1376/08/13
شعار هم حرف است هم عمل
سالهای پنجاهویک و پنجاهودو در مشهد، برای یک مشت دانشجوهای جوان، درس تفسیر میگفتم. جلسهی خیلی شلوغی هم بود، میآمدند - الان هم خیلی از اینهایی که در کشور مسؤولند، آقایان دکتر فرهادی و فیروزآبادی و دیگران که در مشهد بودند، همه جزو بچههای آن جلسهاند - همه هم دانشجو بودند. برای آنها تفسیر میگفتم. آن جلسه، جلسهی خیلی پرتأثیر و پُرجاذبهی عجیب و غریبی بود! سعی داشتم طوری نشود که این جلسه تعطیل شود. وضع من در مشهد طوری نبود که اصلاً اجازه بدهند تا جماعتی را که اطرافم جمع میشوند، داشته باشم! ما این را چند مدّتی نگه داشته بودیم، بالاخره هم تعطیل شد! سعی داشتم که این جلسه باشد، حیفم آمد تعطیل شود.
یک روز یک نفر از دانشجوهای آن جلسه شعاری داد. من اوقاتم تلخ شد، رفتم آنجا ایستادم و گفتم: چرا شعار میدهی؟ شعار، نه عمل است و نه حتی حرف؛ چون حرف، این چیزی است که من اینجا به شما میگویم - حرف است دیگر - ما که اینجا عملی نداریم، حرف میزنم، درس تفسیر میگویم. حرف یعنی این؛ شعار، حرف هم نیست، عمل هم که نیست، چرا بیخود شعار میدهی و جلسهی ما را اینگونه با تهدید مواجه میکنی!؟
شخصی که امروز هم شخصیت معروفی است و همه او را میشناسید، آن زمان دانشجو بود و در جلسه حضور داشت. چون بحثِ باز بود، در جلسه اجازه میدادند که بروند، بایستند و صحبت کنند. رفت جلوِ تریبون ایستاد و گفت: استادمان گفتند «شعار، نه حرف است و نه عمل». من میخواهم بگویم که شعار، هم حرف است، هم عمل! شعار، عمل است، چرا که ما امروز از این عمل بهتر نداریم. شعار دادن یک عمل است. حرف هم هست؛ چون شعار، محتوا دارد. دیدم راست میگوید؛ رفتم ایستادم و گفتم: من قبول کردم، شعار، هم حرف است، هم عمل است؛ اما خواهش میکنم اینجا شعار ندهید! جلسهی ما را تعطیل نکنید.
بیانات در دیدار اعضای دفتر همکاری حوزه و دانشگاه ۱۳۷۶/۸/۱۳