جانشینی پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم / خلافت
مشخص شدن تکلیف امت اسلامی و اکمال دین در روز غدیر
عید غدیر را فرمودهاند: «عید اللَّه الاكبر»؛ از همهی اعیاد موجود در تقویم اسلامی این عید بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثیر این عید از همهی این اعیاد بیشتر است. چرا؟ چون تكلیف امت اسلامی در زمینهی هدایت، در زمینهی حكومت، در این حادثهی غدیر معیّن شده است. حرفی نیست كه بر طبق توصیهی پیامبر اعظم در غدیر عمل نشد - پیغمبر هم طبق بعضی از روایتها خبر داده بود كه عمل نخواهد شد - اما مسئلهی غدیر، مسئلهی ایجاد یك شاخص است، یك معیار و میزان است. تا آخر دنیا مسلمانان میتوانند این شاخص را، این معیار را جلوی خودشان قرار بدهند و تكلیف مسیر عمومیِ امت را معیّن كنند. اینی كه پیغمبر اكرم حساسترین زمان را برای اعلام مسئلهی ولایت انتخاب كرد، این انتخابِ پیغمبر نبود، انتخابِ خدای متعال بود. از طرف پروردگار وحی رسید كه: «بلّغ ما انزل الیك من ربّك». نه اینكه پیغمبر مسئلهی امامت و ولایت را از سوی پروردگار قبلاً نمیدانست؛ چرا، از اولِ بعثت برای پیغمبر مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون این بیست و سه سال، آنچنان این حقیقت را عریان كرد و آشكار كرد كه جای تردیدی باقی نمیگذاشت؛ اما اعلان رسمی باید در حساسترین زمان اتفاق میافتاد و به دستور پروردگار اتفاق افتاد: «بلّغ ما انزل الیك من ربّك و أن لم تفعل فما بلّغت رسالته»؛ یعنی این یك رسالت الهی است كه باید بگوئی. بعد هم كه در غدیر خم، در نزدیكی جحفه، نبی مكرم مردم را متوقف كردند، كاروانهای حجاج را جمع كردند و این مطلب را اعلان كردند، آیهی شریفه آمد كه: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی»؛ نعمت كامل شد، دین كامل شد. در سورهی مبارك مائده قبل از آیهی «الیوم اكملت»، این آیهی مبارك است: «الیوم یئس الّذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم و اخشون»؛ امروز روز یأس و ناامیدی دشمنان است؛ یعنی معیار مشخص شد، شاخص معلوم شد؛ امت هر وقت بخواهند، هر وقت چشم خود را بر حقیقت باز كنند، شاخص را خواهند دید، معیار را مشاهده خواهند كرد، تردیدی باقی نخواهد ماند. اهمیت غدیر این است.1388/09/15
لینک ثابت
الهی و آسمانی بودن قضيه امامت و ولايت
قضیهی امامت و ولایت آنچنانی كه در تاریخ اسلام هم مشخص است، معلوم است، یك قضیهی الهی است. این جور نیست كه پیغمبر اكرم با محاسبهی شخصی خود، امیرالمؤمنین را انتخاب كرده باشد؛ اگرچه همهی محاسبات شخصی هم هر كسی را به همین نتیجه میرساند كه جانشین پیغمبر علی است؛ اما اقدام پیغمبر، یك اقدام الهی بود. از اوائل بعثت، آن وقتی كه پیغمبر اكرم خود را در مكه بر قبائل گوناگون عرب عرضه كرد، اسلام را بر آنها عرضه كرد - كه این یك ماجرای مفصلی است در تاریخ قبل از هجرت، در اوائل بعثت - به این قبیله رفت، به آن قبیله رفت، رئیس یكی از قبائل كه در تاریخ مشخص شده است - اینها جزو مسلّمات تاریخ است و مسئلهی شیعه و سنی در بیان این وقایع نقشی ندارد؛ خود برادران اهل سنت این را نقل كردهاند - به پیغمبر عرض كرد كه ما حاضریم دستهجمعی به اسلام ایمان بیاوریم، به یك شرط؛ آن شرط این است كه بعد از تو، این كار در اختیار ما باشد؛ رئیس قبیلهی ما بشود جانشین تو. در تاریخ دارد كه پیغمبر در پاسخ این شخص فرمود: نه، «هذا امر سماویّ»؛ این یك مطلبی است كه در اختیار من نیست؛ این آسمانی است، در اختیار خداست. آنها هم ایمان نیاوردند و رفتند. پس مسئلهی خلافت پیغمبر بر اساس وحی الهی است؛ بر اساس ارادهی پروردگار است، دست پیغمبر هم نبود. اما اگر پیغمبر اكرم میخواست انتخاب بكند، چه كسی را باید انتخاب بكند؟ آن كسی باید قاعدتاً مورد گزینش نبی مكرم قرار بگیرد كه همهی معیارهای اساسی اسلام در او در حد كامل باشد. خب، حالا امیرالمؤمنین را همهی مسلمانان عالم در محاسبهها بسنجند - درست است كه احادیث گوناگونی در فضیلت برخی از صحابه نقل شده است - معیارها را نگاه كنند، پهلوی هم بگذارند، ردیف كنند، اینها را با قرآن و با سنت مسلّم مقایسه كنند، ببینند چه كسی برگزیده خواهد شد. علم امیرالمؤمنین، كه علم یكی از معیارهاست؛ پیغمبر اكرم دربارهی امیرالمؤمنین طبق نقل همهی مسلمانان - شیعه و سنی - میفرمود: «انا مدینة العلم و علیّ بابها»، از این بالاتر چه شهادتی؟ دربارهی جهاد امیرالمؤمنین، خدای متعال: «و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه»،آیه نازل شده است در مورد مجاهدت امیرالمؤمنین و ایثار امیرالمؤمنین؛ دربارهی كس دیگری این آیه نازل نشده است. دربارهی انفاق امیرالمؤمنین: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسكینا و یتیما و اسیرا»؛ امیرالمؤمنین و خاندان مكرم نزدیك او مشمول این آیهاند. «انّما ولیّكم اللَّه و رسوله و الّذین امنوا الّذین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّكاة و هم راكعون». همه گفتهاند این، دربارهی امیرالمؤمنین است. این معیارها - معیارهای متعددی كه در اسلام، معیار برگزیدگی است، معیار برتری است - از علم و تقوا و انفاق و ایثار و جهاد و بقیهی معیارهائی كه در اسلام وارد شده است، همه و همه، یكی یكی با امیرالمؤمنین تطبیق میكند. كیست كه بتواند این چیزها را در علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) انكار كند؟1388/09/15
لینک ثابت
دلیل سکوت امیرالمومنین (ع) بعد از رحلت پیامبر (ص)
مشخص است كه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه آلاف التّحیّة و السّلام) یك قلهی مرتفع است؛ هم برای حاكم اسلامی و حكومت اسلامی، هم برای هر فرد مسلمان.
جوانی آن بزرگوار، الگوست برای جوانهای امت اسلام؛ آنجور با صفا و صداقت و بصیرت، حقیقت را دیدن، شناختن، به دنبال آن دویدن، از آن با همهی وجود دفاع كردن، میدانهای خطر را طی كردن، خطر را ندیده گرفتن و به هیچ انگاشتن، از راه صحیح یك سر سوزن منحرف نشدن، چشم به پیغمبر داشتن، «یحذو حذو الرّسول»؛دنبال پیغمبر قدم به قدم حركت كردن، در مقابل امر الهی و اوامر پیغمبر تسلیم محض بودن، در عین حال لحظه به لحظه بر دانش خود افزودن، عمل را با علم خود منطبق كردن در همهی آنات زندگی. این، جوانی امیرالمؤمنین است. دورهی میانسالی و سالخوردگی امیرالمؤمنین هم مشحون از امتحانهای دشوار، امتحانهای عجیب و غریب است و در همهی اینها آن صبر عظیم، صبر جمیل؛ مصلحت اسلام را - آنجائی كه مصلحت اسلام در خطر است - بر همه چیز ترجیح دادن، حتّی بر حق مسلّم خود. امیرالمؤمنین میتوانست آن وقتی كه احساس میكرد حق او ضایع میشود، قیام كند؛ علی كه از كسی نمیترسید. او كسی بود كه اگر جلو هم میافتاد، مطمئناً كسانی دنبال او حركت میكردند؛ اما «فأمسكت بیدی یدی حتّی رأیت راجعة النّاس قد رجعت عن الإسلام یدعون إلی محق دین محمّد (صلّی اللَّه علیه و آله)» میفرماید: دیدم انگیزههای مخالف با اصل دین، دارد در دلها زنده میشود، دشمنانی هستند، مخالفینی هستند، میخواهند از موقعیت استفاده كنند، لذا من آمدم وسط میدان، از اصل دین دفاع كردم؛ از حق خود گذشتم و عبور كردم. مصلحت اسلام را اینجور با همهی وجود رعایت میكند. آن وقتی هم كه نوبت حكومت و سیاست به حسَب تقدیر الهی به او میرسد، مردم مراجعه میكنند، اصرار میكنند، از آن حضرت میخواهند كه زمام قدرت را در دست بگیرد، مقتدرانه وارد میدان میشود؛ «لایخاف فی اللَّه لومة لائم»؛ از هیچ چیز نمیترسد، هیچ ملامتی او را از راه بر نمیگرداند. یك الگوی كامل؛ این امیرالمؤمنین است؛ این آن انسان والائی است كه شیعه برای او این ارج و مقام را قائل است. این را خوب است همهی امت اسلامی توجه كنند.1388/09/15
لینک ثابت
مصداق توجه به ارزشها در سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله)
یكی دیگر از پیامهایی كه بهنظر من بایستی روی آن تكیه كرد، این است كه ارزش را در ذهنهای مردم باید زنده كنید. امروز تلاش میكنند كه ارزش را به سود تبدیل كنند: آیا فلان كار یا فلان اقدامی كه میخواهیم بكنیم و فلان حركت دیپلماسی یا بینالمللی كه میخواهیم انجام دهیم، سود دارد یا ندارد! البته هیچ كس از سود نمیگذرد. سود هم وقتی شخصی نباشد و سود عمومی باشد، خودش یك ارزش است. اما سود تنها ارزش نیست؛ ارزشهای دیگری هم وجود دارد. گاهی سودی عاید انسان میشود؛ اما یك ارزش پایمال میگردد. اینجا به ما درس دادهاند. اوایل بعثت، نمایندگان قبیلهی بسیار معروفی نزد پیغمبر اكرم آمدند و گفتند: ما حاضریم با تو بیعت كنیم، اما مشروط بر اینكه جانشینی خودت را به ما بدهی! این را در تواریخ معتبر نقل كردهاند و داستان نیست. پیغمبر در پاسخ آنها فرمود: نه؛ «هذا امرٌ سماویٌّ» این را من قبول نمیكنم؛ چون مسألهی جانشینی دست من نیست؛ یك مطلب آسمانی است و من در آنباره نمیتوانم تصمیم بگیرم. در حالیكه به حسب ظاهر میشد گفت كه بالاخره كاری میكنیم، حالا بیایید بیعت كنید. اما آن بزرگوار این كار را نكرد، و از این قبیل فراوان است. البته این با رعایت مصلحت اشتباه نشود. یك وقت انسان مصلحتی را با شیوهی خاصی رعایت میكند. این غیر از آنجایی است كه در جریان داد و ستد انسان - چه داد و ستد سیاسی و چه اقتصادی - یك ارزش بهكلّی پامال میشود. بنابراین مسألهی زنده نگهداشتن ارزشها هم یكی از همین پیامهاست.1381/11/15
لینک ثابت