1391/07/19
مثل زنبور عسل
بنده یک وقتی در اوائل انقلاب، این آیهی شریفهی سورهی نحل را خواندم: «اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم. و اوحی ربّک الی النّحل ان اتّخذی من الجبال بیوتا و من الشّجر و ممّا یعرشون. ثمّ کلی من کلّ الثّمرات فاسلکی سبل ربّک ذللا یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للنّاس». گفتم بله، این جوانهای طلبه مثل زنبورهای عسل رفتند بر روی گلهای معرفتی که از بیان امام روئیده بود، نشستند تغذیه شدند، بعد راه افتادند به سرتاسر کشور، به مردم عسل دادند، به دشمنان نیش زدند؛ هم عسل، هم نیش؛ نیش و نوش با هم. از هیچ دستهای، از هیچ حزبی، از هیچ جمعیت دیگری غیر از روحانیت، این کار برنمیآمد. و اگر این نمیشد، این انقلاب اجتماعی به وقوع نمیپیوست؛ انقلابی که همان شعاری که در تهران روز عاشورا داده میشود، در فلان کورهدهِ یک استان دورافتاده هم مردم راهپیمائی میکنند، همان شعار را میدهند، همان حرف را میزنند، همان درخواست را میکنند. این میشود انقلاب اجتماعی؛ که نتیجهاش سقوط آنچنان حکومتی است، و تشکیل اینچنین نظامی. استقامت و استحکام و ریشهداری این نظام به گونهای است که به توفیق الهی، قرنها این نظام پابرجا خواهد بود.
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی ۱۳۹۱/۰۷/۱۹