انفاق / زکات / صدقه/ نیکوکاری/ کمک به محرومین/ صدقه جاریه
کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا، وظیفه همگانی
ما عرض میکنیم که مسئولان در ستاد ملّی [مبارزه با کرونا] به طور جدّی مشغول کارند و گزارشهایش به ما داده میشود و اطّلاع پیدا میکنیم. و برای برخی از قشرهای ضعیف هم فکرهایی کردهاند که من توصیه میکنم، تأکید میکنم که این برنامههایی را که مسئولین دولتی برای برخی از قشرهای ضعیف در نظر گرفتهاند، هر چه سریعتر، هر چه بیشتر، هر چه بهتر انشاءالله به اجرا در بیاورند؛ لکن در کنار این، مردم هم وظیفه دارند. عدّهای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگیشان بسختی قابل گذران است و نمیتوانند زندگی معمولیِ عادیِ خودشان را اداره کنند؛ مردمی که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند. در صلوات شریف «شَجَرَةُ النُّبُوَّة» میخوانیم: وَ ارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَ عَلَیهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِکَ ... وَ اَحیَیتَنی تَحتَ ظِلِّک؛(۱) یعنی این یکی از کارهای لازمی است که بایستی انجام بگیرد؛ بخصوص که ماه رمضان در پیش است. ماه رمضان، ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستمندان است؛ چه خوب است که یک رزمایش گستردهای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا که این اگر اتّفاق بیفتد، خاطرهی خوشی را از امسال، در ذهنها خواهد گذاشت. ما برای اینکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بایستی صحنهها و جلوههایی از جامعهی مهدوی را خودمان به وجود بیاوریم که عرض کردیم، جامعهی مهدوی، جامعهی قسط و عدل است و جامعهی عزّت است، جامعهی علم است، جامعهی مواسات و برادری است؛ اینها را بایستی ما در زندگی خودمان تحقّق ببخشیم، به قدر امکان خودمان؛ این ما را نزدیک میکند.1399/01/21
1 )
إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 688؛
المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: 545
صلوات شعبانیه: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وَلَايَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيَيْتَنِي تَحْتَ ظِلِّكَ
ترجمه:
لینک ثابت
آثار نماز و روزه و حج در جامعه اسلامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
فَقالَ: یا جابِرُ ... اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبرِ وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزقِ وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب.(۱)
اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر
[این] دنبالهی حدیث جابر از امام باقر(علیه السّلام) است که این فقره را در جلسهی قبل خواندیم.
وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزق
ظاهر قضیّه به حسب نگاه مادّی ما این است که وقتی زکات میدهیم -یعنی صدقه- پولی را خارج میکنیم، در واقع از خودمان چیزی کم میکنیم؛ امّا باطن قضیّه این نیست. باطن قضیّه این است که زکات، رزق را زیاد میکند و این، هم به این معنا است که اثر طبیعیِ زکات این است که خدای متعال به انسان عوض خیر میدهد و رزق را زیاد میکند، هم با یک معانی وسیعتری، با نگاه وسیعتری که انسان نگاه کند، وقتی در جامعه زکات رایج شد، اقتصاد رونق میگیرد و وقتی اقتصاد رونق گرفت، همهی طبقات مردم، قشرهای مردم برخوردار میشوند. این هم میتواند مضمون این عبارت باشد.
وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب
بعد فرمود که هم روزه و هم حج مایهی سکونتِ دل هستند. سکونت دل یکی از آن نعمتهای بزرگ خدا است: اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنین؛(۲) «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلی رَسولِه وَعَلَی المُؤمِنین»؛(۳) سکینه، یعنی آرامش دل. آرامش دل به معنای بیخیالی نیست، به معنای بیدغدغهای نیست؛ به معنای این است که دل تلاطم ندارد. گاهی اوقات قلب انسان در یک امری متلاطم است، همین طور دائم به این طرف، به آن طرف [میرود]، حیرت [میکند] و نمیداند چه کار بکند! این آرامش، همان چیزی است که اولیای خدا داشتند و در سختیها، در مشکلات فراوان، روحشان آرامش داشته است، تلاطم نداشته است؛ این سکینه خیلی چیز مهمی است. در قرآن، چند بار در سورهی مبارکهی انّا فتحنا [سورهی فتح] و جاهای دیگر تعبیر سکینه تکرار شده است. حالا [حضرت] میفرماید که روزه به انسان آرامش میدهد؛ طبیعتِ کارِ روزه این است. وقتی که انسان، خود را از طعام و مُشتهَیات نفسانی خارج کرد، به طور طبیعی یک آرامشی در روح انسان به وجود میآید و آن تلاطمها از بین میرود.
از دو جهت، حج هم همین جور است: حج، هم از جهت ذکر و توجهّی که در حج وجود دارد -خب، توجّهات و اذکار در حج خیلی زیاد است دیگر؛ صلات است و طواف است و سعی بین صفا و مروه است و ذکرُ اللّه است و عرفات است و از اوّل تا آخرِ آن ذکر است، توجّه است؛ هم از این جهت ذکر الهی است که: اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب(4)- هم شاید از این جهت که مسلمان، مؤمن به خاطر حوادث دنیا [نگرانیهایی دارد]. همین طور که دشمنیهای جبههی خبیث دشمن در مقابل ما ایستاده و یک نگرانیهایی، دغدغههایی، دلواپسیهایی به وجود میآید؛ وقتی انسان به حج میرود، آنجا میبیند این جمعیّت مسلمانها را که از همهی اقطار عالم آمدند، احساس میکند که تنها نیست؛ این احساس عدم تنهایی، یک آرامشی به قلب انسان میدهد. البتّه امروز این کار، خیلی آسان نیست؛ برای خاطر اینکه بین همین جماعتی که آنجا جمع میشوند، ایادی دشمن توانستهاند بذر تفرقه را آنچنان بیفشانند که [آن را] به این آسانیها جمع نشود کرد؛ [قضیّه] این جوری است. ما هر کدام وظیفهای داریم: ما که شیعه هستیم، آن که سنّی است و از فِرَق مختلف اهل سنّت، همه بایستی کاری کنیم که این دستِ تفرقهافکن دشمن را قطع کنیم، خنثی کنیم؛ نباید به او در ایجاد شِقاق و اختلاف و دشمنی و بغض و کینه کمک کنیم که پهلوی همدیگر که مینشینیم، احساس کینه کنیم، احساس بغض کنیم که اینجا دیگر آن جمعیّت عظیم، آرامش برای انسان ایجاد نمیکند بلکه دغدغه ایجاد میکند. پس حج از این جهت هم که نگاه به مجموعهی مسلمانها است، سیاه و سفید و زرد و انواع و اقسام ملّیتها و اقوام و جغرافیای مختلف آنجا جمع میشوند دُور خانهی خدا طواف میکنند، همه یک عمل را انجام میدهند، این یک آرامشی به انسان میبخشد.1397/11/14
1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 296؛
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)...يَا جَابِرُ، الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْءِ الظِّلَالِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ، الصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامُ وَ الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ، الْقِصَاصُ وَ الْحُدُودُ حَقْنُ الدِّمَاءِ، وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ، وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ.
ترجمه:
نماز تثبیتکنندهی اخلاص و دورکنندهی کبر است و زکات باعث ازدیاد روزی است و روزه و حج باعث آرامش قلبها است.
2 )
سوره مبارکه الفتح آیه 4
هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا
ترجمه:
او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است.
3 )
سوره مبارکه التوبة آیه 26
ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها وَعَذَّبَ الَّذينَ كَفَروا ۚ وَذٰلِكَ جَزاءُ الكافِرينَ
ترجمه:
سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران!
4 )
سوره مبارکه الرعد آیه 28
الَّذينَ آمَنوا وَتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ ۗ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ
ترجمه:
آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!
لینک ثابت
سه خصلتی که بعد از مرگ هم به انسان اجر میرساند
عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِبنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَاالسَّلامُ قالَ:لَیسَ یَتبَعُ الرَّجُلَ بَعدَ مَوتِهِ مِن الاَجرِ اِلاّ ثَلاثُ خِصال: صَدَقةٌ اَجراها فى حَیاتِهِ فَهىَ تَجرى بَعدَ مَوتِه وَ سُنَّةٌ سَنَّها هُدًى فَهِىَ تُعمَلُ بِها بَعدَ مَوتِه و وَلَدٌ صالِحٌ یَستَغفِرُ لَهُ.(۱)
لَیسَ یَتبَعُ الرَّجُلَ بَعدَ مَوتِهِ مِن الاَجرِ اِلاّ ثَلاثُ خِصال
روایت معروفى است. [امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:] وقتى که دست ما از این دنیا -که دار عمل است- کوتاه شد، هیچ اجرى نمیتوانیم براى خودمان دستوپا کنیم و تدارک ببینیم. آنچه انسان میتواند براى آنطرف مرز حیات و موت فراهم کند، با عمل در این نشئه است؛ وقتى وارد آن نشئه شدیم، دیگر دست ما از عمل کوتاه است و اجرى براى خودمان نمیتوانیم تهیّه کنیم، مگر از سه ناحیه که این هم البتّه مربوط میشود به قبل و به همین نشئهى دنیایى؛ لکن اجرى است که جریان دارد. و اجر از این سه کار، سه خصلت، سه امر، بعد از مرگ به انسان میرسد.
صَدَقَةٌ اَجراها فى حَیاتِهِ فَهىَ تَجرى بَعدَ مَوتِه
اوّل، صدقهى جاریه. یک وقت شما پولى را به کسى میدهید؛ خب این صدقه است. یک وقت پولى را مثلاً فرض کنید صرف ایجاد یک بنیادى، یک نهادى میکنید که پىدرپى، پشت سرِ هم سود میدهد؛ سود آن متوقّف نیست، منقطع نمیشود؛ این صدقهى جاریه است. فرض کنید کسانى مدرسه میسازند، کسانى بنیادهاى خیریّه به وجود مىآورند، مسجد میسازند، و از این قبیل کارهایى که میکنند، این صدقهى جاریه است. هر بارى که کسى از این صدقه استفاده کند و منتفع بشود، اجرى به آن کسى که این را ایجاد کرده است میرسد؛ خیلى چیز خوبى است، [اگر] بتوانیم و از دستمان بیاید، کارى بکنیم ماندگار، که بعد از رفتن ما از این نشئه هم به درد ما بخورد.
وَ سُنَّةٌ سَنَّها هُدًى فَهِىَ تُعمَلُ بِها بَعدَ مَوتِه
دوّم، سنّت هدایتى که آن را پایهگذارى کند و بنا بگذارد که این بعد از مرگ او موردِ عمل است. [مثلاً] این گفتمانسازىها که گفته میشود و تأثیر بر روى افکار عمومى در کارهاى گوناگون که در اظهارات مسئولین و دیگران و بزرگان تکرار میشود، از همین [نوع] است. یا یک کار خوبى را باب کنید در جامعه؛ این سنّتى است که هر کسى بعد از شما به آن سنّت عمل کند، اجر و ثواب آن به شما بهصورت نوبهنو میرسد.
و وَلَدٌ صالِحٌ یَستَغفِرُ لَه
و سوّم، فرزند صالحى تربیت بکنید که بعد از رفتن شما از خداى متعال براى شما طلب مغفرت بکند. بعضى از بچّهها هستند که پدرها و مادرها، جانشان را، هستىشان را، آبرویشان را، مالشان را صَرف این بچّهها میکنند [امّا] بعد از اینکه پدر از دنیا رفت، یک فاتحه هم براى پدر نمیخوانند، یک طلب مغفرت هم براى پدر نمیکنند، اصلاً یادشان نمىآید؛ [اگر] یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند، نه اینکه از خداى متعال براى او طلب مغفرت کنند. آن چیزى که آن بیچاره احتیاج دارد، این است که شما از خدا براى او طلب مغفرت کنید، طلب رحمت بکنید؛ به این احتیاج دارد؛ [نه] اینکه حالا شما بیایى بنشینى مثلاً دربارهى خصوصیّات او، طبق سلیقهى خودت -حالا بعضى اوقات که گرایشهاى سیاسى هم دخالت میکند- یک چیزهایى بگویى، که روح آن بیچاره هم آنجا معذّب میشود. اهمّیّت تربیت فرزند صالح از جمله اینجا معلوم میشود که خب، این همه شما زحمت میکشید، این را بزرگ میکنید، به سواد و علم و رشد و امکانات و مانند اینها میرسانید که به درد شما بخورد. مهمترین چیزى هم که ممکن است از فرزند، به درد پدر بخورد، این است که براى او طلب مغفرت کند. حالا این در مورد تربیت فرزند؛ امّا شما حضراتى هم که اینجا تشریف دارید -[اعم از] برادران و خواهران- پدرها و مادرهایتان را فراموش نکنید، یعنى یکى از چیزهایى که حتماً مقیّد باشید، [دعا و طلب مغفرت براى آنها باشد.] یکى از چیزهایى که حضرت در دعاى شریف صحیفهى سجّادیّه دربارهى والدین از خداى متعال طلب میکنند، این است که توفیق بده من بعد از هر نمازى آنها را دعا کنم،(۲) یعنى این یکى از توفیقات الهى است.1393/03/05
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج7، ص: 56؛
الأمالي( للصدوق)، ص: 35؛
الخصال، ج1، ص: 151؛
عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِي حَيَاتِهِ فَهِيَ تَجْرِي بَعْدَ مَوْتِهِ وَ سُنَّةٌ سَنَّهَا هُدًى فَهِيَ تُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ وَ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ.
ترجمه:
پس از مرگ، کسى اجرى براى خود تدارک نمیبیند مگر از سه کار: صدقهى جاریهاى که در زندگىاش ایجاد کند؛ سنّت هدایتى که آن را پایهگذارى و بنا کند که پس از مرگش به آن عمل شود؛ و فرزند صالحى که برایش استغفار و طلب آمرزش کند.
2 )
صحیفه سجادیه بیست و پنجم
...اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ، وَ اُخْصُصْ أَبَوَيَّ بِأَفْضَلِ مَا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِكَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أُمَّهَاتِهِمْ، يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ. اَللَّهُمَّ لاَ تُنْسِنِي ذِكْرَهُمَا فِي أَدْبَارِ صَلَوَاتِي، وَ فِي إِنًى مِنْ آنَاءِ لَيْلِي ، وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِي. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اِغْفِرْ لِي بِدُعَائِي لَهُمَا، وَ اِغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِي مَغْفِرَةً حَتْماً، وَ اِرْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِي لَهُمَا رِضًى عَزْماً ، وَ بَلِّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ اَلسَّلاَمَةِ. اَللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِيَّ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي فَشَفِّعْنِي فِيهِمَا حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ، إِنَّكَ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِيمِ، وَ اَلْمَنِّ اَلْقَدِيمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِينَ .
ترجمه:
خداوندا بر محمد و آل او و نسل او درود فرست، و پدر و مادرم را به بهترين چيزى كه پدران و مادران بندگان با ايمانت را به آن امتياز دادهاى مخصوص گردان، اى مهربانترين مهربانان.
خداوندا ياد آنان را در پس نمازهايم، و در اوقات شبم و در ساعات روزم از صفحۀ قلبم مزداى.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و مرا به بركت دعايى كه براى آنان دارم بيامرز، و آنان را بخاطر خوبيهايى كه در حق من داشتهاند مشمول آمرزش حتمى خود قرار ده و به شفاعت و ميانجيگرى من از آنان بطور مسلّم خشنود شو و آنان را با كرامت به سر منزل مقصودشان در بهشت برين برسان.
خداوندا اگر پدر و مادرم را پيش از من آمرزيدى پس ايشان را شفيع من قرار ده، و اگر مرا پيش از آنان مورد آمرزش خود قرار دادى پس مرا شفيع ايشان بنما، تا در پرتو مهربانيت در سراى كرامت، و جايگاه مغفرت و رحمتت گرد آئيم، زيرا كه تو صاحب فضل بزرگ و نعمت ديرين هستى و تو مهربانترين مهربانانى.
لینک ثابت
انفاق امیرالمؤمنین(علیه السلام) در راه خدا از دسترنج خود
من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند.
(...)
«ولقد اعتق من ماله الف مملوک»؛ بتدریج، هزار غلام و کنیز را که از مال شخصی خود خریده بود، آزاد کرد؛ «فی طلب وجه اللَّه والنجاة منالنار»؛ برای اینکه رضای خدا را جلب نماید و از آتش جهنّم خود را دور کند. «مما کد بیدیه و رشح منه جبینه»؛(1) این پولهایی که میداد، پولهایی نبود که مفت گیرش آمده باشد. امام صادق طبق این روایت میگوید: «مما کد بیدیه»؛ با کدّ یمین و عرق جبین و با کار سخت، پول بهدست آورده بود. چه در زمان پیامبر، چه در زمان فترت بیست و پنج سال، چه در زمان خلافت - که از بعضی از آثار فهمیده میشود که امیرالمؤمنین در زمان خلافت هم کار میکرد - آن حضرت کار میکرد؛ مزرعه آباد مینمود، قنات میکَند و پول در میآورد و این پولها را در راه خدا انفاق میکرد. از جمله مرتّب برده میخرید و آزاد میکرد؛ هزار برده را اینطور خرید و آزاد کرد.1378/10/10
1 )
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛
الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛
مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛
المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛
كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛
شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛
كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع»
ترجمه:
سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد.
لینک ثابت
ماندن آنچه در راه خدا دادهایم
به جانبازان عزیزی که در این محفل حضور دارند، این نکته را یادآوری میکنم که هرچه در راه خدا میدهیم، برای ما میماند و درحقیقت برای «منِ» واقعی خودمان خرج کردهایم. هرچه برای خودمان نگه میداریم، درحقیقت برای ما نمیماند و مثل همه چیز دیگر دنیا از بین خواهد رفت. من در این خصوص اعتقاد راسخ دارم و هیچ نقطهی غباری در ذهنم نیست.
در زمان پیامبر اکرم(ص) بزغالهیی را خدمت ایشان آوردند و حضرت آن را ذبح کردند. فقرا و مستحقان نزد ایشان آمدند و طلب گوشت کردند. پیامبر(ص) مرتب از گوشت آن بزغالهیی که برای خودشان ذبح کرده بودند، میبریدند و به فقرا میدادند. نهایتاً از تمام گوشتها، فقط کتف آن باقی ماند. چون دیگر کسی نبود، آن را به خانهی خود بردند، تا بپزند و بخورند. یکی از همسران حضرت عرض کرد: یا رسولاللَّه! همهی بزغالهی ما رفت و فقط همین کتفش برایمان ماند. پیامبر(ص) فرمودند: خیر، همهاش ماند و همین کتفش است که از دست ما خواهد رفت؛ چون این کتف را میخوریم و تمام میشود، اما آنهایی را که انفاق کردهایم، برای ما میماند.(1)
بنابراین، هرچه از مال و ثروت دنیا دادید، برای شما خواهد ماند؛ و هرچه خرج کردید یا برای دیگران گذاشتید تا بعد از شما بخورند، از دست شما خواهد رفت.
جسم هم همین حالت را دارد. هرچه شما از جسمتان در راه خدا استفاده کردید و مثلاً دست و پا و چشم و سایر اعضا را در راه جبهه و سازندگی و خدمت به خلق خدا و تلاش برای دیگران و سایر کارهای خیر صرف کردید و با فکر و حرف و عمل خود خدمتی را انجام دادید، بدانید که هر مقدار بیشتر از این کارها کردید، ثوابش بیشتر است.1368/04/28
1 )
سنن الترمذی، الترمذی ، ج 4 ، ص 58 ح 2587 ؛
مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 6 ، ص 50 ؛
كنز العمال، المتقی الهندی، ج 6 ، ص 381 ؛
أنهم ذبحوا شاة فقال النبی صلى الله عليه وسلم : " ما بقی منها ؟ قالت ما بقی منها إلا كتفها . قال بقی كلها غير كتفها. »
ترجمه:
گوسفندى را سر بريدند [و گوشت آن را انفاق كردند]. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:" چيزى مانده است؟". عايشه گفت: بجز دستش، چيزى باقى نمانده است. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:" بجز دستش، همه آن باقى مانده است".
لینک ثابت