زن / زن در اسلام/زن در تمدن غرب / زنان/بانوان
اهمیت داشتن نیکی کردن به مادر
در یک روایتی [هست که] یک مردی میآید پیش پیغمبر و عرض میکند: مَن اَبَرّ؛ بیشتر به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت میفرماید: اُمَّک؛ به مادرت. بعد میپرسد بعدش چه کسی؟ پیغمبر میفرماید بعدش هم مادرت؛ دفعهی سوّم میپرسد خب حالا بعدش چه کسی؟ باز میگوید مادرت؛ یعنی سه بار پیغمبر مادر را میگوید. بعد آن پسر میپرسد بعدش چه کسی؟ میگوید بعد پدرت؛(1) یعنی مادر سه مرتبه جلوتر از پدر است. خب، این نشاندهندهی جایگاه زن در خانواده است دیگر؛ این برای تأکید این معنا است.1402/10/06
1 )
الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۵۹
«الإمام الصّادق عليه السلام :جاءَ رجُلٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ ، مَن أبَرُّ ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمَّ مَن ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : أباكَ »
ترجمه:
مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! به چه كسى نيكى كنم؟ فرمود: «به مادرت». گفت: سپس به چه كسى؟ فرمود: «به مادرت». گفت: بعد از او به چه كسى؟ فرمود: «به مادرت». گفت: سپس به چه كسى؟ فرمود: «به پدرت».
لینک ثابت
نقش نداشتن جنسیّت در پرداختن به امور جامعه
در پرداختن به امور جامعه: مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛ (1)اینکه فرمودند «لَیسَ بِمُسلِم»، یعنی چه زن باشد، چه مرد باشد. شما صبح که میکنید، زن خانهدارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است... این پرداختن، اهتمام داشتن، به فکر بودن، همگانی است. در اینجا هم جنسیّت نقشی ندارد. یا همین «مَن سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلمُسلِمین»؛(2) این خانمی که... صحبت کردند، گفتند که ما در قضیّهی فلسطین و در قضیّهی غزّه راهمان بسته است، وَالّا میتوانستیم بیاییم. حالا مثلاً فرض کنید این خانم که پزشک است، میتوانست آنجا باشد و به معالجهی بیماران، مجروحین، کودکان و زنان بپردازد. هر کسی یک نقشی دارد، امّا اصل این اهتمام، اصل این وظیفه و احساس مسئولیّت، عمومی است، زن و مرد ندارد.1402/10/06
1 )
الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۶۳
«مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم»
ترجمه:
«هر کسی که، صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست»
2 )
الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۶۴
«مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»
ترجمه:
«هر کس فریاد کمک خواهى کسى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست.»
لینک ثابت
معرفی زنان به عنوان الگوی بدان و نیکان در قرآن
ما این بزرگوار [حضرت فاطمهی زهرا سلام الله علیها] را خواستهایم به عنوان الگو میان خودمان مطرح کنیم. یک زن جوان، یک دختر جوان، که زندگیاش، زندگی معمولی؛ لباسش، لباس فقرا؛ کارش در خانه جمع و جور کردن بچهها و مدیریت خانه و کدبانویی این خانهی کوچک و دستاس کردن است و آن کوه معرفت و دریای عظیم علم و دانش در وجود اوست.
قرآن چهار زن را اسم آورده که این چهار زن الگویند؛ دو الگوی نیکان عالم، دو الگوی بدان عالم. «ضرب اللَّه مثلاً للّذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط» زن نوح و زن لوط. «کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما»(1) این دو نمونهی زنانه برای مردمان کافر در طول تاریخ هستند. وقتی خدای متعال در قرآن میخواهد کفار - نمونهی وجود کفرآمیز و کفرانکنندهی نعمت خدا - را معرفی کند، به جای فرعون و نمرود و افراد دیگر، دو زن را مثال میزند؛ زن نوح و زن لوط، که درهای رحمت الهی به روی اینها باز و همهی امکانات برای عروج و رفعت اینها آماده بود و دو پیغمبر، آن هم پیغمبری مثل نوح و لوط، شوهران اینها بودند که در خانهی آنها زندگی میکردند و حجت بر آنها تمام بود؛ اما این دو زن قدر این نعمتها را ندانستند و «فخانتاهما»؛ به شوهرهایشان خیانت کردند. این خیانت، لزوماً خیانت جنسی نیست؛ خیانتِ اعتقادی است؛ خیانتِ مسلکی است؛ راه را کج کردند. شوهرها با اینکه پیغمبر بودند و مقام عالی داشتند، به درد این زنها نخوردند؛ «فلم یغنیا عنهما من اللَّه شیئا»(2) خدای متعال رودربایستی و رفاقت و خویشاوندی با کسی ندارد. اگر کسی را مورد محبت و لطف و رحمت قرار میدهد، با حساب و کتاب است؛ با تعاریف نیست؛ خدا قوم و خویش کسی نیست. اینها هم با اینکه شوهرهایشان پیغمبر بودند، این شوهرهای پیغمبر نتوانستند این دو زن را از شر غضب الهی نجات بدهند؛ اینها شدند نمونهی کافران همهی تاریخ.
در نقطهی مقابل، باز خدای متعال دو زن را به عنوان نمونهی مؤمنان ذکر میکند: «و ضرب اللَّه مثل للّذین امنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله»(3) یکی زن فرعون و دیگری، حضرت مریم: «و مریم ابنت عمران».(4) آن زن اول، قصر فرعونی او را مجذوب نکرد؛ زن پرورشیافته در بساط فرعونی، کسی که زن فرعون است و لابد پدر و مادر و خاندانش هم از همین طواغیت بودند، در نهایت راحت و نعمت و رفاه و عزت ظاهری بود و زندگی میکرد؛ اما ایمان موسی دل او را برد و تصرف کرد؛ به موسی ایمان آورد. وقتی ایمان آورد و راه را شناخت، همهی آن راحت و رفاه را کنار گذاشت و دیگر آن قصر باعظمت در مقابل او جاذبهیی نداشت؛ گفت: «ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة»؛ من خانهی بهشتی را ترجیح میدهم؛ زندگی دنیا ارزشی ندارد. حضرت مریم هم: «و مریم ابنت عمران الّتی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا»(5) دامن خود را پاک و پاکیزه نگهداشت؛ اینها ارزشهای انسانی است.
این چهار زن فقط نمونه و نماد برای زنها نیستند، بلکه نمونه و نماد برای همهی زنها و مردها هستند. آن دو زن با اینکه باب رحمت جلوی آنها باز بود، به آن راه نرفتند و از آن استفاده نکردند؛ به معنویت بهخاطر چیزهای پست و حقیر - عواملش را قرآن ذکر نکرده، حتماً چیزی است مانند اخلاق بد و یا یک خصلت بد - پشت کردند؛ یک چیز کوچک این دلهای ضعیف را به خودش جذب میکند و آنها را از راه حق منحرف میکند و میشوند نماد کفار و انسان ناسپاس در مقابل خدا. اما دو زن دیگر، نماد ارزشهایند. او برایش جاذبهی معنویت و جاذبهی سخن حق آنقدر زیاد است که به همهی بساط و دستگاه فرعونی پشتپا میزند، این یکی هم پاکیزگی و پاکدامنی و وارستگی دارد.
فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) همهی این فضایل را با هم داراست. چون «و اصطفاک علی نساء العالمین» (6) دربارهی مریم در قرآن هست و سیدهی نساء عالمین، در روایت هم دارد که او سرور زنان عالم در زمان خودش بود، ولی فاطمهی زهرا سرور زنان عالم در همهی ادوار تاریخ است(7) این الگوست. برادران عزیز! ما امروز به این الگو احتیاج داریم.1383/05/17
1 )
سوره مبارکه التحريم آیه 10
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ ۖ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقيلَ ادخُلَا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ
ترجمه:
خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!»
2 )
سوره مبارکه التحريم آیه 10
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ ۖ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقيلَ ادخُلَا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ
ترجمه:
خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!»
3 )
سوره مبارکه التحريم آیه 11
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ إِذ قالَت رَبِّ ابنِ لي عِندَكَ بَيتًا فِي الجَنَّةِ وَنَجِّني مِن فِرعَونَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّني مِنَ القَومِ الظّالِمينَ
ترجمه:
و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»
4 )
سوره مبارکه التحريم آیه 12
وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ
ترجمه:
و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود!
5 )
سوره مبارکه التحريم آیه 12
وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ
ترجمه:
و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود!
6 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 42
وَإِذ قالَتِ المَلائِكَةُ يا مَريَمُ إِنَّ اللَّهَ اصطَفاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصطَفاكِ عَلىٰ نِساءِ العالَمينَ
ترجمه:
و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است.
7 )
الأمالی، شیخ صدوق ص 125 ؛
المناقب، ابن شهر آشوب ج 3 ص 323
بحارالأنوار علامه مجلسی ج43 ص 37؛
قلت لأبی عبد الله ع قول رسول الله فاطمة سيدة نساء أهل الجنة أ سيدة نساء عالمها قال ذاك مريم و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة من الأولين و الآخرين فقلت فقول رسول الله ص الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة قال هما و الله سيدا شباب أهل الجنة من الأولين و الآخرين
ترجمه:
حسن بن زياد عطار گويد به امام صادق (ع) گفتار رسول خدا كه فاطمه سرور زنان بهشت است، گفتم كه آيا سرور زنان دوران خود است؟ فرمود آن مريم بود و فاطمه سرور زنان بهشت است از اولين تا آخرين [مخلوقات] ، گفتم گفتار رسول خدا «ص» كه حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ فرمود آنها هم سيد جوانان اهل بهشتند از اولين و آخرين [مخلوقات] »
لینک ثابت
سنگینتر بودن حق زن در مقیاس خانواده در رابطه ی با فرزندان
اسلام در برخی جاها حتی زن را بر مرد ترجیح داده است. مثلاً آنجا که مرد و زن، پدر و مادری هستند که فرزندی دارند، این فرزند اگرچه فرزند هر دو نفر است، اما خدمتگزاری فرزند در مقابل مادر، لازمتر است. حقّ مادر بر گردن فرزند، بیشتر و وظیفهی فرزند نسبت به مادر سنگینتر است.روایات فراوانی در این زمینه هست: پیغمبر اکرم در جواب کسی که سؤال کرد: «من اَبِرَ؟» (به چه کسی نیکی کنم؟) فرمود: «امّک.» یعنی «به مادرت.» دفعهی دوم هم همین را فرمود؛ دفعهی سوم هم همین را فرمود. دفعه چهارم که سؤال کرد، فرمود: «اباک.» یعنی «به پدرت».(1) پس، زن در مقیاس خانواده و در رابطهی با فرزندان، حقّ سنگینتری دارد. البته این هم نه از باب این است که خدای متعال خواسته است جمعی را بر جمع دیگر ترجیح دهد. بلکه به این جهت است که زنان زحمت بیشتری تحمّل میکنند.1373/07/20
1 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی ج 2 ص 159 ح 9؛
نهج الحق و كشف الصدق، علامه حلی، ص541 ؛
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج71، ص49 ؛
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَبَرُّ قَالَ أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أَبَاك؛
ترجمه:
امام صادق (ع) فرمود: مردى خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: اى رسول خدا به چه كسى نيكى كنم ؟ رسول خدا گفت: مادرت. آن مرد پرسيد كه: بعد از مادرم با چه كسى نيكرفتار باشم؟ رسول خدا گفت: مادرت. آن مرد پرسيد كه: بعد از مادرم؟ و رسول خدا باز هم گفت: مادرت. آن مرد [براى نوبت چهارم] پرسيد: بعد از مادرم با چه كسى نيكرفتار باشم؟ و رسول خدا گفت: پدرت
لینک ثابت
فاطمه(س)، اسوه زنان عالم برای رسیدن به قله رفیع معنویت
فاطمهیزهرا(س) به صورت، یک بشر و یک زن، آن هم زنی جوان است؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بندهی صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است. کسی است که رسول اکرم به امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) فرمود: «یا علی ... انت قائد المؤمنین الی الجنّة ... و فاطمة قد اقبلت یوم القیامة ... تقود مؤمنات امّتی الی الجنّة» یعنی در روز قیامت، امیرالمؤمنین(ع) مردان مؤمن را و فاطمهیزهرا(س) زنان مؤمن را به بهشت الهی راهنمایی میکنند. او، عِدل و همپایه و همسنگ امیرالمؤمنین است. آن کسی که وقتی در محراب عبادت میایستاد، هزاران فرشتهی مقرّب خدا، به او خطاب و سلام میکردند و تهنیت میگفتند و همان سخنی را بیان میکردند که فرشتگان، قبلاً به مریم اطهر گفته بودند؛ عرض میکردند: «یا فاطمة انّ اللَّه اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین».(1) این، مقام معنوی فاطمهی زهراست.
زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارایه میدهند. محدّثه است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند.(2) این مقام معنوی و میدان وسیع و قلّهی رفیع، در مقابل همهی زنهای آفرینش و عالم است. فاطمهیزهرا(س) در قلّهی این بلندای عظیم ایستاده و به همهی زنان عالم خطاب میکند و آنها را به پیمودن این راه دعوت مینماید.
آنهایی که در طول تاریخ - چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم - سعی کردهاند که زن را تحقیر و کوچک کنند و او را دلبسته به همین زخارف و زینتهای ظاهری معرفی نمایند و پایبند مُد و لباس و آرایش و طلا و زیور آلات کنند و وسیله و دست مایهیی برای خوشگذرانیهای زندگی وانمود نمایند و عملاً در این راه قدم بردارند، منطق آنها منطقی است که مثل برف و یخ، در مقابل گرمای خورشیدِ مقام معنوی فاطمهیزهرا(علیهاالسّلام) ذوب میشود و از بین میرود.
اسلام، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی - را به عنوان نمونه و اسوهی زن معرفی میکند. آن، زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همهی میدانهای سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه جانبهی او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار میکرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تضرّع و ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هموزن و همسنگ امیرالمؤمنین و پیامبر بودن اوست. زن، این است. الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد، این است.1368/10/26
1 )
امالی، شیخ صدوق ص 486 ح18 ؛
بشارة المصطفی، عماد الدین طبری، ص 177 ؛
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج37 ص84 ح52 ؛
إن رسول الله ص كان جالسا ذات يوم و عنده علی و فاطمة و الحسن و الحسين ع فقال اللهم إنك تعلم أن هؤلاء أهل بيتی و أكرم الناس على فأحب من أحبهم و أبغض من أبغضهم و وال من والاهم و عاد من عاداهم و أعن من أعانهم و اجعلهم مطهرين من كل رجس معصومين من كل ذنب و أيدهم بروح القدس منك ثم قال ص يا علی أنت إمام أمتی و خليفتی عليها بعدی و أنت قائد المؤمنين إلى الجنة و كأنی أنظر إلى ابنتی فاطمة قد أقبلت يوم القيامة على نجيب من نور عن يمينها سبعون ألف ملك و عن يسارها سبعون ألف ملك و بين يديها سبعون ألف ملك و خلفها سبعون ألف ملك تقود مؤمنات أمتی إلى الجنة فأيما امرأة صلت فی اليوم و الليلة خمس صلوات و صامت شهر رمضان و حجت بيت الله الحرام و زكت مالها و أطاعت زوجها و والت عليا بعدی دخلت الجنة بشفاعة ابنتی فاطمة و إنها لسيدة نساء العالمين فقيل يا رسول الله ص أ هی سيدة لنساء عالمها فقال ص ذاك لمريم بنت عمران فأما ابنتی فاطمة فهی سيدة نساء العالمين من الأولين و الآخرين و إنها لتقوم فی محرابها فيسلم عليها سبعون ألف ملك من الملائكة المقربين و ينادونها بما نادت به الملائكة مريم فيقولون يا فاطمة إن الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين ثم التفت إلى علی ع فقال يا علی إن فاطمة بضعة منی و هی نور عينی و ثمرة فؤادی يسوءنی ما ساءها و يسرنی ما سرها و إنها أول من يلحقنی من أهل بيتی فأحسن إليها بعدی و أما الحسن و الحسين فهما ابنای و ريحانتای و هما سيدا شباب أهل الجنة فليكرما عليك كسمعك و بصرك ثم رفع ص يده إلى السماء فقال اللهم إنی أشهدك أنی محب لمن أحبهم و مبغض لمن أبغضهم و سلم لمن سالمهم و حرب لمن حاربهم و عدو لمن عاداهم و ولی لمن والاهم ».
