newspart/index2
قوه قضائیه‏ / عدالت/قضاوت/اطاله دادرسی/پرونده قضایی/دادگاه/دادسرا / نظام قضایی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
والایی شأن قاضی و قوّه‌ی قضاییّه در اسلام

مسأله‌ی قوّه‌ی قضاییّه، مسأله‌ی کمی نیست؛ لذا همه وظیفه دارند کمک کنند تا این قوّه‌ی تعیین کننده بتواند نقش ممتاز و بی‌بدیل خود را به انجام برساند. اگر خدای نکرده این قوّه فلج باشد، هر چه دستگاههای دیگر خوب کار کنند، نخواهند توانست خلأهای ناشی از تجاوزها و سوء استفاده‌ها و قصورها و تقصیرها را پُر کنند؛ یعنی تمامیّت نظام جز به تمامیّت و کمالِ قوّه‌ی قضاییّه تحقّق پیدا نخواهد کرد. بنابراین شما می‌بینید شأن قاضی و قوّه‌ی قضاییّه در اسلام چقدر بالاست. تعبیراتی که در باب قضاء و قاضی وارد شده است خیلی عجیب و عظیم است؛ مثل «قد جلست مجلساً لا یجلسه الّا نبیّ أو وصیّ نبیّ او شقیّ.» (1)به قاضی می‌فرماید: این‌جایی که تو نشسته‌ای، یا یک پیغمبر می‌نشیند، یا منصوب پیغمبر و وصیّ او می‌نشیند، یا یک انسان شقی می‌نشیند! امر، دایر بین این دو تاست. این جایگاه، آن‌قدر جایگاه والایی است که جز پیغمبر یا منصوب از قِبل پیغمبر و وصیّ او نمی‌تواند این‌جا بنشیند. سلسله‌ی مراتب قضا، این‌گونه تعیین می‌شود. اگر این‌طور نشد، آن‌گاه مسأله‌ی شقاوت است. بنابراین اهمیت این جایگاه است که این چیزها را برای آن لازم دانسته‌اند.1381/04/05

1 )
الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج 7 ص 406 ؛
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج 6 ص  217 ؛ 
من‏لايحضره‏الفقيه ، شیخ صدوق ج 3 ص 5  ؛

لِشُرَيْحٍ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ
ترجمه:
و امير مؤمنان عليه السّلام به شريح قاضى فرمود: اى شريح در جايى نشسته‏اى كه در آنجا به جز پيغمبرى يا وصى پيغمبرى ننشيند يا مردى شقی و بدبخت بنشيند. ‏
لینک ثابت
دفاع شجاعانه و قدرتمندانه از عدالت ، وظیفه‌ی اساسی دستگاه قضایی

وظیفه‌ی اساسی دستگاه قضایی چیست؟ عبارت است از دفاع شجاعانه و قدرتمندانه از عدالت. روحِ کار، این است. اجرای قوانین، وظیفه‌ی همه است؛ اما تخلّف از قوانین، جرمی است که دستگاه قضاء به آن رسیدگی می‌کند. مجموعه‌ی قوانین در نظام جمهوری اسلامی باید به یک قلّه منتهی شود و آن عبارت است از عدالت؛ «بالعدل قامت السّموات والأرض»(1)؛ عدالت در بنیان عالم و آفرینش، نقش اساسی دارد؛ یعنی سنّت آفرینش، عدل است و هر نظام اجتماعی اگر به دنبال این سنّت طبیعی و قانون الهیِ آفرینش حرکت کرد، ماندگار و موفّق و کامیاب است. انسان زمانی کامیاب است که خود را با قوانین آفرینش و سنّتهای الهی - که تغییر و تبدّل‌ناپذیر است - تطبیق دهد. بنابراین، بنا بر دیدگاه الهی، در مجموع آفرینش، عدالت یک ریشه‌ی تکوینی و طبیعی دارد. چه مرجعی باید این عدالت را تضمین کند؟ قوّه‌ی قضاییّه. چه مراکزی باید آن را اجرا کنند؟ همه‌ی دستگاهها. درعین‌حال اگر دستگاهها در اجرای عدالت تخلّف کردند، آن ترازوی دقیقی که می‌تواند این تخلّف را بدون اغماض تشخیص دهد و بعد آن دست و پنجه‌ی قدرتمندی که می‌تواند متخلّف را به سزای تخلفش برساند، کیست؟ قوّه‌ی قضاییّه. بنابراین اگر قوّه‌ی قضاییّه حضور نداشته باشد، یا قدرت نداشته باشد، یا شجاعت نداشته باشد، یا امکان کار نداشته باشد، یا خدای نکرده دچار ضعفهای داخلی باشد، مطلقاً در جامعه عدالت تضمین ندارد. اهمیت قوّه‌ی قضاییّه از این‌جا ناشی می‌شود. پس دفاع شجاعانه و قدرتمندانه از عدالت در جامعه، وظیفه‌ی قوه‌ی قضایّیه است.1380/04/07

1 )
عوالی اللالی،  ابن ابی جمهور احسائی ج4ص103 ؛
مفردات ،راغب اصفهانی : ص 325
ریاض السالكین ،سیدعلی خان مدنی شیرازی:ص  588

بالعدل قامت السماوات و الأرض
ترجمه:
پیامبر(ص) فرمود: آسمان ها و زمین به سبب عدالت است كه پایدار و ثابت است.
لینک ثابت
لزوم تلاش برای خاموش نشدن نور امید در دلهای مردم نسبت به قوه قضاییه

موضوع قضا یعنی همان قضاوت کردن، حق را احقاق کردن و دل مظلوم را شادکردن. این، قضاست؛ که در دل آحاد مردم، نور امید برمی‌افروزد. اگر کسی به دفعات مکرر، مثلاً به بنده مراجعه کند، در دفعات اول با امید بیشتر می‌آید و اگر پاسخ و عکس‌العملی نبیند، بتدریج این امید کمتر خواهد شد. دفعه‌ی دهم، چنانچه حادثه‌ای برای او پیش آید، خواهد گفت «چرا به فلانی مراجعه کنم؟ فایده‌ای ندارد!» نور امید در او فرو می‌میرد. این، اول مصیبت است. نباید بگذاریم که نور امید دلهای مردم به دستگاه عظیم عدالت اسلامی، که مظهر آن قوه‌ی قضاییه است، خاموش شود. این هم بسته به آن است که عدالت را به هر قیمتی که هست، اجرا کنیم. بنابراین می‌توانیم این را به‌عنوان یک آرزوی عملی، به‌عنوان چیزی که از دسترس ما دور نیست، آرزو کنیم و برای آن تلاش کنیم و از خدا بخواهیم که «و ارزقنی اجتهاد المجتهدین.»(1) در این راه، بتوانیم قوه‌ی قضاییه را به این شکل درآوریم.1371/10/23

1 )
اقبال الاعمال،سید بن طاووس ص643؛
بحارالأنوار،مجلسی، ج : 95 ص 389 ح1 ؛
 مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 132 (اعمال مشتركه ماه رجب)؛

« عن أبی عبد الله ع أنه كان إذا دخل رجب يدعو بهذا الدعاء فی كل يوم من أيامه‏ .....اللهم فاهدنی هدى المهتدين و ارزقنی اجتهاد المجتهدين و لا تجعلنی من الغافلين المبعدين و اغفر لی يوم الدين ».
ترجمه:
خدایا مرا هدایت كن همچون هدایت هدایت شدگان و به من اجتهاد مجتهدین را روزی گردان و مرا از غفلت كنندگان و دورشدگان قرار نده و مرا در روز قیامت مورد آمرزش خویش قرار ده»
لینک ثابت
لزوم نادیده گرفتن نسبت ها در اجرای عدالت توسط قوه‌ی قضاییه

قوه‌ی قضاییه، به معنای حقیقی کلمه، باید ملجأ و پناهگاهی باشد برای کسانی که در جامعه به آنها ظلم می‌شود. با ظلم هر کسی، در هر حدی و در هر مرتبه‌ای، برخورد کنید. آن ظالم هر که باشد، در هر رتبه‌ای از رتب و هر درجه‌ای از درجات قرار داشته باشد، باید با او برخورد شود. با ظالم باید برخورد شود. قضای اسلامی قضایی است که امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، نسبت به حسان‌بن‌ثابت اعمال کرد. «حسان» با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع کرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: «او جزو دوستان شماست. او جزو گروه شماست. او در دفاع از شما شعر گفته است؛ جزو مجموعه‌ی شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتکب کار خلافی هم شده - که البته کار او ظلم به کسی هم نبوده، بلکه ظلم به نفس خودش بوده است - از وی صرف‌نظر کنید!» امیرالمؤمنین فرمود: «من حدِ الهی را تعطیل نمی‌کنم!» و حد را بر او جاری کرد. (1)یک عده آدمهای بدجنس که همیشه در هر جامعه‌ای هستند و مترصدند ببینند زخم خوردگان حکومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه کسانی هستند تا به سراغ آنها بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حکومت اسلامی مخالف کنند، در آن عهد هم بودند که «حسان» را دوره کردند و گفتند: «دیدی علی‌بن‌ابی‌طالب چگونه با تو، که این همه خدمت کرده بودی و این همه زحمت کشیده بودی، ناسپاسی کرد!» داغش کردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا کرد علیه دستگاه علوی حرف زدن و شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب، از این‌گونه افراد داشتیم که «با دستگاه اسلامی» بودند، اما «بر دستگاه اسلامی» شدند. چرا؟ برای خاطر عدالت! این، افتخار ماست که کسی به خاطر عدالت ما، با ما بد شود. «امیرالمؤمنین قتل فی محراب عبادته لشدة عدله.» افتخار است اگر بتوانیم به این حالت دست پیدا کنیم. ننگ و سرافکندگی آن‌جایی است که خدای ناخواسته کسی با ما به خاطر بی‌عدالتی‌مان بد شود. این است که انسان از خفت و هوان آن، در دنیا و آخرت نمی‌تواند نجات پیدا کند. اما این‌که با ما بد شوند که «چرا حد جاری کردید؟ چرا ناشایسته را از کار خود برکنار کردید؟ چرا به شایسته، طبق شایستگی او اهمیت دادید؟ چرا تخلف را از هر کسی، حتی از نزدیکان و اکابر خود ندیده نگرفتید؟» این بد شدن، مایه‌ی افتخار است. این‌که بد نیست. و این می‌شود آن دستگاه قضایی که نور امید را در دلها روشن خواهد کرد. وقتی دیدند که این دستگاه قضایی رفیق و دوست و قوم و خویش و نزدیک و دور نمی‌شناسد؛ حق و باطل را می‌شناسد؛ حق را بلند می‌کند و باطل را سرکوب می‌سازد، هر کسی امید پیدا می‌کند. این، آن کمال مطلوب قوه‌ی قضاییه است.در واقع، در جامعه‌ی اسلامی، قوه‌ی قضاییه همین دو وظیفه را دارد: اجرای حدود الهی، استقرار عدالت.1371/10/23

1 )
الغارات ،ابراهیم بن محمد ثقفی ج2 ص 535 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی :ج33 ص 272 ؛

كتاب الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفی رفعه قال : إن النجاشی الشاعر شرب الخمر فی شهر رمضان فحده أمير المؤمنين أقامه فی سراويل فضربه ثمانين ثم زاده عشرين سوطا وقال : هذا لجرأتك على ربك وإفطارك فی شهر رمضان فغضب ولحق بمعاوية ...
ترجمه:
نجاشی شاعر در ماه رمضان شراب خورد پس امام علی(ع) او را مجازات كرد او را در حالیكه شلواركی به تن داشت بلند كرد و هشتاد شلاق به او زد و بیست شلاق دیگر نیز اضافه كرد و گفت این به خاطر جرأت تو نسبت به پروردگارت و خوردنت در ماه رمضان است پس خشمگین شد و به معاویه پیوست.
لینک ثابت
تخلف دستگاه قضایی،تخلفی مضاعف

امروز آن روزی است که دستگاه قضاوت جمهوری اسلامی باید یک دستگاه عدالت به معنای واقعی و حقیقی کلمه باشد. نباید بگذاریم درنگی به وجود آید. در داخل این دستگاه، تخلف را باید بسیار بزرگ بشماریم. تخلف در درون دستگاه قضایی، به اعتقاد بنده، تخلف مضاعف است. «کمثل السفینة تغرق و یغرق اهلها.»(1)خود قاضی اگر خدای ناکرده آن چنان باشد، خواهد لغزید و دیگران را خواهد لغزاند. این فرق می‌کند با کسی که خودش تنها می‌لغزد. اینها با هم متفاوتند.1371/10/23

1 )
كنزالفوائد ، شيخ ابو الفتح كراجكى‏ ج 1 ص 319 ؛ 
شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید ج 20 ص 343 نحوه ؛
اعلام الدین ،حسن بن ابی الحسن دیلمی ص 84 ؛
بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 2 ص 58 ح 391 نحوه ؛

« زَلَّةُ الْعَالِمِ كَانْكِسَارِ السَّفِينَةِ تَغْرِقُ وَ تُغْرِقُ »
ترجمه:
لغزش‏ و خطای دانشمند مانند شكستن كشتى است كه هم خود غرق می شود و هم كسانى كه در آن هستند غرق ميكند.
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی