امام روح عزت را در ملت زنده کرد
وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه میشود، مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک باروی مستحکم عمل میکند؛ نفوذ در او، محاصرهی او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود؛ انسان را از نفوذ و غلبهی دشمن محفوظ نگه میدارد. آن وقت هرچه این عزت را در لایههای عمیقتر وجود فرد و جامعه مشاهده کنیم، تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر میشود؛ کار به جائی میرسد که همچنان که انسان از نفوذ و غلبهی دشمن سیاسی و دشمن اقتصادی محفوظ میماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلی، یعنی شیطان هم محفوظ باقی میماند. آن کسانی که عزت ظاهری دارند، این عزت در دل آنها، در درون آنها، در لایههای عمیق وجود آنها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بیدفاعند، نفوذپذیرند.
ما امام را اینجور شناختیم. امام در طول حیات، چه در حوزهی علم و تدریس، چه در دوران مبارزهی دشوار، و چه در حوزهی مدیریت و حاکمیت - آن وقتی که در رأس کشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت - در همهی اینها مصداق «و توکّل علی العزیز الرّحیم» بود. برای همین بود که کارهای بزرگی که همه میگفتند نشدنی است، با طلوع امام، این کارها شدنی شد؛ همهی سدهائی که گفته میشد شکستنی نیست، با حضور امام، این سدها شکستنی شد. او علاوه بر اینکه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد. این، کار بزرگ امام بزرگوار بود؛ که من دوباره برمیگردم، دربارهی این نکته توضیح خواهم داد. ملت ما با احساس عزتی که از درسهای انقلاب و امام آموخت، توانست خود را کشف کند. ملت، خود را کشف کرد، توانائیهای خود را کشف کرد؛ و چنین شد که ما در این چند دهه، بسیاری از تحقق وعدههای الهی را با چشم خود دیدیم؛ چیزهائی را که در تاریخ میخواندیم، در کتابها میدیدم، در مقابل چشمِ خودمان مشاهده کردیم؛ غلبهی مستضعفین را بر مستکبرین، بیبنیادی قصرهای بظاهر باشکوه مستکبران و بسیاری از حوادث دیگر را در این سالها دیدیم.[1]
عزت ملی ما را به پیشرفت میرساند
وقتی ادبیات انقلابی امام را ملاحظه میکنید، میبینید تکیهی اصلی بر روی ساخت درونی ملت است؛ احیای روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با بهخودبستن، بلکه با استحکام ساخت درونی. آنچه که ما باید به آن توجه کنیم، این است که این یک کارِ مقطعی نیست؛ این یک کارِ مستمر است، یک کارِ ادامهدار است. ملت باید با عوامل رکود و ایستائی مقابله کند. عواملی وجود دارد که یک انسان پیشرو را، یک ملت پیشرو را متوقف میکند. بعضی از این عوامل در درون خود ماست؛ بعضی از این عوامل، تمهیدات دشمن است. اگر بخواهیم دچار رکود نشویم، دچار ذلت نشویم، دچار عقبگرد نشویم، دچار همان وضعیت دوزخیِ قبل از انقلاب نشویم، باید حرکتمان متوقف نشود. اینجاست که با یک مفهومی به نام «پیشرفت» روبهرو میشویم. باید دائم پیشرفت کنیم. این عزت ملی، این استحکام درونی، این ساخت مستحکم، بایستی دائم در حال جلو رفتن باشد و ما را به پیشرفت برساند. این دهه به «دههی پیشرفت و عدالت» نامگذاری شده است. عدالت هم در دل پیشرفت است. پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همهی ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست؛ اینها همه در مفهوم پیشرفت هست. البته در آن، پیشرفت مادی، پیشرفت مظاهر زندگی، پیشرفت علمی هم وجود دارد. امام با آن حرکت خود، ما را در جادهای قرار داد که باید در این جاده پیش برویم. هرگونه توقف در این جاده، ما را به عقبگرد میرساند. ملتی که از حقیقت عزت برخوردار شده است و در جادهی پیشرفت قرار گرفته است، اگر این نعمت را کفران کند، آن وقت مصداق این آیهی شریفه میشود که: «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار»؛ دنیا دوباره دوزخ خواهد شد، زندگی دوباره تلخ خواهد شد. ملتها اگر ایستادگی نکنند و پیش نروند، دوباره همان سختی و سیاهیِ دوران ذلت بر سر آنها سایهافکن خواهد شد.[2]
انگیزه بازگشت به عزت ملی در سایه اسلام
صحبت از عزت ملی است. این جنبشها و انقلابهای منطقه را که نگاه کنید، میبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبی و تونس و همچنین کشورهائی که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزی شعلهور خواهند شد، همهی اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملی و عدالت اجتماعی و آزادی، و همه در سایهی اسلام است. اینکه میگوئیم بیداری اسلامی، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهای مسلمان عدالت را میخواهند، آزادی را میخواهند، مردمسالاری را میخواهند، اعتنای به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام میبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبنای فکری هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبنای فکری بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهای منطقه عبارت است از اسلام و بیداری اسلامی. ماهیت جنبشها این است.[3]