1388/02/24
کردستان؛ خزانهای از فرهنگ ملی ایران/ یادداشتکردستان؛ خزانهای از فرهنگ ملی ایران
احمد جلالی* سخن گفتن از هویت ملی یعنی فهم این موضوع یا پاسخ به این سوال که ما کی هستیم؟ «کی بودن» ما، معنی خود را در امتداد گذشته تا امروز ما جستجو میکند. آرزوهای ما برای آینده، تنها روی پایه است که شکوفایی سالم و ماندگار خواهد داشت. کسی که میخواهد آیندهای بسازد باید اول بداند که کیست. تاریخ وجود او چیست. شناسنامه او کدام است. مجموعه میراث تمدنی و فرهنگی ما نمادهایی هستند که «کی بودن» ما را یادآوری میکنند. تنه تنومندِ درختِ وجودِ ملی ما در خاک تاریخ ریشه دوانیده است. استحکام و ایستادگی این درخت در مقابل طوفانها وسیلها و بی آبیها بستگی به عمق و گستردگی این ریشهها و آبیاری و تغذیه آنها دارد. درست است که بنا به نیازها و مقتضیات روز، میباید بر این درخت شاخهها و جوانههای نو بروید و میوههای نو به بار آورد، اما این شاخههای نو در اتصال و نتاسب با آن تنه کهن است که امکان رشد و به بار نشستن خواهند یافت. اگر این تنه کهن همچنان تناور بماند، میتوان با اراده و انتخاب، جوانههای نو بر آن پیوند زد، اما برای رویش و ثمر دهی آن نوآوریها، میباید تناسبی خانوادگی میان آن جوانه با آن تنه کهن وجود داشته باشد.
امروز نه تنها ما، که همه جهانیان اهمیت توجه به وجوه مختلف میراث فرهنگی و تمدنی خود را در یافته اند. توجه به این میراث، صرفا یک امر تزیینی و برای تفاخر به گذشته نیست، بلکه برای ساختن یک آینده سالم و پایدار ضرورت دارد. میارزد که در مجال مناسبی توضیح دهیم که چگونه فرهنگ و میراث فرهنگی، اعم از ملموس و غیر ملموس، همچون یک مولفه استراتژیک در امنیت ملی عمل میکند. اهمیت حفظ مظاهر میراث ملموس و مادی فرهنگی، به عنوان یک ثروت ملی، بخصوص در قرن بیستم مورد توجه جهانی قرار گرفت. تدوین و تصویب چند کنوانسیون بین المللی برای حفاظت از این میراث نتیجه این توجه جهانی بود. اما روی دیگر این سکه، میراث معنوی و غیرملموس ملتهاست که مجموعه آداب، سنن، زبان، آیینها و مراسم ملی و دینی، لباس، شعر، موسیقی و انواع صور هنری برآمده از تاریخ یک ملت را شامل میشود. توجه جهانی به اهمیت این میراث معنوی در حفظ حیات تاریخی ملتها بود که موجب شد در فاصله سالهای 2001 تا 2003 میلادی «کنوانسیون بین المللی حفظ میراث معنوی» در یونسکو به تصویب رسید که کشور ما هم در سال 1384 با تصویب مجلس شورای اسلامی به آن پیوست. در سال 2005 میلادی کنوانسیون بین المللی دیگری برای «حفظ تنوع فرهنگی و مظاهر هنری» به تصویب یونسکو رسید. بخصوص کشورهایی که تاریخ تلخ استعمار بر آنها گذشته است، و دست هجوم بیگانه هویت آنها را مخدوش و یا منهدم کرده است، استقبال و پیگیری جدی در تصویب این کنوانسیونها داشتند زیرا پس از غفلتهای طولانی دریافته اند که از رهگذر از دست دادن هویت فرهنگی، چه آسیبهای جدی به مبانی استقلال و منافع ملی آنها وارد آمده است. ***
مجموعه میراث معنوی، طعم ورنگ نگاه خاص یک ملت یا قوم را به زندگی و جهان با خود حمل میکند و ذائقه تاریخی آنها را در لذت بردن از حیات و نگاه به حاصل آن نشان میدهد و حافظه تاریخی آنها را در خود متجلی میکند. اینها شاخ و برگها و گلهای درخت تاریخ حیات فرهنگی ما هستند که از روی آنها این درخت را میشناسیم. در پناه همین تنه کهن و آن شاخ و برگ گسترده بوده است که در طوفان حوادث تلخ روزگار، توانسته ایم دوام بیاوریم و باز سر بلند کنیم و ایرانی بمانیم. مثلا مغولها به ایران حمله کردند. سوختند و کشتند ویران کردند. سلطه حکومتی خود را هم مستقر کردند، اما چون ملت ایران فرهنگ خود را نباخت، توانست با تکیه به آن، قوم مهاجم را در خود هضم کند، چندانکه در کمتر از صد سال دو باره سربلند کردیم. مهاجم را در فرهنگ خود فرو بردیم و ماهیتش را تغییر دادیم. او خود را در ما باخت نه ما در او. هرچند استعمار به شکل کهن آن از میان رفته است اما امروز پدیده جهانی شدن، به شکل دیگری مواریث معنوی ملتها را تهدید میکند. کانونهای قدرت اقتصادی و تکنولوژیک در جهان، با استفاده از قدرت عظیم فن آوریهای ارتباطی تلاش میکنند تا به کانونهای قدرت فرهنگی نیز تبدیل شوند. آداب، رسوم، آیینها، زبان و فرهنگ زیست ملتها در خطر یکسان سازی با فرهنگهایی قرار دارند که در صدد تحمیل خود به شیوه زندگی ملتها هستند. سنتهای قومی و ملی در محاصره این پدیده قرار گرفته اند. هر سال تعدادی از زبانهای اقوام و مردمان در گوشه و کنار جهان از میان میرود. هر زبانی یک جهان است. با از میان رفتن هر زبان، منظومهای از فرهنگ و ادبیات و شعر و هنر که در آن زبان جای گرفته است از میان میرود. بخشی از ریشههای آن درخت هویت ملی قطع میشود و معنایی از زندگی فراموش میگردد. یک پناهگاه تاریخی ویران میشود.
آثار هجوم نظامی به یک سرزمین را میشود برطرف کرد اما آثار هجوم فرهنگی به یک ملت را اگر پا بگیرد به سادگی نمیتوان از میان برد. شاید هرگز نتوان. رخنههای بیگانه در سامان دادن به این هجوم از مظاهر ساده اولیه که با زندگی روزمره ما در تماس هستند آغاز میشود. از لباس تن و سربند سر ما گرقته تا معماری خانهها و کوچه و شهر ما، چینش و رنگ سفره غذای ما، شعر ما، لالاییهایی که گوش کودکان ما را در گهوارهها پر میکند، موسیقی و ضربها و نواها و آوازها و ترانههایی که عشق و عواطف و دلبستگیها و شوقها و حسرتها و دلتنگیهای ما را منعکس میکند، تکیه گاههای زبانی و لهجهای که حس و حال ما را به تجربه حس و حال قرنهای تاریخ ما پیوند میدهد، همه و همه در معرض آسیب پدیده جهانی سازی و یکسان سازی فرهنگی قرار دارند که مظاهر فرهنگی برآمده از کانونهای قدرت اقتصادی یا نظامی آنها را نمایندگی میکنند. تنها با هوشیاری فرهنگی است که میتوان از این تهدید یک فرصت ساخت و یا لااقل از آن مصون ماند.
***
فرهنگ و مواریث معنوی فرهنگ یک ملت تاریخی و بزرگ مانند ایران، یک هویت بسیط ندارد. مولفههایی دارد که در عین گونه گون بودن، همه زیر یک چتر و زیر یک نام میتوانند جمع شوند. زیرا در زیر یک نام و یک هویت جمعی تاریخ داشته اند. آن را ساخته اند. این هویت جمعی در عین خفظ تنوع آن شناسنامه تاریخی دارد. خونی خانوادگی ایرانی در همه رگهای این شبکه گسترده فرهنگی میدویده است. همه شاخههای یک درخت تمدنی تناور هستند که سایه هرکدام بر دیگری نیز گسترده است. امپراطوری ایران کهن، همچون پهنه پرنقش و نگار یک قالی اصیل ایرانی، تلالوء خویش را از ترکیب متوازن مجموعه مواریث معنوی و فرهنگی اقوام مختلف ایرانی بدست آورده است. همه این مجموعه نام و نشان و هویت مشترک ایرانی برخود داشته اند و دارند. تاریخ ایران همواره از پاسداشت این مجموعه در کنار یکدیگر سود برده است و بر قدرت بقاء خود افزوده است. داشتن یک زبان ملی فراگیر، هیچگاه مانع آن نبوده است که زیباییها و ظرافتهایی که زبانها و لهجههای اقوام مختلف ایرانی، راه بقا و عطر افشانی خود را نپیمایند. بلکه این مجموعه، در تصویرسازیهای فرهنگی به یکدیگر یاری رسانیده اند. به عنوان مثال تصویر سازیها و مفاهیم شعر شاعران بزرگ تاریخ ادبیات فارسی، الهام بخش شاعرانی بوده است که به زبانهای محلی و قومی ایران شعر سروده اند. و ملودیها و آهنگهای موسیقی اقوام ایرانی، ظرف مناسب بیان احساس شعر کلاسیک فارسی نیز بوده اند. تنوع موسیقی مقامی ایران، که هرکدام از گوشهای از این سرزمین تاریخی برآمده، ذائقه هنری همه مردم سراسر ایران را شیرین میکند و به جهان احساسی خود میکشاند. شاهنامه فردوسی هرچند به پارسی است اما مفاهیم آن خمیرمایه بیانهای شعری به زبانهای محلی همه اقوام ایرانی بوده است. رستم فردوسی، رستم همه اقوام ایرانی است. رستم همه زبانهای محلی ایرانی نیز هست. و نواهای کردی و آذری و لری و ترکمن و بلوچ و فارس و عرب ایرانی، با احساس همه مردم ایران همراه میشود.
***
کردستان خانه یکی از اصیل ترین اقوام ایرانی است، خانه مدافعان هویت و تمامیت ایران. محبت و جوانمردی همراه با سلحشوری. خزانهای پر از گوهرهائ منحصر به فرد از فرهنگ ملی ایرانی است. غیرت کرد ایرانی در طول تاریخ نگاهبان ایران بوده است، معنویت ایرانی و عرفان اسلامی در دل کوهها و دشتهای این سرزمین روایتی خاص به وجود آورده است که مرزهای فرهنگی اصالتهای ایرانی بوده است. رنگارنگی طبیعت این خطه ایران کهن، در لباس زن و مرد کرد، در آیینهای پرتحرک، در مراسم ملی و شعر و موسیقی و تصویرهای زبانی فرزندان کرد ایران نیز متجلی شده است. همچنانکه کوههای کردستان، حفاظ تسخیر ناپذیر غرب ایران است، حفظ همه مظاهر میراث معنوی فرهنگی کردستان هم حفاظ فرهنگی غرب ایران در مقابل هرگونه طمع سلطه و هجوم فرهنگی بیگانه به پهنه فرهنگ و آییننهای کهن و بخش ارجمندی از حافظه تاریخی ایران است.
*نماینده سابق ایران در یونسکو |