1370/07/28
«ارادتم بعد از این نمایش به ایوب پیامبر بیشتر شد»
چند شب پیش از این، نمایشنامهیی را در اینجا نمایش دادند - «ایوب پیامبر» - که خیلی خیلی خوب بود؛ کار یکی از همین آقایان رفقای شما - آقای سلحشور - بود. در این فیلمهای فارسی، با اینکه هنرپیشههای خوبی داریم و چند نفر هنرپیشهی واقعاً خیلی خوب داریم که از لحاظ بازی خیلی قویند - این چند نفری که معروف هستند - اما بعضی از فیلمنامهها بیارزشند! واقعاً آدم تعجب میکند که این فیلمنامهنویس، چهطور نشسته این فیلمنامهی به این چرندی را سر هم کرده است! امسال در ایام نوروز سریالی را نشان میدادند که ما هم هر شب متأسفانه نشستیم تماشا کردیم! دایماً انتظار داشتم که این سریال به جایی برسد؛ تا اینکه شب آخر تمام شد و به جایی هم نرسید و ما بورِ بور شدیم! با اینکه چند نفر هنرپیشهی خیلی خوب در آن بازی میکردند، انصافاً هم خوب بازی میکردند و فضاسازیهای خوبی هم داشت، اما یک فیلمنامهی چرندِ چرند و خالیِ خالی داشت، که اصلاً اول تا آخرش یک ذره خوب نبود، مطابق با واقع نبود، غلط بود، دروغ بود، و بعد هم بیمعنی و بیمزه تمام شد!
...
در چنین فضایی، من نمایشنامهی «ایوب پیامبر» را واقعاً یک برداشتِ صحیحِ متینِ بیاشکالی از یک کار به آن مهمی دیدم. آدم اگر بخواهد زندگی یک پیامبر را نشان بدهد، کار آسانی نیست؛ آن وقت این آقای سلحشور اینقدر قشنگ این نقش را بازی کرده بود. اولِ این نمایش اینطور است که کروبیانِ ملأ اعلی دارند مدح آن مثال ملکوتی و به اصطلاح قالب مثالی ایوب را میکنند. آدم وقتی نگاه میکرد، خیال میکرد که واقعاً خود ایوب پیامبر آنجا ایستاده است. بعد از نمایش گفتم: من که آخوندم و این همه در زندگی پیامبران مطالعه کردهام، بعد از این نمایش تو، معرفت و ارادتم به حضرت ایوب بیشتر شد! و این خاصیت هنر است که دانستههای ذهنی را به صورت ملموس در اختیار آدم میگذارد.
بیانات در دیدار اعضای مجمع نویسندگان مسلمان ۱۳۷۰/۷/۲۸