البته الان دستگاههایی هستند که ممیّزی میکنند؛ اما من خیلی هم اطمینان ندارم که این ممیّزیها صددرصد درست باشد. گاهی میآیند به ما میگویند که یک نوار بسیار بد یا مبتذلی را بهصورت مجاز پخش میکنند؛ گاهی هم ممکن است عکس این اتّفاق بیفتد. من الان نمیدانم واقعاً این ممیّزیها چقدر از روی واقعبینی و ضابطهمندی انجام میگیرد؛ اما آن چیزی که من میتوانم به شما بهعنوان یک جوان خوب و به عنوان کسی که مثل فرزندان خودم هستید بهعنوان نصیحت و نظر خودم بگویم، ایناست که عرض کردم.۱۳۷۷/۱۱/۱۳
لینک ثابت
در خودتان بصیرت ایجاد کنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد کنید؛ قدرتی که بتوانید از واقعیتهای جامعه یک جمعبندی ذهنی برای خودتان بهوجود آورید و چیزی را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلی مهمّ است. هر ضربهای که در طول تاریخ ما مسلمانان خوردیم، از ضعف قدرت تحلیل بود. در صدر اسلام هم ضرباتی که خوردیم، همینطور بوده که حالا اینها بحثهای تفسیری زیادی دارد. در دورههای گوناگون دیگر هم همینطور است. نگذارید که دشمن از بیبصیرتی و ناآگاهی ما استفاده کند و واقعیتی را واژگونه در چشممان جلوه دهد.۱۳۷۷/۱۱/۱۳
لینک ثابت
عزیزان من! در صدر اسلام - در زمان طلوع اسلام - قرآن از کسانی یاد میکند که به بعضی از آنها منافق میگوید: «فی قلوبهم مرض». اینها در هنگام سختیها وقتی با دشمن مواجه میشوند، بیکارهاند، ترسو، کنارهگزین و عافیتطلبند، وقتی که یک ملت در شداید و سختیها قرار میگیرد، از اینها هیچ اثری نیست! «فاذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون الیک»، مثل کسی که مرگ در مقابل او قرار گرفته است، به تو نگاه میکنند؛ از مرگ میترسند! چرا؟ چون خطر را احساس کردهاند. اما وقتی که خطر برطرف میشود، وقتی که دیگر میدانِ نشان دادن گوهر حقیقی انسان نیست، وقتی که میدان فرصتطلبانه است: «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة علی الخیر»! اینها کسانی هستند که وقتی میدان، میدان نشان دادن گوهر مردانگی است، نشان دادن جهاد و فداکاری است، نشان دادن مجاهدت است، اصلاً پیدایشان نیست! اما وقتی که میدان، میدانی است که خطری - علیالظّاهر - آن را تهدید نمیکند، میبینید که زبانشان بر روی مؤمنان دراز است، زبانشان روی جوانان بسیجی و روی خانوادههای شهدا دراز است. اینها آن نقاطی نیستند که قرآن با چشم تحسین نگاهشان کند. تحسین در قرآن متعلّق به کسانی است که وقتی روز شدّت است، با شدّت میایستند؛ وقتی روزی است که دشمن، تهدیدی متوجّه ملت و کشور کرده است، در صفوف مقدّم میایستند. آن وقتی هم که وقت سازندگی، وقت کار اجتماعی، کار علمی، وقت درس خواندن و وقت تربیت و رشد استعدادهاست، باز در میدانها - میدانهایی که مناسب این کارهاست - با واقعبینی، با نجابت و با حلم دنبال این هستند که سودی از آنها به جامعه برسد. خدا را شکر میکنیم که در میان ملت ما انسانهای اینگونه زیادند و انسانهای آنچنانی کمند.۱۳۷۷/۰۳/۲۱
لینک ثابت
سیاهروزیهای بشریت که به ظلم و استضعاف و عقبماندگی و برادرکشی و سخت زندگی کردن در این عالم منتهی شده است، و نیز استفاده نکردن از مواهب الهی در عالم و بقیهی نابسامانیهای زندگی انسان، چه آن چیزهایی که فقط و فقط به حیات این نشئه مربوط است - مثل حوایج انسان، خوراک و دیگر نیازهای بشر - و چه آن چیزهایی که به حیات جاودانهی انسان ارتباط پیدا میکند - مثل گمراهیها و ظلمها و خلافکاریها و ناپاکیها و آلودگیهای اخلاقی و رفتاری بشر - همهی اینها در جهانبینی بعثت اسلامی، با واقعیت ملاحظه شده و برای آن، علاج معین گردیده است. لذا اگر بشر، این دین و این مجموعه دستورالعمل سعادت را میفهمید و میشناخت و عمل میکرد و تسلیم آن میشد، امروز در اینهمه فلاکت و نابسامانی نبود.
اگر با چشم واقعبین نگاه کنیم، تیرهروزیهای امروز بشر، با چند هزار سال پیش تفاوتی نکرده است. اینکه به جای وسایل ابتدایی، ابزار مدرن و برخوردار از سرعت و سهولت در اختیار بشر قرار بگیرد، بهطور مطلق مایهی سعادت نیست. البته ممکن است در شرایطی، مایهی سعادت باشد؛ ولی در شرایطی هم مایهی بدبختی بیشتر است. پیشرفت علم، برطرف کنندهی نابسامانیهای زندگی بشر نشد و نمیتوانست بشود.۱۳۶۹/۱۱/۲۴
لینک ثابت
اسلام نسبت به زن و مرد و همهی خلایق، یک دید واقعبینانه و متکی بر فطرت و طبیعت و نیازهای حقیقی دارد؛ یعنی از هیچکس بیش از تمکنش و بیش از آن چیزی که به او داده شده است، توقعی ندارد. اصلاً بنای اسلام بر این است؛ یک بنای واقعی و منطقی است. در دعای سحرهای جمعه، فقرهیی است که بیان میکند: «و جعل ما امتنّ به علی عباده فی کفاء لتأدیة حقّه»(۲)؛ یعنی آن چیزی که خدای متعال منت گذاشته و به کسی داده، در حد کفایت است، برای اینکه حقوق الهی را ادا کند. اصلاً شناخت واقعیات هر کس، متناسب با همان توقعی است که از او وجود دارد.۱۳۶۹/۱۰/۱۶
لینک ثابت
وجود اقتضائات برای انجام حقوق الهی برای انسان
اسلام نسبت به زن و مرد و همهی خلایق، یک دید واقعبینانه و متکی بر فطرت و طبیعت و نیازهای حقیقی دارد؛ یعنی از هیچکس بیش از تمکنش و بیش از آن چیزی که به او داده شده است، توقعی ندارد. اصلاً بنای اسلام بر این است؛ یک بنای واقعی و منطقی است. در دعای سحرهای جمعه، فقرهیی است که بیان میکند: «و جعل ما امتنّ به علی عباده فی کفاء لتأدیة حقّه»(۱)؛ یعنی آن چیزی که خدای متعال منت گذاشته و به کسی داده، در حد کفایت است، برای اینکه حقوق الهی را ادا کند. اصلاً شناخت واقعیات هر کس، متناسب با همان توقعی است که از او وجود دارد.
پس، اسلام به نیازها و خواهشها و طبایع بشری و غیربشری اهتمام ورزیده، اصلاً به آنها نظر کرده و حکم الهی را داده است؛ اما به معنای آن نیست که آرمانی برای انسانها ندارد.۱۳۶۹/۱۰/۱۶
۱ )
بحارالانوار، ج ۸۷ ، ص ۲۷۷
... إِلَهِي طُمُوحُ اَلْآمَالِ قَدْ خَابَتْ إِلاَّ لَدَيْكَ وَ مَعَاكِفُ اَلْهِمَمِ قَدْ تَعَطَّلَتْ إِلاَّ عَلَيْكَ وَ مَذَاهِبُ اَلْعُقُولِ قَدْ سَمَتْ إِلاَّ إِلَيْكَ فَأَنْتَ اَلرَّجَاءُ وَ إِلَيْكَ اَلْمَلْجَأُ يَا أَكْرَمَ مَقْصُودٍ وَ أَجْوَدَ مَسْئُولٍ هَرَبْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي يَا مَلْجَأَ اَلْهَارِبِينَ بِأَثْقَالِ اَلذُّنُوبِ عَلَى ظَهْرِي - لاَ أَجِدُ لِي إِلَيْكَ شَافِعاً سِوَى مَعْرِفَتِي بِأَنَّكَ أَقْرَبُ مَنْ رَجَاهُ اَلطَّالِبُونَ وَ أَمَّلَ مَا لَدَيْهِ اَلرَّاغِبُونَ يَا مَنْ فَتَقَ اَلْعُقُولَ بِمَعْرِفَتِهِ وَ أَطْلَقَ اَلْأَلْسُنَ بِحَمْدِهِ وَ جَعَلَ مَا اِمْتَنَّ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ فِي كِفَاءٍ لِتَأْدِيَةِ حَقِّهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاَ تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ عَلَى عَقْلِي سَبِيلاً وَ لاَ لِلْبَاطِلِ عَلَى عَمَلِي دَلِيلاً...