ترجمه:
ابن عباس گوید: رسول خدا (ص) روزی نشسته بودند در حالیكه امام علی(ع) و حضرت فاطمه(ص) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نزد ایشان بودند، پس گفت خداوندا تو آگاهی كه كه ایشان اهلبیت من و گرامی ترین مردم در نزد من هستند، پس كسی كه آنان را دوست بدارد دوست بدار و آنكس كه با ایشان دشمنی كند دشمن باش و هر كس كه به آنان مهر ورزید مهربان باش و كسی كه به ایشان بدخواه است بدخواه باشو و هر آنكس كه یاریشان كند یاریش كن و ایشان را از هر پلیدی پاك و از هر گناه نگاه دار و به وسیله [حضرت] جبرییل آنان را تایید گردان. سپس [پیامبر] (ص) فرمود: ای علی تو امام و جانشین من بر امتم بعد از من هستی و تو رهبر مومنان به سوی بهشت می باشی و همانا به دخترم فاطمه می نگرم كه در روز قیامت بر مركبی از نور پیش می آید در حالیكه هفتاد هزار فرشته در طرف راست او و هفتاد هزار فرشته در طرف چپ او و هفتاد هزار فرشته پیش روی او و هفتاد هزار فرشته پشت سر او است، زنان مومن امت من را به سوی بهشت رهبری می كند و هر زنی كه در روز و شب پنج نماز[صبح،ظهر،عصر،مغرب،عشاء] بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد و حج خانه خدا را به جا آورد و زكات مال خود را بدهد و شوهر خود را اطاعت كند و بعد از من علی (ع) را دوست بدارد، به شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت شود و بدرستی كه او بزرگ زنان جهان است. سپس گفته شد ای رسول خدا، آیا او بزرگ زنان زمانه خود است پس [پیامبر](ص)گفت این مربوط به مریم دختر عمران است ولی دخترم فاطمه بزرگ زنان جهان از اولین انسانها تا آخرینشان است و براستی كه او در محرابش بر می خیزد در حالیكه هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب بر او درود می فرستند و آن[حضرت] را ندا می دهند آنگونه كه فرشتگان مریم را ندا می دادند و می گوینند ای فاطمه براستی كه خداوند تو را انتخاب و پاك گردانیده است و تو را بر تمامی زنان جهان برگزیده است سپس [پیامبر] رو به امام علی (ع) كرد و گفت ای علی همانا كه فاطمه پاره تن من است و او نور دیدگان و میوه قلب من است آنچه او را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است آنچه او را شاد گرداند مرا شاد كرده است و به تحقیق كه او اولین كسی است كه از اهلبیتم كه به من ملحق می شود پس بعد از من به او نیكی كن و اما حسن و حسین كه ایشان پسرانم و دو دسته گیاه خوشبوی من می باشند و ایشان سرور جوانان بهشتند پس باید مورد احترام باشند و آنان بای
2 )
علل الشرائع، شیخ صدوق، ج1ص182ح1 ؛
دلائل الامامه ، محمد بن جریر طبری، ص56 ؛
بحار الانوار ،علامه مجلسی،ج14ص206ح23 ؛
إنما سميت فاطمة ع محدثة لأن الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادی مريم بنت عمران فتقول يا فاطمة الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة اقنتی لربك و اسجدی و اركعی مع الراكعين فتحدثهم و يحدثونها فقالت لهم ذات ليلة أ ليست المفضلة على نساء العالمين مريم بنت عمران فقالوا إن مريم كانت سيدة نساء عالمها و إن الله عز و جل جعلك سيدة نساء عالمك و عالمها و سيدة نساء الأولين و الآخرين ».
ترجمه:
زید بن علی نقل می كند كه از امام صادق(ع) شنیدم كه می گوید: براستی كه فاطمه(س)محدثه نامیده شد بخاطر آنكه فرشتگان از آسمان فرود می آمدند و آنگونه كه مریم دختر عمران را ندا می دادند او را ندا می دادند و می گفتند ای فاطمه خداوند تو را انتخاب نمود و پاكیزه گردانید و بر تمامی زنان جهان برگزید، ای فاطمه برای پروردگارت خضوع كن و سجده كن و همراه با ركوع كنندگان ركوع كن پس [فاطمه] با آنان سخن می گفت و آنان نیز با او سخن می گفتند سپس در شبی [فاطمه] به آنان گفت آیا مریم دختر عمران بر زنان عالم برتر نبود پس گفتند مریم سرور زنان زمانه خود بود و براستی كه خداوند بزرگ تو را سرور زنان زمان خود و زمانه او و همچنین سرور زنان از اولین تا آخرین قرار داده است.
لینک ثابت
ظلم و ستم به زنان عامل ناقص العقل بار آمدن آنها در جوامع بشری
سؤال اوّل یک سؤال فقهی-اجتماعی است. البته سؤالی هم هست که ممکن است میانهی ما و خانمها را به هم بزند. آیا زن میتواند قاضی و مجتهد بشود؟ اگر نه، چرا؟ و طبق حدیث «زن ناقصالعقل است»(1) آیا با آزادی زن منافات ندارد؟
اوّلاً این کسی که این سؤال را کرده، خیلی بیسلیقگی کرده. این حرف اوّل. توی این همه سؤال، توی این همه حرفِ لازم، یکهو چسبیده به این که زن میتواند قاضی بشود یا نه؟ خب، حالا بفرمائید ببینم توی این خانمهای تحصیلکرده، تحصیلات حقوق عالیه کی دارد که برود قاضی بشود؟ توأم با عدالت کامل که شرط قاضی است، کی دارد؟ یک وقت شما پنجاه تا زن تحصیلکردهی حقوقدان دارای شرائط دیگرِ قاضی آنجا قطار دارید، ردیف کرده، بعد میپرسید آقا اینها چرا نمیتوانند قاضی بشوند؟ خب، این یک جای سؤال [دارد]. بنده هم جوابش را میدهم، اما وقتی چنین چیزی زمینه ندارد، موضوع ندارد، این چه سؤالی است که اینطور این سؤالکنندهی عزیز ما بیسلیقگی به خرج دادند این را مطرح کردند.اما در عین حال، به قول امیرالمؤمنین «[اما بعد] فَلَکَ حَقُّ الْمَسْألَةِ»(2) سؤال کردید، بنده باید جوابش را بههرحال بدهم. اگر هم وقت گرفته میشود، به گردن آن برادر یا خواهری که این سؤال را به من داده. نه آقا. زن قاضی و مجتهد نمیتواند بشود. هر مردی هم قاضی و مجتهد نمیتواند بشود. مجتهد چرا، مرجع تقلید نمیتواند بشود. مجتهد یعنی کسی که درس خوانده قدرت استنباط پیدا کرده، این چه مرد، چه زن اشکالی هم ندارد برود بشود، اما مرجع تقلید نمیتواند بشود. یعنی دیگران از او تقلید نمیتوانند بکنند. هر مردی هم نمیتواند بشود. قاضی چندین شرط دارد. مرجع تقلید چندین شرط دارد. صدی هشتاد نود مردها هم این شرطها را ندارند، صدی نودوپنج هم ندارند. اما اگر جائی فرض کردیم که کسانی این شرائط را داشته باشند، اما جزو خانمها و زنها باشند، آن وقت نمیشود. چرا؟ ها. نکتهاش [نامفهوم] در یک کلمهی کوتاه عرض میکنم.
نکتهی این حکم الهی این است که قضاوت، یک منصبی است که احتیاج دارد به این که انسان خشک و قاطع باشد. خشک بودن و تحت تأثیر عواطف قرار نگرفتن، چیزی است که به طور معمول زنها این را ندارند و این نقطهی قوت زن است نه نقطهی ضعف زن. این را توجه داشته باشیم. زن اگر عواطفش جوشان و احساساتش پرخروش نباشد، عیب است. کمال زن در غلبهی عواطف اوست و این به دلیل این است که شغل اوّل زن تربیت فرزند است. نمیگوئیم شغل دیگر نداشته باشد، داشته باشد. میتواند، هیچ مانعی ندارد داشته باشد. اسلام مانع نیست، اما اوّلین و اساسیترین و پراهمیتترین شغل زن، مادری است. اگر رئیس جمهور هم بشود، اهمیتش به قدر اهمیت مادری نیست. من اگر بتوانم تشریح کنم، وقت میبود و میگفتم که مادر بودن چقدر اهمیت دارد؛ یک مادر خوب بودن، قبول میکردید که از ریاست جمهوری هم بالاتر است اهمیت و ارزشش. برای این کار عاطفه لازم است. خدا این موجود را با این عواطف خروشان آفریده تا مادری لنگ نماند. اگر مادری لنگ بماند، نسل انسان منقطع میشود. یا انسانهائی که به جامعه وارد میشوند، انسانهای کامل و درست و حسابی و معتدلی نخواهند بود. برای این منظور خلق شده. حالا شما میخواهید این موجودی که خدا برای خاطر همین موضوع او را عاطفی آفریده، بگذارید در رأس یک شغلی که بی عاطفهگی میخواهد؟ قاطعیت و خشونت میخواهد؟ خشک بودن میخواهد؟ این را خدای متعال قبول ندارد. مجتهد جامعالشرائطی که مرجع تقلید میشود نیز همینطور. مرجع تقلید باید تحت تأثیر هیچ احساس و عاطفهای قرار نگیرد و این چیزی است که به طور متوسط و معمول در مردها بیشتر است از زنها به این دلیل.
اما آنی که گفتند زن ناقصالعقل است، این نخواستند بگویند که زن خدای نکرده قوهی ادراک ندارد، هرگز. بسیاری از زنان از بسیاری از مردان سطح شعور و درکشان به مراتب بالاتر است؛ نه یک ذره دو ذره. من در تفسیر این جمله در نهجالبلاغه یک بیانی کردم که این بعد هم منتشر شده. شاید هم شماها بعضیتان دیده باشید. دو احتمال دربارهی این هست که یکی از این دو احتمال را من اینجا ذکر میکنم و آن این است که نظر امیرالمؤمنین در «هن ناقصات العقول[ان النساء نواقص الایمان نواقص الحظوظ نواقص العقول/128نهجالبلاغه/ خطبه 80]» به طبیعت زن نیست، بلکه به زنی است که تحت تأثیر فرهنگ ستمآلود تمام طول تاریخ که نسبت به زنان این فرهنگ، همیشه توأم با ظلم و ستم بوده، ناقص بار آمده. در زمان امیرالمؤمنین زن در همهی جوامع بشری، نه فقط در میان عربها، مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا کند. نه ممکن بود در میدانهای...
[انفجار بمب]1360/04/06
1 )
خطبه 80 : از خطبههاى آن حضرت است پس از پايان جنگ جمل در مذمّت زنان
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ .
ترجمه:
اى مردم، زنان از نظر ايمان و ارث و عقل ناقصند. اما نقصان ايمانشان به اعتبار معاف بودن از نماز و روزه در ايام قاعدگى است. اما نقصان ارثشان به اعتبار اينكه سهم ارث آنان نصف سهم ارث مردان است. اما نقصان عقلشان، به اعتبار اينكه شهادت دو زن برابر شهادت با يك مرد است. از بدان آنان بترسيد، و از خوبانشان برحذر باشيد، و در امور پسنديده از آنان پيروى نكنيد تا در اعمال ناشايسته طمع پيروى نداشته باشند
2 )
امالی صدوق، شیخ صدوق: ص 618؛ علل الشرایع، شیخ صدوق: ج1 ص 146
فَقَالَ سَأَلْتَ يَا أَخَا بَنِی دُودَانَ وَ لَكَ حَقُّ الْمَسْأَلَة
ترجمه:
پس فرمود: ای برادر بنی دودان سوال كردی درحالی سوال كردن حق توست
لینک ثابت