انفاق / زکات / صدقه/ نیکوکاری/ کمک به محرومین/ صدقه جاریه
آثار نماز و روزه و حج در جامعه اسلامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
فَقالَ: یا جابِرُ ... اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبرِ وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزقِ وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب.(۱)
اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر
[این] دنبالهی حدیث جابر از امام باقر(علیه السّلام) است که این فقره را در جلسهی قبل خواندیم.
وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزق
ظاهر قضیّه به حسب نگاه مادّی ما این است که وقتی زکات میدهیم -یعنی صدقه- پولی را خارج میکنیم، در واقع از خودمان چیزی کم میکنیم؛ امّا باطن قضیّه این نیست. باطن قضیّه این است که زکات، رزق را زیاد میکند و این، هم به این معنا است که اثر طبیعیِ زکات این است که خدای متعال به انسان عوض خیر میدهد و رزق را زیاد میکند، هم با یک معانی وسیعتری، با نگاه وسیعتری که انسان نگاه کند، وقتی در جامعه زکات رایج شد، اقتصاد رونق میگیرد و وقتی اقتصاد رونق گرفت، همهی طبقات مردم، قشرهای مردم برخوردار میشوند. این هم میتواند مضمون این عبارت باشد.
وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب
بعد فرمود که هم روزه و هم حج مایهی سکونتِ دل هستند. سکونت دل یکی از آن نعمتهای بزرگ خدا است: اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنین؛(۲) «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلی رَسولِه وَعَلَی المُؤمِنین»؛(۳) سکینه، یعنی آرامش دل. آرامش دل به معنای بیخیالی نیست، به معنای بیدغدغهای نیست؛ به معنای این است که دل تلاطم ندارد. گاهی اوقات قلب انسان در یک امری متلاطم است، همین طور دائم به این طرف، به آن طرف [میرود]، حیرت [میکند] و نمیداند چه کار بکند! این آرامش، همان چیزی است که اولیای خدا داشتند و در سختیها، در مشکلات فراوان، روحشان آرامش داشته است، تلاطم نداشته است؛ این سکینه خیلی چیز مهمی است. در قرآن، چند بار در سورهی مبارکهی انّا فتحنا [سورهی فتح] و جاهای دیگر تعبیر سکینه تکرار شده است. حالا [حضرت] میفرماید که روزه به انسان آرامش میدهد؛ طبیعتِ کارِ روزه این است. وقتی که انسان، خود را از طعام و مُشتهَیات نفسانی خارج کرد، به طور طبیعی یک آرامشی در روح انسان به وجود میآید و آن تلاطمها از بین میرود.
از دو جهت، حج هم همین جور است: حج، هم از جهت ذکر و توجهّی که در حج وجود دارد -خب، توجّهات و اذکار در حج خیلی زیاد است دیگر؛ صلات است و طواف است و سعی بین صفا و مروه است و ذکرُ اللّه است و عرفات است و از اوّل تا آخرِ آن ذکر است، توجّه است؛ هم از این جهت ذکر الهی است که: اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب(4)- هم شاید از این جهت که مسلمان، مؤمن به خاطر حوادث دنیا [نگرانیهایی دارد]. همین طور که دشمنیهای جبههی خبیث دشمن در مقابل ما ایستاده و یک نگرانیهایی، دغدغههایی، دلواپسیهایی به وجود میآید؛ وقتی انسان به حج میرود، آنجا میبیند این جمعیّت مسلمانها را که از همهی اقطار عالم آمدند، احساس میکند که تنها نیست؛ این احساس عدم تنهایی، یک آرامشی به قلب انسان میدهد. البتّه امروز این کار، خیلی آسان نیست؛ برای خاطر اینکه بین همین جماعتی که آنجا جمع میشوند، ایادی دشمن توانستهاند بذر تفرقه را آنچنان بیفشانند که [آن را] به این آسانیها جمع نشود کرد؛ [قضیّه] این جوری است. ما هر کدام وظیفهای داریم: ما که شیعه هستیم، آن که سنّی است و از فِرَق مختلف اهل سنّت، همه بایستی کاری کنیم که این دستِ تفرقهافکن دشمن را قطع کنیم، خنثی کنیم؛ نباید به او در ایجاد شِقاق و اختلاف و دشمنی و بغض و کینه کمک کنیم که پهلوی همدیگر که مینشینیم، احساس کینه کنیم، احساس بغض کنیم که اینجا دیگر آن جمعیّت عظیم، آرامش برای انسان ایجاد نمیکند بلکه دغدغه ایجاد میکند. پس حج از این جهت هم که نگاه به مجموعهی مسلمانها است، سیاه و سفید و زرد و انواع و اقسام ملّیتها و اقوام و جغرافیای مختلف آنجا جمع میشوند دُور خانهی خدا طواف میکنند، همه یک عمل را انجام میدهند، این یک آرامشی به انسان میبخشد.1397/11/14
1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 296؛
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)...يَا جَابِرُ، الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْءِ الظِّلَالِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ، الصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ، وَ الصِّيَامُ وَ الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ، الْقِصَاصُ وَ الْحُدُودُ حَقْنُ الدِّمَاءِ، وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ، وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ.
ترجمه:
نماز تثبیتکنندهی اخلاص و دورکنندهی کبر است و زکات باعث ازدیاد روزی است و روزه و حج باعث آرامش قلبها است.
2 )
سوره مبارکه الفتح آیه 4
هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا
ترجمه:
او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است.
3 )
سوره مبارکه التوبة آیه 26
ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ وَأَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها وَعَذَّبَ الَّذينَ كَفَروا ۚ وَذٰلِكَ جَزاءُ الكافِرينَ
ترجمه:
سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران!
4 )
سوره مبارکه الرعد آیه 28
الَّذينَ آمَنوا وَتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ ۗ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ
ترجمه:
آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!
لینک ثابت
قضاوتهای خوب انجام شده را برای مردم بیان کنید
حرکت قوّهی قضائیّه به سمت اصلاح درونی دستگاه قضا هم بایستی به نظر بنده بیتوقّف، بدون توقّف، انجام بگیرد. من عرض میکنم شما هر پروندهی مهمّی که به جریان میاندازید، هر دعوایی که به یک حکم عادلانهای آن را منتهی میکنید، این یک صدقه است، این یک کار خیر است، این یک نعمت از طرف پروردگار بر شما است؛ وَ اَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث؛(1) این نعمت را آشکار کنید، بگویید تا همه بدانند که این اتّفاق افتاد.1397/04/06
لینک ثابت
انفاق حضرت خدیجه علیهاالسلام قبل از فتح
خب قرآن دربارهى کسانى که قبل از فتح و بعد از فتح انفاق میکنند [میگوید] «یستَوى مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَ قاتَل»؛(1) این «قَبلِ الفَتح»، قبل از فتح مدینه است؛ یعنى قبل از آنکه مدینهاى در اختیارِ پیغمبر قرار بگیرد و زندگىاى، راحتى، حکومتى، تسلّطى، قدرتى در اختیار آن بزرگوار باشد؛ در حال نهایت شدّت، ایشان انفاق کردند؛ هم مالشان را، هم جانشان را، هم راحتشان را. خب اینها واقعاً فضایل مهمّى است؛ اینها مغفولٌعنه مانده؛ حضرت، مظلومه است؛ این بزرگوار واقعاً مظلومه است. تعبیر کردند جناب آقاى اعرافى گفتند غریب؛ واقعاً همینجور است؛ جناب خدیجه (سلاماللهعلیها) غریب است. حالا شما میگویید مادر یازده امام، [امّا] در واقع مادر دوازده امام؛ چون ایشان مادر امیرالمؤمنین هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را در آغوش خودش، در دامان خودش، در زندگى خودش پرورش داده تا چند سالگى.1395/02/20
1 )
سوره مبارکه الحديد آیه 10
وَما لَكُم أَلّا تُنفِقوا في سَبيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ لا يَستَوي مِنكُم مَن أَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَقاتَلَ ۚ أُولٰئِكَ أَعظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنفَقوا مِن بَعدُ وَقاتَلوا ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الحُسنىٰ ۚ وَاللَّهُ بِما تَعمَلونَ خَبيرٌ
ترجمه:
چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین همه از آن خداست (و کسی چیزی را با خود نمیبرد)! کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند؛ آنها بلندمقامتر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند؛ و خداوند به هر دو وعده نیک داده؛ و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
لینک ثابت
انفاق رزق دانش، مصرف آن در خدمت جامعه، تاریخ و آینده کشور است
وقتى فهمیدیم که این استعداد[نخبگی] یا این همّت[مطالعه و تحقیق] از کجا آمده است، میفهمیم که کجا باید خرج شود، در کجا باید هزینه شود. خداى متعال معیّن فرموده است: هُدًى لِلمُتَّقین.(۱) اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون؛ (۲) باید انفاق کنید؛ این رزق الهى است به شما، این رزق را باید انفاق کنید. انفاق رزق فقط این نیست که انسان پولى از جیبش در بیاورد و به یک مستمندى بدهد. این رزق بالاترى است، رزق باارزشترى است، انفاق آن هم باارزشتر است، باید این را انفاق کنید. انفاق رزقِ دانش این است که آن را در خدمت جامعه قرار بدهید؛ در خدمت تاریختان، در خدمت آیندهتان، در خدمت ملّتتان قرار بدهید. اینها تکلیف نخبگى را روشن میکند. انفاق این رزق به این است که آن را در راه خدا خرج کنید؛ براى خیر بندگان خدا مصرف کنید. منّتى هم نباید داشت - این را هم به شما عرض بکنیم - درست است که شما این رزقى را که خداى متعال به شما داده، صرف کسانى میکنید که عامّهى مردمند امّا خود شما هم از محصول کار و خدمت عامّهى مردم بهطور دائم برخوردارید دیگر؛ این بدهبستان است. همین نانى که شما میخورید، این لباسى که شما میپوشید، این وسیلهاى که از آن استفاده میکنید و با آن رفتوآمد میکنید، اینها محصول دست کیست؟ محصول دست همین کسانى است که اسم نخبه روى آنها نیست؛ آنها دارند به شما خدمت میکنند به نوعى؛ شما هم باید به آنها خدمت کنید به نوعى؛ نخبه این است. اگر چنانچه این انفاق انجام گرفت، آنوقت هدایت الهى و کمک الهى هم دنبال آن است. ببینید، در همین آیهى شریفه: هُدًى لِلمُتَّقین؛ این کتاب، به متّقین هدایت اهدا میکند. متّقین چه کسانى هستند؟ همان الَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون. وقتى شما این انفاق را انجام دادید، جزو کسانى هستید که مشمول هدایت الهى خواهید شد؛ این هدایت، هم در زمینهى افزایش نخبگى است، هم در زمینهى توفیق در نوع هزینه کردن این نخبگى است؛ هدایت میکند خداى متعال. هدایت موجب میشود در هرجایى که خلأیى وجود دارد که شما میتوانید آن خلأ را پر کنید، آنجا حضور پیدا خواهید کرد؛ میدان فرق نمیکند.1393/07/30
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 2
ذٰلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ ۛ فيهِ ۛ هُدًى لِلمُتَّقينَ
ترجمه:
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 3
الَّذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيبِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ
ترجمه:
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
لینک ثابت
لزوم تبدیل شدن میانه روی در خرج به یک فرهنگ عمومی
ما مردم مسرفی هستیم؛ ما اسراف میکنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزین. کشوری که تولید کنندهی نفت است، وارد کنندهی فرآوردهی نفت - بنزین - است! این تعجبآور نیست؟! هر سال میلیاردها بدهیم بنزین وارد کنیم یا چیزهای دیگری وارد کنیم برای اینکه بخشی از جمعیت و ملت ما دلشان میخواهد ریخت و پاش کنند! این درست است؟! ما ملت، به عنوان یک عیب ملی به این نگاه کنیم. اسراف بد است؛ حتی در انفاق راه خدا هم میگویند. خدای متعال در قرآن به پیغمبرش میفرماید: «لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط»(1)؛ در انفاق برای خدا هم اینجوری عمل کن. افراط و تفریط نکنید. میانهروی؛ میانهروی در خرج کردن. این را باید ما به صورت یک فرهنگ ملی در بیاوریم. قرآن میفرماید: «و الّذین اذا انفقوا»؛ کسانی که وقتی میخواهند خرج کنند، «لم یسرفوا و لم یقتروا»(2)؛ نه اسراف میکنند - زیادهروی میکنند - نه تنگ میگیرند و با فشار بر خودشان، زندگی میکنند؛ نه، اسلام این را هم توصیه نمیکند. اسلام نمیگوید که مردم بایستی با ریاضت و زهد آنچنانی زندگی کنند؛ نه، معمولی زندگی کنند، متوسط زندگی کنند. اینکه میبینید بعضی از فضولهای خارجی، دولتهای خارجی، دائم و دمبهساعت، چندین سال است که ملت ما را تهدید میکنند که تحریم میکنیم، تحریم میکنیم، تحریم میکنیم - بارها هم تحریم کردهاند - به خاطر این است که چشم امیدشان به همین خصوصیت منفی ماست. ما اگر آدمهای اهل اسراف و ولنگاری در خرج باشیم، ممکن است تحریم برای آدم مسرف و ولنگار سخت تمام بشود؛ اما ملتی که نه، حساب کار خودش را دارد، حساب دخل و خرج خود را دارد، حساب مصلحت خود را دارد، زیادهروی نمیکند، اسراف نمیکند. خوب، تحریم کنند. بر یک چنین ملتی از تحریم ضرری وارد نمیشود. این نکته را از ماه رمضان به یاد نگه داریم و انشاءاللَّه عمل کنیم.1386/07/21
1 )
سوره مبارکه الإسراء آیه 29
وَلا تَجعَل يَدَكَ مَغلولَةً إِلىٰ عُنُقِكَ وَلا تَبسُطها كُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلومًا مَحسورًا
ترجمه:
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی!
1 )
سوره مبارکه الفرقان آیه 67
وَالَّذينَ إِذا أَنفَقوا لَم يُسرِفوا وَلَم يَقتُروا وَكانَ بَينَ ذٰلِكَ قَوامًا
ترجمه:
و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مینمایند و نه سختگیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند.
لینک ثابت
انفاق، حکمی اسلامی برای رفع فقر
ما دیده بودیم که بعضی از روشنفکران قبل از پیروزی انقلاب میگفتند چرا به سائل کمک میکنید! حتّی بعضی از افراد مذهبی هم تحت تأثیر آن فکر قرار گرفته بودند و میگفتند چرا به این فقرا کمک میکنید! غافل از اینکه این یک حکم الهی است؛ یعنی در حکومت حق هم باز یک جای خالی برای کمک به سائل و محروم باقی میماند؛ «و فی اموالهم حقّ للسّائل و المحروم».(1) شما بحمداللَّه بخش سازمانیِ این کار را به عهده گرفتهاید.البته اگر بخواهید حقیقتاً این کار به سامان واقعی برسد، باید کاری کنید که در مردم جوشش انفاق به وجود بیاید. اگرچه بودجهی دولت و کمک دولتی حتماً لازم است، و اگرچه همین کمکهای مراکزی مثل بنیاد مستضعفان و غیره لازم است - اینها پولهایی است که اصلاً برای همین کارهاست و باید صرف بشود - لیکن آن جوشش اصلی که مانع خشکیدنِ حتّی یک لحظهی جریان خواهد بود، اینها نیست؛ این است که جیبهای مردم به صندوق شما راهی پیدا کند.1370/12/14
لینک ثابت
افزایش یافتن حق انفاق به محرومین به نسبت افزایش درآمدها
بنابراین، روح انفاق و نیکوکاری بایستی در جامعه توسعه پیدا کند و جزو ایمان مردم بشود و هرکس بنا را بر این بگذارد که در اموالش - «و فی اموالهم حقّ للسّائل و المحروم» - واقعاً برای محرومان حق قائل باشد؛ یعنی این را حق آنها بر خودش بداند؛ تفضل خودش بر دیگران نداند؛ قرآن اینطوری میگوید؛ نمیگوید که شما به دیگری تفضل میکنید؛ میگوید او در مال شما حق دارد؛ «حقّ للسّائل و المحروم»(1) . در جای دیگر میفرماید: «حقّ معلوم. للسّائل والمحروم».(2) بههرحال، ما در جامعهی اسلامی باید این را به عنوان یک فرهنگ در بیاوریم.1370/12/14
لینک ثابت
قبول شدن انفاق از متقین/تفسیر آیه 3 سوره بقره
سؤال دهم: آبا انفاق غیر مسلمان نزد خداوند، سبحانه و تعالی دارای اجر و پاداش هست:
جواب: اجر و پاداش انفاق متقین را ندارد و آن انفاق، آن تعالی را در او بوجود نمیآورد، اما نمیشود گفت بکلی هم بیاجر است البته در یک جای قرآن داریم:
«انما یتقبلالله من المتقین»(1): خدا از متقین و پرهیزگاران فقط قبول میکند، این همان قبول عالی است که انسان را به تکامل و به مراحل بالای معنوی میرساند که متعلق به متقین است. اما اگر غیر متقین و غیر مؤمن انفاقی بکند یا یک کار خوبی انجام بدهد خدای متعال آن کار خوب را بیپاداش نمیگذارد، یعنی، یا در همین زندگی پس از مرگ به نحوی به او پاداش خواهد داد، اگر چه آن پاداش با پاداش متقین متفاوت است.1370/08/15
1 )
سوره مبارکه المائدة آیه 27
وَاتلُ عَلَيهِم نَبَأَ ابنَي آدَمَ بِالحَقِّ إِذ قَرَّبا قُربانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِما وَلَم يُتَقَبَّل مِنَ الآخَرِ قالَ لَأَقتُلَنَّكَ ۖ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقينَ
ترجمه:
و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد؛ (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران میپذیرد!
لینک ثابت
دلکندن از مال، اولین فایدهی انفاق/تفسیر آیه 3 سوره بقره
«و مما رزقناهم ینفقون»(1): و از آنچه که ما روزی آنها کردهایم انفاق میکنند. حالا آیا این انفاق همان زکاتی است که در کتابهای فقهی گفته شده به 9 چیز تعلق میگیرد و در غیر آن 9 چیز زکوة نیست؟ نه این آن نیست. البته ممکن است در مورد زکوة هم ما نظرات فقهیی دیگری را هم سراغ داشته باشیم. و بشناسیم که دایره زکوة را بسی وسیعتر گرفته باشند و از آنچه که در این 9 چیز وجود دارد و ممکن است وجود داشته باشد اما به هر حال این آن انفاق نیست و فراتر از آن است.
انفاق کردن یعنی خرجکردن از مال، و بدیهی است که مراد از این خرجکردن، آن خرجی نیست که انسان برای خودش میکند، چون خرج کردن برای خود را هر انسانی میکند و بیتقواها بیشترش را برای خورد و خوراک و لذت و شهوترانی خودشان خرج میکنند. پس مقصود آن نیست، بلکه مقصود انفاق در راه خداست. یعنی در راه هدفهای والا و در راه آرمانهای الهی خرجکردن بسیار مهم است! و این انفاق دارای دو فایده است: یک فایده، فایده نقد و تخلف ناپذیر و همگانی، و ان عبارت است از فایدهای که به انفاق کننده میرسد. و فایده دوم: فایده متحمل و نهچندان همگانی که به انفاق شونده میرسد. درست عکس آن چیزی که در تصور عمومی وجود دارد. همه خیال میکنند ما که انفاق میکنیم و خرج میکنیم به انفاق شونده، یعنی به آن کسی که پول میدهیم فایده میرسد، در حالی که اینطور نیست، یعنی قبل از آنکه به او فایده برسد اولین فایده به ما که انفاق میکنیم رسیده است. من یک وقتی در گذشته پیرامون بحث انفاق و زکوة میگفتم: شما که دست در جیب کردی و این پول را درآوردی تا رساندی دست گیرنده فایده بردی و واقعیت همین است. چرا؟ چون اصل قضیه دلکندن از آن چیزی است که شما آن را متعلق به خودتان میدانید و این کار بزرگ است، که در آیهی شریفه قرآن میفرماید: «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون»(2) کسی که نگاه داشته شود از شح او رستگار است و مشکل دنیای امروز همین است. مشکل بزرگ دنیای گذشته در تاریخ همین بوده. مشکل بزرگ دنیا از زرمندان است و زرمندان هم بسیاری از اوقات از زر، زور خودشان را به دست آورند و بسیاری از اوقات بخاطر زر دنبال زور رفتند. امروز کسی که در دنیا به قدرت میرسد و زمام امور یک کشوری را بدست میآورد، اولین کاری که میکند، روال زندگیاش را روال زندگی یک رئیس جمهور قرار میدهد: زندگی کردن، خوردن، چریدن با انواع و اقسام چریدنیهائی که برای انسان مطلوب است و شهوترانیها، چون به قدرت رسیده است! به یک رئیس جمهور مگر میشود گفت اینجور نچر، اینجور نخور، اینجور اسراف نکن؟ خواهد گفت پس من برای چه به اینجا رسیدم؟ و حقیقتاً اگر از او سئوال کنی این پاسخ را میدهد! آنجا که شما یک رئیسی را در یک کشوری ببینید که خیلی اهل اسراف نباشد استثنائی است، البته این را داشتیم، نه اینکه بگویم نداشتیم، اما خیلی استثنایی، حتی آن خوب خوبهاشان. بنده در این چند سال گذشته به بعضیها برخورد کردم از رؤسای جمهور که جزو متفکرین و ایدهدارها بودند، یعنی فقط این نبود که یک نظامیئی آمده باشد و قدرت را بدست گرفته باشد برای شهوترانی، از این قبیل نبود، برخیشان ایده داشتند، لکن همانجا را هم من دیدم آنچنان مواظب خوشگذرانی خودشان هستند مثل یک حیوان که در روایت دارد: «همها علفها»(3) بسیاری از اینها همتشان همان علفشان بود. اصلاً زندگی که در آن لذت بودن نباشد برای آنها معنی ندارد، کما اینکه شما میبینید امروز سرمایههای انباشته در دنیا چه میکند؟ و امروز ثروتمندان بزرگ عالم چه آتشی به دنیا زدند؟ چقدر انسانها را محروم نگهداشتند؟ و این بر اثر «شح نفس» هرچه بیشتر به چنگ آوردن و هرچه کمتر خرج کردن است!! ولذا این اقدام بزرگ و تمرین بزرگی است برای انسان، که انسان آنچه را از جیب خودش بهچنگ آورده رها کند. پس اولین فایدهای که بر انفاق مترتب است، آن فایدهای است که به انفاق کننده میرسد و فایدهی دوم آن فایدهای است که به انفاق شونده میرسد. لکن این فایده دوم مشکوک است و همیشه چنین فایدهای مترتب نمیشود. گاهی شما انفاق میکنید در جای خودش نیست. انفاق میکنید اما شرایط دیگر برای خوشبخت شدن آن شخص یا آن جمع وجود ندارد، یعنی پول به دستشان رسیده، اما نتوانستهاند استفاده کنند. شرایط دیگر نبوده پس وقتی شما انفاق میکنید نمیتوانید یقین داشته باشید که به آن فایدهی دوم که رسیدن به پر کردن خلاء است حتماً رسیدهاید، البته این شک نباید موجب شود تا انسان انفاق نکند بلکه باید انفاق بکند ولو مشکوک باشد که در طرف مقابل به نتیجه برسد یا نه. اما آنچه که هرگز تخلف نمیشود آن فایدهای است که به انفاق کننده میرسد. پس تقوای مطلوب قرآن یعنی آن حداقل لازم برای متقی بودن این است: «و ممارزقناهم ینفقون» این انفاق چیز بسیار خوبی است! در هر حدی که هستید عادت کنید، به انفاق کردن، البته انفاق فقط انفاق پول نیست، انفاق علم هم انفاق است، همان وقتی که بیکار هستید و میتوانید کمک کنید به بیسوادی و نادانی، دانشتان را انفاق کنید و همین انفاق هم اتفاقاً اول فایدهاش به خودتان میرسد. یعنی پیش از اینکه دیگری از علم شما استفاده کند وقتی آن علم را تکرار میکنید استفادهاش به خود شما میرسد، یا انفاق وجاهت،وجاهت اجتماعی و آبروتان را انفاق کنید! یکجایی ممکن است آبروی شما بهدرد یک مسلمانی بخورد یا بهدرد یک مجموعهی مسلمانانی بخورد آنرا انفاق کنید و انفاقات گوناگون، تا برسیم به بقیه نشانههای متقین.1370/07/24
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 3
الَّذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيبِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ
ترجمه:
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
2 )
سوره مبارکه الحشر آیه 9
وَالَّذينَ تَبَوَّءُوا الدّارَ وَالإيمانَ مِن قَبلِهِم يُحِبّونَ مَن هاجَرَ إِلَيهِم وَلا يَجِدونَ في صُدورِهِم حاجَةً مِمّا أوتوا وَيُؤثِرونَ عَلىٰ أَنفُسِهِم وَلَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ ۚ وَمَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه:
و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست میدارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند و آنها را بر خود مقدّم میدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شدهاند رستگارانند!
2 )
سوره مبارکه التغابن آیه 16
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطَعتُم وَاسمَعوا وَأَطيعوا وَأَنفِقوا خَيرًا لِأَنفُسِكُم ۗ وَمَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه:
پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است؛ و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند!
3 )
نامه 45 : از نامههاى آن حضرت است به عثمان بن حنيف انصارى، كار گزارش در بصره، وقتى به حضرت خبر رسيد او را به مهمانى دعوت كردهاند و او به آنجا رفته.
أَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ
مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ فِي فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا
الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ :
وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ
أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا وَ سَأَجْهَدُ
فِي أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَيْنِ حَبِّ الْحَصِيدِ .
وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ ، وَ هُوَ آخِرُهُ :
إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا فَحَبْلُكِ عَلَى غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِي مَدَاحِضِكِ أَيْنَ الْقُرُونُ الَّذِينَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ أَيْنَ الْأُمَمُ الَّذِينَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِينُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّهِ فِي عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَيْتِهِمْ فِي الْمَهَاوِي وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَيْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْكِ لَا يُبَالِي إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ كَيَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِي عَنِّي فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَكِ فَتَسْتَذِلِّينِي وَ لَا أَسْلَسُ لَكِ فَتَقُودِينِي وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ
نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ .
ترجمه:
اما بعد، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافتهاى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهايى پر از طعام كه به سويت آورده مىشده پذيراييت كردهاند،
خيال نمىكردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول كنى كه محتاجشان را به جفا مىرانند، و توانگرشان را به مهمانى مىخوانند به لقمهاى كه بر آن دندان مىگذارى دقت كن، لقمهاى را كه حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افكن، و آنچه را مىدانى از راههاى حلال به دست آمده بخور.
معلومت باد كه هر مأمومى را امامى است كه به او اقتدا مىكند، و از نور علمش بهره مىگيرد.
آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده.
معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد.
به خدا قسم من از دنياى شما طلايى نيندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخيرهاى برنداشته، و عوض اين جامه كهنهام جامه كهنه ديگرى آماده نكردهام
آرى از آنچه آسمان بر آن سايه انداخته، فقط فدك در دست ما بود، كه گروهى از اينكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيكوترين حاكم است.
مرا با فدك و غير فدك چه كار كه در فردا جاى شخص در گور است، كه آثار آدمى در تاريكى آن از بين مىرود، و اخبارش پنهان مىگردد، گودالى كه اگر به گشادگى آن بيفزايند، و دستهاى گور كن به وسيع كردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و كلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاك روى هم انباشته رخنههايش را ببندد
اين است نفس من كه آن را به پرهيزكارى رياضت مىدهم تا با امنيت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند.
اگر مىخواستم هر آينه مىتوانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافتههاى ابريشم راه برم، اما چه بعيد است كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهاى لذيذ وادار نمايد در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى زندگى كند كه براى او اميدى به يك قرص نان نيست، و سيرى شكم را به ياد نداشته باشد،
يا آنكه شب را با شكم سير صبح كنم در حالى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه، و جگرهايى سوزان باشد، يا چنان باشم كه گويندهاى گفته: «اين درد و ننگ تو را بس كه با شكم سير بخوابى، و در اطراف تو شكمهايى باشد كه پوستى را براى خوردن آرزو كنند».
آيا به اين قناعت كنم كه به من امير مؤمنان گفته شود، ولى در سختىهاى روزگار با آنان شريك نباشم، يا در تلخىهاى زندگى الگويشان محسوب نشوم
آفريده نشدم تا خوردن غذاهاى پاكيزه مرا سر گرم كند به مانند حيوان به آخور بسته كه همه انديشهاش علف خوردن است، يا چهار پاى رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبههاست، از علفهاى آن شكم را پر مىكند،
و از منظور صاحبش از سير كردن او بىخبر مىباشد، هيهات از اينكه رهايم ساخته، يا بيكار و بيهودهام گذاشته باشند، يا كشاننده عنان گمراهى باشم، يا در حيرت و سرگردانى بيراهه روم.
انگار گويندهاى از شما مىگويد: اگر خوراك فرزند ابى طالب اين است پس ضعف و سستى او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع مىگردد بدانيد درختان بيابانى چوبشان سختتر، و درختان سرسبز پوستشان نازكتر، و گياهان صحرايى آتششان قوىتر، و خاموشى آنها ديرتر است.
من و رسول خدا همچون دو درختى هستيم كه از يك ريشه رسته، و چون ساعد و بازو مىباشيم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روى بر نگردانم، و اگر فرصتها دست دهد شتابان بدان سو (شام) مىروم،
و خواهم كوشيد تا زمين را از اين موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاويه) پاك نمايم، تا سنگريزهها از ميان دانههاى درو شده بيرون رود.
و از اين نامه است كه پايان آن است
اى دنيا، از من فاصله بگير، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بيرون جستم، از دامهايت فرار كردم، و از رفتن در لغزشگاههايت دورى گزيدم.
كجايند گذشتگانى كه به بازيهايت آنان را فريفتى كجايند ملّتهايى كه با زر و زيورت آنان را مغرور نمودى اينك اينان گروگانهاى قبور، و فرورفته در لابلاى لحدهايند.
به خدا قسم اى دنيا اگر موجودى قابيل ديدن، و جسمى سزاوار لمس بودى، حدود خدا را بر تو جارى مىساختم در رابطه با بندگانى كه به آرزوها فريبشان دادى، و ملتهايى كه در پرتگاههاى هلاكت انداختى، و پادشاهانى كه تسليم نابودى كردى و به سر چشمههاى بلا وارد نمودى، به جايى كه در ورود و خروجش امنيت نباشد.
هيهات هر كس گام در لغزشگاههايت نهد بلغزد، و هر كه سوار آبهاى متراكمت گردد غرق شود، و آن كه از دامهاى تو به يك سو رود موفق گردد، و كسى كه از فتنههاى تو سالم است باكى ندارد كه گرفتار تنگى زندگى باشد، و دنيا نزد او مانند روزى است كه لحظه پايانش فرا رسيده.
از من دور شو، به خدا قسم رام تو نشوم تا مرا به خوارى نشانى، و عنان به دستت نگذارم تا هر كجا خواهى ببرى.
قسم به خداوند، قسمى كه فقط اراده حق را از آن استثنا مىكنم، آنچنان نفس خويش را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان زمانى كه براى خوردن يابد شاد شود، و به جاى خورش به نمك قناعت كند،
و كاسه چشمم را در گريههاى شب و روز قرار دهم تا چون چشمهاى كه آبش فرو رفته اشكى در آن نماند.
آيا به همان گونه كه حيوان چرنده شكمش را با چريدن پر كند و بخوابد، و رمه گوسپند كه از علف سير مىشود و به جانب خوابگاهش مىرود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد چشمش روشن كه پس از ساليانى دراز به چهارپايان رها شده، و گوسپندان چرنده اقتدا كند
خوشا به حال كسى كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دورى كرده، تا وقتى كه خواب بر او چيره شود زمين را فرش خود گرفته، و دست را بالش زير سر كند، در ميان جمعيتى كه ترس از قيامت ديدههايشان را بيدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده،
و لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته و آرام گوياست، و گناهانشان به كثرت استغفار از بين رفته، «اينان حزب خدايند، و بدانيد كه حزب خدا رستگارانند».
پسر حنيف از خدا پروا كن، و قرصهاى نان خودت تو را بس باشد، تا اين روش موجب خلاصىات از آتش جهنم گردد
لینک ثابت
زکات خوب، از بین برنده دلبستگی به مال
این زکات و انفاقی هم که یک عبادت بزرگ محسوب میشود، دارای جسم و روحی است. «و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون»(1). این زکات، باید آن حرص و بخل درونی ما را بشکند و آن دلبستگی ما به مال و به زخارف دنیوی را از بین ببرد. این زکات، زکات خوبی است1369/02/06
1 )
سوره مبارکه الحشر آیه 9
وَالَّذينَ تَبَوَّءُوا الدّارَ وَالإيمانَ مِن قَبلِهِم يُحِبّونَ مَن هاجَرَ إِلَيهِم وَلا يَجِدونَ في صُدورِهِم حاجَةً مِمّا أوتوا وَيُؤثِرونَ عَلىٰ أَنفُسِهِم وَلَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ ۚ وَمَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه:
و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست میدارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند و آنها را بر خود مقدّم میدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شدهاند رستگارانند!
1 )
سوره مبارکه التغابن آیه 16
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطَعتُم وَاسمَعوا وَأَطيعوا وَأَنفِقوا خَيرًا لِأَنفُسِكُم ۗ وَمَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ
ترجمه:
پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است؛ و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند!
لینک ثابت
منفور بودن هم اسراف و هم جمع ثروت در اسلام
در اسلام انفاق یك اصل است؛ باید در راه خدا خرج كرد. نمیگویند معامله نكنید و تحصیل مال نكنید، بكنید، اما خرج كنید. اسلام مردم را عادت میدهد كه آنچه را كه به دست آوردهاند، به قدر نیاز زندگی - نیاز متوسط، نه حالا با عسرت و فشار، نیاز معمولی و متوسط، ولو توأم با مقداری رفاه و آسایش و گشایش در روزی - برای خودش صرف كند و خرج كند، ماادای او و آنچه زیاد میآید، باید در راه مصالح عمومی جامعه خرج بشود. اگر كسی ثروت را درآورد و آن را با اسراف، با خرجهای بیخودی، با زیادهرویهای گوناگون، با تجمل، با اشرافیگری، با خوراك مسرفانه، با پوشاك مسرفانه، با مركب یا منزل مسرفانه، همهی آن را خرج كرد یا آن را نگه داشت و جمعِ ثروت كرد، این از نظر اسلام مذموم و منفور است؛ عدم انفاق منفور و مذموم است و اگر با جمع ثروت همراه باشد، حرام است. آیات متعددی در قرآن بعلاوهی روایات فراوان وجود دارد كه من به این دو آیه اشاره میكنم كه اولی در سورهی حدید است، میفرماید: «و اللّه لا یحبّ كلّ مختال فخور. الّذین یبخلون و یأمرون النّاس بالبخل»؛(1) آن كسانی كه بخل میورزند، دیگران را هم وادار به بخل ورزیدن میكنند، دیگران را هم از انفاق در راه خدا باز میدارند، خودشان هم اموال خودشان را در راه خدا نمیدهند. این بخل كردن معنایش این نیست كه فقط حقوق شرعیه را نمیدهد؛ بلكه فراتر از حقوق شرعیه، فراتر از آنچه كه در شریعت اسلامی معین شده كه باید ادا كند، اگر بیش از آن هم زیادی داشت، در حالی كه جامعه به آن احتیاج دارد، باید در راه جامعه خرج كند. آنوقتی كه جهاد متوقف به مال یك ثروتمندی است، بنای موارد لازم عمرانی در جامعه محتاج به اموال ثروتمندان هست كه بدون آن كار مردم لنگ میماند و زندگی مردم معطل میماند، آنوقتی كه در جامعه فقرای زیادی هستند كه دولت اسلامی نمیتواند آنها را تأمین بكند، آنوقت آیا اسلام راضی است كه همین طور فقرا در این فقر زندگی كنند یا مشكلات جنگ و جهاد در راه خدا بر دوش جامعه سنگینی كند، یك عدهای هم ثروتهای خودشان را جمع كنند كه از همین امكانات عمومی جامعه به دست آوردند - و حالا فرض كنیم كه از راههای حرام هم نبوده، از راههای معمولی و مشروع بوده، اگر فرض كنیم كه از راههای مشروع آنقدر ثروتهای آنچنانی میشود فراهم بشود، اگر فرض كردیم فراهم نمیشود كه هیچ، مطلب روشن است - اینها هم ثروتها را برای خودشان حفظ كنند و نگه دارند در حالی كه جامعه به این احتیاج مبرم دارد، این قابل قبول نیست و از اسلام چنین چیزی بر نمیآید، بلكه ضد این بر میآید. آن آیه دیگر، همین آیهی معروفی است كه: «الّذین یكنزون الذّهب و الفضّة و لا ینفقونها فی سبیل اللّه فبشّرهم بعذاب الیم»؛(2) آن كسانی كه طلا و نقره را گنج میكنند، ذخیره میكنند و در راه خدا آن را انفاق نمیكنند - شاید طلا و نقره خصوصیتی نداشته باشد؛ آن كسانی كه پول را، ثروت را، سرمایه را گنج میكنند و ذخیره میكنند و در حالی كه نیاز مبرم جامعه به او هست، آن را در راه خدا انفاق نمیكنند، آن هم مشمول همین «یكنزون الذّهب و الفضّة» باشد - آن وقت میفرماید: «فبشّرهم بعذاب الیم». اگر این گناه نباشد، اگر گناه كبیره نباشد، این «فبشّرهم بعذاب الیم» دیگر چرا؟ آنها را به عذاب دردناكی مژده بده؛ یعنی بگو كه منتظر عذاب دردناك الهی باشند كه این عذاب دردناك هم میتواند در دنیا نتایج طبیعی اعمال سوء آنها باشد كه البته فقط به خود آنها این نتایج برنمیگردد، بلكه گریبان همهی جامعه را میگیرد. و البته ممكن است عذاب اخروی باشد، كه احتمالاً هر دوی اینها هم هست. یعنی هم در دنیا و هم در آخرت عذاب الیمی ناشی از این كار خواهد شد. بنابراین انفاق یك عمل واجب و لازم هست كه من حالا در باب انفاق و مسائل مربوط به انفاق باز هم بحث خواهم كرد و عرض خواهم كرد كه این را به عنوان یك وظیفهی عمومی تلقی كنید. انفاق فقط وظیفهی یك عدهی از مردم نیست. آن هفته هم گفتم، متوسطین از مردم، بلكه ضعفای مردم، فقرای مردم در راههای عمومی انفاق میكنند؛ اما صاحبان سرمایهها و ثروتهای انباشته كمتر دستشان به سمت انفاق در راه خدا میرود. این در نظر اسلام و در جامعهی اسلامی و در یك دولت اسلامی قابل قبول نیست. وقتی كه جامعه احتیاج دارد، حالا اگر فرض كردیم یك روزی را كه هیچ احتیاجی اجتماع ندارد؛ همهی مردم در حد كفاف و رفاه دارند و زندگی میكنند و دولت اسلامی درآمدهای سرشاری دارد و احتیاجی به پول اینها نیست، بسیار خوب، حالا آنجا را ما نمیدانیم، فكر نمیكنیم كه ایرادی داشته باشد كه آن ثروت را خودشان داشته باشند. شاید حالا آنجا هم باید تحقیق بیشتری بشود، بررسی بشود؛ به نظر میرسد كه آنوقت ایرادی ندارد. اما آنوقتی كه جامعه احتیاج دارد، میبینیم كه با آن پولی كه این آقا صرف یك میهمانی میكند، صرف یك خرید بیجا میكند یا توی خانه، توی صندوقچه و گنجینه یا در بانكهای گوناگون نگهداری میكند، در حالی كه به آن نیازی هم ندارد، یا آن را در معاملات نادرست و مضر برای جامعه مانند بعضی از خرید و فروشهای فسادانگیز مصرف میكند، معاملهگریهای بد و ناباب، این پولی است كه اگر صرف در مصرف فلان واحد نظامی در جبههی جنگ بشود، كلی در وضع اینها تغییر ایجاد خواهد كرد و اثر خواهد گذاشت. یا اگر چنانچه صرف فلان پروژهی عمرانی در كشور بشود، بخش عظیمی از مردم از آن استفاده خواهند كرد و از فقر رهائی خواهند یافت. خب، ما چطور میشود قبول كنیم كه اینها كنز ثروت كنند و ثروتهای خودشان را نگه دارند و در راه خدا مصرف نكنند و آنها هم با وجود چنین ثروتهائی در آن وضع نابسامان یا وضع جنگ و بقیهی امور در یك شكل نامقبول و نابسامان باقی بمانند و «فبشّرهم بعذاب الیم» نباشد. واقعاً بایستی این افراد بشارت داده بشوند به عذاب الیم پروردگار. البته این یك حكم اخلاقی فقط نیست، بلكه بر اساس این، جامعهی اسلامی و دولت اسلامی و ملت مسلمان بایستی برنامهریزی هم بكنند.1366/08/15
1 )
سوره مبارکه الحديد آیه 23
لِكَيلا تَأسَوا عَلىٰ ما فاتَكُم وَلا تَفرَحوا بِما آتاكُم ۗ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فَخورٍ
ترجمه:
این بخاطر آن است که برای آنچه از دست دادهاید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد!
1 )
سوره مبارکه الحديد آیه 24
الَّذينَ يَبخَلونَ وَيَأمُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ ۗ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الغَنِيُّ الحَميدُ
ترجمه:
همانها که بخل میورزند و مردم را به بخل دعوت میکنند؛ و هر کس (از این فرمان) رویگردان شود، (به خود زیان میرساند نه به خدا)، چرا که خداوند بینیاز و شایسته ستایش است!
2 )
سوره مبارکه التوبة آیه 34
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِنَّ كَثيرًا مِنَ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ لَيَأكُلونَ أَموالَ النّاسِ بِالباطِلِ وَيَصُدّونَ عَن سَبيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذينَ يَكنِزونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلا يُنفِقونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَليمٍ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل میخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمیدارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) میسازند، و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!
لینک ثابت
در جامعهی اسلامی یك حادثهای رخ میدهد كه دولت احتیاج پیدا میكند به پول؛ این پول را مردم باید تأمین كنند. جنگی در جامعه پیش میآید، ویرانیای پیش میآید، بیماریای پیش میآید، حادثهی فوقالعادهای پیش میآید، نظر اسلام این است كه مردم باید به قدر وسع و توانائی خودشان این خلأ را پر كنند. البته چون همهی مردم در یك سطح نیستند، آن كسانی كه بهرهمندی بیشتری دارند، امكانات بیشتری دارند، تكلیف بیشتر بر عهدهی آنهاست و این یك نكتهای است كه مردم ما و جامعهی اسلامی ما باید به آن توجه كافی و لازم را معطوف كند. ما البته همیاری مردم را در طول دوران انقلاب بشدت و قوت مشاهده كردیم؛ در این هیچ شكی نیست. امروز هم برای مخارج جنگ، برای مخارج گوناگون دولت، برای كمبودها، برای زلزلهزدهها، سیلزدهها، آوارهها و هر حادثهای كه رخ میدهد، میبینیم كه مردم كمك میكنند و امكاناتشان را آنچه كه هست، از روستاها، از محلات فقیرنشین، از مردم طبقات بسیار پایین تا طبقات متوسط، به مقدار همتشان، به مقدار ایمانشان، به مقدار علاقهمندی و دلسوزیشان، امكانات را در اختیار آن مصارف عمومی میگذارند؛ اما این كافی نیست. آن كسانی كه بیشترین بهرهمندیها را در جامعه دارند، اینها وظیفهشان با مردم عادی یكسان نیست. اگر در یك مسئلهای، در یك حادثهای شما میبینید فلان زن مستمندِ طبقهی ضعیف یا متوسط طلای خودش را مثلاً، یادگار دوران جوانی خودش را، زینت منحصر به فرد خودش را، دستمزد كار شبانهروزی و پر زحمت روزهای متمادی خودش را میآید در اختیار مصرف عمومی و جهاد فی سبیل اللّه میگذارد و در حقیقت در راه خدا انفاق میكند، اگر حد تلاش و ایمان در جامعهی ما این است، آن كسانی كه از امكانات بالائی برخوردار هستند، باید به همان نسبت به پر كردن این نیازها و خلأها كمك كنند. این نمیشود كه در جامعهی اسلامی ما جامعهای كه به هدایت قرآن حركت میكند، در راه اسلام حركت میكند، برای خدا و اعلای كلمهی دین جنگ میكند و در مقابل این هدفها و شعارها تحمل آن همه مشكلات را میكند، یك عدهای هم در جامعه باشند كه بهرهمندیهائی هم داشته باشند، برخورداریهائی هم داشته باشند، هیچ مسئولیتی هم در مقابل نیازهای جامعه حس نكنند. این از نظر اسلام اصلاً قابل قبول نیست. این آیهای كه در اول خطبه عرض كردم: «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة»، همین مطلب را بیان میكند. میفرماید در راه خدا انفاق كنید و به دست خودتان، خودتان را در هلاكت نیندازید. یعنی اگر انفاق نكردید، به دست خودتان، خودتان را در هلاكت میاندازید. امروز حقیقت قضیه این است، میبینیم قشرهائی را، مردمی را كه برخورداریهای آنها از جامعهی اسلامی و از روند معمول جامعهی اسلامی از متوسط مردم بیشتر است، اما كمكهاشان به نیازهای عمومی از متوسط مردم كمتر است؛ این قابل قبول نیست. من نمیگویم آن كسانی كه برخورداری دارند، هیچ گونه كمكی نكردند یا مسئولیتی به عهده نمیگیرند. چرا، بعضیها هم هستند برخورداریهائی دارند - البته غالباً متوسطینند، سطح بالا نیستند - كمكهائی هم میكنند، اما نسبت محفوظ نیست. اگر مادر یك شهید تنها یادگار فرزندش را یا سكهای را كه برای دامادی جوانش ذخیره كرده بوده، با كمال اخلاص میآید در راه جنگ میدهد، یا خانمی كه زحمتكش هست، كارگر هست، نامه مینویسد، پول میفرستد به میزان كمی، میگوید این مقداری است كه من در طول چند هفته یا چند ماه یا بیشتر توانستم ذخیره بكنم و از خرج معمولی خودم كم بگذارم و بگذارم در اختیار جبهه و در اختیار مصارف عمومی، یا آن جوان بسیجی مختصر چیزی را كه در جبهه به او میدهند كه اصلاً قابل ذكر نیست، همان را جمع میكند و در اختیار جبهه میگذارد، یا آن كارگر یا آن كارمند یا آن كاسب، درآمد خودش را، بخشی از آن را برای جبهه، برای مصارف عمومی مصرف میكند، اگر وضع جامعه و وضع ایمان طبقهی متوسط و ضعیف جامعه در این حد هست، آن كسانی كه در طبقات بالاتر و بهرهمندیهای بیشتر هستند، درآمدهای بیشتر دارند، امكانات بیشتری داشتند و توانستند بیشتر بهرهمند بشوند، اینها مسئولیت و تكلیف بیشتری دارند. این قابل قبول نیست كه آنها خودشان را بر كنار بدارند و نكته اینجاست كه جامعهی اسلامی به صورت تعارف این حرف را نمیزند، این یك وظیفه است، یك تكلیف است، نه فقط یك حكم اخلاقی. این همه آیات انفاق در قرآن بیان یك حكم اخلاقی نیست، بیان یك فریضهی شرعی است. شما ببینید لحن «انفقوا» در قرآن همان لحن «جاهدوا فی سبیل اللّه» است. «انفقوا فی سبیل اللّه»،(1) «جاهدوا فی سبیل اللّه»،(2) یك جور حرف زده؛ یك جور مردم را مخاطب قرار داده و این یكی از آن نكات مهمی است كه در طی مباحث اقتصادی اسلام حتماً باید به آن توجه بشود؛ بحث مسئولیت عمومی به تناسب امكانات و به تناسب بهرهمندیها در مقابل نیازهای عمومی، در مقابل دفاع از كشور، دفاع از مرزها، دفاع از نوامیس، دفاع از نظام اسلامی و در مقابل بقیهی تهاجمهائی كه میشود. این یكی از وظایف و فرایضی است كه بر دوش مردم هست.1366/07/24
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 195
وَأَنفِقوا في سَبيلِ اللَّهِ وَلا تُلقوا بِأَيديكُم إِلَى التَّهلُكَةِ ۛ وَأَحسِنوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُحسِنينَ
ترجمه:
و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد.
2 )
سوره مبارکه التوبة آیه 41
انفِروا خِفافًا وَثِقالًا وَجاهِدوا بِأَموالِكُم وَأَنفُسِكُم في سَبيلِ اللَّهِ ۚ ذٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم تَعلَمونَ
ترجمه:
(همگی به سوی میدان جهاد) حرکت کنید؛ سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد نمایید؛ این برای شما بهتر است اگر بدانید!
لینک ثابت