newspart/index2
عبداللَّه بن عبّاس / عباس‌بن‌عبدالمطلب/مفسرینقرآن/تفسیر قرآن/امیرالمومنین / ابن عباس
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
شجاعت امام علی(علیه السلام) در مقابل عمل اشتباه نزدیکترین یاران

کسی نمی‌تواند شجاعت علی علیه‌السّلام را داشته باشد. نزدیکترینِ انسانها به امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، جناب عبداللَّه بن عباس، پسر عمو، شاگرد، رفیق و همراز و مخلص و محبّ واقعی آن حضرت بود. وقتی خطایی از آن بزرگوار سر زد - مقداری از اموال بیت المال را که فکر کرده بود سهم او می‌شود، برداشته و به مکّه رفته بود - امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام چنان نامه‌ای به وی نوشت که با خواندن آن، مو بر تن انسان راست می‌ایستد. تعبیر امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در نامه، خطاب به عبداللَّه‌بن‌عباس این است که «تو خیانت کردی!» آن‌گاه می‌فرماید: «فانّک ان لم تفعل»؛ اگر این کاری که گفتم نکنی، «ثمّ امکننی اللَّه منک»؛ بعد دستم به تو برسد، «لاُعذرنّ الی اللَّه فیک» پیش خدا درباره‌ی تو خودم را معذور خواهم کرد. یعنی من سعی می‌کنم به‌خاطر تو، پیش خدا خجل و سرافکنده نشوم. «و لأضربنّک بسیفی الّذی ما ضربت به احداً الّا دخل النّار»؛ تو را با همان شمشیری خواهم زد که به هرکس این شمشیر را زدم، وارد جهنّم شد! این جمله باز بالاتر است: «وَ واللَّه لو انّ الحسن والحسین فعلا مثل الّذی فعلت ما کانت لهما عندی هوادة»؛ به خدا سوگند، اگر این کاری را که تو کردی، حسن و حسین من بکنند، پیش من هیچ‌گونه عذری نخواهند داشت. «و لا ظفرا منّی باراده»؛ هیچ تصمیمی به نفع آنها نخواهم گرفت. «حتّی آخذ الحقّ منهما و اذیح الباطل انّ مظلمتهما»؛(1) حق را از آنها هم خواهم گرفت. امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام با آن‌که می‌داند حسن و حسین معصومند؛ اما می‌گوید اگر چنین اتّفاقی هم - که نخواهد افتاد - بیفتد، من ترحّم نخواهم کرد. این شجاعت است.
البته این شیوه‌ی برخورد، عناوین گوناگونی دارد. از یک دیدگاه عدل است و از دیدگاه دیگر ملاحظه‌ی قانون و احترام به آن است؛ اما از دیدگاه دیگر هم، شجاعت و قدرت تسلّط بر نفس است.1374/11/20


1 ) نامه 41 : از نامه‏هاى آن حضرت است به يكى از كار گزارانش
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي وَ لَمْ يَكُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِي أَوْثَقَ مِنْكَ فِي نَفْسِي لِمُوَاسَاتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَيَّ فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ وَ هَذِهِ الْأُمَّةَ قَدْ فَنَكَتْ وَ شَغَرَتْ قَلَبْتَ لِابْنِ عَمِّكَ ظَهْرَ الْمِجَنِّ فَفَارَقْتَهُ مَعَ الْمُفَارِقِينَ وَ خَذَلْتَهُ مَعَ الْخَاذِلِينَ وَ خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِينَ فَلَا ابْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ وَ لَا الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنِ اللَّهَ تُرِيدُ بِجِهَادِكَ وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ كَأَنَّكَ إِنَّمَا كُنْتَ تَكِيدُ هَذِهِ الْأُمَّةَ عَنْ دُنْيَاهُمْ وَ تَنْوِي غِرَّتَهُمْ عَنْ فَيْئِهِمْ فَلَمَّا أَمْكَنَتْكَ الشِّدَّةُ فِي خِيَانَةِ الْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْكَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسِيرَةَ فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِيبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ كَأَنَّكَ لَا أَبَا لِغَيْرِكَ حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ أَ وَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً وَ تَبْتَاعُ الْإِمَاءَ وَ تَنْكِحُ النِّسَاءَ مِنْ أَمْوَالِ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُجَاهِدِينَ الَّذِينَ أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ هَذِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزَ بِهِمْ هَذِهِ الْبِلَادَ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلَالٌ لِي أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ .
ترجمه:
اما بعد، من تو را در امانتم (حكومت) شريك خود نمودم، و نسبت به خويش از همه نزديكتر قرار دادم، هيچ يك از خاندانم، براى موافقت و مدد كردن به من و رساندن امانت به سويم در نظر من مطمئن‏تر از تو نبود. چون ديدى زمانه بر پسر عمويت سخت شد، و دشمن بر او كينه ورزيد، و امانت مردم تباه شد، و اين امّت به فتنه دچار و به خونريزى دلير و پراكنده و بى‏پناه شدند، پيمانت را با پسر عمويت دگرگون نمودى، و همراه جدا شدگان از او جدا شدى، و با آنان كه دست از ياريش برداشتند همراه گشتى، و با خيانت كنندگان به او خيانت نمودى نه با پسر عمويت همراهى نمود، نه امانت را ادا كردى. گويا تلاش براى خدا نبود، و انگار از جانب پروردگارت حجّتى‏ نداشتى، و مثل اينكه در مقام بودى تا اين امت را به خاطر اموالشان فريب دهى، و قصد داشتى غافلگيرشان كرده و بيت المال آنان را غارت كنى. چون زمينه تشديد خيانت به امت برايت فراهم شد به سرعت حمله كرده، و به شتاب از جاى جستى، و آنچه توانستى از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نگهدارى مى‏شد مانند گرگ تيزرو كه بزغاله مجروح از پا افتاده را بر بايد ربودى، و آن مال را با خيال راحت به حجاز منتقل كردى، بدون اينكه در اين غارتگرى احساس گناه كنى دشمنت بى‏پدر باد، انگار ميراث رسيده از پدر و مادرت را به جانب خانواده‏ات بردى. سبحان اللّه آيا به قيامت ايمان ندارى و از حسابرسى خدا نمى‏ترسى اى كسى كه نزد ما از خردمندان شمرده مى‏شدى، چگونه آشاميدن و خوردن اين مال را بر خود گوارا مى‏دانى در حالى كه مى‏دانى حرام مى‏خورى و حرام مى‏آشامى كنيزان مى‏خرى، و با زنان ازدواج مى‏كنى آن هم از مال يتيمان و مساكين و مؤمنان‏ جهاد كننده‏اى كه خداوند اين اموال را به آنان بخشيده، و به وسيله آنان اين شهرها را حفظ كرده. از خدا پروا كن، به اين قوم اموالشان را برگردان، اگر بر نگردانى آن گاه خداوند به من قدرت دست يابى به تو را بدهد چنانت عقوبت كنم كه عذر خواهم نزد حق باشد، و با شمشيرم گردنت را بزنم شمشيرى كه احدى را با آن نزدم جز اينكه وارد جهنّم شد. به خدا قسم اگر حسن و حسينم آنچه را تو انجام دادى انجام مى‏دادند، از من نرمشى نمى‏ديدند، و به مرادى نمى‏رسيدند، تا اينكه حق را از آنان باز ستانم، و باطلى را كه از ستمشان به وجود آمده نابود سازم. به خداى جهانيان قسم آنچه از مال ايشان برده‏اى اگر برايم حلال بود شادم نمى‏كرد كه آن را براى اولادم به ارث گذارم. در اين غارتگرى آهسته بران، كه گويى به مرگ رسيده‏اى، و زير خاك دفن شده‏اى، و اعمالت بر تو عرضه شده آن هم در جايى كه ستمكار به حسرت فرياد بر مى‏دارد، و ضايع كننده عمر در خواست برگشت به دنيا دارد، در حالى كه آن زمان، زمان رهايى نيست
لینک ثابت
عدم تبعیض در دستگاه قضایی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

من در حالات امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) مطالعه می‌کردم، دیدم این عدلی که ما از آن بزرگوار شنیده‌ایم - اگرچه گمان نمی‌کنم که حتّی ما شیعیان و جوامع شیعی، آن عدالت را درست لمس و درک کرده باشیم که چه بوده است؛ لیکن آن‌قدر عظیم بوده که دنیا را پُر کرده است و آوازه‌ی عدل امیرالمؤمنین در همه‌جا گسترده شده است - به میزان زیادی مربوط است به همین عدم رعایت جاذبه‌ها و ارتباطها، عدم رعایت خویشاوندی، حتّی عدم رعایت خدمات گذشته‌ی یک انسان، آن وقتی که پای محاسبه‌ی قضایی می‌رسد.
«حسّان‌بن‌ثابت»، مداح امیرالمؤمنین(ع) و کسی که با دشمنان آن حضرت در جنگها مقابله کرده بود، در جریانی به امری مبتلا شد که مستوجب حد بود. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: باید حد الهی بر او جاری بشود. «حسّان» گفت: یا امیرالمؤمنین! من آن کسی هستم که برای شما آن همه شعر گفته‌ام. حالا ما باشیم، واقعاً این‌جا چه فکر می‌کنیم؟ آنچه که در ذهنم هست، حضرت فرمودند: من حد خدا را به خاطر این چیزها نمی‌توانم تعطیل کنم. روز ماه رمضان شرب خمر کرده بود، حد شرب خمر را جاری کردند؛ بیست تازیانه هم به عنوان تعزیر بر هم زدن حرمت ماه رمضان به او زدند - مجموعاً صد تازیانه - که این بیست تازیانه‌ی آخر، بیشتر او را پوک کرده بود، که این دیگر چرا؟! همین قضیه هم موجب شد که «حسّان‌بن‌ثابت» کوفه را ترک کرد و به شام رفت و به دستگاه معاویه پیوست و شاید از آن طرف هم علیه امیرالمؤمنین(ع) شعر گفت.
طبق آنچه که در نهج‌البلاغه است، «عبداللَّه‌بن‌عباس» که حواری امیرالمؤمنین(ع) بود، و به تعبیری از لحاظ شخصیت و سوابق و خدمت به امیرالمؤمنین، نفر دوم در دستگاه خلافت آن حضرت محسوب می‌شد - معلوم است که «عبداللَّه‌بن‌عباس» نسبت به امیرالمؤمنین چه حالتی داشته است - سر قضیه‌ی پولهای بصره، که گزارشی به حضرت داده شده بود، به او نامه‌یی نوشتند؛ او هم گله کرد، اما حضرت گله‌ی او را با جواب تندی پاسخ دادند که چرا گله می‌کنی؛ من دارم از تو حساب‌کشی می‌کنم.(1) این، موجب شد که «عبداللَّه‌بن‌عباس» از همان بصره به مدینه رفت و دیگر کوفه هم نیامد. البته به دشمنان امیرالمؤمنین نپیوست - معلوم بود که نمی‌پیوندد - اما از جبهه‌ی علی(علیه‌السّلام) خارج شد.
وقتی که انسان دقیق می‌شود، از این قبیل الی‌ماشاءاللَّه در زندگی امیرالمؤمنین(ع) هست. ما بیاییم اینها را قدری در زندگی خودمان خرد کنیم. واقعاً ما باید تفکرات امروز خود را، با آنچه که امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) انجام می‌دادند، تصحیح کنیم. سیاستهای اصلی قوّه‌ی قضاییه اینهاست؛ هیچ تبعیضی قایل نشویم.1370/04/05


1 ) نامه 41 : از نامه‏هاى آن حضرت است به يكى از كار گزارانش
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي وَ لَمْ يَكُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِي أَوْثَقَ مِنْكَ فِي نَفْسِي لِمُوَاسَاتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَيَّ فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ وَ هَذِهِ الْأُمَّةَ قَدْ فَنَكَتْ وَ شَغَرَتْ قَلَبْتَ لِابْنِ عَمِّكَ ظَهْرَ الْمِجَنِّ فَفَارَقْتَهُ مَعَ الْمُفَارِقِينَ وَ خَذَلْتَهُ مَعَ الْخَاذِلِينَ وَ خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِينَ فَلَا ابْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ وَ لَا الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنِ اللَّهَ تُرِيدُ بِجِهَادِكَ وَ كَأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ كَأَنَّكَ إِنَّمَا كُنْتَ تَكِيدُ هَذِهِ الْأُمَّةَ عَنْ دُنْيَاهُمْ وَ تَنْوِي غِرَّتَهُمْ عَنْ فَيْئِهِمْ فَلَمَّا أَمْكَنَتْكَ الشِّدَّةُ فِي خِيَانَةِ الْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْكَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسِيرَةَ فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِيبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ كَأَنَّكَ لَا أَبَا لِغَيْرِكَ حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ أَ وَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً وَ تَبْتَاعُ الْإِمَاءَ وَ تَنْكِحُ النِّسَاءَ مِنْ أَمْوَالِ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُجَاهِدِينَ الَّذِينَ أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ هَذِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزَ بِهِمْ هَذِهِ الْبِلَادَ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلَالٌ لِي أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ .
ترجمه:
اما بعد، من تو را در امانتم (حكومت) شريك خود نمودم، و نسبت به خويش از همه نزديكتر قرار دادم، هيچ يك از خاندانم، براى موافقت و مدد كردن به من و رساندن امانت به سويم در نظر من مطمئن‏تر از تو نبود. چون ديدى زمانه بر پسر عمويت سخت شد، و دشمن بر او كينه ورزيد، و امانت مردم تباه شد، و اين امّت به فتنه دچار و به خونريزى دلير و پراكنده و بى‏پناه شدند، پيمانت را با پسر عمويت دگرگون نمودى، و همراه جدا شدگان از او جدا شدى، و با آنان كه دست از ياريش برداشتند همراه گشتى، و با خيانت كنندگان به او خيانت نمودى نه با پسر عمويت همراهى نمود، نه امانت را ادا كردى. گويا تلاش براى خدا نبود، و انگار از جانب پروردگارت حجّتى‏ نداشتى، و مثل اينكه در مقام بودى تا اين امت را به خاطر اموالشان فريب دهى، و قصد داشتى غافلگيرشان كرده و بيت المال آنان را غارت كنى. چون زمينه تشديد خيانت به امت برايت فراهم شد به سرعت حمله كرده، و به شتاب از جاى جستى، و آنچه توانستى از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نگهدارى مى‏شد مانند گرگ تيزرو كه بزغاله مجروح از پا افتاده را بر بايد ربودى، و آن مال را با خيال راحت به حجاز منتقل كردى، بدون اينكه در اين غارتگرى احساس گناه كنى دشمنت بى‏پدر باد، انگار ميراث رسيده از پدر و مادرت را به جانب خانواده‏ات بردى. سبحان اللّه آيا به قيامت ايمان ندارى و از حسابرسى خدا نمى‏ترسى اى كسى كه نزد ما از خردمندان شمرده مى‏شدى، چگونه آشاميدن و خوردن اين مال را بر خود گوارا مى‏دانى در حالى كه مى‏دانى حرام مى‏خورى و حرام مى‏آشامى كنيزان مى‏خرى، و با زنان ازدواج مى‏كنى آن هم از مال يتيمان و مساكين و مؤمنان‏ جهاد كننده‏اى كه خداوند اين اموال را به آنان بخشيده، و به وسيله آنان اين شهرها را حفظ كرده. از خدا پروا كن، به اين قوم اموالشان را برگردان، اگر بر نگردانى آن گاه خداوند به من قدرت دست يابى به تو را بدهد چنانت عقوبت كنم كه عذر خواهم نزد حق باشد، و با شمشيرم گردنت را بزنم شمشيرى كه احدى را با آن نزدم جز اينكه وارد جهنّم شد. به خدا قسم اگر حسن و حسينم آنچه را تو انجام دادى انجام مى‏دادند، از من نرمشى نمى‏ديدند، و به مرادى نمى‏رسيدند، تا اينكه حق را از آنان باز ستانم، و باطلى را كه از ستمشان به وجود آمده نابود سازم. به خداى جهانيان قسم آنچه از مال ايشان برده‏اى اگر برايم حلال بود شادم نمى‏كرد كه آن را براى اولادم به ارث گذارم. در اين غارتگرى آهسته بران، كه گويى به مرگ رسيده‏اى، و زير خاك دفن شده‏اى، و اعمالت بر تو عرضه شده آن هم در جايى كه ستمكار به حسرت فرياد بر مى‏دارد، و ضايع كننده عمر در خواست برگشت به دنيا دارد، در حالى كه آن زمان، زمان رهايى نيست
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی