اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزشهای غربی و ارزشهای امریکایی را ترویج کند و از روشهای آنها استفاده کند و با آنها در بخشهای مختلف همرنگ و همصدا شود و احیاناً دعای ندبهیی هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اولِ جریان نهضت آن را قبول نداشتیم. از بین شماها، کسانی که سابقهی بیشتری دارند، از پیش از انقلاب یادشان است و جریانهای اسلامیِ پیش از انقلاب را میشناسند و میفهمند من چه میگویم. از اول، حرکتِ نهضت، حرکت روشنفکری و عقلانی بود و با تحجر هم مخالف. امروز هم روزبهروز همین رویکرد در تفکر اسلامی ما تقویت شده و تضعیف نشده است. ما بین این دو، صراط مستقیم خودمان را انتخاب کردهایم و پیش میرویم. بنابراین، اساس کار ما این است و دیپلماسی ما بر روی این پایهها استوار است و ما به دنبال چنین اسلامی هستیم. ما دنبال استحکام جمهوری اسلامی و دنبال بیداری اسلامی هستیم و میخواهیم اهداف خودمان را تحقق بخشیم و به هیچوجه مایل نیستیم و اجازه نمیدهیم که بخواهند ما را در معادلات رایج جهانی حل کنند و هویت و تشخص ما را از بین ببرند.1383/05/25
لینک ثابت
ما طرفدار اسلام و طرفدار مسلمانها و طرفدار بیداری اسلامی هستیم و با تغذیهی قدرتهای استثمارگر از منابع غنی ملتهای مظلوم مخالفیم؛ با استعمار و با استثمار مخالفیم و این مخالفت در زبان و حرف هم نیست؛ اعتقاد ما این است و قالب سیاست خارجی ما هم همین است و این - همینطور که گفتم - بر اساس تفکر جمهوری اسلامی است.1383/05/25
لینک ثابت
به برکت حرکت انقلاب اسلامی پدیدهیی به نام بیداری اسلامی بهوجود آمد، که این دیگر قابل انکار نیست.
امروز بیداری اسلامی در همهی کشورهای اسلامی هست؛ هرچند که کم و زیاد دارد. بیداری اسلامی به معنی این نیست که همهی ملتها و همهی آحادی که در این بیداری سهیمند، به صورت منطقی و استدلالی مبانی فکری یک نظام اسلامی را شناختهاند، بلکه به این معناست که احساس هویت اسلامی در میان تودههای مسلمان، در همهجا، بهوجود آمده است.
شما ببینید امریکاییها در قضایای مختلف، حرف معروفی را مکرر گفتهاند و آن، این است که ما اگر امروز در این کشورهای اسلامی و بخصوص کشورهای عربی انتخاباتی راه بیندازیم، حتما اسلامگراها برندهاند؛ راست هم است؛ این، درست است. امروز در عراق، مصر، عربستان سعودی و الجزایر و در مغرب و جاهای دیگر اینطوری است که اگر در هرجا یک انتخابات آزادی الان راه بیفتد و به متفکران و نخبگان اسلامی میدان داده شود که به صحنه بیایند،آنها برندهاند. ما این پدیده را بیست سال پیش نداشتیم. این پدیده، به برکت انقلاب اسلامی بهوجود آمده و به برکت ایستادگی ما؛ ما سر پا ایستادهایم. ما به زانو نیفتادیم؛ خم نشدیم. حالا این شده است یک علم، یک شاخص. خیلی از دشمنیها هم بهخاطر همین موضوع است. البته هر موفقیتی در هر جایی هزینههایی دارد. ترس ملتها از امریکا و از ابرقدرتها ریخته است. شما هرگز تصور میکردید در عراق له شدهی در زیر بار استبداد صدام و حزب بعث، چنین احساسات و ایستادگیهایی وجود داشته باشد؟! قبل از این، شما حدس میزدید ملت فلسطین در مقابل دولت شارون که آمد سر کار تا نود روزه غائلهی انتفاضهی مسجدالاقصی را ختم کند - الان سه سال و اندی است که سرکار است - اینجور بایستند و مقاومت کنند که همین شارونی که برای نابود کردن و از صحنه محو کردن این نهضت آمده، حالا مجبور شود برای عقبنشینی یکجانبه از غزه با رقبای خودش - که آن حزب مقابلش است - کنار بیاید و از همپیمانهای سنتی و قدیمی خود، حزب «لیکود»، از روی اضطرار و ناچاری جدا شود؟! این قدرت مردم فلسطین و این قدرت بیداری اسلامی است.1383/05/25
لینک ثابت
اسلام ما این است: اسلام معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزشهای غربی و ارزشهای امریکایی را ترویج کند و از روشهای آنها استفاده کند و با آنها در بخشهای مختلف همرنگ و همصدا شود و احیانا دعای ندبهیی هم بخواند. ما اسلام متحجر طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اول جریان نهضت آن را قبول نداشتیم. از بین شماها، کسانی که سابقهی بیشتری دارند، از پیش از انقلاب یادشان است و جریانهای اسلامی پیش از انقلاب را میشناسند و میفهمند من چه میگویم. از اول، حرکت نهضت، حرکت روشنفکری و عقلانی بود و با تحجر هم مخالف. امروز هم روزبهروز همین رویکرد در تفکر اسلامی ما تقویت شده و تضعیف نشده است. ما بین این دو، صراط مستقیم خودمان را انتخاب کردهایم و پیش میرویم. بنابراین، اساس کار ما این است و دیپلماسی ما بر روی این پایهها استوار است و ما به دنبال چنین اسلامی هستیم. ما دنبال استحکام جمهوری اسلامی و دنبال بیداری اسلامی هستیم و میخواهیم اهداف خودمان را تحقق بخشیم و به هیچوجه مایل نیستیم و اجازه نمیدهیم که بخواهند ما را در معادلات رایج جهانی حل کنند و هویت و تشخص ما را از بین ببرند.1383/05/25
لینک ثابت
یک روز اینطور تصور میشد و اینطور تبلیغ میشد که همهی راههای پیشرفت و تمدن به لیبرال دمکراسی، آن هم به شکل امریکاییاش، ختم میشود؛ اما امروز اینطور نیست. امروز بسیاری از ملتها کاملاً در این مسأله نظر مخالف دارند و البته بعضی هم شک دارند. امروز امریکا علیرغم قدرت روزافزونِ نظامی و مالی خود، در حضیض شکست سیاسی است و در دنیا منزوی است. هیچوقت نفرتِ از امریکا مثل امروز در دنیا نبوده است. شرق و غرب هم ندارد؛ آسیا و اروپا و آفریقا هم ندارد، همهجا اینطور است. این را خودِ امریکاییها اعتراف میکنند و این حرف من نیست. آنها خودشان اعتراف میکنند که نمیشود با زور بر دنیا سلطه پیدا کرد. برژینسکی اخیراً کتابی نوشته به نام «سلطه یا رهبری». او در این کتاب نوشته است که سلطهی با زور و با اقتدار بر جهان برای امریکا، مساوی است با انزوای روزافزون امریکا در دنیا؛ راست هم میگوید؛ روزبهروز منزویتر خواهد شد و همین انزوا آن سلطه را هم نابود میکند. البته گزینهی آن طرف این موضوع این است که ما سلطهگری نکنیم، بلکه تعامل کنیم؛ اخلاق خوش بهخرج بدهیم، تا بتوانیم بر دنیا رهبری کنیم. حالا خواب خوشی است که میبینند و اصولگراییِ امریکایی به آنها وحی و الهام کرده که باید آنها رهبر دنیا باشند و ارزشهای خودشان را بر دنیا حاکم و مسلط کنند.1383/05/25
لینک ثابت
ما باید معادلات جهانی را محاسبه کنیم. بنده با کسانی که معتقدند معادلات حاکم بر جهان را بکلی باید کنار گذاشت، موافق نیستم؛ با کسانی هم که معتقدند باید یکسره در چهارچوب این معادلات کار کرد، موافق نیستم. این معادلات تجزیهناپذیر نیستند. میشود عناصر جدیدی را به آنها وارد کرد و عناصری را هم نادیده گرفت و حذف کرد. این البته مخالفتهایی را برمیانگیزد؛ برانگیزد. ما یک موجود زنده هستیم، تلاش میکنیم، کار میکنیم و از ابزارهای خودمان استفاده میکنیم و اثبات میکنیم که این راه درست است و همان را دنبال میکنیم. برای این کار از همهی ظرفیتها باید استفاده کرد. این، در زمینهی مبنای اصولی سیاست خارجی ما، که آن را شما برادران و خواهران عزیز و مسؤولان و کارگزاران سیاست خارجی در مدنظر داشته باشید.
پشتوانهی شما اسلام است؛ این را بدانید. بعضی میگویند ما میخواهیم اسلام را حفظ کنیم؛ نه، اسلام ما را حفظ میکند. پشتوانهی شما همین ایمان و همین نهضت جهانیِ اسلام است.نهضت جهانی اسلام یک شخص نیست که ترورش کنند، یک سازمان نیست که منحلش کنند، یک دولت نیست که منزویاش کنند، بلکه یک پدیدهی فرهنگی و تودهیی و عمومی است. ما باید هوایش را داشته باشیم و باید مراقب باشیم. نفس اعلامِ مواضع اسلامی در دنیای اسلام، اعتبار ما را افزایش میدهد و برای ما امتیاز است و نشاندهندهی عمق استراتژیک ما و کمککنندهی به ماست. از این مبانی هیچ وقت کوتاه نیایید؛ در اظهارات هم هیچ وقت کوتاه نیایید.1383/05/25
لینک ثابت
به تاریخ و به زشتروها و بدکارهای آن نگاه کنید؛ اینها هم انسان بودند. هیچکس بد به دنیا نمیآید؛ اما باید مراقب بود که زاویههای انحراف در خط مستقیم ما بهوجود نیاید. توصیهی مهم من به شما این است: مسائل سیاست خارجی - چه مسائل کلی و چه مسائل مصداقی و جزئی سیاست خارجی - را در بحث و مداخله و استدلال و گفتگو میشود حل کرد؛ اما آنچه که اگر خود ما تصمیم نگیریم، حل نشدنی است، این مسأله است: اگر درون خودمان را مستحکم نکنیم، اگر پایههای تقوا را در دل و در جان خودمان و به تبع آنها در اعمال خودمان مستحکم نکنیم، هر عقیدهیی که داشته باشیم، هر سیاستی را که قبول داشته باشیم، نخواهیم توانست آن را بدرستی محقق کنیم. گاهی همین انحراف درونی، دید ما را نسبت به مسائل عوض میکند؛ ایمان و عقیدهی ما را تغییر میدهد. بههرحال، عدم پرهیز در عمل، به اعتقاد سرایت میکند، که این مضمونِ آیات متعددی از قرآن کریم است. در قرآن به کسانی که اهل دنیاطلبی و اهل لذتمحوری و اهل تن دادن به شهوات و هواهای نفسانی - از هر نوع - هستند، هشدار داده شده که مراقب باشید؛ زیرا این حالت در دل، فکر، ذهن و در ایمان شما رخنه ایجاد خواهد کرد، که باید به خدا پناه برد و از او کمک خواست.1383/05/25
لینک ثابت
صراط مستقیم انقلاب اسلامی
ما از اسلام دفاع میکنیم. اما منظور ما از اسلام چیست؟ اسلامِ ما با اسلام متحجر از یک سو و اسلام لیبرال از سوی دیگر، در اصول و مبانی کاملاً متفاوت است. ما هم این را رد میکنیم و هم آن را. اسلام ما اسلامی است متکی به معنویت، عقلانیت و عدالت؛ این سه شاخص عمده در آن هست. ما از معنویت به هیچ عنوان صرفنظر نمیکنیم؛ روح و اساس کار ما معنویت است. عقلانیت مهمترین ابزار کار ماست؛ عقل را بهکار میگیریم. همینطور که در اصول سیاست خارجی بارها گفتهایم، حکمت یکی از اصول سهگانهی ماست، و در کنار آن، مصلحت. ما حکیمانه و مدبرانه عمل میکنیم. این، مخصوص سیاست خارجی ما نیست، بلکه در همهی زمینههاست. اسلام ما اسلام عقلانی است. عقل کاربرد بسیار وسیعی در فهم ما، تشخیص اهداف و تشخیص ابزارهای ما داراست. از عدالت هم بهعنوان یک هدف به هیچ وجه صرفنظر نمیکنیم. اینکه تصور شود چون دنیای سرمایهداریِ مبتنی بر لیبرال دمکراسی برایش مسألهی عدالت، مسألهی فرعی و درجهی دو و ابزاری است و برای آنها مسألهی نفع و سود و پول مسألهی اصلی است، موجب نمیشود که ما از عدالت به معنای یک مسألهی محوری و اصلی صرفنظر کنیم. ما در قالبهای اقتصادی و در کارکرد سیاست داخلی و خارجیمان، مسألهی عدالت محور است. اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزشهای غربی و ارزشهای امریکایی را ترویج کند و از روشهای آنها استفاده کند و با آنها در بخشهای مختلف همرنگ و همصدا شود و احیاناً دعای ندبهیی هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اولِ جریان نهضت آن را قبول نداشتیم. از بین شماها، کسانی که سابقهی بیشتری دارند، از پیش از انقلاب یادشان است و جریانهای اسلامیِ پیش از انقلاب را میشناسند و میفهمند من چه میگویم. از اول، حرکتِ نهضت، حرکت روشنفکری و عقلانی بود و با تحجر هم مخالف. امروز هم روزبهروز همین رویکرد در تفکر اسلامی ما تقویت شده و تضعیف نشده است. ما بین این دو، صراط مستقیم خودمان را انتخاب کردهایم و پیش میرویم. بنابراین، اساس کار ما این است و دیپلماسی ما بر روی این پایهها استوار است و ما به دنبال چنین اسلامی هستیم. ما دنبال استحکام جمهوری اسلامی و دنبال بیداری اسلامی هستیم و میخواهیم اهداف خودمان را تحقق بخشیم و به هیچوجه مایل نیستیم و اجازه نمیدهیم که بخواهند ما را در معادلات رایج جهانی حل کنند و هویت و تشخص ما را از بین ببرند.1383/05/25
لینک ثابت
اصول سیاست خارجی ما از اصول انقلاب ما جدا نیست. ما کار کوچکی که نکردیم؛ ما حادثه و پدیدهی جدید و عظیم و عمیق و ماندگاری را به وجود آوردهایم که انقلاب اسلامی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی است. ما چه در اول انقلاب اصول سیاست خارجی خودمان را تدوین کرده باشیم و چه نکرده باشیم، نفس ایجاد این حرکت و پدیدهی جدید، در بطن خود تکلیف ما را در مسائل سیاست خارجی روشن کرده است. ما همچنان که نظام سلطه را در درون کشورمان با انقلاب به هم زدیم، نظام ارباب- رعیتی سیاسی و اجتماعی را به هم زدیم، دید ما در مسائل جهانی هم همین است؛ ما با نظام ارباب- رعیتی در سطح جهان مخالفیم؛ ما با نظام سلطه مخالفیم. اساس سیاست خارجی ما این است که ما این ایدهی مخالفت با سلطهگری و سلطهپذیری را، بهعنوان یک ستون مستحکم، در فضای سیاست بینالمللی در سطح دولتها و ملتها استقرار دهیم. امروز یکجانبهگرایی و انحصار ابرقدرتی امریکا مطرح و تکرار میشود، که البته موضوع کاملًا منفییی است؛ اما اگر یکجانبهگرایی نباشد و ابرقدرتی هم منحصر به امریکا نباشد- مثل آنروزی که امریکا و شوروی ابرقدرت بودند- بازهم با نظام سلطه مخالفیم. ما آنروز هم مخالف بودیم، امروز هم مخالفیم؛ این سیاست جمهوری اسلامی است. ما روابط ناشی و برآمدهی از نظام سلطه در سیاست بینالمللی را رد میکنیم؛ قبول نداریم. خودمان هم در هویت و شخصیت جمهوری اسلامی مانع میشویم از اینکه وارد نظام سلطه شویم و اجازه دهیم که بر ما سلطهیی به وجود بیاید یا خود ما بخواهیم سلطهگری کنیم. ما این فکر را در دنیا ترویج و منعکس میکنیم و بر اساس آن کار میکنیم؛ این اساس سیاست ماست.
در مقدمهی قانون اساسی ما دفاع از مسلمانان و محرومان به صراحت ذکر شده است؛ ما دفاع از مسلمانها و دفاع از ملت مظلوم را جزو سیاستهای اصولی خودمان میدانیم و از آن عدول نمیکنیم. استحکام و عمق فکر دفاع از یک ملت مظلوم در سیاست ما بمراتب بیشتر از عمق سیاست دفاع از صهیونیسم در مجموعهی سیاسی دولتی مثل امریکاست. آنها جزو اصول سیاسیشان- البته با تفاوتهایی- دفاع از دولت، حکومت و اشغال صهیونیستی است؛ از این دستبردار هم نیستند؛ لکن این بر هیچ مبنای فکری و عقیدتی در کاوش نهایی استوار نیست؛ ولی دفاع از ملت مظلوم فلسطین یا دفاع از هر ملت مظلوم دیگر یا مخالفت با اشغالگری و تسلط نظامی، بیش از این در سیاست و در برنامهی عملی ما عمق دارد؛ اما اینکه چقدر میتوانیم یا نمیتوانیم، و اینکه چقدر برای ما فرصت و ظرفیت وجود دارد تا آن را پیش ببریم، بحث دوم است. واقعیت آن بحث، نمیتواند این حقیقت را در تفکر و نگاه ما به سیاست خارجی عوض کند. ممکن است اهداف کوتاه مدت و تاکتیکی را در موردی پیدا کنیم و از آنها استفاده کنیم، که این بستگی دارد به اینکه چقدر توانایی و هوشمندی و کاردانی و سرعت عمل و سرعت انتقال میتوانیم بهخرج دهیم؛ اما این موضوع، نمیتواند آن نگاه و سیاست اساسی ما را، در زمینهی مسائل عالم و صحنهی عمومی روابط بینالمللی، عوض کند. ما طرفدار اسلام و طرفدار مسلمانها و طرفدار بیداری اسلامی هستیم و با تغذیهی قدرتهای استثمارگر از منابع غنی ملتهای مظلوم مخالفیم؛ با استعمار و با استثمار مخالفیم و این مخالفت در زبان و حرف هم نیست؛ اعتقاد ما این است و قالب سیاست خارجی ما هم همین است و این- همینطور که گفتم- بر اساس تفکر جمهوری اسلامی است.1383/05/25
لینک ثابت
یک روز اینطور تصور میشد و اینطور تبلیغ میشد که همهی راههای پیشرفت و تمدن به لیبرال دمکراسی، آن هم به شکل آمریکاییاش، ختم میشود؛ اما امروز اینطور نیست. امروز بسیاری از ملتها کاملًا در این مسئله نظر مخالف دارند و البته بعضی هم شک دارند. امروز امریکا علیرغم قدرت روزافزونِ نظامی و مالی خود، در حضیض شکست سیاسی است و در دنیا منزوی است. هیچوقت نفرتِ از امریکا مثل امروز در دنیا نبوده است. شرق و غرب هم ندارد؛ آسیا و اروپا و آفریقا هم ندارد، همه جا اینطور است. این را خودِ امریکاییها اعتراف میکنند و این حرف من نیست. آنها خودشان اعتراف میکنند که نمیشود با زور بر دنیا سلطه پیدا کرد. برژینسکی اخیراً کتابی نوشته به نام «سلطه یا رهبری». او در این کتاب نوشته است که سلطهی با زور و با اقتدار بر جهان برای امریکا، مساوی است با انزوای روزافزون امریکا در دنیا؛ راست هم میگوید؛ روز به روز منزویتر خواهد شد و همین انزوا آن سلطه را هم نابود میکند. البته گزینهی آن طرف این موضوع این است که ما سلطهگری نکنیم، بلکه تعامل کنیم؛ اخلاق خوش بهخرج بدهیم، تا بتوانیم بر دنیا رهبری کنیم. حالا خواب خوشی است که میبینند و اصولگراییِ امریکایی به آنها وحی و الهام کرده که باید آنها رهبر دنیا باشند و ارزشهای خودشان را بر دنیا حاکم و مسلط کنند.
ما در دنیا از ابزارهای عملیاتی به معنای تروریسم و کارهایی از این قبیل مطلقاً استفاده نکردیم و نخواهیم کرد؛ این در برنامهی ما نیست. هیچ اتفاق جدیدی هم بنا نیست در ایران بیفتد. اتفاقی که باید بیفتد، افتاده است. آن اتفاق، انقلاب بود؛ همهی کارها آنجا شکل گرفت. این نطفه آنجا بسته شد و دارد روز به روز رشد میکند و امروز یک جوان بیست و پنجساله است که جلوی چشم دایناسورهای سیاست دنیا کار خودش را پیش میبرد و پیش میرود؛ ما از این جهت مشکلی نداریم.
ما از اسلام دفاع میکنیم. اما منظور ما از اسلام چیست؟ اسلامِ ما با اسلام متحجر از یکسو و اسلام لیبرال از سوی دیگر، در اصول و مبانی کاملًا متفاوت است. ما هم این را رد میکنیم و هم آن را. اسلام ما اسلامی است متکی به معنویت، عقلانیت و عدالت؛ این سه شاخص عمده در آن هست. ما از معنویت به هیچ عنوان صرفنظر نمیکنیم؛ روح و اساس کار ما معنویت است. عقلانیت مهمترین ابزار کار ماست؛ عقل را به کار میگیریم. همینطور که در اصول سیاست خارجی بارها گفتهایم، حکمت یکی از اصول سهگانهی ماست، و در کنار آن، مصلحت. ما حکیمانه و مدبرانه عمل میکنیم. این، مخصوص سیاست خارجی ما نیست، بلکه در همهی زمینههاست. اسلام ما اسلام عقلانی است. عقل کاربرد بسیار وسیعی در فهم ما، تشخیص اهداف و تشخیص ابزارهای ما داراست. از عدالت هم بهعنوان یک هدف بههیچوجه صرفنظر نمیکنیم. اینکه تصور شود چون دنیای سرمایهداریِ مبتنی بر لیبرال دمکراسی برایش مسألهی عدالت، مسألهی فرعی و درجهی دو و ابزاری است و برای آنها مسألهی نفع و سود و پول مسألهی اصلی است، موجب نمیشود که ما از عدالت به معنای یک مسألهی محوری و اصلی صرفنظر کنیم. ما در قالبهای اقتصادی و در کارکرد سیاست داخلی و خارجیمان، مسألهی عدالت محور است. اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزشهای غربی و ارزشهای امریکایی را ترویج کند و از روشهای آنها استفاده کند و با آنها در بخشهای مختلف همرنگ و همصدا شود و احیاناً دعای ندبهای هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اولِ جریان نهضت آن را قبول نداشتیم. از بین شماها، کسانی که سابقهی بیشتری دارند، از پیش از انقلاب یادشان است و جریانهای اسلامیِ پیش از انقلاب را میشناسند و میفهمند من چه میگویم. از اول، حرکتِ نهضت، حرکت روشنفکری و عقلانی بود و با تحجر هم مخالف. امروز هم روز به روز همین رویکرد در تفکر اسلامی ما تقویت شده و تضعیف نشده است. ما بین این دو، صراط مستقیم خودمان را انتخاب کردهایم و پیش میرویم. بنابراین، اساس کار ما این است و دیپلماسی ما بر روی این پایهها استوار است و ما به دنبال چنین اسلامی هستیم. ما دنبال استحکام جمهوری اسلامی و دنبال بیداری اسلامی هستیم و میخواهیم اهداف خودمان را تحقق بخشیم و بههیچوجه مایل نیستیم و اجازه نمیدهیم که بخواهند ما را در معادلات رایج جهانی حل کنند و هویت و تشخص ما را از بین ببرند.1383/05/25
لینک ثابت
از بین شماها، کسانی که سابقهی بیشتری دارند، از پیش از انقلاب یادشان است و جریانهای اسلامیِ پیش از انقلاب را میشناسند و میفهمند من چه میگویم. از اول، حرکتِ نهضت، حرکت روشنفکری و عقلانی بود و با تحجر هم مخالف. امروز هم روز به روز همین رویکرد در تفکر اسلامی ما تقویت شده و تضعیف نشده است. ما بین این دو، صراط مستقیم خودمان را انتخاب کردهایم و پیش میرویم. بنابراین، اساس کار ما این است و دیپلماسی ما بر روی این پایهها استوار است و ما به دنبال چنین اسلامی هستیم. ما دنبال استحکام جمهوری اسلامی و دنبال بیداری اسلامی هستیم و میخواهیم اهداف خودمان را تحقق بخشیم و بههیچوجه مایل نیستیم و اجازه نمیدهیم که بخواهند ما را در معادلات رایج جهانی حل کنند و هویت و تشخص ما را از بین ببرند.1383/05/25
لینک ثابت
عمق راهبردی جمهوری اسلامی
ما باید معادلات جهانی را محاسبه کنیم. بنده با کسانی که معتقدند معادلات حاکم بر جهان را بکلی باید کنار گذاشت، موافق نیستم؛ با کسانی هم که معتقدند باید یکسره در چهارچوب این معادلات کار کرد، موافق نیستم. این معادلات تجزیهناپذیر نیستند. میشود عناصر جدیدی را به آنها وارد کرد و عناصری را هم نادیده گرفت و حذف کرد. این البته مخالفتهایی را برمیانگیزد؛ برانگیزد. ما یک موجود زنده هستیم، تلاش میکنیم، کار میکنیم و از ابزارهای خودمان استفاده میکنیم و اثبات میکنیم که این راه درست است و همان را دنبال میکنیم. برای این کار از همهی ظرفیتها باید استفاده کرد. این، در زمینهی مبنای اصولی سیاست خارجی ما، که آن را شما برادران و خواهران عزیز و مسئولان و کارگزاران سیاست خارجی در مد نظر داشته باشید.
پشتوانهی شما اسلام است؛ این را بدانید. بعضی میگویند ما میخواهیم اسلام را حفظ کنیم؛ نه، اسلام ما را حفظ میکند. پشتوانهی شما همین ایمان و همین نهضت جهانیِ اسلام است. نهضت جهانی اسلام یک شخص نیست که ترورش کنند، یک سازمان نیست که منحلش کنند، یک دولت نیست که منزویاش کنند، بلکه یک پدیدهی فرهنگی و تودهای و عمومی است. ما باید هوایش را داشته باشیم و باید مراقب باشیم. نفس اعلامِ مواضع اسلامی در دنیای اسلام، اعتبار ما را افزایش میدهد و برای ما امتیاز است و نشاندهندهی عمق استراتژیک ما و کمککنندهی به ماست. از این مبانی هیچوقت کوتاه نیایید؛ در اظهارات هم هیچوقت کوتاه نیایید.
در سیاست خارجی هدف، ابزار تاکتیکی و ملاحظات سیاسی در جاهایی قابل قبول است؛ اما وارونه جلوه دادنِ اهداف اساسی بههیچوجه قابل قبول نیست؛ اهداف اساسی ما را باید همه بهطور مشخص بدانند. یکوقت انسان لازم است آن را با صدای بلند اعلام کند، یکوقت و در موقعیتی با صدای بلند اعلام نمیکند؛ اما آن را انکار هم نباید بکند؛ باید همه بدانند که ما در این جهت و در این خط هستیم. البته یکوقت هست که لازم نیست انسان مسألهیی را جنجالی کند.1383/05/25
لینک ثابت
چون دنیای سرمایهداریِ مبتنی بر لیبرال دمکراسی برایش مسألهی عدالت، مسألهی فرعی و درجهی دو و ابزاری است و برای آنها مسألهی نفع و سود و پول مسألهی اصلی است، موجب نمیشود که ما از عدالت به معنای یک مسألهی محوری و اصلی صرفنظر کنیم. ما در قالبهای اقتصادی و در کارکرد سیاست داخلی و خارجیمان، مسألهی عدالت محور است. اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزشهای غربی و ارزشهای امریکایی را ترویج کند و از روشهای آنها استفاده کند و با آنها در بخشهای مختلف همرنگ و همصدا شود و احیاناً دعای ندبهای هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اولِ جریان نهضت آن را قبول نداشتیم.1383/05/25
لینک ثابت
از عدالت هم بهعنوان یک هدف بههیچوجه صرفنظر نمیکنیم. اینکه تصور شود چون دنیای سرمایهداریِ مبتنی بر لیبرال دمکراسی برایش مسألهی عدالت، مسألهی فرعی و درجهی دو و ابزاری است و برای آنها مسألهی نفع و سود و پول مسألهی اصلی است، موجب نمیشود که ما از عدالت به معنای یک مسألهی محوری و اصلی صرفنظر کنیم. ما در قالبهای اقتصادی و در کارکرد سیاست داخلی و خارجیمان، مسألهی عدالت محور است. اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت.1383/05/25
لینک ثابت
در مقدمهی قانون اساسی ما دفاع از مسلمانان و محرومان به صراحت ذکر شده است؛ ما دفاع از مسلمانها و دفاع از ملت مظلوم را جزو سیاستهای اصولی خودمان میدانیم و از آن عدول نمیکنیم. استحکام و عمق فکر دفاع از یک ملت مظلوم در سیاست ما بمراتب بیشتر از عمق سیاست دفاع از صهیونیسم در مجموعهی سیاسی دولتی مثل امریکاست. آنها جزو اصول سیاسیشان- البته با تفاوتهایی- دفاع از دولت، حکومت و اشغال صهیونیستی است؛ از این دستبردار هم نیستند؛ لکن این بر هیچ مبنای فکری و عقیدتی در کاوش نهایی استوار نیست؛ ولی دفاع از ملت مظلوم فلسطین یا دفاع از هر ملت مظلوم دیگر یا مخالفت با اشغالگری و تسلط نظامی، بیش از این در سیاست و در برنامهی عملی ما عمق دارد؛ اما اینکه چقدر میتوانیم یا نمیتوانیم، و اینکه چقدر برای ما فرصت و ظرفیت وجود دارد تا آن را پیش ببریم، بحث دوم است. واقعیت آن بحث، نمیتواند این حقیقت را در تفکر و نگاه ما به سیاست خارجی عوض کند. ممکن است اهداف کوتاه مدت و تاکتیکی را در موردی پیدا کنیم و از آنها استفاده کنیم، که این بستگی دارد به اینکه چقدر توانایی و هوشمندی و کاردانی و سرعت عمل و سرعت انتقال میتوانیم بهخرج دهیم؛ اما این موضوع، نمیتواند آن نگاه و سیاست اساسی ما را، در زمینهی مسائل عالم و صحنهی عمومی روابط بینالمللی، عوض کند. ما طرفدار اسلام و طرفدار مسلمانها و طرفدار بیداری اسلامی هستیم و با تغذیهی قدرتهای استثمارگر از منابع غنی ملتهای مظلوم مخالفیم؛ با استعمار و با استثمار مخالفیم و این مخالفت در زبان و حرف هم نیست؛ اعتقاد ما این است و قالب سیاست خارجی ما هم همین است و این- همینطور که گفتم- بر اساس تفکر جمهوری اسلامی است.1383/05/25
لینک ثابت
اسلام ما اسلام عقلانی است. عقل کاربرد بسیار وسیعی در فهم ما، تشخیص اهداف و تشخیص ابزارهای ما داراست. از عدالت هم بهعنوان یک هدف بههیچوجه صرفنظر نمیکنیم. اینکه تصور شود چون دنیای سرمایهداریِ مبتنی بر لیبرال دمکراسی برایش مسألهی عدالت، مسألهی فرعی و درجهی دو و ابزاری است و برای آنها مسألهی نفع و سود و پول مسألهی اصلی است، موجب نمیشود که ما از عدالت به معنای یک مسألهی محوری و اصلی صرفنظر کنیم. ما در قالبهای اقتصادی و در کارکرد سیاست داخلی و خارجیمان، مسألهی عدالت محور است. اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزشهای غربی و ارزشهای امریکایی را ترویج کند و از روشهای آنها استفاده کند و با آنها در بخشهای مختلف همرنگ و همصدا شود و احیاناً دعای ندبهای هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اولِ جریان نهضت آن را قبول نداشتیم.1383/05/25
لینک ثابت