راز ارزش کارگر در یک جامعه، علاوهی بر این معنای الهی و اسلامی و معنوی، در یک امر بسیار مهم دیگری هم نهفته است و آن این است که استقلال یک کشور، وابستهی به کار است. هیچ کشوری و هیچ ملتی با بیکارگی و تنپروری و بیاعتنائی به کار به جائی نخواهد رسید. ممکن است از یک بخش الهی یا غیر الهی - مثل نفتی، چیزی - درآمدی داشته باشند، زندگی را به حسب ظاهر خوش بگذرانند، محصولات خارجی بیاید فضای زندگی آنها را پر کند؛ اما استقلال نخواهند داشت. عزت یک ملتی که دارای استقلال است، جز به وسیلهی کار به دست نخواهد آمد. ارزش کار این است. ما با این چشم به کارگر نگاه میکنیم؛ ما با این چشم، بوسیدن دست کارگر را یک ثواب میدانیم. هر کسی دست یک کارگر را ببوسد، یک حرکت ثواب و صحیح انجام داده است(1)؛ برای اینکه یک وسیله برای استقلال ملت خود و کشور خود را تجلیل کرده است. کار، اینقدر ارزش دارد.1387/02/04
1 )
إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَةِ تَبوكَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِيُّ ، فَصافَحَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذی أكتَبَ يَدَيكَ ؟ قالَ: يا رَسولَ اللّه ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِيالی . فَقبَّلَ يَدَهُ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله ، وقالَ : هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا .»
ترجمه:
انس بن مالك گوید هنگامی كه رسول خدا (ص) از جنگ تبوك بازگشت ، سَعد انصارى به پيشواز وى آمد . پيامبر پس از آن كه دست او را فشرد ، به وى فرمود: به چه سبب دستانت اين گونه سخت و زبر شده است؟» گفت: اى رسول خدا! بيل می زنم و طناب می كشم و خرج زندگی خانواده ام مى كنم . پس رسول خدا(ص) دست وى را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد.
لینک ثابت
اُسد الغابة ، ابن اثیر ج 2 ص 269 ؛ تاريخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 7، ص 353 ؛
إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَةِ تَبوكَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِيُّ ، فَصافَحَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذی أكتَبَ يَدَيكَ ؟ قالَ: يا رَسولَ اللّه ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِيالی . فَقبَّلَ يَدَهُ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله ، وقالَ : هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا .»
ترجمه:
انس بن مالك گوید هنگامی كه رسول خدا (ص) از جنگ تبوك بازگشت ، سَعد انصارى به پيشواز وى آمد . پيامبر پس از آن كه دست او را فشرد ، به وى فرمود: به چه سبب دستانت اين گونه سخت و زبر شده است؟» گفت: اى رسول خدا! بيل می زنم و طناب می كشم و خرج زندگی خانواده ام مى كنم . پس رسول خدا(ص) دست وى را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد.