1388/02/27
روزگاری نماز خواندن مایهی آبروریزی بود!
قبل از پیروزی انقلاب در دوران طاغوت، اگر توی یک جمعی - که مثلاً داشتند با همدیگر توی خیابان راه میرفتند، یا توی فرودگاه منتظر پرواز بودند، یا مثلاً یک گوشهای از دانشگاه گیر افتاده بودند - یکیشان میخواست نماز بخواند، این قدر این کار غیر مأنوس بود که آن کسانی که همراهش بودند میگفتند: نماز میخوانی!؟ آبروی ما رفت! نماز خواندن مایهی آبرو ریزی بود! این بود؛ شما جوانها آن روزها را ندیدهاید؛ ما دیدهایم. اگر یک جوان نمازخوانی در یک منطقهی جلوی چشم و یک مرکز عمومی، میایستاد نماز میخواند، رفقایش خجالت میکشیدند و میگفتند آبروی ما را بردی. اگر در یک اجتماع عمومی - که بنا بود چند نفر سخنرانی کنند - سخنران، اول سخنرانی میگفت بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، رفقایش خجالت میکشیدند و سرشان را پائین میانداختند!
بیانات در دیدار دانشگاهیان کردستان ۱۳۸۸/۲/۲۷