ترجمه:
لینک ثابت
خواهران من بدانند که امروز دنیا به سمت اسلام حرکت میکند. اینها شعار نیست. این، واقعیت است. امروز میبینید که برادران ما در همین منطقهی آذربایجان مربوط به شوروی، چه علاقهی اسلامییی از خود نشان میدهند. اگر کسی تصور کند یا قلمداد نماید که انگیزهی این حرکتها، احساسات قومی و ملی است، به شدت اشتباه کرده است. احساسات، احساسات اسلامی است و رهبران کشور شوروی هم باید با واقعبینی به این مطلب توجه کنند که این احساسات، احساسات اسلامی است و لذا برای یک میلیارد مسلمان جاذبه دارد. مبادا برخورد با این احساسات، برخورد غلط و ناشیانهیی باشد.۱۳۶۸/۱۰/۲۶
لینک ثابت
نکتهی دوم، با مردم بودن و سادهزیستی است. البته شما اینچنین هستید و الحمدللَّه همهی آقایان از لحاظ زندگی - با عرض نسبتاً عریضی در کیفیتها - در سطح متوسط قرار دارند؛ منتها برخی از این حفاظتهای زیادی که در بعضی از شهرستانها مشاهده میشود، به اعتقاد ما غیرضروری است و در جاهایی اصلاً حفاظت لازم نیست. این کار، امام جمعه را از مردم دور میکند. نباید وانمود شود که امام جمعه فردی است که مورد تهدید و خطر است و باید برایش محافظ گذاشت.
البته نمیخواهم بگویم اگر خطر واقعی وجود دارد، آن خطر دفع نشود. معلوم است که حفظ جان عزیز آقایان واجب است؛ اما مهم آن است که در این کار مبالغه نشود. باید واقعبین بود. اینطور نباشد که اگر حقیقتاً احتمالی نیست و یا به قدر معقول و مورد اعتنایش وجود ندارد، باز ما همان ترتیب اثر را بدهیم که گویی انسان یقین دارد که خطر هست. آن مقداری که واقعاً لازم است، حفاظت انجام بگیرد و به همان اندازهی ضروری «تقدّربقدرها» با قضیه برخورد شود، نه بیشتر.۱۳۶۸/۰۴/۱۲
لینک ثابت
دشمنان انقلاب سعی میکنند آینده را تاریک و نومیدکننده جلوه دهند. آن برادر مسلمانی که با احساسات پُرشور خود بر سر مزار منور حضرت امام رفته و روز و شبی را گذرانده و یا در تشییع جنازهی آن عزیز شرکت نموده و در راهپیماییها پشتیبانی خود را از نظام اعلام کرده است، وقتی به شهر خود برگردد و خبری به گوشش بخورد که چیزی را به ذهن او القا کند و تصور کند که فردا، فردای تاریک و دشواری است و هیچ امیدی به آینده نیست، شماببینید چه حالی به او دست میدهد و چهقدر برای او نشاط باقی میماند؟ ما باید دقیقاً در نقطهی مقابل این مسیر، حرکت کنیم و از تمام امکانات و نیروهایمان برای امید دادن و روشن کردن افق آینده در چشم مردم استفاده کنیم.
واللَّه من اعتقاد ندارم که این کار، مردمفریبی و دروغگویی است؛ برعکس، در شرایط حاضر، امیدوار کردن مردم، مبتنی بر واقعیت است. جمهوری اسلامی میتواند بزرگتر از این کارها را انجام دهد. ما نظام طاغوتی را از بین بردیم و ده سال با امریکا و شوروی و قدرتهای شرقی و غربی جنگیدیم. ما میتوانیم آینده را بسازیم و با همت وتدبیر مدیران قوی این کشور، برای مردم زندگی مناسبی به وجود آوریم.
ما میتوانیم فرهنگ ناب و خالص اسلامی را برجامعهی خود حاکم کنیم. ما میتوانیم همان خطی را که امام ترسیم کردهاند، کاملاً و دقیقاً طی کنیم. البته اگر آن دست نیرومند با ما بود، کارها آسانتر میشد؛ اما چاره چیست که «افان متّ فهم الخالدون». وقتی پیامبراکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، انبیا و اولیا(ع) از دار دنیا میروند، باید انتظار اینگونه حوادث ناگوار را داشت. این، واقعیت تلخی است که باید آن را بپذیریم و با توجه به این واقعیت، برنامهریزی کنیم. آیا میشود گفت که ما ملت انقلابی و خوب و قوی هستیم؛ به شرطی که امام(ره) با همان قدرت جلوی ما حرکت کند، و اگر امام نباشد، ما هم نیستیم؟! این کار که شدنی نیست.۱۳۶۸/۰۳/۲۴
لینک ثابت