بحمد اللّه امروز عزّت مردم در کشور ما، بر اثر همین روح استکبارستیزی است. و استکبارستیزی موجب انزوای هیچ ملتی نمیشود. آمریکاییها خودشان میخواهند این طور وانمود کنند که اگر ملت ایران با ما رابطه برقرار نکند، منزوی میشود! ما با امریکا، رابطه هم برقرار نکردیم، رابطه را هم رد کردیم؛ نه که منزوی نشدیم، بلکه در قضیهی اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در تهران و یک قضیهی دیگر قبل از آن، همهی دنیا گفتند که آمریکا در مقابل ملت ایران منزوی شد! ایستادگی یک ملت، موجب انزوای او نمیشود، بلکه بیشتر موجب عزّت او میگردد. همچنان که رابطه با دولت آمریکا یا هر دولت دیگر هم هیچ گرهای را از کار ملتی که خودش نتواند دردهای خود را علاج کند، باز نمیکند.۱۳۷۷/۰۱/۰۱
لینک ثابت
آنچه که امروز از طرف قدرتمندان و سیاستمداران امریکا - چه رئیس جمهور آن و چه دیگرانی که این کارها را میکنند و این حرفها را میزنند - صادر میشود، به ضرر خود آنهاست. قضاوت دنیا هم این است که به ضرر آنهاست. یک دولت، باید این قدر خود را در دنیا مفتضح کند که برای خرابکاری در یک کشور دیگر بودجه بگذارد؟! شما خیال میکنید عقلا و سیاستمداران عالم و انسانهای با فرهنگ دنیا نمیفهمند این کار چقدر وقیح و شرمآور است؟ بدیهی است که تلاش آنها، ناموفّق است. همه، این را میدانند. از روز اوّلِ انقلاب، اینها علیه جمهوری اسلامی بودجه گذاشتند، خرج کردند، اسم هم نیاوردند و جایی هم ننوشتند. این بمب گذاریها و این منافق پروریها، همه با بودجه همینهاست. چقدر تا به حال توانستند موفّق شوند؟! معلوم است که امروز هم مثل آن زمان ناموفّقند. در این، شبهه نیست.
اینها این قدر رسوایی خود را در مقابل افکار عمومی دنیا، مفتضحانه بر ملا کردند که اقدام خود را به صورت یک مصوّبه گذراندند! این، همان داغ باطله خدایی به پیشانی آنهاست. دیگران و عقلای عالم میفهمند؛ اما خودِ اینها نمیفهمند! رژیم امریکا خیال کرد که با تصویب مبلغی - حال بیست میلیون دلار نه؛ دویست میلیون دلار، دو میلیارد دلار - برای خرابکاری در ایرانِ بزرگ و سربلند و اسلامی، کشور ما را در انزوا قرار خواهد داد؛ ولی خودش در انزوا قرار گرفت؛ بدون این که بداند و بفهمد!۱۳۷۴/۱۰/۱۷
لینک ثابت
من تحلیلم این است که در وضع کنونى، اقتدار امریکا دیرى نخواهد پایید. یعنى شرایط جهان، شرایط اقتصادى عالم، وضع کشورها، وضع اروپا و از جمله بیدارى اسلامى به ما اجازه نمىدهد که تصور کنیم امریکا تا ده سال دیگر، با همین اقتدار خواهد ماند. احتمال قوى است که دگرگون شود. ممکن است سال دیگر بشود. ممکن است در همین انتخابات - انتخاباتى که در پیش دارند - جناحى روى کار بیاید و آن جناح، در کشمکش رقابتهاى درونملى خودشان مجبور شود دست به عملیاتى بزند که از لحاظ اشتباه بودن، دست اشتباهات بوش را از پشت ببندد و به انزواى امریکا منتهى گردد. ممکن است! هیچ وضعى ابدى و دائمى نیست. نگاه به گذشته نیز همین را تأیید مىکند. منهاى موضوع بلوک کمونیزم که تقریباً از اوایل قرن جارى میلادى به وجود آمدنش را شروع کرد - از دههى سوم، تقریباً شکل بلوکبندى کمونیستى به راه افتاد - بقیهى جهات را که نگاه کنید همین است. اروپا را نگاه کنید! طى این پنجاه، شصت سال اخیر، چند امپراتورى در همین یک وجب جاى اروپا زایل شدند و از بین رفتند!؟ امپراتورى مجارستان کو؟ امپراتورى اتریش کو؟ امپراتورى آلمان کو؟ اینها هر کدام، امپراتورى بودند! امروز از اینها به جز آلمان، کشورهاى کوچکى باقى هستند.
این، یک نکته است که باید به آن توجه شود و در محاسبات بیاید. هرگز تصور نشود آنچه که امروز بر اثر دهها عامل که به هم پیوستهاند پیش آمده، رنگ ابدیت دارد؛ نه. یکى از این عوامل اگر ساقط شد، زایل مىشود و همه چیز عوض خواهد شد. الان هم، وضع دنیا وضع بىثباتى است. هیچ معلوم نیست که وضع این کشورهاى متحد، چگونه خواهد شد؟ وضع روسیه چگونه خواهد شد؟ وضع اروپا چگونه خواهد شد؟ وضع جنگهاى نژادى، چگونه خواهد شد؟ اروپا، مرکز تعصبات نژادى است. در این چند قرن گذشته که نگاه مىکنیم، هیچ وقت اروپا از جنگ خالى نبوده است. جنگها هم عموماً جنگهاى نژادى و ناسیونالیستى و نژادى است. مىبینید که چه نژادهاى به کلى از هم جدا و مختلفى در این قاره هستند. در نژادهاى واحد هم، گاهى اوقات دعواهاى شدیدى هست. مثل همین جنگ سارایوو که طرفهاى درگیر آن از نژاد اسلاوند. البته صربها جدایند؛ اما بههرحال، این دعواها وجود دارد. ناپایدار دیدن حوادث و اوضاع جهانى یک مسأله است که به آن باید توجه شود.۱۳۷۱/۰۵/۱۹
لینک ثابت