[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان - 1396/03/17 عنوان فیش :مجسمه سردار انگلیسی در هند کلیدواژه(ها) : عملکرد استعمار انگلیس در هند, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, نظام سلطه, انگلیس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از بهاصطلاح لوازم و تبعات این نظام سلطه، این است که آن کشورهایی که ابتکار دارند، پیشرفت دارند، اعتماد به نفس دارند؛ عادات خودشان و رسوم خودشان و جهانبینی خودشان را منتقل میکنند به کشورهای زیر سلطه؛ اینها هم از آنها قبول میکنند؛ بهصورت کتاب، بهصورت تحقیقات و انواع و اقسام [دیگر] که اینها هرکدام شواهد تاریخی واضح و روشنی دارد که [اگر] اهل مطالعه باشید و اینها را دنبال کنید، کاملاً پیدا میکنید. آنوقت علاوهی بر همهی اینها، برنامهریزی برای ادامهی همین حالت. یعنی آن کشورهایی که مسلّط بودند، برنامهریزی علمی دقیقی کردند برای اینکه این حالت ادامه پیدا کند؛ یعنی ابدی بشود؛ تغییرپذیر نباشد. یک همچنین حالتی در دنیا به وجود آمد. این وضعیّت دنیا در این دو سه قرن اخیر بوده. البتّه در این میان، حوادثی اتّفاق افتاده و بعضی از کشورها توانستند خودشان را از این منجلاب نجات بدهند؛ البتّه نه بهطور کامل، لکن در بخشی؛ مثلاً فرض کنید کشور ایالات متّحدهی آمریکا که تحت سلطهی انگلیس و تحت استعمار انگلیس بود، توانست ازلحاظ سیاسی و اقتصادی، خودش را نجات بدهد امّا ازلحاظ فرهنگی، نه؛ ازلحاظ فرهنگی کاملاً تحت تأثیر و منفعلِ در مقابل اروپا بود و همانطور هم ادامه پیدا کرد و تا امروز هم ادامه پیدا کرده. یا مثلاً کشوری مثل هند، ازلحاظ سیاسی توانست خودش را نجات بدهد یا ازلحاظ اقتصادی توانست تا حدود زیادی خودش را بیرون بکشد امّا ازلحاظ فرهنگی، نه؛ ازلحاظ فرهنگی نتوانست خودش را نجات بدهد؛ که حالا چیزهایی وجود دارد. بنده در یکی از شهرهای هند، وسط میدان دیدم یک مجسّمهای است. پرسیدم این مجسّمهی چه کسی است؟ گفتند این مجسّمهی سردار انگلیسی است که بر این شهر حکومت میکرده. پناه بر خدا! چرا مجسّمهی یک ظالمی را که شما سالها مبارزه کردید و اینها را بیرون کردید، حالا اینجا نصب کردهاید؟ مجسّمهاش آنجا بود؛ شاید الان هم هست؛ در یکی از استانهای جنوبی هند. در آفریقا هم شبیه همین را من دیدم. در یکی از کشورهای آفریقایی، وسط یک جنگل خیلی توریستی -از جنگلهایی بود که ما را برای بازدید به آنجا بردند- آنجا هم دیدم یک مجسّمهای است؛ گفتم چه کسی است این؟ گفتند این کسی است که حاکم مثلاً انگلیسی بر این کشور بوده؛ اسمش هم آنجا هست، جنگل هم به اسم او است! [یعنی] ازلحاظ فرهنگی نتوانستند خودشان را نجات بدهند. این وضع دنیا است. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی - 1395/09/27 عنوان فیش : سیاستهای استعمارگران در خاورمیانه, اختلافافکنی, انگلیس کلیدواژه(ها) : سیاستهای استعمارگران در خاورمیانه, اختلافافکنی, انگلیس نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از قدیم، به سیاست انگلیسیها گفته میشد سیاستِ تفرقه بینداز و آقایی کن؛ فَرِّق تَسُد، آقایی کن به برکت تفرقه انداختن؛ آنوقتی که انگلیس قدرتی داشت، این سیاست آنها بود؛ امروز هم این سیاست را قدرتمندان امروز مادّی دنیا دارند؛ چه آمریکا، چه اخیراً باز انگلیس. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - 1392/06/26 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آن كسانی كه خودشان سلطهگرند - یعنی دولتهای جبّار، شبكههای اقتصادی مكندهی ثروتهای ملّی، ثروتهای ملّتها - با این پیام مخالفند، چون ظلم میكنند. دولتهای زیردست و فرودستی كه بر ملّتهای فقیر یا ثروتمند حكومت میكنند و تابع آن نظام سلطهی جهانی هستند، خودشان اقتداری ندارند، سلطهای ندارند، امّا تابع آنها هستند، دنبال آنها راه میافتند، مخالف این پیامند. فلان دولتی كه سیاستهای نظام سلطه را، سیاستهای فرضاً آمریكا را یا یك روزی سیاستهای انگلیس را موبهمو در كشور خود اجرا میكند، این با پیام «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» به طور طبیعی مخالف است؛ كمپانیهای بینالمللی و چند ملّیّتی و تك ملّیّتی و جمع كنندگان ثروتهای عمومی [با این] مخالفند؛ آن سیاستهایی كه در دنیا سه عنصرِ جنگ و فقر و فساد را گسترش میدهند، با این مخالفند. جنگهای دنیا در این برههی اخیر، در این دو سه قرن اخیر، غالباً تحت تأثیر نفوذ نظام سلطه بوده؛ یا خودشان با كسی جنگ داشتند یا دو گروه را به جنگ هم انداختند برای اینكه سود ببرند. فقر هم كار آنها است، بسیاری از این كشورهای فقیری كه مردم آن در فقر زندگی میكنند و از منابع طبیعی خودشان نمیتوانند بهرهبرداری كنند، گناه فقر آنها به گردن اینها است. اینها خیلی از كشورها را بر اثر سلطهی سیاسی، از موجودی دانش خودشان هم تهی كردند. این كتاب جواهر لعل نهرو - نگاهی به تاریخ جهان - را بخوانید؛ در بخشی كه دخالت و نفوذ انگلیسها در هند را بیان میكند، تصویر میكند، تشریح میكند - او آدمی است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتی كه در هند بود، علمی كه در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب كمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتی وارد هند شدند، یكی از برنامههایشان این بود كه جلو گسترش صنعت بومی را بگیرند. خب، بعد كار هند به آنجا میرسد كه دهها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دورههای بعد، فقیر و گدا و خیابانْخواب و گرسنهی به معنای واقعی داشته باشد؛ آفریقا همینجور است؛ بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین همینجورند. پس نظام سلطه علاوه بر اینكه جنگافروز است، فقرآفرین است. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - 1392/06/26 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آن كسانی كه خودشان سلطهگرند - یعنی دولتهای جبّار، شبكههای اقتصادی مكندهی ثروتهای ملّی، ثروتهای ملّتها - با این پیام مخالفند، چون ظلم میكنند. دولتهای زیردست و فرودستی كه بر ملّتهای فقیر یا ثروتمند حكومت میكنند و تابع آن نظام سلطهی جهانی هستند، خودشان اقتداری ندارند، سلطهای ندارند، امّا تابع آنها هستند، دنبال آنها راه میافتند، مخالف این پیامند. فلان دولتی كه سیاستهای نظام سلطه را، سیاستهای فرضاً آمریكا را یا یك روزی سیاستهای انگلیس را موبهمو در كشور خود اجرا میكند، این با پیام «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» به طور طبیعی مخالف است؛ كمپانیهای بینالمللی و چند ملّیّتی و تك ملّیّتی و جمع كنندگان ثروتهای عمومی [با این] مخالفند؛ آن سیاستهایی كه در دنیا سه عنصرِ جنگ و فقر و فساد را گسترش میدهند، با این مخالفند. جنگهای دنیا در این برههی اخیر، در این دو سه قرن اخیر، غالباً تحت تأثیر نفوذ نظام سلطه بوده؛ یا خودشان با كسی جنگ داشتند یا دو گروه را به جنگ هم انداختند برای اینكه سود ببرند. فقر هم كار آنها است، بسیاری از این كشورهای فقیری كه مردم آن در فقر زندگی میكنند و از منابع طبیعی خودشان نمیتوانند بهرهبرداری كنند، گناه فقر آنها به گردن اینها است. اینها خیلی از كشورها را بر اثر سلطهی سیاسی، از موجودی دانش خودشان هم تهی كردند. این كتاب جواهر لعل نهرو - نگاهی به تاریخ جهان - را بخوانید؛ در بخشی كه دخالت و نفوذ انگلیسها در هند را بیان میكند، تصویر میكند، تشریح میكند - او آدمی است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتی كه در هند بود، علمی كه در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب كمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتی وارد هند شدند، یكی از برنامههایشان این بود كه جلو گسترش صنعت بومی را بگیرند. خب، بعد كار هند به آنجا میرسد كه دهها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دورههای بعد، فقیر و گدا و خیابانْخواب و گرسنهی به معنای واقعی داشته باشد؛ آفریقا همینجور است؛ بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین همینجورند. پس نظام سلطه علاوه بر اینكه جنگافروز است، فقرآفرین است. مربوط به :بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها - 1392/05/15 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یك نكتهی دیگر هم - كه شاید نكتهی آخر باشد - این است كه ما اگر دنبال پیشرفت هستیم و پیشرفت علمی را شرط لازم پیشرفت عمومی كشور میدانیم، توجه داشته باشیم كه مراد ما از پیشرفت، پیشرفت با الگوی غربی نیست. دستور كار قطعی نظام جمهوری اسلامی، دنبال كردن الگوی پیشرفت ایرانی - اسلامی است. ما پیشرفت را به شكلی كه غرب دنبال كرد و پیش رفت، نمیخواهیم؛ پیشرفت غربی هیچ جاذبهای برای انسان آگاهِ امروز ندارد. پیشرفت كشورهای پیشرفتهی غربی نتوانست فقر را از بین ببرد، نتوانست تبعیض را از بین ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر كند، نتوانست اخلاق انسانی را مستقر كند. اولاً آن پیشرفت بر پایهی ظلم و استعمار و غارت كشورهای دیگر بنا شد. شما ببینید همین حالا یكی از آقایان راجع به حملهی پرتغال به ایران مطالبی گفتند. خب، فقط ایران نبود. در این منطقهی شرق آسیا، جاهای مختلفی پرتغالیها رفتند، هلندیها رفتند. مگر هلند چه اندازه عرض و طول جغرافیائی و تاریخی و ارزش علمی دارد؟ یا پرتغال یا اسپانیا یا انگلیس همین جور؟ تمام این قارهی عظیم آسیا را، قارهی آفریقا را اینها در مشت گرفتند و فشردند؛ اینها مراكز ثروت بود. نگاه كنید به نوشتهی نهرو در «نگاهی به تاریخ جهان»؛ او تشریح میكند پیشرفتهای علمی و فنی موجود در هند را پیش از ورود انگلیسها. بنده تا قبل از اینكه این مطلب را از نگاه آدم مطلعی مثل نهرو - كه آن روز این را نوشته بود - بخوانم، از چنین مسئلهای مطلع نبودم. یك كشوری در مسیر علمیِ معقول و صحیحی حركت میكند، بعد میآیند به كمك علم و به كمك سلاح این كشور را تصرف میكنند، بیدریغ انسانها را میكُشند، منابع ثروت او را از بین میبرند و خودشان را بر او تحمیل میكنند. ثروت را از هند بیرون میكشند، میروند در كشور خودشان سرمایهگذاری میكنند، ذخیره درست میكنند. انگلیسها آمریكا را با پولی كه از هند به دست آوردند، گرفتند. تا قبل از سالهای استقلال آمریكا كه انگلیسها بر كشور آمریكا مسلط بودند، عمدهی درآمد تجار انگلیسی از تجارتی بود كه از هند به سواحل آمریكا میكردند؛ كه بعد با مقابلهی ساكنان آمریكا - البته نه ساكنان بومی، بلكه باز هم همان مهاجرین انگلیسی و اسپانیائی و دیگران - و جنگی كه انجام گرفت و سپس استقلال آمریكا، دوران تسلط انگلیس تمام شد. بههرحال اینها پایهی تمدن خودشان را با مكیدن خون ملتها شروع كردند؛ بعد هم با پیشرفتهای گوناگون، نه ظلم را در كشورهای خودشان برطرف كردند، نه تبعیض را برطرف كردند، نه جوامع فقیر را توانستند به بینیازی برسانند؛ میبینید امروز هم وضع اقتصاد در این كشورها چه جوری است، وضع اجتماعی چه جوری است، وضع اخلاقی چه جوری است؛ این انحطاط اخلاقی، این لجنزار اخلاق جنسی در غرب. پیشرفت تمدن غربی، یك چنین پیشرفتی است با این خصوصیات؛ این را ما بههیچوجه نمیپسندیم. ما دنبال الگوی مطلوب و آرمانیِ خودمان هستیم، كه یك الگوی اسلامی و ایرانی است؛ از هدایت اسلام سرچشمه میگیرد، از نیازها و سنتهای ایرانی بهره میبرد؛ یك الگوی مستقل. البته امروز محققین و صاحبنظرانتلاشهای فراوانی هم دارند میكنند برای اینكه این الگو را تدوین كنند. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1392/04/30 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : این یك واقعیتی است كه ما ضربه خوردیم. تاریخ ورود و نفوذ دولتهای بیگانه در كشور ما از سال ۱۸۰۰ میلادی است؛ یعنی دویست و دوازده سال است كه اولین نفوذ خارجی از طریق حكومت انگلیسیِ هند اتفاق افتاد؛ جان ملكمِ انگلیسی آمد ایران - كه حالا تاریخش را كسانی كه ملاحظه كردند، میدانند - و تبعاتی كه پیش آمد. ضعف آن دولتها در مواجههی با نفوذ و تهاجم فرهنگ غربی و سیاست غربی و حكومتهای غربی، موجب انفعال كشور شد و همین طور رفته رفته ما دچار ضعف شدیم، هزیمتهائی داشتیم؛ این هم یك واقعیتی است. ما در برآورد مسائل كشور و شناخت وضعیت كنونی كشور نمیتوانیم این دوره را ندیده بگیریم. ضربههای سختی به ما زدند؛ هم نفوذ سیاسی پیدا كردند، هم نفوذ فرهنگی پیدا كردند، هم منابع ما را غارت كردند. متأسفانه هنوز كار درستی در این زمینه انجام نگرفته. محققین و مورخین ما باید بنشینند یك كار مبسوط و مشروحی را انجام دهند در مورد غارت منابع اقتصادی كشور به وسیلهی كشورهای متنفذ خارجی كه وارد اینجا شدند؛ مثل انگلیس در یك برههای، روسها در یك برههی دیگری، و دیگرانی كه در كنار اینها بودند - كه البته عمده اینها بودند - بعد هم آمریكا در نهایت كار. غارت ثروت، سلطهی سیاسی، تحقیر ملت. مربوط به :بیانات در حرم مطهر رضوی - 1392/01/01 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دولت انگلیسِ خبیث هم با ملت ایران دشمنی میكند؛ این هم یكی از دشمنان سنتی و قدیمی ملت ایران است؛ منتها دولت انگلیس نقش مكمل آمریكا را در این میدان بازی میكند. خود دولت انگلیس استقلالی ندارد كه انسان او را یك دشمن مستقلی به حساب بیاورد؛ دنبالهروِ آمریكا است. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی - 1391/07/23 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : تقلید از غرب برای كشورهائی كه این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن كشورهائی كه بظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است كه فرهنگ غرب، یك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكنندهی فرهنگهاست. هرجا غربیها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود كردند، بنیانهای اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آنجائی كه توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیسها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل كردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبهقارهی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشتجات، مكاتبات دستگاههای حكومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیتهای برجسته، با زبان فارسی انجام میگرفت. انگلیسها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع كردند، زبان انگلیسی را رائج كردند. شبهقارهی هند كه یكی از كانونهای زبان فارسی بوده، امروز در آنجا زبان فارسی غریب است؛ اما زبان انگلیسی، زبان دیوانی است؛ مكاتبات دولتی با انگلیسی است، حرف زدن غالب نخبگانشان با انگلیسی است - باید انگلیسی حرف بزنند - این تحمیل شده. در همهی كشورهائی كه انگلیسها در دوران استعمار در آنجا حضور داشتند، این اتفاق افتاده است؛ تحمیل شده است. ما زبان فارسی را بر هیچ جا تحمیل نكردیم. زبان فارسی كه در هند رائج بود، به وسیلهی خود هندیها استقبال شد؛ شخصیتهای هندی، خودشان به زبان فارسی شعر گفتند. از قرن هفتم و هشتم هجری تا همین زمان اخیرِ قبل از آمدن انگلیسها، شعرای زیادی در هند بودند كه به فارسی شعر میگفتند؛ مثل امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی - كه اهل دهلی است - و بسیاری از شعرای دیگر. اقبال لاهوری اهل لاهور است، اما شعر فارسی او معروفتر از شعر به هر زبان دیگری است. ما مثل انگلیسها كه انگلیسی را در هند رائج كردند، زبان فارسی را رائج نكردیم؛ فارسی با میل مردم، با رفتوآمد شاعران و عارفان و عالمان و اینها به طور طبیعی رائج شد؛ اما انگلیسها آمدند مردم را مجبور كردند كه باید فارسی حرف نزنند؛ برای فارسی حرف زدن و فارسی نوشتن، مجازات معین كردند. فرانسویها هم در كشورهائی كه تحت استعمار آنها بود، زبان فرانسه را اجباری كردند. یك وقتی یكی از رؤسای كشورهای آفریقای شمالی - كه سالها فرانسویها بر آنجا سلطه داشتند - زمان ریاست جمهوری با بنده ملاقات داشت. او با من عربی حرف میزد؛ بعد میخواست یك جملهای را بگوید، واژهی عربیِ آن جمله یادش نیامد، بلد نبود. معاونش یا وزیرش همراهش بود، به فرانسه به او گفت كه این جمله به عربی چه میشود؟ او هم گفت كه بله، این جمله به عربی میشود این. یعنی یك عرب نمیتوانست مقصود خودش را با عربی ادا كند، مجبور بود با فرانسه از رفیقش بپرسد، او هم بگوید كه این است! یعنی اینقدر اینها از زبان اصلیِ خودشان دور مانده بودند. این مسئله را سالها بر اینها تحمیل كردند. پرتغالیها هم همین جور، هلندیها هم همین جور، اسپانیائیها هم همین جور؛ هر جا رفتند، زبان خودشان را تحمیل كردند؛ این میشود فرهنگ مهاجم. بنابراین فرهنگ غرب، مهاجم است. غربیها آنجائی كه توانستند، بنیانهای فرهنگی و اعتقادی را از بین بردند. در مثل كشور ما كه استعمارِ مستقیم وجود نداشت و به بركت مجاهدت یك عده از بزرگان، انگلیسها نتوانستند به طور مستقیم وارد شوند، افرادی را عامل خودشان كردند. اگر قرارداد 1299، یعنی 1919 میلادی - كه معروف به قرارداد وثوقالدوله است - در ایران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضی از آزادیخواهانِ دیگر مواجه نمیشد و این قرارداد عملیاتی میشد، استعمار ایران حتمی بود - مثل هند - مردانی نگذاشتند این اتفاق بیفتد. اما آنها به وسیلهی عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوی و تقویت او و گذاشتن روشنفكران وابستهی به غرب در كنار او - كه باز لازم نیست من اسم بیاورم، دوست ندارم اسم بیاورم - فرهنگ خودشان را بر ما تحمیل كردند. بعضی از وزرا و نخبگان سیاسی دستگاه پهلوی كه جنبهی فرهنگی داشتند، اینها عامل غرب بودند برای دگرگون كردن فرهنگ كشورمان؛ و هرچه توانستند، كردند؛ یك مقولهاش مسئلهی كشف حجاب بود، یك مقولهاش فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از كشور بود، و مقولات فراوان دیگری كه در دوران رضاخان پهلوی دنبال میشد. فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است؛ هرجا وارد شود، هویتزدائی میكند؛ هویت ملتها را از بین میبرد. فرهنگ غربی، ذهنها را، فكرها را مادی میكند، مادی پرورش میدهد؛ هدف زندگی میشود پول و ثروت؛ آرمانهای بلند، آرمانهای معنوی و تعالی روحی از ذهنها زدوده میشود. خصوصیت فرهنگ غربی این است. یكی از خصوصیات فرهنگ غربی، عادیسازی گناه است؛ گناههای جنسی را عادی میكنند. امروز این وضعیت در خود غرب به فضاحت كشیده شده؛ اول در انگلیس، بعد هم در بعضی از كشورهای دیگر و آمریكا. این گناه بزرگِ همجنسبازی شده یك ارزش! به فلان سیاستمدار اعتراض میكنند كه چرا او با همجنسبازی مخالف است، یا با همجنسبازها مخالف است! ببینید انحطاط اخلاقی به كجا میرسد. این، فرهنگ غربی است. همچنین فروپاشی خانواده، گسترش مشروبات الكلی، گسترش مواد مخدر. من سالها پیش - در دههی 30 و 40 - در منطقهی جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فكر و پیرمردهائی را دیدم كه یادشان بود كه انگلیسها چگونه تریاك را با شیوههای مخصوصی در بین مردم رائج میكردند؛ والّا مردم تریاك كشیدن بلد نبودند؛ این چیزها وجود نداشت. این افراد یادشان بود، سراغ میدادند و خصوصیاتش را میگفتند. با همین روشها بود كه مواد مخدر بتدریج در داخل كشور توسعه پیدا كرد. فرهنگ غربی اینجوری است. مربوط به :بیانات در اجتماع مردم بجنورد - 1391/07/19 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مردم ما از خیلی از كشورهای اروپائی خاطرهی بدی ندارند. ما از فرانسه، از ایتالیا، از اسپانیا خاطرهی بدی نداریم. بله، از انگلیس خیلی خاطرهی بد داریم؛ انگلیس را میگوئیم «انگلیس خبیث»؛ لیكن كشورهای دیگر اروپائی نه. با این كاری كه اینها دارند میكنند - همراهی با آمریكا - كه به نظر ما كاملاً غیرخردمندانه است، دشمنی ملت ایران را به خود جلب میكنند؛ خودشان را در چشم ملت ایران منفور میكنند. مربوط به :بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1391/03/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امروز آمریكائیها از تجربهی انگلیسیها دارند استفاده میكنند در ایجاد اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی. انگلیسها متخصص دشمنی انداختن بین گروههایند - از جمله بین شیعه و سنی در دنیای اسلام - از چند صد سال قبل آنها اینكاره بودند. آمریكائیها دارند از تجربهی آنها استفاده میكنند. مسئلهی فلسطین پیش میآید، مسئلهی مصر پیش میآید؛ بمجردی كه در مقابل حركت مردم قرار میگیرند، به یك جوری، با یك ترفندی، با یك خدعهای، فوراً مسئلهی مذهبی را مطرح میكنند. همه باید بیدار باشند؛ سنی بیدار باشد، شیعه بیدار باشد، عالم مذهبی بیدار باشد، نخبهی دانشگاهی بیدار باشد، آحاد مردم بیدار باشند؛ بفهمند چه كار میكنند، بفهمند توطئهی دشمن را و نقشهی دشمن را؛ به نقشهی دشمن كمك نكنند. این كاری است كه امروز آنها دارند انجام میدهند. مربوط به :بیانات در دیدار دانشمندان هستهای - 1390/12/03 عنوان فیش : انگلیس, استعمار, استثمار کلیدواژه(ها) : انگلیس, استعمار, استثمار نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انگلیسها که جزو پیشروان انقلاب صنعتی بودند، از این امکانِ خودشان برای راه افتادن در اطراف دنیا و به زنجیر کشیدن ملتها استفاده کردند . مربوط به :بیانات در دیدار دانشمندان هستهای - 1390/12/03 عنوان فیش :استعمار شبهقاره توسط انگلستان با سوء استفاده از قدرت علمی کلیدواژه(ها) : انگلیس, انحصار علمی, تاریخ انقلاب صنعتی و دوران صنعتی شدن غرب, عملکرد استعمار انگلیس در هند, عملکرد استعمار انگلیس در هند, عملکرد استعمار انگلیس در هند, عملکرد استعمارگران, عملکرد استعمارگران در آسیا, تاریخ آسیا و آفریقا, سوءاستفاده غرب از علم, تاریخ استعمار و عملکرد استعمارگران, دستاوردهای انقلاب اسلامی, دستاوردهای جمهوری اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, دستاوردهای ملت ایران, دستاوردهای جمهوری اسلامی, استقلال علمی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از بزرگترین جنایتهائی که به بشریت شد، این بود که در انقلاب صنعتی در دنیا در این دو سه قرن، علم وسیلهای شد برای زورگوئی. انگلیسها که جزو پیشروان انقلاب صنعتی بودند، از این امکانِ خودشان استفاده کردند برای راه افتادن در اطراف دنیا و به زنجیر کشیدن ملتها. شما میدانید در دوران حاکمیت انگلیسها در شبهقاره، در این صحنهی بزرگ و ثروتمند چه گذشت؟ فقط هم شبهقاره نبوده؛ تمام منطقهی شرق آسیا سالهای متمادی - بیش از یک قرن - زیر چکمهی اینها بوده و با ابزار علم که اینها داشتند، بر مردم مسلط شدند؛ مردم به جان آمدند، چه انسانهائی نابود شدند، چه آرزوهائی نابود شد، چه ملتهائی عقب افتادند، چه کشورهائی خراب شدند. اینها از ابزار علم یک چنین استفادهای کردند. این بزرگترین خیانت به علم است؛ همچنان که بزرگترین خیانت به بشریت است. اینها میخواهند این انحصار شکسته نشود. هر ملتی که بتواند با استقلال - نه زیر بلیط آنها و با مجوز آنها و در اختیار آنها و در مشت آنها - روی پای خود بایستد، یک ضربه به این انحصار زده؛ و این کار امروز خوشبختانه در ایران راه افتاده. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1390/11/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من برای شما یك مثال بزنم. دولت فرانسه در دوران ژنرال دوگل كه رئیس جمهور فرانسه بود، اجازه نداد كه انگلیس وارد اتحادیهی اروپا بشود. چرا؟ گفتند انگلیس وابستهی به آمریكاست؛ نوع ارتباطات انگلیس و آمریكا، اتحادیهی اروپا را از استقلال میاندازد. دوگل نگذاشت كه انگلیس وارد اتحادیهی اروپا شود، به خاطر ارتباط و اتصال و وابستگی به آمریكا. این مربوط به آن روز فرانسه است. این آقائی كه امروز در فرانسه سر كار است، حرفهای آمریكا را رله میكند؛ همان حرفهائی را كه آنها میخواهند، آنچه كه در دل آنهاست، تكرار میكند؛ شده تابع محض! خب، این ضعف است. كار اروپا به اینجا رسیده است. این فرانسه است؛ كشورهای دیگر اروپائی هم به طریق اولی همین طورند. این ضعف این دستگاههاست. مربوط به :بیانات در کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین - 1390/07/09 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بیش از شش دهه از فاجعهی غصب فلسطین میگذرد. عوامل اصلی این فاجعهی خونین، همه شناختهشدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنهاست، كه سیاست و سلاح و نیروی نظامی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی آن و سپس دیگر دولتهای مستكبر غربی و شرقی، در خدمت این ظلم بزرگ به كار افتاد. مربوط به :بیانات در دیدار فعالان بخشهای اقتصادی کشور - 1390/05/26 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از سال 1800 انگلیسها اولْبار در دستگاه سیاسی كشور ما وارد شدند و دخالت كردند و نفوذ كردند و یارگیری كردند و همراه آنها یا قریب به آنها، بعضی از كشورهای دیگر اروپائی هم در این مدت همین كار را كردند. سال 1800 كه اولین سفیر انگلیس وارد كشور شد - كه از هند هم آمد؛ یعنی آن وقتی بود كه حكومت هند در اختیار انگلیسها بود و نایبالسلطنه در آنجا بود - از همان بوشهر كه از كشتی پیاده شد، شروع كرد به رشوه دادن و خریدن افراد، و راحت توانست افراد را خریداری كند. این همه شاهزاده و امیر و اسمهای دهنپركن، همه در مقابل هدایای این آقا خاضع و تسلیم شدند! روند تطاول دشمنان در این كشور، از آن زمان شروع شد. این خاك نرم و خاكریز بیبنیاد ملیِ آن روز اجازه داد دشمن نفوذ كند، و نفوذ كردند. ما نمیخواهیم دیگر این ادامه پیدا كند. انقلاب یك سد پولادینی در مقابل اینها درست كرده. ما میخواهیم این سد را مستحكمتر كنیم. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی - 1389/11/15 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : قبل از انقلاب، كشور از لحاظ سیاسی وابسته بود؛ یعنی حكومت، چه خود محمدرضا، چه دستگاههای گوناگون، مطیع آمریكا بودند؛ منتظر اشارهی آمریكا بودند. باز شواهد فراوان است. آدمی پا میشود از اینجا میرود آمریكا - دكتر امینی - برای اینكه آمریكائیها را قانع كند كه بشود نخستوزیر در ایران. آمد، شد نخستوزیر! بعد از یكی دو سال، شاه كه با او مخالف بود، بلند شد رفت آمریكا، آمریكائیها را قانع كرد كه او را از نخستوزیری عزل كند. آمد او را از نخستوزیری عزل كرد! این، وضع مملكت ما بود. برای انتخاب نخستوزیر، شاه مملكت، رئیس كشور محتاج موافقت و رضایت آمریكا بود! در بسیاری از مسائل، شاه سفیر آمریكا و سفیر انگلیس را به كاخ خود دعوت میكرد تا تصمیمی را كه میخواهد بگیرد، با آنها در میان بگذارد! اگر آنها مخالف بودند، تصمیم عملی نمیشد. وابستگی سیاسی یعنی این. مطیع آمریكا بودند؛ قبل از دورهی آمریكا هم مطیع انگلیس. رضاخان را انگلیسیها خودشان آوردند سركار؛ وقتی دیدند دیگر به دردشان نمیخورد، خودشان از حكومت عزلش كردند، از كشور بیرونش كردند، پسرش را آوردند سر كار. این قبل از انقلاب بود. مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان - 1389/07/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : تحرك فكری، كه مقدمهی تحرك علمی بود - كه از قرن شانزدهم میلادی در ایتالیا و در انگلیس و در جاهای دیگر شروع شد، چه آن وقتی كه انقلاب صنعتی در قرن هجدهم ابتدا در انگلیس به وجود آمد؛ ایجاد كارخانجات بزرگ و ماشینهای عظیم كه بتدریج در طول چند ده سال این اتفاق افتاد، بعد تولید ثروت از این راه - حالا آنچه كه در خود آنجاها شد، چه حقوقی پایمال شد، چه فقرائی از بین رفتند، طبقهای كه بر اثر این ماشینهای بزرگ به وجود آمد، چه ظلمهائی به مردم كردند، آنها بماند - بعد بتدریج گسترش این علم و فناوری در دیگر كشورهای اروپائی، به قیمت نابودی آزادی بسیاری از ملتها، تهدید هویت بسیاری از ملتها و وارد آمدن یك ظلم عظیم، همراه با سبعیت بر بسیاری از كشورها و ملتها تمام شد. آنها احساس كردند مواد اولیه لازم دارند، احساس كردند بازار فروش لازم دارند؛ این هم در كشورهای دیگر بود؛ لذا از این دانش استفاده كردند و در مقابل شمشیر و نیزه، توپخانه تولید كردند؛ بعد هم انگلیسیها و هلندیها و پرتغالیها و فرانسویها و بعضی دیگر از كشورهای اروپائی راه افتادند رفتند به اطراف دنیا، آنقدر با ابزار علم و فناوری در دنیا فاجعهآفرینی كردند كه اگر اینها را جمع كنند، یك دائرةالمعارف عظیم خواهد شد با دهها مجلد و گریهآور. ...(3) فقط آمریكا هم نیست؛ آمریكا بعد ملحق شده. شما ملاحظه كنید اینها در هند چه كردند، در چین چه كردند. در قرن نوزدهم، انگلیسیها در هند فجایعی آفریدند كه من یقین دارم - شما جوانها كمتر هم به تاریخ و به این چیزها اهمیت میدهید - یكهزارمِ آنچه را كه اتفاق افتاده، شما در تبلیغات و در حرفها نشنیدهاید. مربوط به :بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان - 1388/02/27 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در جوامع غربی - تقریباً به طور عموم - از راه استعمار آمده است. ثروتی كه انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم بدست آورد و توانست به وسیلهی آن ثروت و پول نقد و طلای نقد، سیاست خودش را بر كل اروپا و مناطق دیگر سیطره بدهد، بخاطر پولی بود كه انگلیسیها از استعمار كشورهای شرقی و عمدتاً شبه قارهی هند بدست آورده بودند؛ شبه قارهی هند و كشور سیام سابق و بقیهی كشورهای آن منطقه را غارت كردند! شما به تاریخ مراجعه كنید، مطالعه كنید؛ واقعاً در یكی دو كلمه نمیشود گفت كه اینها با هند چه كردند؛ انگلیسیها ثروت هند را و ثروت آن منطقه را - كه منطقهی بسیار پرثروتی بود - مثل یك انار آبلمبوئی فشردند و همه رفت توی خزانهی دولت انگلیس و كشور انگیس تبدیل شد به یك ثروتمند! دیگر سؤال نمیشود این ثروت از كجا آمد. این ثروت احترام دارد! خب پیشرفت در این كشور یك معنا پیدا میكند؛ اما در كشوری كه استعمار را حرام میداند، استثمار را گناه میداند، غارت را ممنوع میداند، غصب را حرام میداند، تجاوز به حقوق دیگران و گرفتن مال دیگران را ممنوع میداند، پیشرفت یك معنای دیگری پیدا خواهد كرد. بنابراین مبانی معرفتی، مبانی اخلاقی و تفكرات اصولی و فلسفی، در تعریف پیشرفت در یك كشور تعیین كننده است. مربوط به :بیانات در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادی سنندج - 1388/02/22 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : استعمارگران از قرنهای شانزده و هفده كه وارد سرزمینهای شرق - از جمله سرزمینهای اسلامی - شدند، برای اینكه بتوانند كاملاً كمند اسارت را به دست و پای این ملتها ببندند و آنها را اسیر خود بكنند، شروع كردند آنها را نسبت به گذشتهی خود، نسبت به داشتههای خود، نسبت به مذهب خود، نسبت به آداب خود و نسبت به لباس خود بدبین كردن. اینها عبرتآموز است؛ كار به جائی رسید كه در زمان اوائل مشروطیت در این كشور، یك روشنفكر گفت: ایرانی باید از سر تا به پا فرنگی بشود! یعنی دینش را، اخلاقش را، لباسش را، خطش را، گذشتهاش را و مفاخرش را كنار بگذارد و فراموش بكند، اما فرهنگ غربی، آداب غربی، رسوم غربی، تفكر غربی و روش و منش غربی را بپذیرد! اینجور اعلان كردند. این فریاد مذلتبار را در كشور ما آن كسانی كه به دین پشت كرده بودند، سر دادند. معلوم است؛ وقتی یك كشوری همه چیز خود را از دست داد و از درون تهی شد، استعمار انگلیس براحتی میتواند بر همه چیز او - نفت او، ارتش او، دارائی او، دستگاه سیاسی او - تسلط پیدا كند؛ كار در دوران پهلوی به جائی رسیده بود كه شاه خائن برای اینكه فلان كس را بعنوان نخستوزیر معین بكند، مجبور بود با سفیر انگلیس - و بعدها با سفیر آمریكا - در میان بگذارد و در واقع از او استجازه كند و اجازه بگیرد. این تاریخ دردبار گذشتهی ماست. این ضد عزت ملی است. حكومتهای دیكتاتوری وابسته و فاسد، ملت ایران را از اریكهی عزت فرود آوردند؛ نه علم او را توسعه دادند، نه دنیای او را درست كردند، بلكه آخرتش را هم از او گرفتند و لباس اسارت بر او پوشاندند. انقلاب اسلامی در مقابل یك چنین وضعیتی قیام كرد. در مقابل یك چنین مصیبت بزرگی انقلاب اسلامی و امام بزرگوار ایستاد و ملت ایران خون خود را در این راه نثار كرد و به پیروزی