![]()
1387/12/20
بازدید 87/ گزیدهی پروندههای سال 87/ "بعثت خون"بعثت خون
بررسی ویژگیهای مجالس عزاداری و تبلیغ سیدالشهدا کار امام حسین علیهالصلاة والسلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَه صلیاللَهعلیه و آله و سلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است؛ قضیه این است. همانطور که پیغمبر در آنجا، یکتنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یکتنه با یک دنیا مواجه بود. آن بزرگوار هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. امام حسین هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. حرکت نبوی و حرکت حسینی، مثل دایرهی متحدالمرکز هستند. به یک جهت متوجّهند. لذا اینجا «حسین منی و أنا من حسین» معنا پیدا میکند. این عظمت کار امام حسین است. سخنرانی در دیدار با پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت روز پاسدار 1375/9/24
منبر، رسانه بینظیر ما/ گفتوگو با حجتالاسلام ماندگاری اولین بخش تبلیغ، تعلیمات است. در تبلیغ، تعلیمات لازم داریم؛ چون تبلیغ یک علم است، علم بیان. دومین بخش تبلیغ، تمرینات است. تبلیغ علاوه بر اینکه علم است، مهارت هم هست. سومین بخش، تزئینات است؛ چون تبلیغ هنر است، تزئین هم میخواهد. سلیقهی هنرمندانهای میخواهد. بخش چهارم تبلیغ، توفیقات است... اگر وصل به خدا نباشد، باید فیلم بازی کند. یکبار به رییس صدا و سیما عرض کردم شما اخبار شصت ثانیهای گذاشتهاید، چرا منبر شصت ثانیهای نمیگذارید؟ گفتم ما میتوانیم راه بیاندازیم تا آخوندهایی بیایند که یک دقیقهای حرف بزنند. جامع هم حرف بزنند، در یک موضوع. باید به فکر چشمانداز باشیم/ حجتالاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی اگر این چشمانداز ترسیم شده که بسیار خوب و اگر نشده باید دقیقاً ترسیم شود که به کجا میخواهیم برویم و مقصد ما کجاست؟ برای ما مهم این است که ریلی درست کنیم تا قطارهای بعدی همه از روی همین ریل بروند. اگر این نسل بتواند این ریل را تدارک ببیند، امید به بقای طولانی مدت هیئت رزمندگان هست. باید انسانشناس بود/ گفتوگو با حجتالسلام علیرضا پناهیان گاهی از من میپرسیدند که شما چرا میگویید "مهدی فاطمه"؟ گفتم به دلیل اینکه محبوبیت و لطافت خاصی در وجود فاطمه زهرا(س) هست. وقتی مردم نام امام زمان(عج) را میشوند، منتظرند که حضرت بیاید و گردن آدم بدها را بزند. انگار ذهنیت شمشیری دارند. من اسم امام زمان(عج) را کنار حضرت زهرا(س) میآورم تا بدون اینکه دربارهی مهربانی حضرت توضیح بدهم، این ذهنیتِ درست، شکل بگیرد. این هنر با عشق آمیخته است/ گفتوگو با محمود کریمی صدایی که از حنجرهی خواننده درمی آید، از چندین فیلتر صوتی عبور می کند تا می شود این صدای شفاف که ما میشنویم. او با آهنگِ ساز می خواند، من با آهنگ صدای مستمع. او دستش باز است برای اینکه هر عبارتی بیاورد ولی ما از یک فضای محدود می توانیم واژه مان را انتخاب کنیم. او روی این پنج دقیقه یکسال کار کرده.، من یک شب روی این آلبوم در محرم کار کردهام. البته کار عقبه دارد؛ یعنی آهنگ هایم را ساختهام و شعرهایم را گفتهام یا گرفتهام اما برای تمرینش گاهی حتی یک شب هم وقت ندارم. این هنر است. ![]() جغرافیای سخن/ گفتوگو با حجتالاسلام انجوینژاد هر سخن جغرافیایی دارد. جغرافیای زمانی و جغرافیای مکانی. منبر سر شب با منبر صبح اول وقت، بسیار متفاوت خواهد بود. منبر بعد از مداحی با منبر قبل از مداحی خیلی فرق دارد. بعد از این زمانسنجی باید روی ادبیات کلام، شروع، اتمام و... کار کرد. حلقه چهارم/ حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد علمالهدی هر پوستهای که انقلاب میاندازد، یک عده ریزش دارند. یک زمانی در سالهای انقلاب یک عده میگفتند سران نهضت آزادی آمریکایی هستند. ما هم با این عده مقابله میکردیم تا اثبات کنیم آنها یار وفادار امام هستند. آنموقع ما مدافع آنها بودیم. چون وقتی آنها را میگذاشتیم کنار مسعود رجوی، برای ما بهتر از رجوی بودند. اما الآن حساب کنید نهضت آزادی در چه جایگاهی قرار دارند؟ برای ما بوش دوم هستند! انقلاب اینگونه پوست میاندازد و در هر مرحله یک عده ریزش میکنند. اگر انقلاب در تکامل خود یک پوست دیگر بیاندازد، یک عدهی دیگر ریزش میکنند. خط را روشن کردهاند/ حجتالاسلام و المسلمین کاظم صدیقی اگر مردم گِرد خلیفهی خدا باشند و همیشه او را به عنوان سکاندار کشتی جامعهشان بدانند، قطعاً به ساحل میرسند؛ اما اگر محوریت واحد و الهی و مورد امضای شارع مقدس نبود، قطعاً جریاناتی مثل عاشوار تکرار میشود. یعنی جبههی ایمان مورد ظلم جبههی شیطان قرار میگیرد و ظلمت، عالم را میگیرد. وحدت کلمه و هوشیاری در شناخت نقشههای شیاطین و ملازم بودن با پرچم رهبری و متعهد بودن به دستورات او چیزی است که عاشوریان را بیمه میکند. همدرد ناآشنا/ سیدمهدی شجاعی وقتی که آفتاب أبا عبدالله در مغرب قتلگاه به خون مینشیند و اولین رگههای شفق بر آسمان حیات، نقش میبندد، زینب سلامالله علیها دل آشفته و سراسیمه از خیام بیرون میزند و خود را به قتلگاه میرساند. بر پیشانی عشق، عرق وصال نشسته است و دشمن دشنهی خویش را از خون خدا پاک میکند. زینب از پشت پردهی زلال اشک، کسی را در قتلگاه میبیند که اینجایی نیست اما غریبه هم نیست، آشناست. او را گویی بارها و بارها دیده است و هیچگاه ندیده است. کیست او که اینچنین بر سر پیکر بیجان عشق بیتابی میکند. چه آشنای ناآشنایی است این همدرد، این همداغ، این همدل. ![]() |