لزوم تلاش نظام اسلامی برای تقویت تدیّن مردم
در این مجموعهی مجلس خبرگان میتوان یک هیئت اندیشهورزی را تصوّر کرد -چون بحمدالله اشخاص صاحب اندیشه، صاحب فکر در این مجموعهی هفتاد هشتاد نفری کم نیستند- که وظیفهی این هیئت اندیشهورز این باشد که یک نگاه کلانی بکند به مسیر انقلاب از اوّل تا امروز. خب، این انقلاب یک اهدافی داشته است، یک حرکتی شروع شده است به سمت اهداف؛ نگاه کنند تا ببینیم که به این اهداف چقدر نزدیک شدهایم، به کدامش نزدیک شدهایم، در مورد کدام هدف توقّف داشتهایم، در مورد کدام هدف پسرفت داشتهایم -[چون] مواردی هم ممکن است اینجوری باشد که فرض کنیم در اوایل انقلاب نسبت به این هدف، تحرّک و پیشرفتی وجود داشته، بعد نهاینکه توقّف، بلکه پسرفت حاصل شده- اینها را بشناسیم. و اگر چنانچه درمواردی یک چنین چیزهایی را مشاهده کردیم، این مجلس مطالبات خودش را بر اساس آن تنظیم کند. صحبت از مطالبات شد که در بیانات آقایان و نطقهای آقایان [در اجلاسیّه] هم بوده، آقایان هم که حالا اینجا افاده فرمودند و اشاره کردند، بنده هم قبلاً عرض کردهام که مجلس خبرگان بایستی مطالباتی داشته باشد از دستگاههای مختلف؛ این مطالبات میتواند بر اساس این مطالعه تنظیم بشود. حالاما مثال بزنیم مواردی که وجود دارد...
یا فرض بفرمایید مسئلهی تدیّن مردم؛ خب ما میخواهیم مردم متدیّن بشوند. این حرف گاهی تکرار شده که «ما مردم را نمیخواهیم بِزور به بهشت ببریم»؛ خب این به نظر ما یک تعبیر صحیحی نیست، تعبیر مغالطهآمیزی است. هیچکس بِزور کسی را به بهشت نمیخواهد ببرد امّا بایستی ما راه بهشت را به روی مردم باز کنیم، مردم را تشویق کنیم. اصلاً پیغمبران برای این آمدند؛ آمدند که مردم را به بهشت ببرند، نگذارند مردم به جهنّم بروند؛ اصلاً تمام ارسال رسل و انزال کتب و اینهمه زحمت و مجاهدت برای این بوده که نگذارند مردم دچار جهنّم بشوند. این وظیفهی ما است، باید این کار را انجام بدهیم، مردم باید متدیّن بشوند؛ در این شکّی نیست. البتّه از طریق درست و به شکل درست. اینهم که حالا کسی بگوید «در اسلام در این زمینه زور وجود ندارد» حرف درستی نیست؛ [پس] این حدود شرعیّه چیست؟ این «فَاجْلِدُوا... مِائَةَ جَلدَة»(1) یا «فَاجلِدوهُم ثَمانینَ جَلدَة»(2) پس چیست؟ اینها همان زور است.
پس بنابراین اینها مطالعات راهبردی است؛ یعنی وقتی هیئت اندیشهورز شما نشست و یک نگاهی کرد به مسیر انقلاب، به این مجموعه در طول این ۳۹ سال، هر یک از این موارد -و ده مورد دیگر یا پانزده مورد مهمّ دیگر را که میشود شمرد- در نظر گرفت و دید که ما در این قسمت مثلاً پیشرفت داشتیم، خب این پیشرفت مایهی تشویق است؛ یک کارهایی باید کرد که این پیشرفت را ادامه بدهیم و حفظ بشود، چون مسلّماً این پیشرفت معارضین و مخالفینی دارد؛ یا یک جاهایی متوقّف ماندیم، یک جاهایی عقبرفت داشتیم؛ ببینیم در مقابل اینها بایستی چهکار کرد. این، مطالبه ایجاد میکند؛ یعنی مطالباتی که لازم است، خیلی فراتر از مطالبات جزئی و اجرائی است که مثلاً فلان استان یا فلان شهر چه مشکلی دارد. آنها هم البتّه مشکلات است و نمیخواهیم آنها را نفی کنیم، منتها شأن مجلس خبرگان شأن رسیدگی به آنجور مسائل است. این به نظر من یکی از کارهای اساسی و مهمّی است که این مجلس میتواند انجام بدهد.1396/06/30
1 )
سوره مبارکه النور آیه 2
الزّانِيَةُ وَالزّاني فَاجلِدوا كُلَّ واحِدٍ مِنهُما مِائَةَ جَلدَةٍ ۖ وَلا تَأخُذكُم بِهِما رَأفَةٌ في دينِ اللَّهِ إِن كُنتُم تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۖ وَليَشهَد عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ المُؤمِنينَ
ترجمه:
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛ و نباید رأفت (و محبّت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهی از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند!
2 )
سوره مبارکه النور آیه 4
وَالَّذينَ يَرمونَ المُحصَناتِ ثُمَّ لَم يَأتوا بِأَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمانينَ جَلدَةً وَلا تَقبَلوا لَهُم شَهادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولٰئِكَ هُمُ الفاسِقونَ
ترجمه:
و کسانی که زنان پاکدامن را متهمّ میکنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعای خود) نمیآورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید؛ و آنها همان فاسقانند!
لینک ثابت
مقابله با نظام سلطه؛ چالش اساسی انقلاب
اینكه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بكاهیم به چالشهای سیاسی و خطّی و جناحی و مقابلهی زید و عمرو با یكدیگر، این سهلنگری است، مسامحه است، سهلانگاری است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینكه یك خطّ سیاسی، یك جریان سیاسی با یك جریان سیاسی دیگر دعوا دارند، یا زیدی با عمروای اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست؛ چالش اساسی انقلاب عبارت است از اینكه انقلاب یك نظم جدیدی را برای بشریّت ارائه كرده. نمیگوییم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كلّ بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامیِ «ایران» بود، متوجّه مسائل ایران بود، متوجّه ایجاد تغییرات بنیادی در ایران بود؛ امّا زبان این انقلاب و پیام این انقلاب پیامی بود و زبانی بود كه نمیتواند و نمیتوانست - به طبع حال - در مرزهای ایران منحصر بماند؛ یك مفهوم جهانی، یك حقیقت جهانی، یك حقیقت بشری به وسیلهی انقلاب پیام داده شد كه هر كسی در دنیا آن را بشنود احساس میكند كه به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شكل اجتماعی و انسانی آن در یك جمله بیان بكنیم: مقابلهی با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»(۱) است؛ نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود. كیست در همهی صفحهی بشری و عرصهی وجود انسان كه از این پیام خرسند نباشد، به این پیام دلبسته نشود؟ نه ظلم كن، نه ظلم بشو. این درست نقطهی مقابل نظم حاكم بر جهان است از بعد از پیدا شدن تمدّن جدید صنعتی و شیوع ابزارهای صنعتی و به تبع آن، شیوع فرهنگ سلطه در عالم. هر دستگاهی در دنیا كه وابستهی به نظام سلطه باشد، با این پیام مخالف است. آن كسانی كه خودشان سلطهگرند - یعنی دولتهای جبّار، شبكههای اقتصادی مكندهی ثروتهای ملّی، ثروتهای ملّتها - با این پیام مخالفند، چون ظلم میكنند. دولتهای زیردست و فرودستی كه بر ملّتهای فقیر یا ثروتمند حكومت میكنند و تابع آن نظام سلطهی جهانی هستند، خودشان اقتداری ندارند، سلطهای ندارند، امّا تابع آنها هستند، دنبال آنها راه میافتند، مخالف این پیامند. فلان دولتی كه سیاستهای نظام سلطه را، سیاستهای فرضاً آمریكا را یا یك روزی سیاستهای انگلیس را موبهمو در كشور خود اجرا میكند، این با پیام «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» به طور طبیعی مخالف است؛ كمپانیهای بینالمللی و چند ملّیّتی و تك ملّیّتی و جمع كنندگان ثروتهای عمومی [با این] مخالفند؛ آن سیاستهایی كه در دنیا سه عنصرِ جنگ و فقر و فساد را گسترش میدهند، با این مخالفند. جنگهای دنیا در این برههی اخیر، در این دو سه قرن اخیر، غالباً تحت تأثیر نفوذ نظام سلطه بوده؛ یا خودشان با كسی جنگ داشتند یا دو گروه را به جنگ هم انداختند برای اینكه سود ببرند. فقر هم كار آنها است، بسیاری از این كشورهای فقیری كه مردم آن در فقر زندگی میكنند و از منابع طبیعی خودشان نمیتوانند بهرهبرداری كنند، گناه فقر آنها به گردن اینها است. اینها خیلی از كشورها را بر اثر سلطهی سیاسی، از موجودی دانش خودشان هم تهی كردند. این كتاب جواهر لعل نهرو - نگاهی به تاریخ جهان - را بخوانید؛ در بخشی كه دخالت و نفوذ انگلیسها در هند را بیان میكند، تصویر میكند، تشریح میكند - او آدمی است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتی كه در هند بود، علمی كه در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب كمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتی وارد هند شدند، یكی از برنامههایشان این بود كه جلو گسترش صنعت بومی را بگیرند. خب، بعد كار هند به آنجا میرسد كه دهها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دورههای بعد، فقیر و گدا و خیابانْخواب و گرسنهی به معنای واقعی داشته باشد؛ آفریقا همینجور است؛ بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین همینجورند. پس نظام سلطه علاوه بر اینكه جنگافروز است، فقرآفرین است. این ثروتهای عظیمی كه شما میبینید در قلّههای ثروت - این ثروتمندان درجه یك دنیا - جمع شده، همان «ما رَأیتُ نِعمَةً مَوفورَة، اِلّا وَ فی جانِبِها حَقٌّ مُضَیَّع» است. وقتی نفت یك كشور را غارت میكنند، محصول كشاورزی یك كشور را غارت میكنند، چای یك كشور را غارت میكنند، تجارت یك كشور را در دست خودشان میگیرند كه مردم خود آن كشور از آن محروم بمانند، تولید را، صنعت را و بقیّهی شئون پیشرفت ملّی را از یك ملّت سلب میكنند، خب ملّت فقیر میشود. پس، هم جنگ كار آنها است، هم فقر كار آنها است، هم فساد كار آنها است. گسترش فساد در دنیا و برافروختن آتش میل جنسی - كه یك امر طبیعی است و قابل برافروخته شدن و شعلهور شدن در همهی انسانها - كار آنها است؛ كه هر كدام از اینها داستان جداگانه و مفصّلی است.
خب، نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام - یعنی انقلاب اسلامی كه برگرفتهی از همان مفاهیم اسلامی است - میآید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنی همهی این عوامل را نفی میكند؛ چالش اصلی اینجا است؛ دعوای اصلی اینجا است؛ دعوای با انقلاب اینها است؛ بقیّهی حرفها بهانه است. تحریم، جنگ داخلی، ایجاد كودتا، بقیّهی چیزهایی كه در این سالها [بوده]، مسئلهی انرژی هستهای، همه را در این چهارچوب باید نگاه كرد، باید دید: یك انقلابی میآید برخلاف تصور همهی دنیا پیروز میشود، دولت تشكیل میدهد و آن دولت ماندگار میشود و میماند - برخلاف تصور همهی دنیا كه خیال میكردند جمهوری اسلامی ظرف شش ماه، یك سال، دو سال، بعد یك خرده تخفیف دادند، ظرف سه چهار سال، باید از بین میرفت - روزبهروز قویتر شد، روزبهروز «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء. تُؤتی اُكُلَها كُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»(۲) شد، تبدیل شد به یك قدرت منطقهای، تبدیل شد به یك كشور اثرگذار در مسائل كلان جهانی؛ با این مخالفند، با این دشمنند.
بحث سلاح هستهای را مطرح میكنند. خب، ما سلاح هستهای را نه بهخاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریكا و غیر آمریكا، بهخاطر عقیدهمان قبول نداریم؛ هیچ كس نباید داشته باشد. وقتی ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است كه خودمان هم قاطعاً میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئلهی آنها مسئلهی دیگری است؛ آنها حرفی ندارند كه برخی از كشورها هم فرضاً بهوجود بیایند [كه] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم بخورد، امّا قیامتی هم بر پا نمیكنند؛ در مورد ایران اسلامی و جمهوری اسلامی قیامت بپا میكنند؛ چرا؟ چون داشتن یك چنین توانی، یك چنین قدرتی، پشتوانهی این نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ چالش اصلی اینجا است؛ این را باید شناخت، این را باید دید، در این چهارچوب بایستی رویكردهای آمریكا و غرب و فلان كشور وابستهی به اینها و فلان جریان وابسته و دلبستهی به اینها را تفسیر و تحلیل كرد؛ انقلاب اسلامی این است.
هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهرهی درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اینكه ایستاده بود، بهخاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بینظیر «بصیرت كامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع میایستاد - سدّی بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كردیم برایش احترام هم قائل بودند، میفهمیدند عظمت او را، امّا هرچه عظیمتر، از چشم آنها مبغوضتر؛ امروز هم همینجور است؛ هر كسی كه در پایبندی به این ارزش اصولی و اصلی، یعنی ارزشی كه هویّت سیاسی انقلاب را معیّن میكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پایبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات تولیدشده و ایجادشدهی دشمنان علیه نظام اسلامی در این چهارچوب میگنجد - هركسی با یك چنین بینشی و با ایستادگی در این راه باشد - همانقدر برای آنها مبغوض است. البتّه عالَم دیپلماسی، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاكره هم میكنند، درخواست مذاكره هم میكنند، خودشان هم میگویند. به یكی از این سیاستمداران غربی چند روز پیش از این گفته بودند شما كه میخواهید مذاكره بكنید با ایران، خب دشمن است ایران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاكره میكند دیگر! یعنی اقرار به دشمنی با ایران؛ صریح میگویند. علت دشمنی اشخاص نیستند، علت دشمنی این حقیقت و این هویّت است. همهی آنچه كه میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید فهمیده بشود.1392/06/26
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 279
فَإِن لَم تَفعَلوا فَأذَنوا بِحَربٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسولِهِ ۖ وَإِن تُبتُم فَلَكُم رُءوسُ أَموالِكُم لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ
ترجمه:
اگر (چنین) نمیکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایههای شما، از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم میکنید، و نه بر شما ستم وارد میشود.
2 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 24
أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ
ترجمه:
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
2 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 25
تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ رَبِّها ۗ وَيَضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ
ترجمه:
هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد. و خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)!
لینک ثابت