رسید. وقتی یك چنین روحیهای در میان مردمی حاكم شد، دستگاه سیاسی آن كشور و آن ملت هم به طور طبیعی نوكرمآب میشود: در مقابل مردم خود مثل سگ درنده و گرگ خونخوار، اما در مقابل دشمنان مثل برهی رام؛ «اسد علیّ و فی الحروب نعامة». همان رضاخانی كه بخصوص در نیمهی دوم سلطنتش آنجور با مردم خود با خشونت رفتار كرده بود - كه مردم جرئت نفس كشیدن نداشتند؛ توی خانههای خودشان پدر به فرزند و فرزند به پدر اعتماد نمیكرد - در مقابل یك پیغام سادهی انگلیسیها كه گفتند «باید از سلطنت كناره بگیری»، مثل موشِ مرده از سلطنت كناره گرفت و از كشور خارج شد! همین طور محمد رضای پهلوی؛ محمد رضای پهلوی در سالهای دههی چهل و دههی پنجاه شدیدترین فشارها را بر این ملت و بر مبارزان و بر آزادیخواهان - خشن؛ بدون اندك ملاحظهای از مردم - وارد كرد؛ اما همین آدم در مقابل سفیر آمریكا و سفیر انگلیس خشوع و خضوع میكرد و از آنها حرف میشنفت! ناراحت هم بود، اما مجبور بود. این حكومت یك ملتی است كه از عزت ملی محروم است. مربوط به :بیانات در دیدار نخبگان جوان دانشگاهی - 1387/06/05 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اما یك نكتهی مهمی است كه از زمانی كه غربیها جلو افتادند، از این برتریِ علمی، برای مقاصد سیاسی و اقتصادیِ سلطهگرانه استفاده كردند؛ استعمار به وجود آمد. استعمار قبلاً وجود نداشت. معنای استعمار این است كه یك كشوری با هزارها كیلومتر فاصله، دستاندازی كند به یك كشوری كه منبع ثروت است - مثلاً شبه قارهی هند - و آنجا را به قدرت شمشیر و به قدرت سلاح پیشرفته، در اختیار خودش بگیرد. خب میدانید، انگلیس هم محاط به دریاست. انگلیسیها چون در كار كشتیرانی و دریانوردی یك مهارتی پیدا كرده بودند؛ این دریانوردی را توسعه دادند، خطرپذیری كردند، ریسكپذیری كردند، آمدند هندوستان را پیدا كردند و بر آن تسلط پیدا كردند؛ اینجا از برتری علمیِ خودشان استفادهی سیاسی كردند! كاری كه تا آن زمان هیچ كدام از كشورهای گوناگونی كه دارای برتری علمی بودند، نكرده بودند. هم انگلیسیها، هم بلژیكیها، هم هلندیها، اینهائی كه طرف منطقهی شرق و منطقهی شبه قارهی هند رفتند و اولبار استعمار را راه انداختند، و هم آن كسانی كه بعد رفتند آفریقا را گرفتند - گروهی از كشورهای اروپائی مثل پرتغال - اینها از قدرت پیشرفتِ علمی و توانائی علمیشان، استفادهی سیاسی كردند؛ یعنی استعمار را به وجود آوردند. وقتی استعمار به وجود آمد، سرنوشت آن ملت استعمارزده در دست آن ملت استعمارگر قرار گرفت؛ از این استفاده كردند برای اینكه آنها را در جهالت نگه دارند و تا آنجائی كه البته میتوانستند، مسابقهی علمی را متوقف كردند! مربوط به :بیانات در دیدار مردم کازرون - 1387/02/16 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شما ببینید آن روزی كه راهآهن به این كشور آمد، آنچه كه در وهلهی اول به ذهن هر كسی میرسید، این بود كه مركز كشور را از راه این استانهای مركزی - یعنی اصفهان و فارس - به خلیج فارس متصل كنند؛ این طبیعیترین كاری بود كه در این كشور ممكن بود انجام بگیرد. اینها این كار را نكردند. آن نویسندهی سیاسی انگلیسی كه خودش سیاستمدار است - وابستهی به همان دستگاه استعماری خائنِ به منافع این كشور - در كتابی كه نوشته - كه ترجمه شده به فارسی - به نام «ایران و قضیهی ایران»، اعتراف میكند كه راهآهن ایران باید از تهران میآمد، از مركز كشور - از استان اصفهان، از استان فارس - عبور میكرد، میرفت تا میرسید به خلیج فارس؛ اما این كار انجام نگرفت. راهآهن ایران را در دوران طاغوت، در دوران رضاخان، با محاسبهی منافع قدرتهائی كه دشمنان بزرگ این كشور محسوب میشدند - یعنی انگلیس و روسِ آن روز - كشیدند، اسمش را هم گذاشتند راهآهن سراسری! دروغ محض؛ كدام سراسری؟ برای اینكه جبههی آن روزِ متفقِ جنگ - یعنی انگلیس و روس - بتوانند در دو طرف كشور ما سلاح و مهمات منتقل كنند، از نفت كشور بتوانند استفاده كنند، آمدند از بخشی از خلیج فارس، آن هم با یك فاصلهای، راهآهنی كشیدند به تهران؛ از آنجا هم به بخشی از دریای خزر، برای اینكه قشون روس و قشون انگلیس بتوانند به همدیگر متصل شوند و سلاح و تجهیزات و امكانات منتقل كنند و نفت ایران را بردارند ببرند هرجائی كه میخواهند، مصرف كنند. یعنی سیاست حاكم بر یك عمل عمرانی در كشور كه عبارت است از ساخت خط آهن اینقدر تحت تأثیر سیاستهای استعماری و نفوذ بیگانگان در كشور انجام میگرفت. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاههای استان یزد - 1386/10/13 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : غربیها، اروپائیها یكی از شیرینكارترین كارهایشان كه به نفع خودشان تمام شد، این بود كه آمدند نخبگان كشورهای دیگر را در مشت گرفتند، افكار خودشان را به اینها تلقین كردند؛ بعد اینها را رها كردند توی كشورهای خودشان، گفتند بروید. كشورهای غربی - یعنی انگلیس، فرانسه و بقیهی كشورها - به جای اینكه پول خرج كنند تا افكار سیاسی خودشان را در آن كشورها پیاده كنند، تربیتشدههای آنها رفتند بدون مزد و منت، كارهای آنها را برایشان انجام دادند. جزو بلاهای كشورهای عقبمانده و توسعه نیافته، یكی این بود. هنوز هم دنبالههایشان هستند و دارند كار خودشان را میكنند. انگلیسیها هم همین طور بودند. انگلیسیها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانهشان مركز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ كسانی كه حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یكی از كارهایشان این است. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد - 1386/02/25 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : استعمار ملتها - كه لكهی ننگ تاریخ بشر در یكی دو قرن اخیر هست - به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیسها، هلندیها، پرتغالیها، فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریكای لاتین رفتند بومیها را قتل عام كردند، سرزمینها را تصرف كردند، دزدی كردند، خیانت كردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار. در دورهی بعد هم كه نواستعمار پدید آمد، باز هم همین بود. این همه تجاوز، این همه جنگافروزی، این همه كودتا كه به وسیلهی سرویسهای امنیتی كشورهای غربی - چه امریكا، چه انگلیس و چه غیر اینها - انجام گرفته، همه زیر پرچم تجددخواهی و پیشرفت و تحول و توسعه انجام گرفته. مربوط به :بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هماندیشی علمای اهل تسنن و تشیع - 1385/10/25 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من میخواهم این را بگویم: در این كار، انگلیسیها از بقیهی دشمنان استعماری، متبحرترند؛ در ایران، تركیه و كشورهای عربی، و در شبهقارهی هند، اینها سالها زندگی كردهاند، و با رموز كار آشنا هستند كه چگونه میشود سنی را علیه شیعه تحریك كرد و چگونه میشود شیعه را علیه سنی تحریك كرد؛ اینها خوب بلدند. و كردهاند. از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این حركت استعماری شدت گرفت؛ ما این را شاهد بودیم، از اول انقلاب نشانههایش را میدیدیم و هشدار میدادیم؛ و این روزهای اخیر، یا سالهای اخیر به خاطر اینكه جمهوری اسلامی توانست یك هدف بزرگی را به دست آورد و به یك قلهی بزرگی برسد و آن قله عبارت بود از «بیداری دنیای اسلام»، انگیزه و داعی اختلافافكنان و جبههی استكبار برای ایجاد اختلاف، شدیدتر و قویتر شد. لذا همهكاری میكنند. امروز در عراق، میخواهند شیعه و سنی را به جان هم بیندازند؛ در پاكستان، این كار را میخواهند بكنند؛ در افغانستان این كار را اگر بتوانند، میكنند؛ در اینجا اگر بتوانند، میكنند. هر جا بتوانند، میكنند؛ ما اطلاع پیدا كردیم حتّی ایادی آنها به لبنان رفتند برای اینكه بتوانند بین شیعه و سنی اختلاف بیندازند؛ مشغول تلاشند. مربوط به :بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان - 1385/08/18 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : انگلیسیها با زرنگی زبان خودشان را زبان علم و زبان بین المللی كرده اند و هر چه شما می خواهید یاد بگیرید و هر چه می خواهید بخوانید، مجبورید زبان آنها را یاد بگیرید. شما كاری كنید كه در پنجاه سال آینده، همین نیاز به زبان فارسی شما باشد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی - 1385/03/29 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دریای مدیترانه، محل استقرار دولتهای استعمارگر است و اقیانوس هند، منطقهی مستعمرات؛ و خاور میانه بین این دو منطقهی حساس قرار گرفته، كه نمیتوانستند نسبت به آن بیتفاوت باشند. فشارهای انگلیس روی ایران و نفوذش در قرن نوزدهم، برای حفاظت از هند - كه آن روز جزوِ دولت بریتانیا بود - انجام گرفت و ما آن روز قربانی هند شدیم؛ و این نسبت به همهی خاور میانه تعمیم دارد. مربوط به :بیانات در دیدار شورای مرکزی و کمیتههای علمی همایش صدمین سالگرد مشروطیت - 1385/02/09 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : این حركت انگلیسی كه فعال مایشاء در قضیهی مشروطیت و مابعد مشروطیت بودند، در چه دورهای از تاریخ غرب و تاریخ انگلیس واقع میشود؟ از وقتی كه غربیها و اروپاییها در اوج نشاط تمدن و پیشرفت علمی و سیاسیاند؛ یعنی یك حركت پُرنشاط امیدوارِ مهاجمی به همهی دنیا دارند، كه شما ببینید دوران استعمار در اینجا به اوج رسیده؛ یعنی همهجا، در واقع همه جای مناطق زرخیزِ عالم، تحت استعمار است و یكی از جاهایی كه باید تحت استعمار قرار بگیرد، این منطقهی نفتخیز است. در آن زمان، نقش نفت تازه بهمرور داشت برای غربیها واضح میشد و شاید در آن روز مهمتر از نفت برای آنها مسألهی ایجاد یك حائلی برای هندوستان بود؛ چون هندوستان برای انگلیسها خیلی مهم بود و مناطق ایران و عراق حائلی بودند كه نگذارند روستزاری به هندوستان دست پیدا كند. بنابراین، ایران یكی از آماجها و اهداف حتمی انگلیسها بود. در آن چهارده سال اینها چه كار كردند؟ اول، فرصتطلبی كردند و تا این حركت عدالتخواهی مشروطیت را در ایران بهوسیلهی عواملشان از نزدیك حس كردند، خیلی ماهرانه روی این حركت دست گذاشتند و آن را در اختیار گرفتند. جزو اولین كارهایی هم كه كردند، این بود كه اركان اصلیِ جنبهی دیگرِ این حركت را كه جنبهی دینی و ملی باشد، از صحنه حذف كردند، بعد هم با استفاده از هرج و مرجی كه در ایران به وجود آمد - میتوان احتمال داد كه خیلی از این موارد هرج و مرج (حوادث آذربایجان، حوادث شمال غربی كشور و مسألهی ارومیه) با تحریك خود اینها بوده، كه قرائنی هم دارد. اتفاقاً «كسروی» حوادث شمال غربی كشور را خیلی خوب تشریح میكند و انسان میبیند چه اتفاقی آنجا افتاده - زمینه را برای یك حكومت استبدادی مطلق، یعنی همان چیزی كه مشروطه ضد او آمده بود، فراهم كردند و بعد هم در 1299 این مستبد را آوردند سر كار؛ یعنی چهارده سال طول میكشد تا جامعهی استبدادیای را كه بهوسیلهی نهضت ملی و اسلامی مردم داشت مضمحل میشد، با مقدماتی كه خودشان انجام دادند، به یك جامعهی استبدادیِ غیر قابل اضمحلال تبدیل كنند. در این اثنا، جنگ جهانی اول هم اتفاق میافتد كه با پیروزیِ جبههای كه انگلیسها در آن هستند، به انگلیسها یك قدرت جدیدی میدهد و اینها میتوانند آزادانه هر كاری بكنند. میدانید كه اینها در همین سالها عراق را هم فتح كردند؛ یعنی مابین سالهای 1914 و 1920؛ در واقع 1333 قمری تا 1338 قمری. اینها دربارهی عراق یك سلسله اقداماتی را شروع كردند كه انسان میفهمد كه این اقدامات، اولاً با پشتگرمی اینها به پیروزی در جنگ بوده، ثانیاً به دلیل تسلط بر ایران بوده است. اینها در 1920 توانستند عراق را قبضه كنند كه «ثورةالعشرینِ» - انقلاب 1920 - عراقیها كاملاً سركوب شد و اینها حكومت را به وجود آوردند. در همان سال - یعنی تقریباً در یك سال؛ حالا شاید از لحاظ ماههای میلادی یك مقداری اینور و آنور باشد - رضاخان سر كار آمده؛ در 1299 و در 1920 یا 21، ملك فیصل اول در عراق سركار آمده است و پادشاهی، كاملاً در مشت انگلیسها بود و به وسیلهی خودِ آنها در آنجا به وجود آمده؛ یعنی یك حركت كاملاً حسابشدهی دقیقِ خوبی را انگلیسها انجام دادند. من البته نمیخواهم از اهمیت مشروطه - كه آقایان فرمودید - در تاریخ كشورمان، كه درست است، صرفنظر كنم؛ این چیز خیلی مهمی است و قابل انكار نیست؛ مثل خیلی از كارهایی كه دشمنان یك ملتی كردهاند، اما آن كار بهمرور تبدیل شده به چیزی كه به نفع آن ملت است. حالا مشروطه را كه خود ملت ما شروع كرد، او استفاده كرد! اما مثلاً فرض كنید كه حزب كنگرهی هند را انگلیسها به وجود آوردند، ولی استقلال هند بهوسیلهی حزب كنگره انجام گرفت! یعنی خود این بهمرور زمان تبدیل شد به پایگاهی علیه انگلیسها. این، ممكن است و ایرادی ندارد. ..... نكتهی آخر هم اینكه معیار این عدالت، قوانین اسلامی بود؛ یعنی عدالت اسلامی میخواستند؛ در این هیچ تردیدی نیست و این را بارها و بارها گفته بودند. آنچه كه مورد درخواست مردم بود این بود، كه متنش هم مواد اسلامی و احكام اسلامی و قوانین اسلامی است. انگلیسها همانطور كه شما فرمول واقع شدهی خارجیاش را بهروشنی میدانید، آمدند بر این موج فرصتطلبانه مسلط شدند و این را گرفتند و از شاه عبدالعظیم هدایتش كردند به سفارت انگلیس، بعد هم گفتند مشروطه! مشروطه هم از نظر الهامدهندگان معلوم بود كه معنایش چیست! كسانی كه تحت تأثیر اینها بودند، در درجهی اول روشنفكرهای غربزده بودند كه البته قدرتطلبی هم در آنها مؤثر بود؛ یعنی اینطور نبود كه ما فرض كنیم روشنفكرهای آن زمان از قبیل همین افرادی كه اسم آوردید كه تاریخها را نوشتهاند و در انجمنها حضور داشتهاند، صرفاً میخواستهاند نسخهی غربی مشروطیت در ایران تحقق پیدا كند؛ ولو خودِ آنها كنار بمانند؛ نه، بههیچوجه این را نمیخواستند. آنها میخواستند در حكومت باشند؛ كما اینكه برای این كار تلاش هم كردند و كسانی كه به اینها ملحق شدند؛ از قبیل تقیزاده و غیر او، میخواستند در حكومت حضور داشته باشند. پس، فعالان روشنفكر این طور بودند. علاوه بر این، عدهای از قدرتمندان و رجال حكومتی هم بهتدریج وارد این ماجرا شدند. بنابراین، حقیقت آنچه كه در صحنه اتفاق افتاد، این است. نكتهای كه در كنار این مسأله، مورد توجهم هست، این است كه چه شد كه غربیها، مشخصاً انگلیسیها، در این مسأله كامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده كردند كه كامیاب شدند. در حالی كه مردم كه جمعیت اصلی هستند، میتوانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود كه شیخ فضلاللَّه جلو چشم همین مردم به دار كشیده شود؛ قاعدهی قضیه این بود. مربوط به :بیانات در سومین کنفرانس حمایت از حقوق مردم فلسطین - 1385/01/25 عنوان فیش : صهیونیسم بینالملل, انگلیس, فتنه, استکبار, دستگاههای اطلاعاتی امریکا, فتنهسازی, عملکرد استکبار, جهان اسلام کلیدواژه(ها) : صهیونیسم بینالملل, انگلیس, فتنه, استکبار, دستگاههای اطلاعاتی امریکا, فتنهسازی, عملکرد استکبار, جهان اسلام نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : شبکهی استکباری صهیونیزم و سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس در همهی دنیای اسلام، سرگرم فتنهانگیزیاند. مربوط به :بیانات در دیدار بسیجیان - 1385/01/06 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دشمن عادتش این است. هر چیزی كه برای یك ملتی مایهی پیشرفت است، برای قدرتهای بینالمللی، آن چیز یك خطر محسوب میشود؛ نباید ملتها پیشرفت كنند. ملت اگر خودش توانایی استخراج نفت را میداشت و توانایی پالایش نفت را میداشت و توانایی استحصال گوناگون از نفت را میداشت، دیگر چرا انگلیسها بیایند استخراج و پالایش را به عهده بگیرند و امتیاز آن را در جیب خود بریزند. آن روز از ناتوانیهای ملت استفاده میكردند. حالا این ملت به توانایی رسیده، میخواهد خودش كشورش را اداره كند، میخواهد خودش استحصال كند، میخواهد خودش این استعدادها را پرورش بدهد و میخواهد برای كشور خودش این استعدادها را به كار بیندازد؛ اما آنها ناراحتند. امروز دشمن ملت ایران در درجهی اول، امریكا و صهیونیستها هستند؛ البته انگلیس هم آتشبیار معركه است. در مقابل منافع ملت ایران، آنها قرار دارند؛ اما اسمش را میگذارند اجماع جهانی؛ اجماع جهانیای وجود ندارد! مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران - 1384/07/29 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ملت ایران سوابق طولانی از دولت انگلیس دارد و مسألهی ملت ایران و دولت انگلیس، مسألهی امروز و دیروز نیست؛ حالا هم همهشان، از آن رأسشان تا مسؤولان گوناگونشان، مواضع بسیار بدی دارند میگیرند؛ آنها یكی از بدترین مواضع را دارند میگیرند؛ لیكن معارض اصلی، دولت امریكاست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یك نمونه ی دیگر از ناكامی های تجربه ی غربی در اداره ی بشر و تأمین خوشبختی انسان، مسأله ی استعمار است. شما ببینید پدیده ی استعمار چه بر سر دنیا آورد. اگر شما به آفریقا مسافرت كنید، یك نمونه ی بارز پدیده ی استعمار را در آن جا می بینید. آفریقا قاره یی است كه هم استعداد انسانی در آن جا هست، هم استعداد عجیب طبیعی. اروپایی ها به آن جا رفتند و با كشتار و قتل و غارت، از بی خبری مردم استفاده كردند و حتّی مجسمه های خودشان را به عنوان آزادكننده ی این كشورها در آن جاها نصب كردند؛ یك نمونه اش كشور زیمبابوه بود. من وقتی به آن جا رفتم، دیدم مجسمه یی را در وسط جنگلی - كه از تماشاگاه های معروف زیمبابوه است - نصب كرده اند. گفتم این كیست؟ گفتند مجسمه ی سردار انگلیسی است كه اول بار زیمبابوه را فتح كرد و به انگلیسی ها داد! اسم او «رودِز» یا «رودْز» بود، كه كشور زیمبابوه سالهای متمادی به نام او «رودزیا» نامیده می شد! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آقایی در دوره ی مشروطه پیدا شد كه گفت راه نجات كشور ایران این است كه جسماً، روحاً، ظاهراً و باطناً فرنگی شود! به جای این كه برای جبران عقب افتادگی ها به درون مراجعه كنند و گوهر خویش را جستجو كنند، به جای این كه خویش را در خویش پیدا كنند، رفتند سراغ این كه خود را در راه طی شده ی اروپا پیدا كنند! آنها این اشتباه را كردند. بعد هم رژیم پهلوی به وسیله ی خود انگلیسی ها روی كار آمد و پس از آن، امریكایی ها جای انگلیسی ها را گرفتند. بهترین انتخاب برای امریكا و انگلیس، رضاخان و محمدرضا بودند؛ چون همان نقشه ها، همان فرهنگ، همان وابستگی، همان عقب افتادگی و همان سرپوش گذاشتن بر روی استعدادهای درونی كه غرب مایل بود، در كشور به دست كسانی اجرا می شد كه بظاهر ایرانی بودند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از معلمان استان کرمان - 1384/02/12 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ناگهان از گوشهیی یك نفر تشخیص داده كه باید ما به كودكان دبستانی، از كلاس اول - یا حتّی پیشدبستانی - زبان انگلیسی یاد بدهیم؛ چرا؟ وقتی بزرگ شدند، هر كس نیاز دارد، میرود زبان انگلیسی را یاد میگیرد. چقدر دولت انگلیس و دولت امریكا باید پول خرج كنند تا بتوانند اینطور آسان زبان خودشان را در میان یك ملت بیگانه ترویج كنند؟ ما برای ترویج زبان فارسی چقدر در دنیا مشكل داریم؟ خانهی فرهنگ ما را میبندند، عنصر فرهنگی ما را ترور میكنند، ده جور مانع در مقابل رایزنیهای فرهنگی ما درست میكنند؛ چرا؟ چون در آنجا زبان فارسی یاد میدهیم. ولی ما بیاییم به دست خود، مفت و مجانی، به نفع صاحبان این زبان - كه مایهی انتقال فرهنگ آنهاست - این كار را انجام دهیم! البته بنده با فراگرفتن زبان خارجی صددرصد موافقم؛ نه یك زبان، بلكه ده زبان یاد بگیرند؛ چه اشكالی دارد؟ منتها این كار جزو فرهنگ جامعه نشود. امروز كشورهایی هستند كه متأسفانه زبان ملیِ خودشان، زبان رسمیشان نیست. امروز زبان رسمی هند و پاكستان، زبان انگلیسی است؛ زبان دیوانیشان، زبان انگلیسی است؛ در حالیكه زبان هندی و زبان اردو و چند صد زبان دیگر هم دارند. در پاكستان، زبان اردو؛ و در هندوستان، زبان هندی، زبان رایج است؛ اما آنها بكلی مغفولٌعنه است. چگونه زبان خارجی آمد جای زبان ملیِ یك ملت را گرفت؟ همینطوری وارد میشوند. انگلیسیها در هند سرمایهگذاری كردند تا توانستند وضعیت را به اینجا برسانند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان - 1383/12/24 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : البته آنروز دشمن بهطور مشخص دولت انگلیس بود و در دنیا همان نقشی را ایفا میكرد كه امروز امریكا ایفا میكند. هدف آنها سلطه، دستاندازی، جهانگشایی، دخالت در امور ملتها برای مكیدن ثروتهای ملی و عقب نگهداشتن ملتهای آسیا و آفریقا و هر جای دیگر بود. در همان قدمهای اول با استفاده از روشهای پیچیده، مشروطه را به غیر آن راهی كه ملت برای آن حركت كرده بود - یعنی راه استقلال و آزادی در زیر سایهی اسلام - منحرف كردند؛ بعضی از رهبران مشروطه را متهم كردند، بعضی را اعدام كردند، بعضی را ترور كردند، بعضی را خانهنشین كردند و با غوغاگری بهوسیلهی ایادی خودشان، فضا را تحت نفوذ گرفتند. ده پانزده سالی هم كه گذشت، انگلیسیها بدل فن مشروطه و حركت عظیم ملت ایران را زدند؛ یعنی رضاخان پهلوی را سركار آوردند. ملت تجربه نداشت؛ حتّی رهبران هم تجربه نداشتند؛ بنابراین دشمن توانست كار خودش را بكند؛ لذا آغاز این حركت بزرگ، هشتاد نود سال تأخیر افتاد و در طول این مدت هر كار توانستند، با این ملت مظلوم و با این كشور كردند. پهلویها را سر كار آوردند، برای اینكه سلطهی بیگانه را - كه مكمل سرنوشت سیاه ملت پس از استبداد داخلی بود - بر ملت تحمیل كنند؛ و چون میدانستند ملت با پیشرفتهای دنیا آشناست، برای اینكه اشتهای بسیار صادقانهی ملت به پیشرفت را فروبخوابانند، با ابزارهای زرق و برق تمدن، سر ملت را گرم كردند و حقیقتِ تمدن غربی را - كه علم و پیشرفت بود - از او دریغ كردند و ملت را به ظواهر سرگرم ساختند؛ مثل بچهیی كه گرسنه است و ممكن است سراغ غذا برود؛ اما بهجای دادن غذای دارای پروتئین و ویتامین، با پفك نمكی اشتهایش را از بین ببرند تا دیگر میلی پیدا نكند؛ این كار را با ملت كردند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم قم - 1383/10/19 عنوان فیش : حقوق اقلیتها, ایالات متحده امریکا, انگلیس, حقوق بشر کلیدواژه(ها) : حقوق اقلیتها, ایالات متحده امریکا, انگلیس, حقوق بشر نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز پرچم حقوق بشر در دست امریکا و انگلیس و کشورهایی از این قبیل، به یک چیز مسخره و خندهآور تبدیل شده است. مربوط به :بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1383/08/20 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : جبهه ی جلو و خط مقدمند؛ پشتیبانی می كنند و پشتوانه هستند؛ آنها هستند كه دارند اقدام می كنند؛ مردم هم دارند حركت خودشان را می كنند. ممكن است شما بگویید مثلاً در امریكا یا انگلیس به نسبت جمعیت این كشورها فقیر وجود ندارد. این را نباید حساب كرد؛ باید نگاه كرد كه دولت انگلیس در شبه قاره ی هند چقدر فقیر ایجاد كرده؛ یا فلان دولتی كه استعمار آفریقا یا امریكای لاتین را داشته، آن جا چقدر فقر ایجاد كرده؛ یا امروز امریكا با سعه ی نفوذ اقتصادی یی كه در تمام دنیا دارد، چقدر فقر و گرسنگی و محرومیت در دنیا ایجاد كرده است. ملاك، اینهاست. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1382/11/15 عنوان فیش : انگلیس, دخالتهای انگلیس در ایران, عملکرد استعمار انگلیس در ایران کلیدواژه(ها) : انگلیس, دخالتهای انگلیس در ایران, عملکرد استعمار انگلیس در ایران نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بلاهایی كه دولت استعمارگر انگلیس در طول دهها سال بر سر ملت ایران آورد، فراموش نشدنی است. مربوط به :پیام به مسلمانان جهان - 1382/01/31 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آمریكا و انگلیس ادعا كردند كه هجوم آنان برای ازالهی صدام و آوردن دموكراسی و آزادی بر عراق است. آنان عمداً ناگفته گذاشتند كه خود آنان صدام قسیالقلب و ستمگران با پشتیبانهائی كه به او امكان آن خشونتها و قساوتها را میداد مجهّز كردند. خود آنان دست او را در كشتار سال 91 باز گذاردند و كمترین چشم غرّهئی بر او نكردند، خود آنان در به كار بردن سلاح شیمیایی علیه ایرانیان و حتی علیه مردم حلبچه او را یاری كردند و این جنایات را از او نادیده گرفتند، خود آنان در سالهائی كه او جنگ هشت ساله را بر جمهوری اسلامی تحمیل كرد همه گونه در تقویت تسلیحاتی و تبلیغاتی او كوشیدند و چشم بر فجایعی كه او بر ملت عراق وارد آورد بستند. ادعای آزادی دادن آمریكا و انگلیس به مردم عراق، مسخرهآمیزترین ادعای آنها است. آنها به دنبال سیطره بر عراق، بر نفت، خاورمیانه و سركوب انتفاضهی فلسطین و نهضت بیداری اسلامیاند. تعیین حاكم بیگانه و نظامی بر عراق بزرگترین اهانت به آزادی و مردمسالاری در عراق است. نقشهی آنان محو هویّت اسلامی و ملّی عراق و تبدیل آن به مركز سلطهی آمریكائی بر همهی خاور میانه و منابع و ذخائر قیمتی آن است. از نظر آنان مطلوبترین عناصر عراق كسانیاند كه به متجاوزین بیگانه بیشتر خدمت كنند و به ملت و كشور خود بیشتر پشت كنند. در قضاوت وجدان عمومی ملت عراق و همهی آزادگان و قضاوت تاریخ، خدمت و كمك به آمریكا برای دستیابیاش به هدفهای پلید استعماری، خیانت به عراق و ملت و تاریخ آن است. خوابی كه آمریكائیها و انگلیسیها برای عراق دیدهاند تعبیرناشدنی است. در همه جا در برابر رفتار و ادبیات تجاوزكارانه، ادبیات و رفتار مقاومت شكل میگیرد و ملت عراق كه به غیرت و حمیّت اشتهار دارد، از این قاعده مستثنی نیست. ملت مظلوم فلسطین با مقاومت جانانهی خود رژیم سفاك صهیونیستی را عاجز كرده است. ملت مؤمن و انقلابی ایران با اتحاد و استقامت خود توانست جنگ متجاوزانهی رژیم صدام را كه از سوی همین آمریكا و انگلیس بعلاوهی شوروی و بلوك شرق سابق پشتیبانی تسلیحاتی و اطلاعاتی و سیاسی میشد، ناكام سازد و دشمن را به پشت مرزهای خود براند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1382/01/22 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بعد از سقوط حكومت عثمانی، انگلیسیها یك خانواده غیر عراقی را بهعنوان خانواده سلطنتی در عراق در رأس كار گذاشتند. در طول چند سال سه پادشاه از آنها پشت سر هم در رأس كار بود كه اوّلی مُرد، دومی در حادثه مشكوكی كشته شد و سومی هم به دست مردم قطعه قطعه گردید. اینها را انگلیسیها سرِكار گذاشته بودند. بعد، حكومتهای كودتایی یكی پس از دیگری روی كار آمدند. تقریباً ده سال - از سال سیوهفت تا چهلوهفت - هم حكومتهای كودتایی آمدند و رفتند. در سال چهلوهفت حكومت بعثیها سرِ كار آمد كه نفر اوّل این حكومت «احمدحسن البكر» و نفر دومش هم همین «صدّام» بود. پس ده سال هم آنها بودند. سه حكومت كودتایی و نظامی آمد كه عامل اوّلین حكومت كودتایی كشته شد، دومی در یك حادثه مشكوك به قتل رسید و سومی هم از كار بركنار گردید. از سال چهلوهفت به اینطرف هم كه حدود سی و چند سال، بعثیها بر سرِ كار بودند كه سختترین دوران عراق را باید همین دوران، بخصوص دوران حكومت مستقلِ صدّام دانست. حالا هم كه حكومت صدّام واژگون شده است، خود صدّام هم كه معلوم نیست در كجاست و وضعیت هم خیلی مشكوك است. آنچه كه الان در عراق اتّفاق افتاده است، در حقیقت یك قضیه نیست بلكه چهار قضیه است. آمریكاییها و انگلیسیها و تبلیغاتچیهایشان میخواهند سرهمبندی كنند، این را بهصورت یك قضیه بسیط درآورند و در افكار عمومی یك «آری» یا «نه» برای آن درست كنند، لكن بیخود تلاش میكنند. .... انگلیسیها هم اشتباه بزرگی كردند. انگلیسیها دنبال آمریكا راه افتادند كه نصیبی از غنایم هم گیر آنها بیاید و اشتباه كردند. انگلیسیها در این منطقه، در ایران، در عراق و در هند و غیره چهره خیلی منفور و زشتی داشتند، از بس كه در اینجاها بدی و ظلم كردند. حدود سی چهل سال بود كه یك چهره شرورتر از آنها در دنیا پیدا شده بود و كمكم چهره زشت انگلیسیها از یادها میرفت. این آقای بلر چهره زشت انگلیسیها را مجدّداً در خاطرهها بازسازی و زنده كرد. اشتباه بزرگی بود. پس در این قضیه سوم هم كه تجاوز نظامی بود، ما همصدا با مردم دنیا این عمل را محكوم كردیم، باز هم محكوم میكنیم و آن را در روابط بینالمللی یك بدعت و تجاوز به كشور اسلامی و تجاوز به اسلام و مسلمین و به حریم امّت اسلامی میدانیم. قضیه چهارم، سلطه بعدی آمریكا بر عراق است. میخواهند علاوه بر اینكه تجاوز كردند و این فجایع و جنایات از آنها سرزده است، اداره عراق را آن هم به وسیله یك حاكم بیگانه - آمریكایی و نظامی كه یا صهیونیست است و یا كاملاً مرتبط به محافل صهیونیستی است - برعهده گیرند و او را در رأس یك كشور اسلامی و عربی غیور بگذارند. آنها به خیال خود بین خودشان یك تقسیمبندی كردهاند كه البته نشانههای اختلاف بین آمریكا و انگلیس پیداست. بصره كه بوی نفتش كمی غلیظتر و به مناطق نفتی نزدیكتر است و انگلیسیها هم كه خیلی از بوی نفت خوششان میآید، به انگلیسیها، و بغداد هم كه مركز قدرت است و آمریكاییها نیز از قدرتنمایی خوششان میآید، به آمریكاییها رسیدهاست. مربوط به :بیانات در مراسم سیزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1381/03/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نهضت عدالتخواهیای كه صد سال پیش در مشروطه ایران پیش آمد، یك حركت مردمی و دینی بود. آن روز جریان سیاسیِ مسلّطِ عالم - یعنی انگلیسیها - این حركت عدالتخواهانه مبتنی بر اصول اسلامی را در هاضمه سیاسی و فرهنگی خود ریختند؛ آن را استحاله كردند و از بین بردند و به یك حركت مشروطه از نوع انگلیسی آن تبدیل نمودند. نتیجه آن هم این شد كه جنبش مشروطه - كه یك جنبش ضدّ استبدادی بود - آخر كار به دیكتاتوری رضاخانی منتهی شد كه از استبدادهای قاجار، بدتر و شقاوتآمیزتر و قساوتآمیزتر بود. همینطور نهضت ملی شدن صنعت نفت به وسیله كسانی كه آن را اداره میكردند، به لیبرال دمكراسیِ امریكایی ملحق شد. نتیجه این شد كه همان امریكاییها به نهضت ملی شدن صنعت نفت خیانت كردند. با انگلیسیها كه طرف مقابلِ نهضت عدالتخواهی در ایران بودند، همدست شدند و نهضت ملی را از بین بردند و دنباله آن، دیكتاتوریِ خشن و سیاه دوره محمدرضا در طول سی و چند سال، سایه سنگین خود را بر این كشور انداخت و این ملت را زیر فشار قرار داد. مربوط به :بیانات در مراسم سیزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1381/03/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : برادران و خواهران عزیز! در كشور ما استبداد همیشه به پشتیبانی قدرتهای سلطهگرِ خارجی متّكی بوده است. استبداد و دیكتاتوری و خودكامگی حكومت پهلوی و قبل از آن به شكل دیگری حكومت قاجار، به خاطر اتّكای آنها به قدرتهای بیگانه بود. رضاخان، متّكی به انگلیس؛ محمدرضا، اوّل متّكی به انگلیس و بعد متّكی به امریكا بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه ۲۱ رمضان - 1380/09/16 عنوان فیش : تاریخ, انگلیس کلیدواژه(ها) : تاریخ, انگلیس نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مسؤولان انگلیس، ملت انگلیس را در تاریخ منفعل و شرمنده و خجالتزده کردند. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه ۲۱ رمضان - 1380/09/16 عنوان فیش : ایالات متحده امریکا, انگلیس کلیدواژه(ها) : ایالات متحده امریکا, انگلیس نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : متأسفانه امروز دولت انگلیس نقش جاده صاف کن و دلّال سیاسی امریکا را بر عهده گرفته است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه ۲۱ رمضان - 1380/09/16 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : متأسفانه هم دولت امریكا و هم دولت انگلیس، در مقابل افكار عمومی، بسیار بد امتحان دادند. به نظر من مسؤولان امریكا، ملت امریكا را در تاریخ شرمنده كردند. مسؤولان انگلیس، ملت انگلیس را در تاریخ منفعل و شرمنده و خجالتزده كردند. اینها در رأس حكومتها و ملتهایی قرار دارند و با این همه ادّعا، در مقابل این جنایت عظیم بشری حتّی بیتفاوت نمیمانند؛ بلكه حمایت هم میكنند! متأسفانه امروز دولت انگلیس نقش جاده صاف كن و دلّال سیاسی امریكا را بر عهده گرفته است. این رژیم فرتوت استعماری كه در منطقه ما هیچ دولتی مثل او چنین سوابق ننگینی ندارد - در شبهقارّه هند، در همین افغانستان، در كشور خود ما، در عراق، در فلسطین و در همه این مناطق، جای پای استعمار انگلیس و جنایاتش از صدوپنجاه سال پیش به این طرف مشهود است و از حافظه تاریخی این ملتها محو نخواهد شد - حال كه از آن اوج اعتبار سیاسی كه مربوط به دوران استعماریاش بوده، افتاده است، به كوچكابدال و دلاّل و واسطه و دنبالهروِ سیاسی امریكا تبدیل شده است و هرچه او میگوید، این هم بلافاصله از آن حمایت میكند. دولت امریكا و دولت انگلیس در این جنایتها و در مسؤولیت آن شریكند؛ به خاطر این كه آنها عملاً حكومت جنایتكار را تشویق میكنند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل - 1380/08/20 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آیةاللَّه كاشانی كسی است كه اگر او نبود، نهضت ملی شدن صنعت نفت یقیناً در این كشور به وقوع نمیپیوست. من به جوانان عرض میكنم، با تاریخ گذشته نزدیك كشورتان آشنا شوید؛ چون یكی از راههای فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است كه امروز متأسفانه این كار بهوفور صورت میگیرد. مرحوم كاشانی كسی است كه به كمك او دكتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حركت جلب كنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمیشد. كسی مصدّق را نمیشناخت؛ كسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمیدانست؛ تودههای عظیم مردم كه رأی و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعی تعیین كننده است، در جریان وارد نبودند و برای آنها توضیح داده نشده بود. دستگاه دربار كه مخالفت چیزفهمیِ مردم بود، خودش هم عامل دست انگلیسیها بود. روشنفكران و سیاسیّونی كه جهت حركتشان این بود، وسیله و راهی نداشتند و مردم به آنها اعتماد نمیكردند. مرحوم آیةاللَّه كاشانی وارد میدان شد. سابقه این مرد را، علما میشناختند و مردم ایران هم به او ارادت داشتند. او كسی بود كه به وسیله قشون غاصبِ مداخلهگرِ انگلیس در ایران، از كشور تبعید شده بود. شما ببینید آن روز وضع كشور چگونه بود. امروز به استقلال سیاسی ملت ایران نگاه كنید، ببینید هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند هیچگونه موضعگیریای - حتّی موضعگیری زبانی - را بر دولتمردان ما تحمیل كند؛ اما آن موقع چنین بود كه یك دولت بیگانه در دنباله جنگ بینالملل دوم - كه انگلیسیها و امریكاییها و روسها در زمان حكومت محمد رضای پهلوی از چند طرف وارد كشور ما شده بودند - به خودش جرأت میداد كه یك عالم دینی را به خاطر مخالفت با سیاست انگلیس بگیرد و به خارج از كشور تبعید كند! البته قبلاً او را در قلعه فلكالافلاك خرمآباد زندانی كردند، كه من رفتم آن سلولی را كه میگفتند مرحوم آقای كاشانی در آنجا زندانی بود، از نزدیك دیدم. وقتی كه از تبعید به تهران برگشت، امواج احساسات و ارادت مردم نسبت به این روحانی مجاهد و مبارز، چنان توفانی به راه انداخت كه همه دشمنان را پس زد و انگلیسیها و دیگران حساب كار خود را كردند و فهمیدند كه مبارزه با این عالم روحانی به جایی نخواهد رسید. بعد، مرحوم آیةاللَّه كاشانی به عنوان نماینده مردم تهران و رئیس مجلس آن روز، پشتیبان طرح ملی شدن صنعت نفت شد. نمایندگان مرحوم آیةاللَّه كاشانی به سرتاسر كشور مسافرت میكردند. من خودم آن وقت نوجوان بودم. نماینده مرحوم آیةاللَّه كاشانی به مشهد آمد و منبر رفت. او چنان دلهای مردم را مثل مغناطیس به خود جذب میكرد كه هیچ عامل دیگری نمیتوانست جای این حركت را بگیرد. و به این ترتیب در سال 1329 شمسی - یعنی پنجاه و یك سال قبل كه شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران است - مردم طرفدار ملیشدن صنعت نفت ایران شدند و علیرغم اینكه محمدرضا موافق نخستوزیری مصدّق نبود، به پشتیبانی حمایت مردمی، مصدّق نخستوزیر شد. اگر مرحوم آیةاللَّه كاشانی این حمایت عظیم مردمی را برای مصدّق به وجود نمیآورد، او نخستوزیر نمیشد. بعد در سال 1331 كه ضدّ حمله دربار علیه مصدّق شروع شد و او از نخستوزیری بركنار گردید، فقط یك عامل توانست مجدّداً قدرت را به مصدّق برگرداند و او مرحوم آیةاللَّه كاشانی بود. اینها جزو واضحات تاریخ است؛ جزو حوادثی است كه كسانی كه آن روز بودند، دیدهاند و از قضایای آن خبر دارند و بهروشنی میدانند چه گذشته است؛ لیكن عدّهای عمداً اینها را كتمان میكنند و نمیگذارند این حرفها به گوش نسل حاضر برسد؛ كه البته مقاصدشان معلوم است. وقتی شاه، قوامالسلطنه را به جای مصدّق به نخستوزیری انتخاب كرد، مرحوم آیةاللَّه كاشانی در مقابل قوامالسلطنه اعلامیه داد؛ مردم كفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند؛ لذا قوامالسلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخستوزیر بماند. اصلاً مگر میشد در مقابل امواج عظیم مردم كه آیةاللَّه كاشانی راه انداخته بود، مقاومت كرد؟ لذا قوامالسلطنه كنار رفت و دوباره مصدّق بر سرِ كار آمد. انگلیسیها نفت ایران را مِلك شخصی خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده غاصبانه میكردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت میبردند و دربار سلطنت هم برای اینكه چهار روز بیشتر به حكومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسیها همكاری میكرد. ..... ملت ایران در طول صد سال اخیر اقلاً در دو قضیه مهم قبل از انقلاب اسلامی با امریكا و انگلیس روبهرو شده است. یك قضیه، قضیه مشروطیت است؛ یك قضیه، قضیه نهضت ملی شدن صنعت نفت است. در هر دو قضیه، آنها ترفندی زدند و ملت ایران را از لذت بردن از پیروزی خود محروم كردند و یك دیكتاتوریِ سخت و سیاه را در هر كدام از این دو مقطع در كشور به وجود آوردند. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان - 1380/08/12 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آنجاهایی كه استعمارِ مستقیم نكردند - مثل عراق - حكومت پادشاهی درست كردند و آدم غیر عراقی را (خانواده فیصل، خانواده سلطنتیِ عراقی نبودند) آوردند و بر مردم حاكم كردند؛ اما در واقع انگلیسیها حكومت میكردند. سیاست، سیاست انگلیسیها بود؛ خواست، خواست انگلیسیها بود و مردم عراق تسلیم و مقهور سرپنجه یك حكومت بیگانه بودند. شما ببینید برای یك ملت، كدام تحقیر از این بالاتر است؟ همه چیزشان را تحقیر كردند و دین و دنیا و شخصیت و ادب و فرهنگ و استقلالشان را بهكلّی از بین بردند. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان - 1380/08/12 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در زمان جنگ ویتنام كه علیه امریكا تبلیغات زیاد بود، اما كسی گوشش بدهكار نبود و اعتنا نمیكرد، ژان پل سارتر(3) نویسنده و فیلسوف فرانسوی و برتراندراسل(4) فیلسوف و نویسنده انگلیسی و چند نفر دیگر دور هم جمع شدند و گفتند بیاییم علیه امریكا دادگاهی تشكیل دهیم و جنایات این رژیم در ویتنام را در این دادگاه محاكمه كنیم. آنطور كه به ذهنم میآید، برتراندراسل به عنوان دادستان، ژان پل سارتر به عنوان رئیس دادگاه، و چند نفر دیگر هم از متفكران سیاسی دنیای غرب بودند. آنها در دنیا هیچ نقطهای را پیدا نكردند كه این دادگاه را در آنجا تشكیل دهند! كشورهای غربی - از جمله فرانسه و انگلیس - كشورهای خودِ اینها بود و شریك جرم امریكا بودند؛ بنابراین معنا نداشت چنین دادگاهی در این كشورها تشكیل شود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر - 1380/05/01 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : عزیزان من! عدّهای از شما با تاریخ بهخوبی آشنا هستید. من هم با تاریخ آشنا هستم. من سطرسطر ورقهای تاریخ هفتاد، هشتاد سال گذشته و قبل از آن را مكرّر در مكرّر خواندهام. ما حقیقتاً یكی از گرفتارترین ملتها در پنجه گردنكلفتی و قلدری قدرتهای جهانی بودهایم. بنده در باب شبه قارّه هند مطالعات مفصّلی داشتهام و كتابی هم در این زمینه نوشتهام. وقتی وضعیت ایران را با شبه قارّه مقایسه میكنم، میبینم با اینكه آنجا استعمار مستقیمِ انگلیسیها وجود داشت، اما به لحاظ فشار انسانی بر یك كشور از ناحیه قدرتهای اهریمنی دنیا، وضع ما از آنها بدتر بود. آنها از طرف نیروهای خودی و میهنیِ خودشان دچار خیانت و نفاق و فساد و وابستگی نبودند. یك مشت انگلیسی به آن كشور وارد شده بودند. خودیهای آنها عبارت بودند: از گاندی و نهرو و مولانا محمد علی و مولانا شوكت علی و جناح و غیره. آنها با انگلیسیها جنگیدند و بسیار هم زجر كشیدند؛ اما وضع ما اینگونه نبود. انگلیسیها رضاخان را به عنوان یك عامل دستنشانده بر سرِ كار آوردند تا كار مورد نظر آنها را انجام دهد. این حرفها جای انكار نیست؛ حرفی نیست كه من بزنم؛ این حرفها جزو واضحات تاریخ است كه هم گزارشگران نوشتهاند و هم اسنادی كه بعد از سی، چهل سال منتشر شده، گویای آن است. همین چند روز پیش در سندی از همین قبیل میخواندم كه در جلسهای كه سید ضیاء و رضاخان و مأموران انگلیسی بودند، رضاخان گفته بود كه من سیاست سرم نمیشود و وارد نیستم؛ هرچه شما دستور بدهید؛ من گوش به فرمانم! همینطور هم بود؛ اما لحظهای كه احساس كردند یك ذرّه حالت گوش به فرمانیاش متزلزل شده و گرایشی، آن هم نه به سمت استقلال حقیقی، بلكه به سمت آلمان هیتلری پیدا كرده است - طبیعتاً وقتی رضاخان به هیتلر نگاه كند، به هیجان میآید و لذّت میبرد - او را كنار زدند و پسرش را بر سرِ كار آوردند. اینها جزو واقعیّات كشور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران - 1379/09/25 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اساساً تشكیل دولت یهودی - یا به تعبیر درستتر، دولت صهیونیست - در این نقطه از دنیای اسلام، با یك هدفِ بلند مدتِ استكباری به وجود آمد. اصلاً به وجود آوردن این دولت در این نقطه حسّاس كه تقریباً قلب دنیای اسلام است - یعنی قسمت غرب اسلامی را كه آفریقاست، به قسمت شرق اسلامی كه همین خاورمیانه و آسیا و مشرق است، متّصل میكند و یك سه راهی است بین آسیا و آفریقا و اروپا - برای خاطر این بود كه در بلند مدت، تداوم سلطه استعمارگرانِ آن روز - كه در رأسشان دولت انگلیس بود - بر دنیای اسلام باقی بماند و اینطور نباشد كه اگر یك وقت دولت اسلامیِ مقتدری - مثل دورانهایی از حكومت عثمانی - به وجود آمد، بتواند جلوِ نفوذ استعمارگران و انگلیس و فرانسه و دیگران را در این منطقه بگیرد. لذا یك پایگاه برای خودشان درست كردند. بنابراین طبق اسناد تاریخی، تشكیل حكومت صهیونیستی در آنجا، بیش از آنچه كه آرزوی مردم یهود باشد، یك خواست استعماری دولت انگلیس بود. شواهدی وجود دارد كه در همان زمان بسیاری از یهودیها اعتقادشان این بود كه احتیاجی به این دولت نیست؛ این دولت به نفعشان نیست؛ لذا گریزان بودند. بنابراین، این یك آرزو و ایده یهودی نبود؛ بیشتر یك ایده استعماری و یك ایده انگلیسی بود. البته بعد كه به وسیله امریكا گوی سیاست دنیا و گوی استكبار از دست انگلیس ربوده شد، این هم جزو همان ابواب جمع مواریث استعماری بود كه به امریكا رسید و امریكاییها حداكثر استفاده را كردند و الان هم استفاده میكنند. بنابراین نجات فلسطین و محو دولت غاصب صهیونیستی، مسألهای است كه با مصالح ملتهای این منطقه - از جمله با مصالح كشور عزیز ما ایران - سرو كار دارد. كسانی كه از روز اوّلِ انقلاب، یكی از برنامهها را مقابله و معارضه با نفوذ و اقتدار صهیونیستها قرار دادند، با محاسبه این كار را كردند. مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم - 1379/07/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : استعمارگران اروپایی آمدند و بر مناطق بسیاری از آسیا، آفریقا و امریكای لاتین تسلّط پیدا كردند؛ ملتهای آن مناطق را ذلیل كردند؛ فرهنگ آنها را، هویّت آنها را، ثروت آنها را به تاراج بردند؛ حتی زبان آنها را، خطّ آنها را، سابقه و سنّت آنها را زیر پا له كردند. ملتها را ذلیل كردند؛ آنها را دوشیدند؛ ثروت آنها را غارت كردند؛ فرهنگ آنها را نابود كردند؛ تا آن وقتی كه ممكن بود، ماندند، بعد هم رفتند. من نمونههایی از این قبیل، بعضی را به چشم خود دیدهام، بعضی را شنیدهام و بعضی را خواندهام. یك نمونه، كشور بزرگ و پهناور هندوستان است. انگلیسیها از راه دور آمدند؛ اوّل با تزویر و فریب و بعد با سلاح و قوّت نظامی، سرزمین هند را گرفتند. سالهای متمادی بر این سرزمین مسلّط ماندند؛ مردم را ذلیل كردند؛ بزرگان را نابود كردند و ثروتهای هند را از بین بردند. انگلیس، خزانه خود و جیب سرمایهداران خود را از سرمایهها و فرآوردههای هند پر كرد؛ اما هند را در فقر و مسكنت و بدبختی باقی گذاشت. فقط ثروت مادّی نبود؛ ثروت معنوی آنها را هم گرفتند و زبان خود را بر آنها تحمیل كردند. زبان رسمی امروز دولتهای هند و پاكستان و بنگلادش - كه مجموعاً شبه قارّه هند قدیم است كه مستعمره انگلیس بود - انگلیسی است! آن منطقه دهها زبان محلی داشته است؛ این زبانها را تا آنجایی كه توانستند، منسوخ كردند و از بین بردند. یك ملت، زبان خود را كه از دست داد، یعنی از گذشته خود، از تاریخ خود، از سنّتهای خود و از میراثهای گرانقدر خود منقطع و جدا میشود و از آنها بی خبر میماند. .... من چهار نمونه را از تاریخِ نزدیكِ خودمان - تاریخ صد سال پیش به این طرف - به شما عرض كنم. این چهار نمونه به ما نشان میدهد كه وقتی یك قدرت بیگانه بر دستگاههای سیاسی و فرهنگی یك كشور مسلّط شود، بر سر آن كشور و آن ملت چه میآید. یك نمونه، نمونه مشروطیت است. میدانید، دوران استبداد حكومت قاجار مردم را به جان آورده بود. مردم قیام كردند، دلسوزان جامعه قیام كردند؛ پیشرو آنها هم علمای دین بودند. در نجف، مرجع تقلیدی مثل مرحوم آیةاللَّه آخوند خراسانی؛ در تهران سه نفر عالم بزرگ - مرحوم شیخ فضلاللَّه نوری، مرحوم سید عبداللَّه بهبهانی، مرحوم سید محمّد طباطبایی - پیشوایان مشروطه بودند. پشتوانهی اینها هم دستگاه حوزه علمیه در نجف بود. اینها چه میخواستند؟ اینها میخواستند كه در ایران عدالت برپا شود؛ یعنی استبداد از بین برود. وقتی كه جوش و خروش مردم دیده شد، دولت انگلستان كه آن وقت در ایران نفوذ بسیار زیادی داشت و از عواملی در میان روشنفكران برخوردار بود، اینها را دید و نسخه خودش را به اینها القاء كرد. البته در بین همان دلسوزان هم عدّهای از روشنفكران بودند. حقّ آنها نباید ضایع شود؛ لیكن یك عدّه روشنفكر هم بودند كه مزدور و خود فروخته و از عوامل انگلیس محسوب میشدند. باری؛ مشروطه، قالب و تركیب حكومتیِ انگلیس بود. این روشنفكران به جای اینكه دنبال دستگاه عدالت باشند و یك تركیب ایرانی و یك فرمول ایرانی برای ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر كار آوردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد كه این نهضت عظیم مردم كه پشت سرِ علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدّت بسیار كوتاهی منتهی به این شد كه شیخ فضلاللَّه نوری را - كه این شهید بزرگوار همینجا مدفون است - در تهران به دار كشیدند. اندك زمانی بعد، سید عبداللَّه بهبهانی را در خانهاش ترور كردند. بعد از آنهم سید محمّد طباطبایی در انزوا و تنهایی از دنیا رفت. آنوقت مشروطه را هم به همان شكلی كه خودشان میخواستند برگرداندند؛ مشروطهای كه بالاخره منتهی به حكومت رضاخانی شد! نمونه دوم، خودِ حكومت رضاخان است. انگلیسیها قراردادی را با دولت قاجاریه در میان گذاشتند كه براساس آن قرارداد، تمام مسائل مالی و تمام مسائل نظامی كشور ایران در قبضه انگلیسیها قرار میگرفت. مرحوم سید حسن مدرّس، آن عالم آگاه، با این قرارداد مخالفت كرد و نگذاشت این لایحه در مجلس شورای ملیِ آن روز تصویب شود. بعد كه انگلیسیها از اینجا محروم شدند و دیدند نمیشود اینطوری عمل كرد، به فكر تازهای افتادند. فهمیدند باید در ایران یك دیكتاتور را بر سرِكار بیاورند تا امثال مدرّسها را قلع و قمع كند؛ با مردم با كمال خشونت رفتار كند؛ خواستههای انگلیس را اعمال كند. لذا رضاخان را بر سرِ كار آوردند. ماجرای به سلطنت رسیدن رضاخان در ایران، یكی از ماجراهای بسیار عبرتانگیز تاریخ ماست. ماجرایی است كه همه جوانهای این كشور، امروز باید بدانند. هرج و مرج قبل از رضاخان، به وسیله مشت پولادین رضاخان و با كمك دولت انگلیس از بین رفت و یك نظم تحمیلی و استبدادی در كشور به وجود آمد كه پنجاه و پنج سال ادامه پیدا كرد. نفوذ انگلیس در دستگاههای سیاسی و فرهنگی كشور ما، مردم را تحت فشار قرار داد. نمونه سوم، نمونه شهریور 1320 است كه رضاخان به وسیله حامیان قبلی خود از سلطنت عزل شد و از ایران بیرون رفت. محمّدرضا را بر سرِ كار آوردند؛ با قرار تسلیم محض در مقابل انگلیسیها! هر كاری آنها میخواستند، انجام میداد؛ دیگر احتیاج به استعمار نبود! وقتی كه یك خائن ایرانی حاضر است در مقابل كمكِ بیگانه، بر ملت ایران سلطنت و حكومت كند و خواسته آن بیگانه را در ایران اِعمال نماید، دیگر چه لزومی دارد زحمت استعمار را به خودشان بدهند!؟ این كار را كردند. بعد، نمونه چهارم پیش آمد. و آن مرداد سال 1332 هجری شمسی بود. بعد از آن كه حكومت مصدّق را سرنگون كردند - البته قبلاً مرحوم آیةاللَّه كاشانی را با ترفندهای خودشان منزوی كردند، كنار زدند و با بیتدبیریهایی كه انجام گرفت كنار گذاشتند - باز سرِ كار آمدند و وارد ایران شدند و توانستند با نفوذ خود، با ایادی خود، با فعالیت خود، كودتای 28 مرداد را به وجود آورند و محمّدرضا را كه از ایران فرار كرده بود، به ایران برگردانند. بیست و پنج سال بعد از آن، حكومت دیكتاتوری سیاه پهلوی ادامه پیدا كرد. این چهار مقطع است؛ اینها همه عبرتانگیز است. یك ملت وقتی اجازه بدهد كه یك قدرت بیگانه در دستگاههای سیاسی او یا در دستگاههای فرهنگی او نفوذ كند، سرنوشت این ملت همین است. اگر انقلاب اسلامی پیش نیامده بود، اگر این ملت پشتِ سر امام بزرگوار، این حركت عظیم تاریخی را به وجود نیاورده بود، میدانید امروز ملت ایران چگونه بود؟ ملتی كه هیچیك از پیشرفتهای علمی غرب را فرا نگرفته بود. نه اختراعی، نه اكتشافی، نه سازندگیای. منابعش را از دست داده بود؛ نفتش را از آب رودخانهها هم ارزانتر به همان دشمنها فروخته و در اختیار آنها گذاشته بود. نفت مال آنها، پالایش از آنها، قراردادهای طولانی مدت برای آنها! دشمنان این كشور، برای بقیه معادن و منابع كشور هم برنامهریزی كرده بودند. میخواستند مغزهای این ملت را ببرند و دستگاه علمی كشور را در سطح پایین نگه دارند. در روزهای نفوذ امریكا و انگلیس در ایران، ملت ایران روزهای سختی را گذراند. صد سال، اوّل انگلیسیها و بعد امریكاییها با نفوذ خود این كشور را عقب انداختند. ما امروز هر مرحلهای را كه وارد میشویم، نشانههای كوتاهیهای آنها، خیانتهای آنها و بدعملی آنها را به چشممان مشاهده میكنیم. .... وقتی انسان میبیند دستگاههای تبلیغاتی دشمن - دستگاه تبلیغاتی مزدور امریكا و سازمان سیا، دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس، دستگاه تبلیغاتی دولت غاصب صهیونیست - برای فلان لایحه در مجلس یقه میدرانند، جنگ روانی میكنند؛ به خاطر فلان زندانی، به خاطر فلان مسؤول، دلسوزیهای دایه مهربانتر از مادر را نشان میدهند، انسان حق دارد به شك بیفتد؛ حق دارد در صدق بسیاری از ادّعاهایی كه میشود، تردید كند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/10/10 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است كه یك عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فكر ایجاد یك كشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فكر اینها دولت انگلیس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلاً به فكر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را كشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها - كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود - صحبت كردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها كنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است كه اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یك اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا كنند و گوشهای را، آن هم گوشه حسّاسی را بگیرند - چون كشور فلسطین در نقطه حساسی قرار دارد - و دولت تشكیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از این كه دنیای اسلام - بخصوص دنیای عرب - در آن منطقه اتّحادی بهوجود آورد. درست است كه اگر دیگران هوشیار باشند، دشمن میتواند اتّحاد ایجاد كند؛ اما دشمنی كه از بیرون آنطور حمایت میشود، با ترفندهای جاسوسی و با روشهای گوناگون میتواند اختلاف ایجاد كند كه همین كار را هم كرد: به یكی نزدیك شود، یكی را بزند، یكی را بكوبد، با یكی سختی كند. بنابراین، در درجه اوّل كمك كشور انگلیس و بعضی كشورهای غربی دیگر بود. بعد اینها بتدریج از انگلیس جدا و به امریكا متّصل شدند. امریكا هم اینها را تا امروز زیربال خودش گرفته است. اینها به این معنا كشوری بهوجود آوردند و آمدند كشور فلسطین را تصرّف كردند. تصرّفشان هم اینطوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را كه زارعان و كشاورزان عرب روی آنها كار میكردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالكان اصلی این زمینهای بزرگ - كه در اروپا و امریكا بودند - خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلاّلهایی هم داشتند كه نقل كردهاند یكی از دلالهایشان همین «سیّدضیاء» معروف، شریك رضاخان در كودتای 1299 بود كه از اینجا كه به فلسطین رفت، آنجا دلاّل خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها كه ملك اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها كردند. در جایی میرفتند، میزدند، میكشتند و در همین هنگام افكار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میكردند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان - 1378/08/12 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اغلب گرفتاریهای امروز ملت ایران مربوط به آن دوران و همچنین دوران تسلّط انگلیسیهاست. انگلیس هم مثل امریكاست؛ فرقی نمیكند. قبل از امریكاییها، انگلیسیها بر سیاست ایران مسلّط بودند. از اواخر دوران قاجار تا روی كار آمدن رضاخان، تا بعد - تا سال سیودو - همه چیز در ایران در دست انگلیسیها بود. حكومت میآوردند، حكومت میبردند؛ نفت را میبردند، منابع را میبردند؛ فرهنگ را رقم میزدند و هر كار میخواستند، میكردند. بعد هم امریكاییها آمدند و در آن رقابت بینالمللی خودشان، از انگلیسیها تحویل گرفتند؛ مثل یك منطقه مفتوحه! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1378/07/09 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از اوایل قرن نوزدهم میلادی كه مأمور انگلیسی - «سرجان ملكم» - از مرز هندوستان وارد ایران شد؛ یعنی از زمان حكومت فتحعلی شاه قاجار كه با هدایای اغواكننده و گرانقیمت برای رجال درباری و سیاستمداران فاسد وارد ایران شدند و استعمار انگلیسی، یا به تعبیر دیگر، نفوذ ویرانگر انگلیسی - چون استعمار به معنای متداولش در ایران پیش نیامد؛ اما بدتر از استعمار پیش آمد - حكومتهای ایرانی را بهشدّت در مشت گرفت و هر كار خواست به وسیله آنها انجام داد؛ از آن روز تا روزی كه انقلاب پیروز شد، در حدود صدوهفتاد، هشتاد سال طول كشیده است. در تمام این مدّت، همه عوامل قدرت - قدرتهای بزرگ جهانی، عوامل قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی - كار كرده بودند برای اینكه این ملتِ ریشهدارِ تاریخیِ بافرهنگِ شجاعِ بزرگ را آنچنان ضعیف و خُرد و ناامید و مأیوس كنند كه هیچ خطری از ناحیه آن، قدرتهای بزرگ را تهدید نكند. امام در مقابل چنین واقعیتی قرار گرفت. البته از این صدوهفتاد، هشتاد سال، عمده مدّتش دولت انگلیس، از سال سیودو به بعد دولت امریكا و در اواسط هم نفوذ دولت روسیه و رقابتهای روس و انگلیس در ایران بود؛ در دوران قاجاریه یك طور، در دوران رژیم پهلوی به مراتب خطرناكتر و سختتر. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1377/10/18 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : انگلیسیها اول به عنوان نفت به ایران آمدند؛ اما آنها خبر نداشتند كه غیر از نفت، این همه ثروت هم در ایران هست. بعد هم كه امریكاییها آمدند و در اینجا ساكن شدند. ... نكته دوم این است كه من باید از وزارت اطّلاعات - از مدیران وزارت، از وزیر و معاونان و مسؤولان، از هیأت سه نفرهای كه رئیس جمهور برای پیگیری این حادثه معیّن كردند - تشكّر كنم. اینها واقعاً زحمت كشیدند و حقیقتاً این روزها تجربه سختی را از سر گذراندند. این شوخی نیست. انسان یك نقطه ضعفی را در پیكره خودش احساس كند، صادقانه آن را با مردم در میان بگذارد و بگوید اینجایم این اشكال را دارد، این ضعف را دارد. هر كسی این كار را نمیكند. شما بدانید از اینگونه قضایا، تا آنجایی كه ما میشناسیم، در همه سرویسهای امنیتی دنیا - حتّی چندین برابر - اتّفاق میافتد. اگر بدانید كه سازمان «سیا»ی امریكا و «موساد» صهیونیستها و «اینتلیجنت سرویس» انگلیس - حالا این سه سازمانی كه از اینها ماجراهای زیادی را اطّلاع داریم - چقدر دستشان درگیر قتلها و جنایتها و خباثتها و بمبگذاریها و آدمكشیها و مثله كردنها و ترورها و ایجاد وحشتهاست - كه البته ما هم یقیناً همهاش را اطّلاع نداریم؛ گوشههایی از آن را فقط اطّلاع داریم - واقعاً دچار بهت و حیرت میشوید! منتها آنها نمیآیند اینطور صریحاً اعلام كنند. یك نفر جاسوس در داخل دستگاه امنیتی كشوری از همین كشورهای معروف پیدا شد؛ اوّلاً تا ماهها كه به كسی چیزی نگفتند - همینطور كتمان كردند - بعد كه دیدند طرفِ مقابل افشا كرد، اینها هم مجبور شدند و افشا كردند؛ آنها هم بنا كردند یك طوری رفع و رجوع كردن! البته محاكمهاش كردند؛ لیكن از لحاظ تبلیغاتی، اینطور چیزها را به رو نمیآورند و نمیگویند. شما ببینید درباره این قضیه ما كه خودِ وزارت اطّلاعات پیشقدم شد و مطلب را بیان كرد، چه جنجالی راه انداختهاند! انگاری كه وزارت اطّلاعات جمهوری اسلامی، در مقابل دهها سازمان جاسوسیِ پاك و نورانی و پاكدامن(!) مثل «موساد» و «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» یك مجرم است! آنها مركز فسادند. گاهی اوقات چیزهایی از آنها بیرون آمده كه دنیا را متوجّه كرده است؛ از جمله كتابی است كه به فارسی هم ترجمه شده و چند سال پیش منتشر گردیده است. در این كتاب توضیح میدهد كه یك نفر از افراد ظاهراً «MI5» یا «MI6» انگلیس - حالا من درست یادم نیست - كه مربوط به مجموعه همین «اینتلیجنت سرویس» انگلیس است، از كارهایی كه در آنجا انجام میگرفته و فجایعی كه میشده است، گزارشی مینویسد. در مقدّمه ترجمه فارسی این كتاب نوشته بودند كه این كتاب در انگلستان ممنوع الانتشار است؛ فروشش را هم ممنوع كردهاند و كسی اجازه ندارد آن را منتشر كند! با اینكه سالهاست این كتاب نوشته شده، اما شاید تا به حال هم همینطور باشد. هر ترجمهای كه از این كتاب بشود، آن ترجمه هم در داخل انگلیس ممنوع است! از این حرفها فراوان بوده است. بنابراین، شجاعتِ این برادران ما در خور تحسین است كه این مطلب را بیان كردند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان - 1377/08/12 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در این كشور چند روزی مانده بود به اینكه مدّت قرارداد نفت ایران و انگلیس تمام شود. چند نفر در دوره پهلویِ اوّل نشستند قراردادی را تنظیم كردند كه تا حدودی منافع ایران در آن رعایت میشد. رضاخان وارد جلسه هیأت وزرا شد، رفت آن نوشته را از مقابل وزیر ذیربط برداشت و همانجا جلوِ چشمشان داخل بخاری انداخت و سوزاند! چرا؟ چون قبلاً سفیر و فرستاده انگلیس پیش او آمده بود و یكی، دو ساعت با او جلسه خصوصی برگزار كرده بود و در آن جلسه خصوصی، آنچه باید به آن شخص بگوید، گفته بود و او هم آمد چیزی را كه حتّی اندكی منافع ایران را تأمین میكرد و دشمن و بیگانه آن را تحمّل نمینمود، داخل بخاری انداخت و سوزاند و از بین برد! عزیزان من! تمام تاریخ دوران پهلوی در این كشور، این گونه گذشته است. منافع ملت، اوّلِ كار تحتالشّعاع منافع انگلیس، بعد هم در این سی، چهل سال اخیر، تحتالشّعاع منافع امریكا. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1377/02/02 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : جوانان امروز، قبل از این انقلاب را ندیدند، با آن آشنا نیستند و نمیدانند در این مملكت چه بود و چه ذلّتی بر ملت ایران حاكم بود! در پنجاه سالِ آخر قبل از انقلاب، دو نفر در این مملكت حكومت كردند - پدر و پسر - كه هر دو را بیگانگان بر سرِ كار آوردند. رضاخان را انگلیسیها از میان فوج قزّاق پیدا كردند - به یك قلدر بیباك و بیمحابا احتیاج داشتند - آوردند و دست او سلاح دادند! دست، پشتش زدند، او را آوردند تا به مقام سلطنت رساندند، بعد مقاصد خودشان را به وسیله او اِعمال كردند! آن كاری را كه میخواستند در این مملكت بكنند به وسیله او كردند. آن ضربهای را كه میخواستند به دین، به روحانیت، به سنّتهای قدیمی و ملی این كشور و به پایههای دینی و اعتقادی این كشور بزنند، به وسیله او زدند. چون آدم بیباك و گستاخی بود، به درد آنها میخورد! انگلیسیها مدّتها - از قبل از مشروطیت - دنبال وسیله نفوذی در این كشور میگشتند؛ اما نمیشد. بیشتر هم علما مانع نفوذ بودند. این آدم، آدمی بود كه میدانستند در برخورد با علما، گستاخ و بیباك است. او را بر سرِ كار آوردند و هر كار خواستند، به وسیله او انجام دادند! بعد هم چون دیدند كه از لحاظ سیاسی به سمتِ دیگری گرایش پیدا میكند، او را برداشتند و پسرش را جایش گذاشتند! برای یك ملت - برای ملت ایران - هیچ ننگی بالاتر از این نیست كه حكام، فرمانروایان، سیاستمداران و سررشتهداران امور كشور را دولت انگلیس به وسیله سفارتخانه خود بیاورد و ببرد! كدام ننگ برای یك ملت، از این بالاتر است؟! خاطراتی را كه از عناصر دوران پهلوی نوشتهاند، بخوانید! بعد از آنكه در سال 1320 رضاخان را بردند، پسر او محمدرضا تا چند روز نمیدانست كه آیا پادشاه خواهد بود یا نه! كسی را به سفارت انگلیس فرستاد، آنها گفتند كه بله، عیبی ندارد، پادشاه باشد، به شرطی كه فلان كار را نكند و فلان كار را بكند! خوشحال شد. اینها حقایق این كشور است. مربوط به :بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی - 1375/01/04 عنوان فیش :ایجاد دولت غاصب صهيونيستی به پشتیبانی انگلیس کلیدواژه(ها) : رژیم صهیونیستی, تاریخ اشغال فلسطین, انگلیس, تاریخ آسیا و آفریقا نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : اسراییل، از اوّل با ظلم و آدمكشی، با دروغ و فریب به وجود آمده است. در آن روز یك عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتیبانی دولت انگلیس به منطقهی فلسطین آمدند. اهالی آن منطقه را بیرون كردند و فرزندان و بازماندگان آنها - بیش از یك میلیون نفر - هنوز هم در زیر چادرها و در شرایط اردوگاهی زندگی میكنند! زیر چادر، یا چیزی شبیه چادر، در كوخها زندگی میكنند! مردم فلسطین، در خارج از فلسطین، با حال كوخ نشینی و اردوگاه نشینی زندگی میكنند. خانههای آنها و وطن آنها در اختیار كسانی است كه از اروپا، از استرالیا، از آمریكا، از آسیا و از آفریقا به آنجا رفتهاند و یك ملت جعلی و دروغین به وجود آوردهاند و در آن جا به نام یك ملت، زندگی میكنند و دولتی هم دارند! اساساً چنین ملتی، وجود و هویّتی ندارد. مربوط به :بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1374/06/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : سلاطین قاجار با علما و حوزههای علمیّه مخالف بودند و افراد حوزوی را هم لشكر علمای بزرگ قلمداد میكردند. آنها با علما مخالف بودند؛ چون علما در كارهای آنها دخالت میكردند. اگر میخواستند قرارداد رژی امضا كنند و با انگلیسیها رابطه داشته باشند و یا اگر میخواستند با دو خواهر ازدواج كنند، علما نمیگذاشتند و در مقابلشان میایستادند. بعدها در دوره پهلوی مسأله تفاوت كرد. از زمان رضاخان به این طرف، انگیزههای اساسی وارد كار شد و غرب - خصوصاً انگلیس - قصد داشت كه كلّاً ایران را قبضه كند. این تصرّف یا به صورت ایجاد یك حكومت واقعاً انگلیسی بود - كه البته نتوانستند این كار را بكنند - و یا این كه حكومتی ایرانی تشكیل دهند ولی همهی مقدّراتش به دست آنها باشد. راه دوم انتخاب شد و حكومت پهلوی بر اساس این تصمیم شكل گرفت و رضاخان روی كار آمد. اگر میبینید همه آدمهای حسابیِ ایران با رضاخان مخالفند، به خاطر آن است كه آدم لاتِ بی سر و پایی بود كه اصلاً اسم دین را نشنیده و مزه آن را هم نچشیده بود. او در یك خانواده بی سوادِ لاابالی و دور از معارف دینی تربیت شده بود و وقتی هم كه بزرگ شد، در میان قهوهخانهها و میخانهها و الواط پرسه میزد. اصلاً رضاخان كسی نبود كه با دین سر و كاری داشته باشد. مزاجش آماده معارضه با دین - آن هم به قصد براندازی - بود. آدمهای ضعاف النفسِ بددلِ كج سلیقهای هستند كه گاهی از كارهای به اصطلاح عمرانی رضاخان تعریف میكنند و مثلاً میگویند او راه آهن كشید و امنیت را برقرار كرد! باید از اینها پرسید كه آیا احداث راهآهن و ایجاد امنیت برای مردم بود یا برای قدرتهای خارجی؟! چه كسانی از این كارهای به اصطلاح عمرانی سود میبردند؟ در حقیقت رضاخان عاملی بود كه انگلیسیها او را وارد صحنه كردند تا نظام دینی را در ایران به هم بریزد. به همین خاطر در سال 1314 شمسی گذاشتن عمامه و حضور روحانیّت در جامعه را ممنوع كرد و نظام حوزه علمیّه را به هم زد و روحانیت را مجبور به خانه نشینی كرد. مربوط به :بیانات در مراسم ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1374/03/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : برای یك ملت، بدبختیای از این بالاتر نیست. مادرِ همه آفتهای ملی، وابستگی است. برادران و خواهران عزیز! كشور ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یك كشور وابسته بود. این وابستگی، بخصوص در پنجاهوچند سالی كه نظام منحوس و فاسد پهلوی بر سرِ كار بود، به اوج خود رسیده بود. من دو، سه نمونه واضح و محسوس را عرض میكنم تا معلوم شود كه وجهه درونی و ایرانی انقلاب، چه عظمتی برای این ملت به وجود آورده و چه كار بزرگی انجام داده است: انگلیسیها رضاخان را در ایران بر سرِ كار آوردند و به حكومت رساندند. این، حرفی نیست كه مخالفین رضاخان بگویند. خودِ وابستگان به آن رژیم و همه مورّخین بیطرف و بینظر هم، به همین مطلبْ تصریح و اعتراف كردهاند. خود انگلیسیها هم رضاخان را بردند؛ چون در اثنای سلطنت او احساس كردند كه رژیم پهلوی به قدرت آلمان، كه آنوقتها، در اثنای جنگ بینالملل دوم، پیشرفتهای مختصری به دست آورده بود، گرایشی پیدا كرده است. همچنین، بهخاطر اینكه اخلاق رضاخانی با اخلاق هیتلری به هم شبیه بود؛ به طوریكه رضاخانْ به هیتلر علاقهمند و دلبسته شده بود. انگلیسیها این را احساس كردند. طاقت نیاوردند و رضاخان را برداشتند. انگلیسیها، بعد، محمّدرضا را به حكومت رساندند. این، مطلبی است كه خود آنها هم به آن اعتراف كردهاند و جزو مسلّمات و واضحات است. من نقلی را از یكی از وابستگان به رژیم محمّدرضا عرض میكنم؛ شما ببینید این وابستگی در چه حدِّ پستكننده و ذلتآوری بوده است! در اوایل رفتن رضاخان كه هنوز تكلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به كسی كه از طرف محمّدرضا به او مراجعه كرده بود كه تكلیف خودش را بداند، میگوید كه چون بر طبق اطّلاعات ما، محمّدرضا به رادیو برلین گوش میكند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پی میگیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمّدرضا میدهد. او هم گوش كردن به رادیو برلین را ترك میكند و كنار میگذارد! آنوقت سفیر انگلیس میگوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ میشود او را به سلطنت انتخاب كرد.» رژیم و دولتی كه در رأس آن كسی قرار دارد كه تا این حد به یك سفارت بیگانه وابسته است كه آنها برای سلطنت او شرطهای حقیر و ذلّتآوری از این قبیل معیّن میكنند و او هم آن شرطها را میپذیرد و عمل میكند تا آنها او را به سلطنت برسانند، معلوم است كه چقدر به بیرون از این مرزها و به قدرتهای خارجی وابسته است. در اواخر حیات رژیم منحوس پهلوی هم، خاطرات و گفتههای خودِ آن كسانی كه جزو دوستان اینها بودند، همین را مشخّص میكند. در سال پنجاه هفت، سفیر امریكا و حتّی انگلیس - در آنوقت كه دولت انگلیس دیگر قدرتی جهانی هم به حساب نمیآمد - در تعیین وضع محمّدرضا، سرنوشت او و تصمیمی كه بایستی میگرفت، مؤثّر بودند. به او مراجعه میكردند و میگفتند: باید این كار را بكنی، باید این حركت را انجام ندهی. به او نظر میدادند و او هم از آنها میپذیرفت. در طول این پنجاه سال هم، همیشه همینطور بود. قرارداد نفت را به مدّت شصت سال، با رضاخان تمدید كردند. دولتهایی را به اسم، معیّن كردند، كه فلانی باید در رأس حكومت و دولت باشد. ببینید در طول این پنجاه سال، چقدر به این ملت بزرگ بیاعتنایی و اهانت شده است! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش : ایالات متحده امریکا, انگلیس, انقلاب اسلامی, استعمار کلیدواژه(ها) : ایالات متحده امریکا, انگلیس, انقلاب اسلامی, استعمار نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انقلاب اسلامی، اوّل کاری که کرد این بود که به قطع امتیازات انگلیس و امریکا در ایران پرداخت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مطلب دیگری كه دنبال این مطلب میآید، در خصوص كاركردِ انقلاب است. انقلاب با نیرو و اراده مردم و با رهبران یا رهبری كه صد در صد متّكی به عواطف مردم است و مردم، عاشقانه دوستش میدارند، پیروز شده است. اكنون این انقلاب میخواهد چه كار كند؟ جواب این است: اوّل كاری كه چنین انقلابی میكند، قطع امتیازهای ظالمانهای است كه بیگانگان در طول زمان در این كشور به دست آورده بودند. چنین امری، طبیعی است دیگر! هر فرد وطندوستی از اینكه ببیند فرضاً دولت انگلیس آمده است و نفت ایران را به غارت میبرد، ناراضی است و احساس ناراحتی میكند. این امری معلوم و آشكار است. در زمانهای گذشته، بسیاری از رجال دولتی و نمایندگان مجلس شورای ملی در دو، سه دوره اوّل كه واقعاً نماینده بودند و به وسیله مردم انتخاب میشدند - و این، قبل از زمانی بود كه رضاشاه، دست روی مجلس گذاشت - با دادن امتیازات به بیگانگان، مخالف بودند. شخصیتهای وطندوست و ملّیِ واقعی، حاضر نبودند امتیازات بدهند. اما در عین حال، جرأت مخالفت هم نداشتند. چرا جرأت نداشتند؟ چون مردم پشت سرشان نبودند و در واقع وجهه مردمی نداشتند. تا یك نخستوزیر میآمد كلمهای بگوید كه بوی اصطكاك با منافع خارجیها را داشته باشد، از كار بركنارش میكردند. تا یك رجل دولتی میآمد قیافهای بگیرد و حرفی بزند كه بوی اعتراض به امتیازات خارجی بدهد، فوراً از قدرت ساقطش میكردند و به دنبال كارش میرفت! اگر كسی هم مثل مرحوم مدرّس رضواناللَّهعلیه، سرسخت بود، كتكش میزدند، محبوسش میكردند، تبعیدش میكردند و بعد هم به دست قلدری مثل رضاخان، با دهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش میكردند. رجالی كه جرأت و ایمان مدرّس را نداشتند، تا یك كلمه حرف میزدند، با چشم غرّهای از طرف اربابان خارجی مواجه میشدند و فوراً سكوت میكردند. لذا امتیازات خارجیها در ایران، روزبهروز بیشتر شد. آقایان و خانمها؛ برادران و خواهران عزیز در سرتاسر كشور! در این مملكت، منبعِ ثروتی به نام «نفت» كشف شد. كشفِ نفت به منزله این بود كه ملتی گنجی پیدا كند. تا این گنج در این مملكت كشف و پیدا شد، یك عدّه از خارجیها و عمدتاً انگلیسیها - كه گناه این كار به گردن انگلیسیهاست - به ایران آمدند، بر سر این گنج نشستند، سالهای متمادی این گنج را استخراج كردند و خوردند؛ بی آنكه به روی مباركشان بیاورند كه این غصبِ مالِ ملت ایران است! آیا این غصه ندارد؟! واقعاً مسأله نفت، یكی از مسائل فوقالعاده تلخِ ملتِ ایران است كه هنوز درست باز نشده است. انگلیسیها در زمان قاجاریه به ایران آمدند و با رجال خائن آن روز، برای بردن نفت مملكت قراردادی شصت ساله بستند! (ظاهراً قرارداد دارسیِ(10) اوّل، یك قرارداد شصت ساله بود.) قرارداد شصت ساله بسته شد تا انگلیس بیاید و نفتی را كه آن روز مثل آب خوردن به آن نیاز داشت، ببرد. واقعاً برای انگلیس، نفت ارزشمندترین كالا محسوب میشد؛ چون به كارهای استعماری مشغول بود و سرزمینها را میگرفت؛ لذا و به پول احتیاج داشت. پول هم با فعالیت كارخانهها به دست میآمد و كارخانهها نیز با نفت میگشت. انگلیس به ایران آمد و نفت گرانقیمت و ارزشمندِ این مملكت را به قیمتی ارزانتر از آب برمیداشت و میبرد! اگر میخواستند به جای نفت در بشكهها آب بریزند و ببرند، شاید برایشان گرانتر تمام میشد! مدّت زمانی از انعقاد قرار داد شصت ساله نگذشته بود كه رضاخان را بر سرِ كار آوردند. اواخر حكومت ضعیف قاجاریه بود و انگلیسیها كسی را میخواستند تا به قلع و قمع گردنكشانی كه در گوشه و كنار ایران سربلند كرده بودند بپردازد. آنها برای اینكه كسی منافعشان را تهدید نكند، به قلدرِ گردن كلفتی كه ضمناً سرسپرده خودشان باشد، احتیاج داشتند. باری؛ رضاخان را پیدا كردند؛ به تربیت او پرداختند و به آنجا كه باید برسد، رساندندش. اوّل، سردار سپه و نخستوزیر بود و بعد هم پادشاه و رئیس كشور ایران شد! چند سالی از به قدرت رسیدن رضاخان توسّط انگلیسیها نگذشته بود كه او به فكر افتاد اگر بشود، پول بیشتری بابت نفت از آنها بگیرد. البته سرسپردگی او به جای خود محفوظ بود؛ اما بالاخره هر نوكری، گاهی به این فكر میافتد كه مقدار بیشتری پول از ارباب خود اخّاذی كند! مزاج قلدرمآبانه او به كمكش آمد تا با قرارداد دارسی كه هنوز سی سال دیگر مانده بود تا به سر آید، برخوردِ قلدرانه كند. یعنی وارد هیأت دولت شد و قرارداد دارسی را در بخاری انداخت و سوزاند! وقتی به او گفتند «از مدّت قرارداد، سی سال دیگر باقی مانده است» گفت: «این چه قراردادی است! باید بابت نفت، پول بیشتری به ما بدهند.» آن وقت، طرفش كیست؟یك كمپانی انگلیسی! به مجرّد اینكه رضاخان با قرارداد دارسی چنین برخوردی كرد، حكومت انگلیس وارد میدان شد و های و هوی و سر و صدا به راه انداخت. نهایتاً انگلیسیها دماغ رضاخان را به خاك مالیدند و كاری كردند كه همین قرار داد را كه فقط سی سال دیگر از اعتبارش مانده بود، به مدّتِ شصت سال دیگر تمدید كرد! یعنی با انگلیسیها قرارداد دیگری بست. این، كاری بود كه انگلیسیها از زمان قاجاریه تا پایان حكومت رضاخان در ارتباط با نفتِ ایران كردند. بعد هم زمان مصدّق رسید و زمزمه «ملی شدن صنعت نفت» آغاز شد. انگلیسیها دوباره آمدند. اما این دفعه دیگر تنها نبودند؛ بلكه امریكاییها را نیز به همراه داشتند. در واقع، امریكاییها از سال 1332 وارد این میدان شدند. من عرض میكنم: اگر ملت ایران، بغض و نفرت از دولت انگلیس را از دل خود پاك نكرده باشد و پاك نكند، حق دارد و به نظر هر عاقلی هم، حق با ملت ایران است. كاری كه انگلیسیها با مردم ایران كردند و بلایی كه بر سرِ این ملت آوردند، هیچوقت از یادها نخواهد رفت. اینان كه امروز در گوشهای از دنیا نشستهاند و علیه ملت و دولت ایران حرفهای مغرضانه و بیمحتوا میزنند، یادشان رفته است كه این دولت ظالم با ملت ایران چه كرد! البته خدای متعال سرشان را به سنگ كوبید و آن قدرت كذا را از آنها گرفت. امروز انگلیسیها، در دنیا نه آبرویی دارند و نه از قدرت چندانی برخوردارند.به مجرّد اینكه امریكاییها احساس كردند در ایران میدانی باز وجود دارد و انگلیسیها به تنهایی قادر به جولان در این میدان نیستند، آنها هم حضور پیدا كردند. از سال 1332 تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیس و امریكا بر سرِ چاههای نفت، و در واقع گنج نفت ایران نشستند و تا آنجا كه توانستند، برداشتند و بردند. ملت ایران چگونه دلش با اینها صاف شود؟! رژیم پهلوی، سر سپرده انگلیس و امریكا بود و محمّدرضا، واقعاً مثل یك مأمورِ امریكا در ایران عمل میكرد. یك عامل امریكا در رأس یك رژیم وابسته، وظیفهای نداشت جز اینكه وقتی بگویند فلان نخستوزیر را بگذار و فلان نخستوزیر را بردار، اطاعت كند. آنها هر كاری میخواستند، میكردند. اگر هم یك وقت خودِ او میخواست نخستوزیری را بركنار كند و امریكاییها راضی نبودند، به امریكا میرفت و این و آن را میدید، تا اجازه دهند فلان نخستوزیر را بردارد یا بگذارد! وضعیت این گونه بود. سفرای امریكا و انگلیس در تهران، تعیین كننده خطوط اساسی این مملكت بودند. حال میفهمید كه چرا امریكاییها عصبانیاند؟ حال میفهمید كه وقتی دولتمردان امروز امریكا - بخصوص آن وزیر خارجه زشت و نفرتانگیزشان - دور دنیا راه میافتند و اینجا و آنجا میگویند «ما میخواهیم دولت ایران را زیر فشار بگذاریم تا سیاستهای خود را عوض كند»، این سیاستها چیست كه میخواهند عوض شود؟ اینها كسانی بودند كه روزگاری، شاه ایران - آن روسیاه نگونبختی كه به اسمِ «شاه» در ایران بود - از سفر ایشان؛ یعنی سفیر انگلیس و سفیر امریكا در تهران، حرفشنوی داشت و هر چه آنها در مسائل اساسی این كشور میگفتند، انجام میداد. اما امروز با نظام و دولتی در ایران مواجهند كه از صد عامل در مسائل اساسی كشورش، یك مورد هم منطبق با خواست امریكا نیست. با نظامی مواجهند كه در بدو استقرار، اوّلین كارش قطع كردن امتیازات اینها بود. در واقع انقلاب اسلامی، اوّل كاری كه كرد این بود كه به قطع امتیازات انگلیس و امریكا در ایران پرداخت. این هم حقیقتی دیگر راجع به این انقلاب. توجّه كنید! مطلب دوم را كه گفتیم، این شد كه این انقلاب، چون متّكی به مردم بود، نظامی را بر سرِ كار آورد كه مردمی بود؛ و چون رهبر این انقلاب، محبوبیت مردمی داشت و مردم پشت سر وی حركت میكردند، برای قطع كردن امتیازات خارجی، منتظرِ گذشتِ زمان نشد و بلافاصله امتیازات قطع گردید. البته ما، تا ماهها پس از پیروزی انقلاب، روابطمان را با امریكا قطع نكردیم و فقط امتیازات آن كشور در ایران قطع شد. آنها میخواستند از نفت ما استفاده كنند؛ گفتیم: «نمیشود.» میخواستند از سرمایهگذاریهای ظالمانهای كه به وسیله رژیم گذشته در ایران شده بود و آنها سودش را میبردند، استفاده كنند؛ گفتیم: «نمیشود.» میخواستند در ارتش - بخصوص در نیروی هوایی - حضور داشته باشند؛ گفتیم: «نمیشود.» میخواستند دستگاه جاسوسی خودشان را در سفارتخانه سابقشان، فعّال نگه دارند؛ گفتیم: «نمیشود.» توجه داشته باشید كه سفارتخانه امریكا، تا ماهها پس از پیروزی انقلاب باز بود و در اینجا كاردار و سایر مسؤولین سفارتی داشتند. بعد كه جوانان مسلمان دانشجو، سفارتخانه را گرفتند، دیدند این سفارتخانه مركزی برای ارتباط با عناصر ضدّانقلاب و ضدّ نظام جمهوری اسلامی، و وسیلهای برای بده و بستان و تقویت و وصل كردن این به آن بوده است؛ همان نقشی كه سفارت انگلیس، قبل از 28 مرداد در ایران ایفا میكرد. یعنی این را ببین، آن را ببین، این را به آن وصل كن. پول به این برسان، سلاح به او برسان و تدبیر به او برسان، تا حادثهای علیه جمهوری اسلامی اتّفاق بیفتد. مشغول چنین كارهایی بودند. ملت ایران، سفارتخانه امریكا را «لانه جاسوسی» نامید و این واقعیت داشت. پس، مطلب دوم این است كه انقلاب اسلامی، منافع انگلیس و امریكا را در ایران قطع كرد. در واقع، این دو، عمده كشورهایی بودند كه در مملكت ما منافع گسترده نامشروع و غیرعادلانه داشتند. البته ما رابطهمان را با دنیا حفظ كردیم و هنوز هم با انگلیس رابطه سیاسی داریم. منتها به نظر من، این رابطه از آن رابطههای متزلزل است؛ زیرا انگلیسیها نمیتوانند از ابراز دشمنی خودداری كنند و هر چندگاه یك بار، نیشی میزنند. دولت انگلیس این گونه است. اما به نظر من، بهتر است دولت انگلیس در مقابل ایران، قدری محتاطتر باشد؛ چون سابقهاش در ایران خیلی بد و سیاه است. حال كه ملت و دولت ایران، رابطه سیاسی خود را با آن كشور حفظ كردهاند، آنها باید خیلی محتاطانه عمل كنند و حرفی نزنند كه ملت ایران احساس كند همان اغراض پلید چند ده ساله را باز هم حفظ كردهاند. اگر چه انگلیسِ امروز، دیگر انگلیسِ آن روزها نیست و تمام شده است. این هم یك مطلب. .... در بین امریكاییها و انگلیسیها، گاهی آدم با وجدانی پیدا میشود كه حقیقت را میفهمد. میگوید: «چرا با ایران در میافتید؟ چرا جمهوری اسلامی را دشمن میدارید؟ چرا شایعات میپراكنید؟ اینها دروغ است و واقعیت ندارد.» اما هیجان جنونآمیزِ دشمنیِ خشن با انقلاب، در آنها به قدری زیاد است كه حرف آن فردِ با وجدان را در لابهلای حرفها و نعرههای مستانه خود گم میكنند! مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1372/02/15 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ملت مستقل، یعنی ملتی كه اربابهای امریكایی یا انگلیسی - یا روزی، روسی - و امثال اینها نمیتوانند در سرنوشتِ او دخالت كنند و هر چه را به نفع خودشان است انجام دهند و آنچه را كه به نفع این ملت است دور بیندازند. كشورهایی كه مستقل نیستند، اینگونهاند. امروز به بعضی از كشورهایی كه اسم نمیآوریم، نگاه كنید؛ خودتان متوجّه میشوید كجاها را میگوییم. این كشورها رؤسایی دارند كه گوش به فرمان امریكا هستند. وقتی ملت و كشوری، رؤسایش گوش به فرمان امریكا هستند، در این مملكت چه كار میكنند؟ معلوم است؛ كارهایی كه به نفع امریكاست، درآن كشورتصمیمگیری و اجرا میشود. ازخرید، از فروش، از تبلیغات، از بالا آوردن، از كنار زدن، از عزل و نصب و خلاصه هر كاری كه به نفع آن ارباب است، در آن كشور انجام میگیرد. هر كاری هم به نفع مردم است، انجام نمیگیرد. استقلال نداشتنِ یك ملت، چنین مصیبتی است؛ كه در رژیم گذشته هم اینطور بود. مهمترین مشكل این كشور در گذشته، این بود كه آن رژیم - رژیم منحوس پهلوی - وابسته بهامریكا و قبل از آن، وابسته به انگلیس بود! آنها میگفتند چه كسی بیاید بالا و نخست وزیر، یا مسؤول، یا وزیر یا مدیر شركت نفت شود و یا فلان شغل را داشته باشد. امریكاییها كه میگفتند، آن كس را مقام و مسؤولیت بالا میدادند. هركس را هم كه دشمنان خارجیِ این ملت میخواستند از صحنه كنار برود، اینها - رژیم پهلوی - همه قدرتشان را به كار میانداختند كه او را كنار بزنند. در این مملكت، اگر كاری به نفع امریكاییها بود، به وسیله آن دستگاه انجام میگرفت. اگركاری به ضرر آنها وبه نفع مردم بود، انجام نمیگرفت؛ بلكه با آن كار، مقابله هم میشد. استقلال نداشتنِ یك كشور، اینگونه است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1371/11/25 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دولت انگلیس، بیش از همه چیز، از استقلال ایران بدش میآید. اینها همان كسانی هستند كه سالهای متمادی در این مملكت خوردند و چاپیدند و حالا كه مملكت مستقل است، ناراحتند. ما چه كار باید بكنیم؟ دولت انگلیس، اگر الان هم فرصت پیدا كند، دلش میخواهد بیاید در خلیج فارس، مثل زمان «لرد كُرزن» بایستد و برای دولتهای اطراف خلیج فارس، از جمله ایران، دستور صادر كند! ملت ایران اجازه نمیدهد. حالا دولت انگلیس باشد، دولت امریكا باشد، هر قلدر دیگری باشد و بخواهد در امور ما، خواستهای ما، اهداف ما، آرمانهای بزرگ ما و مقدّسات ما دخالت كند! به آنها چه ربطی دارد؟! آنها اگر بخواهند این حادثه و این مشكل را به راحتی حل كنند، باید آن شخص مرتدِّ ملحد را تحویل مسلمانان دهند و بگویند: «این، جرم و جنایتی كرده است. شما مسلمانان، هرچه مجازاتش است، انجام دهید.» این راه، عاقلانه است. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1371/01/15 عنوان فیش :حساسیت بیشتر انگلیسی ها به گروههای استقلالطلب مسلمان در هند کلیدواژه(ها) : عملکرد استعمار انگلیس در هند, مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان, دشمنی انگلیس با اسلام, تاریخ آسیا و آفریقا, انگلیس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این قضیه[مخالفت قدرتهای عالم با اسلام]، یکبار دیگر هم در یک برههی تاریخی دیگر اتفاق افتاده است و آن، هنگامی بود که امپراتوری قبلی انگلیس یک قرن قبل یا کمی بیشتر سرپرستی دنیا را از آن خود میدانست! انگلیسیها، آن زمان، در همهی دنیا دست و پای خودشان را باز کرده بودند و هرجا که از اسلام خبری بود، نسبت به آن حساستر بودند.من بیست، سی سال پیش از اینکه در باب مسائل شبه قارهی هند مطالعه میکردم و مینوشتم، متوجه شدم در میان گروههای استقلالطلب هندوستان که علیه انگلیسیها مبارزه میکردند و میان آنها، هم مسلمان بود هم هندو و هم سیک انگلیسیها نسبت به مسلمانان حساسیت خاصی داشتند! آنها با هندوها و سیکها کنار میآمدند، ولی با مسلمانان آبشان به یک جوی نمیرفت! لذا در وهلهی اول به سراغ مسلمانان میرفتند تا آنها را سرکوب کنند. یک لرد انگلیسی در همان روزگار گفته بود: «ما وقتی به تجربههای زمان خود مینگریم، احساس میکنیم اسلام با ما ذاتاً دشمن است!» انگلیسیها آن روز به این نتیجه رسیده بودند و بر این اساس عمل میکردند. در افغانستان همین کار را کردند، در هند همین کار را کردند و در ایران نیز همین کار را کردند. امروز هم استکبار امریکا و ایادی آن، عین همان تجربه را عمل میکنند و پیش میروند. عامل همهی اینها هم این است که از اسلام، بیش از پیش ترسیدهاند! ترس مضاعف اینها چه وقت آشکار شد؟ آن هنگام که نظام جمهوری اسلامی در ایران به رهبری قائد امت و انسان بزرگ دوران معاصر و چهرهی کمنظیر تاریخ ما، امام خمینی بزرگ رضوان اللّه تعالی علیه شکل گرفت و او پرچم اسلام را در این کشور برافراشت و چنین حکومت مقدسی را به وجود آورد. باورشان نمیشد که اسلام زنده شود و حکومت ایجاد کند. وقتی حکومت ایجاد شد و قدرتش را دیدند؛ نیروی نفوذ و تأثیرگذاریاش را روی انسانها دیدند؛ قدرتش را بر روی ملتهای دیگر دیدند؛ بیباکیش را در مقابل تهدیدها دیدند؛ بیطمعی و فریب نخوردنش را در برابر تطمیعها دیدند، فهمیدند حکومتی که باید با آن مبارزه کنند، این است. مربوط به :بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1371/01/15 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : و امّا، علت چیست كه بااسلام مخالفند؟ این قضیه، یك بار دیگر هم در یك برهه تاریخی دیگر اتّفاق افتاده است و آن، هنگامی بود كه امپراتوری قبلی انگلیس یك قرن قبل یا كمی بیشتر سرپرستی دنیا را از آن خود میدانست! انگلیسیها، آن زمان، در همه دنیا دست وپای خودشان را بازكرده بودند و هر جا كه ازاسلام خبری بود، نسبت به آن حسّاستر بودند. من بیست، سی سال پیش از اینكه درباب مسائل شبه قارّه هند مطالعه می كردم و مینوشتم، متوجّه شدم در میانگروههای استقلالطلب هندوستان كه علیه انگلیسیهامبارزه میكردند - و میان آنها، هم مسلمان بود هم هندو و هم سیك - انگلیسیها نسبت به مسلمانان حسّاسیت خاصی داشتند! آنها با هندوها و سیكها كنار میآمدند، ولی با مسلمانان آبشان به یك جوی نمیرفت! لذا در وهله اوّل به سراغ مسلمانان میرفتند تا آنها را سركوب كنند. یك لُرد انگلیسی در همان روزگار گفته بود: «ما وقتی به تجربههای زمان خود مینگریم، احساس میكنیم اسلام با ما ذاتاً دشمن است!» انگلیسیها آن روز به این نتیجه رسیده بودند وبراین اساس عملمیكردند. در افغانستان همین كار راكردند، درهندهمین كارراكردند و درایران نیز همین كار را كردند. امروز هم استكبار امریكا و ایادی آن، عین همان تجربه را عمل میكنندوپیش میروند. عامل همه اینها هم این است كه ازاسلام، بیشازپیش ترسیدهاند! ترس مضاعف اینها چه وقت آشكار شد؟ آن هنگام كه نظام جمهوری اسلامی در ایران به رهبری قائد امّت و انسان بزرگ دوران معاصر و چهره كم نظیرتاریخ ما، امام خمینی بزرگ رضواناللَّه تعالی علیه شكل گرفت و او پرچم اسلام رادراین كشور برافراشت و چنین حكومت مقدّسی را به وجود آورد. باورشان نمیشد كه اسلام زنده شود و حكومت ایجاد كند. وقتی حكومت ایجاد شد و قدرتش را دیدند؛ نیروی نفوذ و تأثیر گذاریاش را روی انسانها دیدند؛ قدرتش را بر روی ملتهای دیگر دیدند؛ بیباكیاش را در مقابل تهدیدها دیدند؛ بیطمعی و فریب نخوردنش را در برابر تطمیعها دیدند، فهمیدند حكومتی كه باید با آن مبارزه كنند، این است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران - 1370/12/05 عنوان فیش :تلاش انگلیس برای کنار زدن زبان فارسی در هند از اوایل قرن نوزدهم کلیدواژه(ها) : ادبیات, انگلیس, تلاش استعمار برای زدودن آثار فرهنگ ایرانی, زبان فارسی در هند, عملکرد استعمار انگلیس در هند, نقش ادبیات, عملکرد استعمارگران در آسیا, نابودی فرهنگ ملتها توسط استعمارگران, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ استعمار کهن, تاریخ استعمار کهن, تاریخ استعمار کهن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : دستگاههایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زایدهای در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است. فرض بفرمایید ما امروز مایلیم که آن ملتهایی که در اطراف عالم با فرهنگ و ادبیات ایرانی آشنا بودند، این ارتباط و اتصالشان محفوظ بماند. میدانید که استعمار دهها سال متمادی شاید در بعضی جاها قرنها تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلًا در هند این معنا کاملًا واضح است. آن وقتیکه کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از اولین تلاشهایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند. این زبان اردو را که ملاحظه میکنید، ابتدا رسمی کردند، برای اینکه زبان فارسی را کنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم کنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی کردند! از اوایل قرن نوزدهم این کار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را میدانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یک روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حکومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احکام و قوانین، فارسی بوده است. حالا ما میخواهیم این را برگردانیم؛ به چه وسیلهای میشود این زبان را برگرداند؟ ما گلستان سعدی و دیوان حافظ و کتابهای فارسیِ همان چیزهایی که از نسلهای گذشته، این زبان و ادبیات و فرهنگ را دارند منتقل میکنند، میفرستیم؛ آنها هم استقبال میکنند و میخوانند؛ این نقش ادبیات است، که به نظر بنده بسیار حایز اهمیت است. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران - 1370/12/05 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : میدانید كه استعمار دهها سال متمادی - شاید در بعضی جاها قرنها - تلاش كرد تا آثار فرهنگ ایرانی را كه در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا كاملاً واضح است. آن وقتی كه كمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یكی از اولین تلاشهایش این بود كه زبان فارسی را كنار بزند. این زبان اردو را كه ملاحظه میكنید، ابتدا رسمی كردند، برای اینكه زبان فارسی را كنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم كنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی كردند! از اوایل قرن نوزدهم این كار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را میدانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یك روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حكومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احكام و قوانین، فارسی بوده است. مربوط به :بیانات در دیدار مردم استان بوشهر - 1370/10/11 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : قبل از دوران مبارزات اخیر ملت ایران با رژیم ستمشاهی هم، مقاومت شما مردم در مقابل تهاجم دشمنان خارجی - انگلیسیها - ورد زبان كسانی بوده است كه با این قضایا آشنایی دارند. هم ماجراهای تهاجم انگلیسیها به این منطقه و اشغال بوشهر - كه شجاعتهای رئیسعلی دلواری(3) برای ملت ایران یك یادگار ارزندهی تاریخی است - و هم پشتیبانیهای شما از مبارزات مرحوم آیةاللَّه سیّد عبدالحسین لاری، جزو قضایای نادر زمان گذشته است. همین شهر بوشهر شما، به مجرد اینكه پادشاهان و حكام خائن قاجاری، اندكی سر از اطاعت انگلیس میپیچیدند، محل پیاده شدن سربازان انگلیسی و اشغال این منطقه میشد! بارها انگلیسیها به بوشهر آمدند و اینجا را اشغال یا تهدید به اشغال كردند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم خراسان - 1369/03/15 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اینكه شما میبینید در ایران مظلوم ما، سلاطین فاسد و نوكران حلقهبهگوش انگلیس و امریكا، از طرف قدرتها تأیید شدند و سالیان درازی بر این مملكت حكومت كردند، علت همین است. چون كسی مثل رضاخان، راحت حاضر بود كه به سهم خودش، همین هدف و برنامه را در ایران اجرا كند. اینكه میبینید استعمار - یعنی انگلیس و فرانسه - بعد از جنگ بینالملل اول، به جان این كشورهای عربی افتادند و مرتب ذرع و پیمانه كردند و بریدند و تقسیم نمودند و گفتند: این برای تو، این برای او، و در هرجا هم مهرهی دستنشاندهی تسلیمی را از طرف خودشان سر كار گذاشتند و اختیار ملتهای این كشورها را به دست آدمهای فاسد و مفسد دادند، علت همین است. آنها دنبال این هدف بودند. وظیفهی بزرگ امثال رضاخان در ایران، و ابنالسعود در عربستان، و فاروق در مصر، و دیگران در جاهای دیگر، این بود كه نگذارند مسلمانان با هم متحد بشوند و به صورت یك نیروی فعال دربیایند و روحیه پیدا كنند و به وسط میدان سیاست عالم بیایند. نقشهی استعمار بر این اساس بود. حالا شما فكر كنید ببینید، عظمت را از اینجا میشود فهمید. فكر كنید كه امپراتوری انگلیس دهها سال، در كنار او دولتهای استعماری دیگر، آخر همه امریكا، با پول و اسلحهی فراوان و با ابزار علم و دانشی كه در اختیار داشتند، همه با وجود اختلافاتی كه با هم داشتند، با یكدیگر همكاری كردند، تا این مقصود عملی بشود! كدام مقصود؟ مانع شدن از حضور دستهجمعی مسلمین در صحنهی سیاست عالم و اینكه مسلمانان احساس كنند آنها هم حق دارند، آنها هم قدرت دارند، آنها هم میتوانند حرف بزنند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضاى مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزهی علمیّهی قم - 1368/09/07 عنوان فیش : انگلیس کلیدواژه(ها) : انگلیس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من در كتاب «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان» این نكته را یادآور شدهام كه یكی از نایبالسلطنههای هند قبل از استقلال این كشور در سال 1947 گفته بود كه اوایلی كه انگلیسیها وارد هند شده بودند - یعنی بعد از دوران كمپانی هند شرقی - و میخواستند حكومت هند را به دست بگیرند، گفته بودند كه مسألهی ما در هند، مسلمانها هستند و بزرگترین هدف ما بایستی قلع و قمع و سركوب آنها باشد! سخن معروف «گلادستون» را هم كه حتماً شنیدهاید كه گفته بود: این قرآن را باید برداشت. استعمارگران، از قدیم نسبت به اسلام همین احساس را میكردند كه آن هم ناشی از چیزهایی بود كه از اسلام دیده بودند. نخست وزیر انگلیس - در خاطراتش نوشت: من در جزیرهیی مشغول تفریحِ آخر هفته بودم كه خبر كودتای عراق به من رسید و بزرگترین ضربه به مغز من وارد شد و ناگهان احساس كردم كه دنیا تكان خورده است. (تعبیرات دقیق او الان یادم نیست.) برای انگلیس و دستگاه استعمار، آن قدر كودتای عراق مهم بود كه حد نداشت. این نگرانی، در تمام نوشتهها و خاطراتی كه بعد از كودتا منتشر شد، منعكس شده بود و عظمت ضربه، خودش را نشان میداد. این كودتا، در كشوری انجام گرفت كه بعدها معلوم شد بعضی از دستگاههای استعماری، در آن نقش داشتهاند و بعضی هم بعداً از آن استفاده كردهاند و در مشت خود گرفتهاند. حالا هم شما دنبالههای آن كودتا را میبینید كه بعد از گذشت حدود سی سال، تحفههای امروز عراق، دنبالهی همان كودتا - و به قول خودشان انقلاب(!) - هستند. ملاحظه كنید، یك كودتای معمولی در یك كشور اتفاق افتاد و فقط به این جهت كه عراق مستعمرهی انگلیس بود و انگلیس از قِبَل حاكمیت بر عراق، از آن كشور استفاده میكرد، این قدر برایشان سنگین بود. حالا شما آن كودتا را با انقلاب اسلامی مقایسه كنید؛ اصلاً قابل مقایسه نیست. |