِ اوج شعریِ در کشور ما

بنده پیش‌بینی میکنم که ان‌شاءاللَّه در آینده‌ی نه چندان دوری، ما یک اوج شعریِ مجددی داشته باشیم از همین استعدادهای جوان. البته باید پیش بروند، باید تکمیل کنند، باید شعرها پخته‌تر و عمیق‌تر بشود و قطعاً خواهد شد. ان‌شاءاللَّه در دوران ما یک بنای رفیعی به وجود خواهد آمد که یادآور دورانهای اوج شعر در کشور ماست؛ چون شعر در دورانهای تاریخی، پست و بلند داشته؛ در بعضی از دورانها، شعر اوج داشته. ما ان‌شاءاللَّه در آینده‌ی نه چندان دوری این را خواهیم داشت.1390/03/25
لینک ثابت
مضمون سازی برای بیان حقیقت؛ هنر بزرگ شعری

مضمون‌سازی برای بیان یک حقیقت، یک هنر بزرگ شعری است؛ که البته مرکز و منبع اصلی‌اش هم شعرهای سبک هندی است؛ همین شعر صائب و شعر بیدل و شعر عرفی و شعر کلیم. به اینها که مراجعه کنید، می‌بینید دستگاه مضمون‌سازی و مضمون‌یابی در آنجا فوق‌العاده وسیع است. خوشبختانه در تعبیرات دوستان هم مضمونهای نو و زیبا کم نیست؛ من این را می‌بینم. یک مطلب را به چند لباس میشود پوشاند؛ اسم هر لباسی را ما میگذاریم یک مضمون. معنای مضمون‌دار این است.1390/03/25
لینک ثابت
به زبان شعر درآوردن بخشی از دعای ابوحمزه توسط بهجتی اردکانی

شعر آئینی فقط مسئله‌ی مدح و مرثیه نیست؛ مناجات هم جزو شعر آئینی است. برای اینکه مضمون مناجات را درست پیدا کنیم، بهترین مرجع، دعاهاست. دوستان با صحیفه‌ی سجادیه انس پیدا کنید. این قریحه‌ای که من در شماها [شعرای آئینی] می‌بینم، خیلی خوب میتوانید مضامین صحیفه‌ی سجادیه را در قالب اشعارِ بسیار زیبا بیاورید. مرحوم بهجتی اردکانی - دوست قدیمی ما - سی چهل سال پیش بخشی از دعای ابوحمزه را به شعر آورده بود، که برای من خواند. قسمتهای سخت دعا هم بود - که خود عبارت هم سخت است، مضمون هم سخت است - در عین حال ایشان توانسته بود این دعا را به شعر بیاورد. من الان در میان این جوانها می‌بینم قریحه‌ها و ذوقهائی که از ذوق مرحوم بهجتی بالاتر است.1390/03/25
لینک ثابت
تغییر حالِ قدسی مشهدی؛ نمونه‌ی بارز تاثیر محیط بر شاعر

ایشان [محمد جان قدسیِ مشهدی] جزو شعرای برجسته‌ی سبک هندی است در دوره‌ی صفویه - قرن یازدهم - اشعارش جزو قوی‌ترین شعرهاست. من اعتقادم این است که بعد از صائب در آن سبک، واقعاً مثل محمد جان شاید یکی دو تا بیشتر نباشند. او در مشهد که بوده، یکی از خادمان آستان قدس و مداح حضرت رضا بوده و شعرهایش شعرهای دینی است و دیوانش هم پر از این اشعار است. دیوان حاج محمد جان را نگاه کنید؛ از این قصائد زیاد دارد. او بعد به هند سفر میکند. همنشینی با امرای هند و سلاطین هند و آن دستگاه‌های بی‌بندوباری که آن روز بودند، این آقا را کأنه از این رو به آن رو میکند. انسان میتواند این را در غزلهای او ببیند. من خیلی اوقات به این فکر هستم. این شعر مال محمد جان قدسی است:
پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نیست‌
هر که امشب می نمینوشد به ما منسوب نیست‌
در چنین فصلی که بلبل مست و گلشن پر گل است‌
گر همه پیمانه‌ی عمر است خالی خوب نیست‌
یعنی یک مستِ رندِ الواتِ عرق‌خور تحویل محیط مجموعه‌ی شعری داده شده؛ از کی؟ از آن انسانِ پارسای پاکِ متعبدی که در مشهد مدح امام رضا را میگفت! خب، آن محیط اینجور پرورش میدهد. بنابراین مراقب محیطها باشید؛ و این هم با ارتباطهای پیوسته‌ی شما با همدیگر حاصل خواهد شد. به نظر من جلسات شعرای مادح اهل‌بیت - چه جوانها، چه پیشکسوتها و قدیمی‌ها - با یکدیگر، باید جلسات مستمری باشد. البته معنایش این نیست که لزوماً یک جلسه باشد؛ نه، باید جلساتی وجود داشته باشد برای همین که در این محیط، استعدادهای جوشان جوان رشد پیدا کند.1390/03/25

لینک ثابت
توجه شعرای آئینی به مسائل انقلاب و دفاع مقدس

به برخی از موضوعات در شعرهای آئینی کم پرداخته میشود؛ از جمله موضوعات مربوط به مسائل انقلاب، مسائل جنگ و دفاع مقدس. البته در یک دوره‌ای خیلی خوب بود. همین آقای مؤید در زمان جنگ وقتی جنازه‌های شهدا را به مشهد می‌آوردند، شاید هر روزی یا هر چند روزی یک غزل میگفت و مداحها اینها را میخواندند. دیگران هم میگفتند. الان جای این اشعار خالی است. هشت سال دفاع مقدس از لحاظ زمانی هشت سال بود، اما از لحاظ استمرار معنوی و فکری و فرهنگی ممکن است قرنها ادامه داشته باشد. حماسه‌ای که در دفاع مقدس به وجود آمد، انگیزه‌ای که پشت سر این حماسه وجود داشت، ریز حوادثی که در این مدت اتفاق افتاد، اینها چیزهائی نیست که در ظرف ده سال و پانزده سال و بیست سال تمام شود. یکی از امانتدارها شما هستید؛ باید این امانت را حفظ کنید، باید منتقل کنید.1390/03/25
لینک ثابت
استفاده عمان سامانی از یک واقعه تاریخی برای تشریح شخصیت حضرت زینب (ع)

درباره‌ی مصیبت حضرت اباالفضل (علیه الصّلاة و السّلام) به نظرم میرسید که یکی از بخشهای مهم و جذابی که میتواند این مصیبت را بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین»، یا آن شعر دیگری که به ایشان منسوب است. خب، این دو تا شعر است. البته اینها ترجمه‌ی شعری هم شده، ترجمه‌ی خیلی جالبی نیست، خیلی قوی نیست؛ اما خود این یک عرصه است: مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحه‌سرائی میکند و حماسه می‌آفریند. همه‌اش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست - البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد - بلکه حماسه‌آفرینی است، افتخار به این جوانهاست. این یک عرصه‌ی خیلی خوبی است، که از اینگونه عرصه‌ها برای مصیبت خیلی باید استفاده کرد. یا توصیف بعضی از حالات روحی قهرمانان کربلا، از جمله شبیه آنچه که عمان سامانی گفته، که لحظات رفتن حضرت سیدالشهداء به عرصه‌ی میدان را تصویر میکند - حالا چقدر واقعیت دارد، من نمیدانم؛ البته روضه‌خوانها میخوانند - که حضرت زینب آمدند جلو، راه را گرفتند و گفتگوئی بین این دو بزرگوار انجام گرفت. عمان از این گفتگو استفاده کرده برای تشریح شخصیت حضرت زینب.
کای عنان گیر من آیا زینبی‌
یا که آه دردمندان در شبی‌
که بعد دنبالش این است: «زن مگو مردآفرین روزگار». ببینید، از این مناسبت - مناسبت گفتگوی این برادر و خواهر - استفاده میکند برای اینکه شخصیت حضرت زینب (سلام اللَّه علیها) را تشریح کند. اینها میدانهای مهمی است. یعنی شرح حالها و زبان حالها فقط بیان آن حالی که در آن لحظه قهرمان داستان دارد، نباشد؛ بلکه میتواند شرح خصوصیات او، شخصیت او، ظرافتهای روح او و عظمتهائی که در وجود او هست، باشد؛ اینها همه میدانهاست.1390/03/25

لینک ثابت
اتکای شعر آیینی به روایات و معارف حقه‌ی الهیه

روایتی است در تحف‌العقول، که وصیت امام صادق (علیه‌السّلام) است به عبداللَّه‌بن‌جندب. همین طور قسمت قسمت است: یا ابن جندب، یا ابن جندب. این روایت، پر از حکمت است. واقعاً همه‌ی چیزهائی که ما برای خلقیات شخصی‌مان، معاشرتهای اجتماعی‌مان، فعالیتهای عمومی‌مان و برای بنای تمدن اسلامی نیاز داریم، در این روایت و نظائرش پیدا میشود. اینی که عرض کردم، یک نمونه و مثال است؛ از این قبیل نمونه‌ها زیاد است و میتوانید مراجعه کنید. بنابراین شعر آئینی را متکی و مستند کنید به این معارف حقه‌ی الهیه، با این منابعی که عرض شد.1390/03/25

1 )
تحف العقول ، ابن شعبه حرانی ص 301  ؛
بحار الأنوار  ،علامه مجلسی، ج‏75، ص 279 ؛

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وصيته (علیه السلام) لعبد الله بن جندب *(1)رُوِيَ أَنَّهُ ع قَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِيسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ فَمَا يَقْصِدُ فِيهَا إِلَّا أَوْلِيَاءَنَا وَ لَقَدْ جَلَّتِ الْآخِرَةُ فِی أَعْيُنِهِمْ حَتَّى مَا يُرِيدُونَ بِهَا بَدَلًا ثُمَّ قَالَ آهِ آهِ عَلَى قُلُوبٍ حُشِيَتْ نُوراً وَ إِنَّمَا كَانَتِ الدُّنْيَا عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الشُّجَاعِ الْأَرْقَمِ وَ الْعَدُوِّ الْأَعْجَمِ أَنِسُوا بِاللَّهِ وَ اسْتَوْحَشُوا مِمَّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُتْرَفُونَ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِی حَقّاً وَ بِهِمْ تُكْشَفُ كُلُّ فِتْنَةٍ وَ تُرْفَعُ كُلُّ بَلِيَّةٍ *(2) يَا ابْنَ جُنْدَبٍ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَعْرِفُنَا أَنْ يَعْرِضَ عَمَلَهُ فِی كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ عَلَى نَفْسِهِ فَيَكُونَ مُحَاسِبَ نَفْسِهِ فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْهَا لِئَلَّا يَخْزَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ طُوبَى لِعَبْدٍ لَمْ يَغْبِطِ الْخَاطِئِينَ عَلَى مَا أُوتُوا مِنْ نَعِيمِ الدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا طُوبَى لِعَبْدٍ طَلَبَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا طُوبَى لِمَنْ لَمْ تُلْهِهِ الْأَمَانِيُّ الْكَاذِبَةُ ثُمَّ قَالَ ع رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً كَانُوا دُعَاةً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِمْ لَيْسَ كَمَنْ يُذِيعُ أَسْرَارَنَا *(3)يَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ يَخَافُونَ اللَّهَ وَ يُشْفِقُونَ أَنْ يُسْلَبُوا مَا أُعْطُوا مِنَ الْهُدَى فَإِذَا ذَكَرُوا اللَّهَ وَ نَعْمَاءَهُ وَجِلُوا وَ أَشْفَقُوا- وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً مِمَّا أَظْهَرَهُ مِنْ نَفَاذِ قُدْرَتِهِ- وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ *(4) يَا ابْنَ جُنْدَبٍ قَدِيماً عَمِرَ الْجَهْلُ وَ قَوِيَ أَسَاسُهُ وَ ذَلِكَ لِاتِّخَاذِهِمْ دِينَ اللَّهِ لَعِباً حَتَّى لَقَدْ كَانَ الْمُتَقَرِّبُ مِنْهُمْ إِلَى اللَّهِ بِعِلْمِهِ يُرِيدُ سِوَاهُ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ *(5)يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَوْ أَنَّ شِيعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَاراً وَ لَأَكَل
ترجمه:
سفارش امام صادق (عليه السّلام) به عبد اللَّه بن جندب *(1) روايت شده است كه آن حضرت عليه السّلام فرمود: اى عبد اللَّه، به حقيقت، ابليس دامهايش را در اين سراى فريب گسترده و مقصودش از آن جز (به دام انداختن) دوستان ما نيست، (ولى) به راستى، آخرت به ديده آنان چندان شكوهمند (و گرامى) است كه هيچ چيزى را به جاى آن نخواهند. سپس فرمود: خوشا، خوشا بر دلهايى كه سرشار از نور تابان است و به راستى، دنيا نزدشان چون گرزه مارى ژيان و دشمنى بيزبان، به خدا انس دارند و از آنچه شادخواران بدان خو گرفته‏اند گريزانند، آنان به راستى ياران منند كه از بركت ايشان هر فتنه‏اى بر طرف و هر بلايى دور شود. *(2) اى پسر جندب، بر هر مسلمانى كه ما را شناسد سزاست كه به هر روز و شب كردارش را فراروى آرد و به حساب خود برسد. اگر ديد نكو بوده بر آن بيفزايد و اگر ديد گناه بوده از آن آمرزش خواهد تا روز رستاخيز رسوا نشود. خوشا بر بنده‏اى كه بر خطاكارانى كه از نعمتها و زيورهاى دنيا بهره‏مندند رشك نبرد. خوشا بر بنده‏اى كه آخرت جويد و براى آن بكوشد، خوشا بر آنكه آرزوهاى دروغين سرگرمش نكند. سپس (امام) عليه السّلام فرمود: خدا رحمت كناد گروهى را كه چراغ و نور افشان بودند، با كردارهاى (نيك) خويش و صرف منتهاى كوشش خود (مردم را) به سوى ما خواندند، اينان نه از آن كسانند كه راز ما را فاش كنند. *(3) اى پسر جندب، به راستى، مؤمنان آنانند كه از خدا بترسند و از اينكه هدايتى كه نصيبشان آمده از كفشان برود نگران باشند. هر گاه خدا و نعمتهايش را ياد كنند بترسند و نگران شوند و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود از بيان نفوذ قدرت او ايمانشان در افزايد و بر پروردگارشان توكّل كنند. *(4) اى پسر جندب، ديرى است كه (خانه) نادانى آبادان و بنيانش پرتوان شده و اين از آن روست كه دين خدا را به بازى گرفتند تا بدان جا كه (حتّى) آن كس از آنان كه به نزديكى با خدا تظاهر مى‏كند به نظر خود (و در دل) جز آن را خواهد، و آنان ستمكارانند. *(5) اى پسر جندب، اگر شيعيان ما (شيعه) راستين بودند فرشتگان با آنان دست مى‏دادند و ابر (رحمت) بر سرشان سايه مى‏افكند و به درخشندگى روز مى‏درخشيدند و از فراز سر و از زير گامهايشان روزى مى‏خوردند ؛ و هر آنچه از خدا مى‏خواستند مى‏دادشان. *(6) اى پسر جندب، در حقّ گنهكارانى كه اهل دعوت شمايند، جز نيك مگو. و (همه) براى توفی
لینک ثابت
شعر آئینی

این شعری که شما اسمش را شعر آئینی گذاشتید و نامگذاری نامناسبی هم نیست - حالا شما شعر مذهبی را به نام شعر آئینی معرفی میکنید، عیبی ندارد - جزو بهترین عرصه‌های به کار بردن قریحه‌ی خداداد شعر و این موهبت بزرگ است. این قریحه، یک نعمت بزرگی است که خدا به کسی عطا میکند؛ این نعمت را نباید کفران کرد. شکرانه‌ی این نعمت این است که انسان با این قریحه یک چیزی بیاورد وسط و به انسانها و افکار عرضه کند که برای آنها مفید باشد. نه اینکه من بخواهم خشک و جامد بگویم؛ با قطع نظر از سود و استفاده‌ی مستمع، شاعر به فکر دل خودش نباشد و حرف دل و احساسات خودش را نگوید؛ نه، اشکالی ندارد؛ یعنی بنا بر این نیست که ما سخن گفتن شاعر از دل و برای دل خود را نفی کنیم؛ لیکن میخواهیم این را بگوئیم که در مقام تقویم و ارزیابی، اگر بناست شعر محتوائی داشته باشد، بهترین محتواها همین محتواهای شعر دینی و شعر مذهبی است با عرض وسیع و گسترده‌ای که دارد.1390/03/25
لینک ثابت
شعر آئینی

مناجات هم جزو شعر آئینی است. شعر آئینی فقط مسئله‌ی مدح و مرثیه نیست؛ مناجات هم جزو شعر آئینی است. برای اینکه مضمون مناجات را درست پیدا کنیم، بهترین مرجع، دعاهاست. دوستان با صحیفه‌ی سجادیه انس پیدا کنید. این قریحه‌ای که من در شماها می‌بینم، خیلی خوب میتوانید مضامین صحیفه‌ی سجادیه را در قالب اشعارِ بسیار زیبا بیاورید. مرحوم بهجتی اردکانی - دوست قدیمی ما - سی چهل سال پیش بخشی از دعای ابوحمزه را به شعر آورده بود، که برای من خواند. قسمتهای سخت دعا هم بود - که خود عبارت هم سخت است، مضمون هم سخت است - در عین حال ایشان توانسته بود این دعا را به شعر بیاورد. من الان در میان این جوانها می‌بینم قریحه‌ها و ذوقهائی که از ذوق مرحوم بهجتی بالاتر است. من الان در همین جلسه، قدرتهای شعری‌ای دارم می‌بینم که از قدیمی‌ها و گذشتگان ما قوی‌تر و تیزتر و تواناتر هستند. شما میتوانید مضامین دعای عرفه‌ی سیدالشهداء (سلام اللَّه علیه) را به شعر بیاورید. دعای عرفه‌ی امام حسین عاشقانه است. حضرت سجاد هم برای روز عرفه دعا دارند - در صحیفه‌ی سجادیه، دعای چهل و هفتم، دعای روز عرفه است - آن هم بسیار دعای پرمغز و پرمضمونی است؛ اما دعای امام حسین عاشقانه است، یک چیز دیگر است. اگر چنانچه آشنا بشوید، انس پیدا کنید، دقت کنید، از یک فقره‌ی این دعا میتوانید یک قصیده، یک مجموعه، یک قطعه، یک غزلِ خیلی قشنگ از آب در بیاورید. بنابراین برای مناجات و توحید، از صحیفه و از دعاها استفاده کنید.
برای مناقب ائمه، از زیارتها، بخصوص زیارت جامعه‌ی کبیره استفاده کنید. بنابراین شما دیگر هیچ احتیاجی ندارید که مبالغاتی را در ذهن خودتان خلق کنید. آنچه که باید در باب ائمه (علیهم‌السّلام) گفته شود، در زیارت جامعه هست. شما میتوانید یک فقره از فقرات زیارت جامعه را - حالا شاید صدها فقره است - انتخاب کنید و با توجه به قریحه‌ی شعری و تخیل و فرآوری ذهنی خودتان، یک غزل زیبا و ناب از آب در بیاورید. ظرفیت این معارف اینقدر بالاست.
معارف بلند اسلامی و قرآنی را از خود قرآن و از نهج‌البلاغه و از بعضی از روایات اهل‌بیت - روایات اصول کافی در بخشهائی - اخذ کنید. بااین منابع، انس پیدا کنید. شعر آئینی خیلی دامنه‌ی وسیعی دارد و شما میتوانید بر روی ذهنیت جامعه اثر بگذارید. روایتی است در تحف‌العقول، که وصیت امام صادق (علیه‌السّلام) است به عبداللَّه‌بن‌جندب. همین طور قسمت قسمت است: یا ابن جندب، یا ابن جندب. این روایت، پر از حکمت است. واقعاً همه‌ی چیزهائی که ما برای خلقیات شخصی‌مان، معاشرتهای اجتماعی‌مان، فعالیتهای عمومی‌مان و برای بنای تمدن اسلامی نیاز داریم، در این روایت و نظائرش پیدا میشود. اینی که عرض کردم، یک نمونه و مثال است؛ از این قبیل نمونه‌ها زیاد است و میتوانید مراجعه کنید. بنابراین شعر آئینی را متکی و مستند کنید به این معارف حقه‌ی الهیه، با این منابعی که عرض شد.
یک مسئله‌ی دیگر: انسان وقتی این قریحه‌ها را می‌بیند، این ذوقهای جوشان را می‌بیند، واقعاً به شوق می‌آید. روی این چند چیز خیلی تکیه کنید: یکی مضمون‌یابی است. شما وقتی میخواهید یک مطلب را بیان کنید، این را با مضامین گوناگونی میشود بیان کرد. مضمون‌سازی برای بیان یک حقیقت، یک هنر بزرگ شعری است؛ که البته مرکز و منبع اصلی‌اش هم شعرهای سبک هندی است؛ همین شعر صائب و شعر بیدل و شعر عرفی و شعر کلیم. به اینها که مراجعه کنید، می‌بینید دستگاه مضمون‌سازی و مضمون‌یابی در آنجا فوق‌العاده وسیع است. خوشبختانه در تعبیرات دوستان هم مضمونهای نو و زیبا کم نیست؛ من این را می‌بینم. یک مطلب را به چند لباس میشود پوشاند؛ اسم هر لباسی را ما میگذاریم یک مضمون. معنای مضمون‌دار این است. پس یکی مسئله‌ی مضمون‌یابی است.
دیگری، ترکیب‌سازی‌های نو است. خب، الان در دوره‌ی انقلاب، زبان رائج متداول حرف زدن وارد شعر شده - چیزی که در قبل از انقلاب معمول نبود - البته به شکلهای مختلف؛ بعضی قوی هستند و از این زبان به شکل خیلی زیبائی استفاده میکنند، بعضی هم یک خرده سطحش پائین‌تر است. هیچ اشکالی ندارد که ما از همین زبان محاوره‌ی معمولی و رائجِ خودمان برای بیان آن معانی و معارف استفاده کنیم؛ منتها با ترکیبهای نو، شکلهای نو، واژه‌گزینی‌های نو.
مسئله‌ی دیگر، مسئله‌ی درست‌گوئی است. دوستان باید به این نکته توجه کنند که شعر بایستی از لحاظ موازین زبان، درست باشد؛ فعلها درست به کار برود، در جای خود به کار برود؛ ارتباط بخشهای جمله، ارتباط منطقی و قانونی باشد. نکته‌ی دیگری که به نظر من برای مجموعه‌ی دوستانی که شعر مذهبی میگویند، مهم است، مسئله‌ی تأثیر محیط است. البته منظور من محیط عمومی جامعه نیست. بدیهی است که محیط جامعه روی انسان اثر دارد. وضع اقتصادی، وضع سیاسی، وضع اجتماعی، روی هر انسانی یک اثری میگذارد، روی شاعر هم اثر میگذارد، طبعاً روی شعرش هم اثر میگذارد؛ این را نمیخواهم بگویم. محیطهای خاص، حلقه‌های فرهنگیِ خاص روی ذهنها اثر میگذارد. من میخواهم بگویم شما جوان مؤمنِ مقید و محب اهل‌بیت که با یک عشق و شوری راجع به اهل‌بیت صحبت میکنید، شعر میگوئید، راجع به معارف الهی، راجع به توحید، اینجور عاشقانه و زیبا سخنوری و سخن‌سرائی میکنید، توجه داشته باشید که محیطها شما را به سمت و سوهای دیگر نکشاند. یعنی خودتان مراقب خودتان باشید. در این راه به خودتان ثبات قدم بدهید و روزبه‌روز آن را تقویت کنید؛ چون محیطهای شعری و هنری و ادبی روی انسان اثر میگذارد.1390/03/25

لینک ثابت
شعر آئینی

به برخی از موضوعات در شعرهای آئینی کم پرداخته میشود؛ از جمله موضوعات مربوط به مسائل انقلاب، مسائل جنگ و دفاع مقدس. البته در یک دوره‌ای خیلی خوب بود. همین آقای مؤید در زمان جنگ وقتی جنازه‌های شهدا را به مشهد می‌آوردند، شاید هر روزی یا هر چند روزی یک غزل میگفت و مداحها اینها را میخواندند. دیگران هم میگفتند. الان جای این اشعار خالی است. هشت سال دفاع مقدس از لحاظ زمانی هشت سال بود، اما از لحاظ استمرار معنوی و فکری و فرهنگی ممکن است قرنها ادامه داشته باشد. حماسه‌ای که در دفاع مقدس به وجود آمد، انگیزه‌ای که پشت سر این حماسه وجود داشت، ریز حوادثی که در این مدت اتفاق افتاد، اینها چیزهائی نیست که در ظرف ده سال و پانزده سال و بیست سال تمام شود. یکی از امانتدارها شما هستید؛ باید این امانت را حفظ کنید، باید منتقل کنید.
البته حوادثِ روز به روز و نو به نو در انقلاب هست که باید به همه‌ی اینها رسید، لیکن آن را هم نبایستی فراموش کرد. یکی از همین چیزهائی که مربوط به جنگ است و از چیزهائی است که ذهن من را مشغول میکند، این جانبازهائی هستند که بعد از مدتی به شهادت میرسند؛ این خودش یک موضوع ویژه است؛ این غیر از شهیدی است که در جبهه شهید شده و درباره‌اش هم شعر گفته شده؛ این انسانی است که یک تجربه‌ای را گذرانده و رنجی را تحمل کرده، آخرش هم شهید شده. بگردید موضوعات اینجوری را پیدا کنید. همچنین در موضوعات مربوط به مرثیه، مرثیه‌ی سیدالشهداء و قضایای کربلا. خب، انسان می‌بیند زبان‌حالهائی که گفته میشود، زبان‌حالهای زیادی است؛ البته ممکن است بعضی‌اش هم مطابق با واقع نباشد، یعنی چیزهائی نباشد که انسان بتواند آنها را تأیید کند؛ لیکن زمینه‌هائی وجود دارد. من مثلاً درباره‌ی مصیبت حضرت اباالفضل (علیه الصّلاة و السّلام) به نظرم میرسید که یکی از بخشهای مهم و جذابی که میتواند این مصیبت را بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین»، یا آن شعر دیگری که به ایشان منسوب است. خب، این دو تا شعر است. البته اینها ترجمه‌ی شعری هم شده، ترجمه‌ی خیلی جالبی نیست، خیلی قوی نیست؛ اما خود این یک عرصه است: مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحه‌سرائی میکند و حماسه می‌آفریند. همه‌اش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست - البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد - بلکه حماسه‌آفرینی است، افتخار به این جوانهاست. این یک عرصه‌ی خیلی خوبی است، که از اینگونه عرصه‌ها برای مصیبت خیلی باید استفاده کرد. یا توصیف بعضی از حالات روحی قهرمانان کربلا، از جمله شبیه آنچه که عمان سامانی گفته، که لحظات رفتن حضرت سیدالشهداء به عرصه‌ی میدان را تصویر میکند - حالا چقدر واقعیت دارد، من نمیدانم؛ البته روضه‌خوانها میخوانند - که حضرت زینب آمدند جلو، راه را گرفتند و گفتگوئی بین این دو بزرگوار انجام گرفت. عمان از این گفتگو استفاده کرده برای تشریح شخصیت حضرت زینب.
کای عنان گیر من آیا زینبی‌
یا که آه دردمندان در شبی‌
که بعد دنبالش این است: «زن مگو مردآفرین روزگار». ببینید، از این مناسبت - مناسبت گفتگوی این برادر و خواهر - استفاده میکند برای اینکه شخصیت حضرت زینب (سلام اللَّه علیها) را تشریح کند. اینها میدانهای مهمی است. یعنی شرح حالها و زبان حالها فقط بیان آن حالی که در آن لحظه قهرمان داستان دارد، نباشد؛ بلکه میتواند شرح خصوصیات او، شخصیت او، ظرافتهای روح او و عظمتهائی که در وجود او هست، باشد؛ اینها همه میدانهاست.1390/03/25

لینک ثابت
محمدحسین بهجتی اردکانی (شفق)

مناجات هم جزو شعر آئینی است. شعر آئینی فقط مسئله‌ی مدح و مرثیه نیست؛ مناجات هم جزو شعر آئینی است. برای اینکه مضمون مناجات را درست پیدا کنیم، بهترین مرجع، دعاهاست. دوستان با صحیفه‌ی سجادیه انس پیدا کنید. این قریحه‌ای که من در شماها می‌بینم، خیلی خوب میتوانید مضامین صحیفه‌ی سجادیه را در قالب اشعارِ بسیار زیبا بیاورید. مرحوم بهجتی اردکانی - دوست قدیمی ما - سی چهل سال پیش بخشی از دعای ابوحمزه را به شعر آورده بود، که برای من خواند. قسمتهای سخت دعا هم بود - که خود عبارت هم سخت است، مضمون هم سخت است - در عین حال ایشان توانسته بود این دعا را به شعر بیاورد. من الان در میان این جوانها می‌بینم قریحه‌ها و ذوقهائی که از ذوق مرحوم بهجتی بالاتر است.1390/03/25
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی