دشمن چهارم، منافقین بودند. منافقین در داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگنظر و آماده همکاری با دشمن، منتها سازماننیافته. فرق اینها با یهود این بود. پیغمبر با دشمن سازمانیافتهای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میکند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را که سازمانیافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارد و بیایمان است، تحمّل میکند. عبداللَّهبنابىّ، یکی از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد. درعینحال که همه میدانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات کرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ کرد، حرمتش را رعایت کرد. با اینکه آنها این همه بدجنسی و خباثت میکردند؛ که باز در سوره بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمانیافته کردند، پیغمبر به سراغشان رفت. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی - یعنی با کسی که در منطقه روم بود؛ مثل ابوعامر راهب - ارتباط برقرار کردند و مقدّمهسازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند. در اینجا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است.(1) یا آنجایی که یک دسته از همین منافقین، کفر خودشان را ظاهر کردند و از مدینه رفتند و در جایی لشکری درست کردند؛ پیغمبر با اینها مبارزه کرد و فرمود اگر نزدیک بیایند، به سراغشان میرویم و با آنها میجنگیم؛ با اینکه منافقین در داخل مدینه هم بودند و پیغمبر با آنها کاری نداشت. بنابراین با دسته سوم، برخورد سازمانیافته قاطع؛ اما با دسته چهارم، برخورد همراه با ملایمت داشت؛ چون اینها سازمانیافته نبودند و خطرشان، خطر فردی بود. پیغمبر با رفتار خود، غالباً هم اینها را شرمنده میکرد.1380/02/28
1 )
قال المفسّرون انّ بني عمرو بن عوف اتّخذوا مسجد قبا و بعثوا الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم أن يأتيهم فأتاهم فصلّى فيه، فحسدهم جماعة من المنافقين من بني غنم بن عوف فقالوا: نبني مسجدا نصلّي فيه و لا نحضر جماعة محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، فبنوا مسجدا الى جنب مسجد قبا فنزلت فيه الآيات، فلمّا رجع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم من غزوة تبوك أمر بهدم مسجد ضرار و تحريقه، و روي انّه بعث عمّار بن ياسر و وحشيّا فحرقاه و أمر بأن يتّخذ كناسة تلقى فيه الجيف
ترجمه:
لینک ثابت
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص: 106 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج21، ص: 252 سفينة البحار، ج4، ص: 80
قال المفسّرون انّ بني عمرو بن عوف اتّخذوا مسجد قبا و بعثوا الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم أن يأتيهم فأتاهم فصلّى فيه، فحسدهم جماعة من المنافقين من بني غنم بن عوف فقالوا: نبني مسجدا نصلّي فيه و لا نحضر جماعة محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، فبنوا مسجدا الى جنب مسجد قبا فنزلت فيه الآيات، فلمّا رجع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم من غزوة تبوك أمر بهدم مسجد ضرار و تحريقه، و روي انّه بعث عمّار بن ياسر و وحشيّا فحرقاه و أمر بأن يتّخذ كناسة تلقى فيه الجيف
ترجمه: