newspart/index2
حمایت از محرومان / توجه به محرومین/ حمایت از مستضعفین/ خدمت به قشر محروم
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
لطافت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در برخورد با مستضعفان و مظلومان

در برابر خوارج که مدّعی اسلام بودند و در مقابل امیرالمؤمنین که میزان حقیقی اسلام بود، ایستاده بودند، در مقابل اینها و کج‌روی‌های اینها و کج‌فهمی‌های اینها، امیرالمؤمنین در نهایت استحکام و صلابت ایستاد. از یک طرف، یک‌چنین صلابتی را انسان از این انسان والا و ولیّ بزرگ خدا مشاهده میکند.
امّا از طرفی هم در مقابل ضعفا، در مقابل مستضعفان آن‌چنان رقّتی، آن‌چنان لطافتی، آن‌چنان صفائی از امیرالمؤمنین دیده میشود که انسان متحیّر میماند. داستان رفتن به خانه‌ی آن همسر شهیدی که یتیمانی دارد -به‌صورت ناشناس- و رفتن کنار تنور و نان پختن برای آنها و سرگرم کردن کودکان آنها، داستان معروفی است و شنیده‌اید؛(1) انسان حیرت میکند از این‌همه لطافت! یا در ماجرای حمله‌ی به استان انبار عراق که اشرارِ سپاهیان شام حمله کردند و استاندار امیرالمؤمنین را به قتل رساندند و به خانه‌های مردم حمله کردند، کودکان را کشتند، زنها را تهدید کردند، امیرالمؤمنین میفرماید که «فَلَو اَنَّ امرَأً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هٰذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما»؛(2) انسان مسلمان از اینکه بشنود بیگانگان به خانه‌ی مردمِ بی‌دفاع حمله کرده‌اند و زیورها و زینتهای زنان را از آنها گرفته‌اند، اگر از غصّه و از تأسّف بمیرد، او را ملامت و سرزنش نباید کرد؛ یعنی شایسته است. ببینید؛ نسبت به دفاع از حقوق ضعفا یک‌چنین احساس عجیب و شگفت‌آوری را انسان از امیرالمؤمنین مشاهده میکند! این دو خصوصیّت متضاد در امیرالمؤمنین.1397/03/14


1 )
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهرآشوب، ج‏2، ص115.

نَظَرَ عَلِيٌّ إلَى امرَأَةٍ عَلى كَتِفِها قِربَةُ ماءٍ ، فَأَخَذَ مِنهَا القِربَةَ فَحَمَلَها إلى مَوضِعِها ، وسَأَلَها عَن حالِها فَقالَت : بَعَثَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صاحِبي إلى بَعضِ الثُّغورِ فَقُتِلَ ، وتَرَكَ عَلَيَّ صِبيانا يَتامى ولَيسَ عِندي شَيءٌ ، فَقَد ألجَأَتنِي الضَّرورَةُ إلى خِدمَةِ النّاسِ . فَانصَرَفَ وباتَ لَيلَتَهُ قَلِقا . فَلَمّا أصبَحَ حَمَلَ زِنبِيلاً فيهِ طَعامٌ ، فَقالَ بَعضُهُم : أعطِني أحمِلهُ عَنكَ . فَقالَ : مَن يَحمِلُ وِزري عَنّي يَومَ القِيامَةِ ! فَأَتى وقَرَعَ البابَ ، فَقالَت : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا ذلِكَ العَبدُ الَّذي حَمَلَ مَعَكِ القِربَةَ، فَافتَحي فَإِنَّ مَعي شَيئا لِلصِّبيانِ . فَقالَت : رَضِيَ اللّهُ عَنكَ وحَكَمَ بَيني وبَينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ! فَدَخَلَ وقالَ : إنّي أحبَبتُ اكتِسابَ الثَّوابِ فَاختاري بَينَ أن تَعجِنينَ وتَخبِزينَ ، وبَينَ أن تُعَلِّلينَ الصِّبيانَ لأَخبِزَ أنَا . فَقالَت : أنَا بِالخُبزِ أبصَرُ وعَلَيهِ أقدَرُ ، ولكِن شَأنَكَ وَالصِّبيانَ ؛ فَعَلِّلهُم حَتّى أفرُغَ مِنَ الخُبزِ . فَعَمَدَت إلَى الدَّقيقِ فَعَجَنَتهُ ، وعَمَدَ عَلِيٌّ عليه السلام إلَى اللَّحمِ فَطَبَخَهُ ، وجَعَلَ يُلقِمُ الصِّبيانَ مِنَ اللَّحمِ وَالتَّمرِ وغَيرِهِ ، فَكُلَّما ناوَلَ الصِّبيانَ مِن ذلِكَ شَيئا قالَ لَهُ : يا بُنَيَّ ، اجعَل عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ في حِلٍّ مِمّا مَرَّ في أمرِكَ . فَلَمَّا اختَمَرَ العَجينُ قالَت : يا عَبدَ اللّهِ ، سَجِّرِ التَّنّورَ . فَبادَرَ لِسَجرِهِ ، فَلَمّا أشعَلَهُ ولَفحَ في وَجهِهِ جَعَلَ يَقولُ : ذُق يا عَلِيُّ ! هذا جَزاءُ مَن ضَيَّعَ الأَرامِلَ وَاليَتامى . فَرَأَتهُ امرَأَةٌ تَعرِفهُ فَقالَت : وَيحَكِ ! هذا أميرُ المُؤمِنينَ . قالَ : فَبادَرَتِ المَرأَةُ وهِيَ تَقولُ : وا حَيايَ مِنكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ! فَقالَ : بَل وا حَيايَ مِنكِ يا أمَةَ اللّهِ فيما قَصَّرتُ في أمرِكِ !
ترجمه:
على عليه السلام ، زنى را ديد كه مشك آبى بر دوش دارد . مشك را از او گرفت و تا خانه اش بُرد . آن گاه از احوالش پرسيد . زن گفت : على بن ابى طالب ، شوهرم را به يكى از مناطق مرزى فرستاد . او كشته شد و كودكانى يتيم برايم به جاى گذاشت . چيزى ندارم و نياز ، مرا به كلفتى مردم ، وا داشته است . على عليه السلام بازگشت و آن شب را تا صبح ، مضطرب بود . هنگامى كه صبح شد ، زنبيلى غذا به دوش گرفت . برخى گفتند : بگذار به جاى تو بر دوش كشيم . فرمود : «چه كسى روز قيامت ، گناه مرا بر دوش مى كشد؟» . سپس به درِ خانه آمد و در را كوبيد . زن گفت : كيستى؟ فرمود : «بنده اى كه ديروز ، مشك آبت را به دوش كشيد . در را باز كن . غذايى براى كودكان ، همراه من است» . زن گفت : خدا از تو خشنود باشد و ميان من و على بن ابى طالب ، داورى كند! سپس داخل خانه شد و فرمود : «دوست مى دارم ثوابى به دست آورم . تو خمير مى كنى و نان مى پزى يا كودكان را سرگرم مى كنى تا من نان بپزم؟» . زن گفت : من به پختن نان ، آگاه تر و بر آن ، توانمندترم . تو با كودكان باش و آنان را سرگرم كن ، تا از پختن نان ، فارغ شوم . زن به سوى آردها رفت و آنها را خمير كرد و على عليه السلام به سوى گوشت رفت و آن را پخت و از خرما و گوشت و ديگر خوراكى ها ، لقمه به دهان كودكان مى گذاشت ، و هرگاه كودكان ، لقمه اى مى خوردند ، به آنها مى گفت : «فرزندم! على بن ابى طالب را حلال كن به خاطر آنچه بر تو گذشته است» . وقتى زن ، آرد را خمير كرد ، گفت : اى بنده خدا! تنور را روشن كن . على عليه السلام ، شتابان ، براى روشن كردنش حركت كرد . وقتى شعله ورش ساخت و به صورتش برخورد كرد ، گفت : «اى على! بچش . اين است كيفر كسى كه بيوه زنان و يتيمان را رها سازد» . زنى [ ديگر] كه على عليه السلام را مى شناخت ، او را ديد و گفت : واى بر تو اى زن! اين ، امير مؤمنان است . راوى گويد : زن ، با شتاب مى گفت : شرمنده ات هستم ، اى امير مؤمنان! فرمود : «من شرمنده تو هستم ، اى بنده خدا! از آن رو كه درباره ات كوتاهى كرده ام» .
2 ) خطبه 27 : از خطبه‏هاى آن حضرت است در نكوهش اصحاب از نرفتن به جهاد
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ . أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ كُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ . يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ .
ترجمه:
پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست. هر كس آن را از باب بى‏اعتنايى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نمايد، و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آيد، بر دلش پرده‏هاى بى‏عقلى زده شود، و در برابر ضايع كردن جهاد حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد. بدانيد كه من شب و روز و نهان و آشكار، شما را به جنگ اين قوم دعوت كردم، به شما گفتم كه با اينان بجنگيد پيش از اينكه با شما بجنگند، به خدا قسم هيچ ملّتى در خانه‏اش مورد حمله قرار نگرفت مگر اينكه ذليل شد. اما شما مسئوليت جهاد را به يكديگر حواله كرديد و به يارى يكديگر بر نخاستيد تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. اين مرد غامدى است كه لشكرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بكرى را كشت، و مرز بانان شما را از جاى خود راند. به من خبر رسيده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به يغما برده، و آن بينوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه اين غارتگران‏ با غنيمت بسيار باز گشته، در حالى كه يك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسيده. اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست، بلكه مرگ او در نظر من شايسته است. عجبا عجبا به خدا سوگند كه اجتماع اينان بر باطلشان، و پراكندگى شما از حقّتان دل را مى‏ميراند، و باعث جلب غم و غصه است. رويتان زشت و قلبتان غرق غم باد كه خود را هدف تير دشمن قرار داديد، آنان شما را غارت كردند و شما چيزى به دست نياورديد، جنگيدند ولى شما نجنگيديد، خدا را معصيت مى‏كنند و شما خشنوديد. در تابستان شما را دعوت به جهاد آنان مى‏كنم گوييد: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما برود. و در زمستان شما را مى‏خوانم گوييد: هوا سرد است، مهلت ده تا سرما بنشيند. همه اين بهانه‏ها براى فرار از گرما و سرماست. شما كه از گرما و سرما مى‏گريزيد پس به خدا سوگند از شمشير گريزان‏تر خواهيد بود. اى نامردان مرد نما، دارندگان رؤياهاى كودكانه، و عقلهايى به اندازه عقل زنان حجله نشين، اى كاش شما را نديده بودم و نمى‏شناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشيمانى و غم و غصه است. خدا شما را بكشد، كه دلم را پر از خون كرديد، و سينه‏ام را مالامال خشم نموديد، و پى در پى جرعه اندوه به كامم ريختيد، و تدبيرم را به نافرمانى و ترك يارى تباه كرديد، تا جايى كه قريش گفت: پسر ابو طالب شجاع است ولى دانش جنگيدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد، آيا هيچ كدام آنان كوشش و تجربه مرا در جنگ داشته و پيشقدميش از من بيشتر بوده هنوز به سن بيست سالگى نرسيده بودم كه آماده جنگ شدم، اكنون عمرم از شصت گذشته، ولى براى كسى كه اطاعت نشود تدبيرى نيست‏
لینک ثابت
چهار گروه بهشتی

اَخبَرَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدٍ قالَ: اَخبَرَنا اَبُو الحَسَنِ اَحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ الوَلیدِ قالَ: حَدَّثَنی اَبی، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ الصَّفّارِ، عَن اَحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عیسى، عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ، عَن اَبی اَیّوبَ الخَزّازِ، عَن اَبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ (رَحِمَهُ اللهُ)، عَن اَبی جَعفَرٍ الباقِرِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ (عَلَیهِ السَّلامُ) قالَ سَمِعتُهُ یَقولُ: ... وَ اَربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ اَسکَنَهُ اللهُ فی اَعلىٰ عِلّیّینَ فی غُرَفٍ فی مَحَلِّ الشُّرَفِ کُلُّ الشَّرَفِ مَن آوَى الیَتیمَ وَ نَظَرَ لَهُ فَکانَ لَهُ اَباً وَ مَن رَحِمَ الضَّعیفَ وَ اَعانَهُ وَ کَفاهُ وَ مَن اَنفَقَ عَلى والِدَیهِ وَ رَفَقَ بِهِما وَ بَرَّهُما وَ لَم یَحزُنهُما وَ لَم یَخرِق لِمَملوکِهِ وَ اَعانَهُ عَلى ما یُکَلِّفُهُ وَ لَم یَستَسعِهِ فیما لا یُطیق.(۱)
وَ اَربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ اَسکَنَهُ اللهُ فی اَعلىٰ عِلّیّینَ فی غُرَفٍ فی مَحَلِّ الشُّرَفِ کُلُّ الشَّرَف:
فقره‌ی قبلی این روایت را در جلسه‌ی قبل خواندیم؛ این فقره‌ی بعدی است که از حضرت ابی‌جعفر، امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) است. میفرماید هر کسی از مؤمنین که دارای این چهار خصوصیّت باشد خداوند او را در برترین مراتب مرتفع بهشتی و مرکز قرب الهی جا میدهد که شرف واقعی هم آنجا است؛ در غرفه‌هایی که مرکز و محلّ شرافت است؛ شرافت کامل. این خصوصیّات چهارگانه این ‌جور است و این ثواب و اجر کسی است که این چهار خصوصیّت را داشته باشد. حالا این چهار خصوصیّت چیست؟

مَن آوَى الیَتیمَ وَ نَظَرَ لَهُ فَکانَ لَهُ اَبا
این اوّلی است؛ ببینید چطور ناگهان [حدیث] از عبادات و ذکر و دعا و مانند اینها منصرف میشود به یک مسئله‌ی اجتماعی، یک مسئله‌ی انسانی؛ ضعیفی را شما پناه بدهید؛ آوی، [یعنی] پناه دادن؛ به یتیمی که بی‌پناه است، پناه بدهید، مثل پدر با او رفتار کنید؛ این یک خصوصیّت.

وَ مَن رَحِمَ الضَّعیفَ وَ اَعانَهُ وَ کَفاه
این هم باز یک خصوصیّت دیگر: کسی که فرد ضعیف را مورد ترحّم قرار بدهد و به او کمک کند و او را کفایت کند. بیشتر ابتلائات جوامع بشری از اوّل دنیا تا امروز عبارت است از پامال شدن ضعفا؛ الان هم همین ‌جور است؛ الان هم از گرفتاری‌های مهمّ بشر در جوامع مختلف [همین است]. پناه میبریم به خدا، در جامعه‌ی ما هم در مواردی همین‌ جور است که ضعفا پامال میشوند؛ آن کسی که قوی است، آن کسی که دارای قدرت روحی یا قدرت مالی یا قدرت مقامی است، از معرکه‌های اجتماعی و از این زد و خوردی که در اجتماع به ‌طور طبیعی وجود دارد، خود را سالم نجات میدهد امّا ضعیف زیر پا له میشود؛ ضعفا زیر پا له میشوند. اگر چنانچه کسی تصمیم بگیرد و این را تکلیف خود قرار بدهد که به ضعفا مهربانی کند، ترحّم کند، به آنها کمک کند، سینه سپر کند برای ضعفا، به‌ خاطر ضعفا، یکی از این خصلتها را دارا است؛ [یعنی یکی] از این چهار خصلتی را که انسان را در اعلیٰ‌علّیّین قرار میدهد دارا است.

البتّه توجّه داشته باشیم، این فضیلت هم مثل فضایل دیگر، مدّعیانی دارد که به زبان میگویند [امّا] در عمل هیچ غلطی نمیکنند؛ مثل این قدرتهای بزرگ. این‌که بحث حقوق بشر و مانند این حرفها را ذکر میکنند، معنایش همین است دیگر، یعنی میخواهند از ضعفا حمایت کنند؛ امّا درست صددرصد در نقطه‌ی مقابل این قرار دارند؛ نه ‌فقط از ضعفا حمایت نمیکنند، بلکه آنجایی که منافعشان ایجاب بکند، ضعفا را لگد هم میکنند، زیرپایشان له هم میکنند و در خدمت و در کنار اقویا قرار میگیرند. الان شما ملاحظه کنید، اغلب این دولتها و این قدرتها، یک جایی اختلافی بین آمریکا و یکی دیگر باشد، طرفِ آمریکا را میگیرند چون او قوی‌تر است. بنابراین این خصلتی است که اگر در عمل اتّفاق بیفتد و واقعاً و به معنای واقعی کلمه اگر چنین چیزی باشد، انسان در اعلیٰ‌علّیّین قرار میگیرد.

وَ مَن اَنفَقَ عَلى والِدَیهِ وَ رَفَقَ بِهِما وَ بَرَّهُما وَ لَم یَحزُنهُما
سوّمی‌ این است که پدر و مادر را محزون نکند، اندوهگین نکند؛ [رفتار با] پدر و مادر خیلی مهم است. خیلی از شماها جوانید، بحمدالله پدر و مادر هم دارید؛ قدر پدر و مادرها را بدانید و غنیمت بشمرید ثواب الهی را که در خدمت به آنها، به شما وعده داده شده است. این یکی‌ از آن [خصوصیّات] است؛ [مثلاً] پول دارد، برای پدر و مادرش خرج میکند، با آنها مهربانی و رِفق و ملایمت به خرج میدهد، به آنها نیکی میکند و آنها را اندوهگین نمیکند.

وَ لَم یَخرِق لِمَملوکِهِ وَ اَعانَهُ عَلى ما یُکَلِّفُهُ وَ لَم یَستَسعِهِ فیما لا یُطیق
[خصوصیّت] چهارم: سخت‌گیری نمیکند نسبت به مملوک و بَرده‌ی خود. حالا آن روزی که بَرده بود، [نسبت به] بَرده، امّا بَرده خصوصیّتی ندارد؛ [منظور] خدمتکار، زیردست یا آن کسی است که با دستور شما کار میکند. نسبت به آنها سخت‌گیری نکردن؛ اگر دارد جارو میکند، یک ‌وقت هم جارو را از دستش بگیر شما، کمک کن به او و خودت جارو کن؛ کاری را که به عهده‌ی او است، تکلیف او است، شما انجام بده. او را در کارهایی که طاقت ندارد و نمیتواند؛ مجبور نکند، وادار نکند، اصرار نکند.1397/02/02


1 )
الأمالي (للمفيد)، النص، ص: 166؛
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 189؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏66، ص: 380؛

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَمَلَ إِسْلَامُهُ، وَ أُعِينَ عَلَى إِيمَانِهِ، وَ مُحِّصَتْ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِيَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ، وَ لَوْ كَانَ فِيمَا بَيْنَ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوبٌ حَطَّهَا اللَّهُ (تَعَالَى) عَنْهُ، وَ هِيَ: الْوَفَاءُ بِمَا يَجْعَلُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ، وَ صِدْقُ اللِّسَانِ مَعَ النَّاسِ، وَ الْحَيَاءُ مِمَّا يَقْبُحُ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ النَّاسِ، وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَعَ الْأَهْلِ وَ النَّاسِ. وَ أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ، فِي غُرَفٍ فِي مَحَلِّ الشُّرَفِ- كُلُّ الشَّرَفِ مَنْ آوَى الْيَتِيمَ، وَ نَظَرَ لَهُ فَكَانَ لَهُ أَباً، وَ مَنْ رَحِمَ الضَّعِيفَ وَ أَعَانَهُ وَ كَفَاهُ، وَ مَنْ أَنْفَقَ عَلَى وَالِدَيْهِ وَ رَفَقَ بِهِمَا وَ بَرَّهُمَا وَ لَمْ يَحْزُنْهُمَا، وَ لَمْ يَخْرِقْ «1» لِمَمْلُوكِهِ، وَ أَعَانَهُ عَلَى مَا يُكَلِّفُهُ، وَ لَمْ يَسْتَسْعِهِ فِيمَا لَا يُطِيقُ.
ترجمه:
ابو حمزۀ ثمالى-رحمه اللّٰه گويد:از امام باقر(عليه السّلام)شنيدم كه مى‌فرمود:چهار چيز است كه در هر كس باشد اسلام او كامل است،و بر ايمانش يارى مى‌شود،و گناهانش از وى پاك مى‌گردد،و بديدار خدا رود در حالى كه از او خرسند است،و اگر سراپايش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آنها را بريزد.و آن چهار چيز عبارتند از:وفا به عهدى كه انسان با خدا مى‌بندد،و راستگوئى با مردم،و شرم و حيا از آنچه كه نزد خدا و مردم زشت مى‌نمايد،و خوش خلقى با خانواده و ساير مردم. و چهار چيز است كه در هر يك از مؤمنين باشد خداوند او را در برترين درجات بهشت در غرفه‌اى فوق غرفۀ ديگر در جايگاه شرف بتمام معنى جاى دهد: آن كس كه يتيمى را پناه دهد و بخوبى از وى پذيرائى كند و چون پدرى مهربان براى او باشد،و آن كس كه به ناتوانى رحم كند و او را يارى دهد و كفايت نمايد، و آن كس كه هزينۀ زندگى پدر و مادرش را بپردازد و با آنان به نرمى و نيكى رفتار كند و اندوهگينشان نسازد،و آن كس كه با غلام خود بدخلقى و ناسازگارى نكند و او را در كارهايش كمك نمايد و نسبت به بازخريد خود اگر طاقت ندارد مجبورش نسازد.
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی