نقطهی مقابل تحول، ركود است. بعضی اینها را غلط میفهمند و اشتباه معنا میكنند. بعضی ركود را با ثبات اجتماعی اشتباه میكنند. ركود، بد است؛ ثبات اجتماعی خوب است. بعضی خیال میكنند كه ركود یعنی ثبات اجتماعی. تحول را هم بعضی با آنارشیسم و هرج و مرج و هر چی به هر چی بودن، اشتباه میكنند. این اشتباهات موجب شده است كه یك عدهای كه طرفدار ثبات اجتماعیاند، با هر تحولی مخالفت كنند؛ به خیال اینكه این تحول، ثبات را به هم میزند. از طرف دیگر، كسانی كه خیال میكنند هر تحولی به معنای ساختار شكنی و شالودهشكنی و زیر سؤال بردن همهی اصالتهاست، اینها هم برای اینكه تحول ایجاد كنند، ثبات اجتماعی را از بین میبرند و دچار خطر میكنند. این دو اشتباه، از دو طرف وجود دارد. تحول، یك چیز است، آنارشیسم، یك چیز دیگر؛ و هرج و مرج هم یك چیز دیگر است. همچنان كه ثبات اجتماعی یك چیز است و ركود اجتماعی و ایستایی اجتماعی هم یك چیز دیگر است؛ اینها را نباید با هم اشتباه كرد. آنچه خوب و درست است، جامعهی با ثبات، اما غیر راكد و دارای تحول است؛ جامعهای كه حتّی تحولات صحیح را سریع در خودش به وجود بیاورد.چگونه میشود این ویژگی را به دست آورد؟ این كه: ریشهها و اصالتها را حفظ كنیم و شالودهشكنی نكنیم؛ هویت ملی را بشدت مورد ملاحظه قرار دهیم و ارج بنهیم. هویت جمعی یك ملت، جزو آن چیزهایی است كه در تحولات باید دست نخورد. در كنار هویت ملی، پویایی، نشاط، برخورداری از آزادیِ تحرك و روح رقابت در میان جمع خود را باید بشدت ارج بنهیم و به آن اهمیت بدهیم.
لازمهی این نشاط و پویایی این است كه هم منتقد باشیم، هم انتقادپذیر، كه هر كدامش نباشد، بد است. بعضیها اهل انتقاد كردن هستند؛ انتقاد هم بجاست؛ شما هر چیزی را با دقت نگاه كنید و یك خُردهای كنجكاوی كنید، یك نقطهی عیبی در آن پیدا میكنید و میشود عیبجویی كرد و عیبی هم ندارد؛ چنانچه عیبجویی در جهت رفع عیب باشد، خیلی خوب است؛ اما این افراد، خودشان انتقادپذیر نیستند! اگر كسی بگوید چرا اینقدر پُرحرفی میكنی و چرا همهاش عیبها را میبینی، چرا مثل مگس فقط روی زخمها مینشینی، نقاط مثبت را هم ببین، بدشان میآید! البته معیار و ملاك، برآیند نقاط مثبت به نقاط منفی است. ما ضعفهایی داریم، مشكلاتی داریم، بدیهایی داریم؛ قوتهایی هم داریم، خوبیهایی هم داریم؛ زیباییهایی هم داریم. ببینید در موازنهی این دو با یكدیگر، برآیند اینها چه خواهد شد؛ آن میشود معیار. اگر بدیهایمان بیشتر بود، بد است؛ اگر خوبیهایمان بیشتر بود، خوب است.پس هم انتقاد خوب است، هم انتقادپذیری. اینها لازمهی آن تحول و حالت مطلوب جامعه است؛ همراه با امید، همراه با پُركاری، همراه با برنامهریزی و همراه با داشتن خط مشی درست و سرمشق برای تحول.
حالا چه كار میخواهیم بكنیم؟ این دگرگونیای كه میخواهیم ایجاد كنیم، به چه معناست؟ جای آنچه كه میخواهیم دگرگون كنیم، چه میخواهیم بگذاریم؟ اینها مهم است. و در این راه، كار و تلاش، شرط اول است. پس، ثبات اجتماعی باقی میماند؛ به خاطر اینكه ریشهها و اصالتها و ساختارهای اصلی و هویت ملی محفوظ است. هویت ملی هم كه میگوییم، ملیت در مقابل دین نیست، بلكه هویت ملی هر ملت، مجموعهی فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهای اوست. یك ملت مذهبی، یك ملت موحد، یك ملت مؤمن و یك ملت معتقد به پاكان درگاه الهی و اهل بیت پیغمبر است؛ این جزو فرهنگ و هویتشان است؛ هویت ملی كه میگوییم، شامل همهی اینها هست؛ اینها را حفظ كنیم. حالا برای تغییر بخشهای غلط، كارهای غلط و راههای غلط، تلاش و پویایی لازم است.
نقطهی مقابل، این است كه هرج و مرج رفتاری و سیاسی و ساختارشكنی و پوچگرایی و فراموشی هویت ملی بر ما حاكم شده باشد؛ این، نقطهی مقابل آن چیز مطلوب است؛ یعنی ایجاد یك حركت، اما در جهت خراب كردن آنچه كه داریم و مفید است و لازم میدانیم. این، غلط است. بعضیها در زمان جوانیِ ما - آن زمان كه نهضت معماری غربی بر كشور ما تازه حاكم شده بود - میخواستند ساختمانهای قدیمی را خراب كنند و آنها را به ساختمانهای با سبك نو تبدیل كنند. همین ساختمانهای با پنجره و شیشههای بزرگ از آن زمان شروع شد. بیشتر اینها خانهی محكم قدیمی را خراب میكردند، كه من تعجب میكردم. در مشهدِ ما اینطور بود. یك خانهی محكم و خوب، اما قدیمی - اتفاقاً حالا معمارها، مهندسان، آرشیتكتها و مطلعان ما میگویند برای كشور ما همان روش قدیمی درست است و این شیشهها و پنجرههای بزرگ و آفتابگیرهای آنچنانی، اروپایی است؛ چون آنها آفتاب را آرزو میبرند و نمیبینند، ولی كشور ما كشور پُرآفتاب است؛ بخصوص بعضی از مناطقش. بنابراین، چه لزومی دارد؛ همان پنجرههای كوچك و درهای چوبی خوب بود - را خراب میكردند و از تیرآهن و سیمان و درِ آهنی و شیشههای بزرگ و... استفاده میكردند. اینها كار هجو و غلطی است؛ كار عاقلانهای نیست.ما در تحولات بنیانی اساسیِ جامعه، ممكن است گاهی اینطوری عمل كنیم؛ به جای اینكه بنیانها را حفظ كنیم و بر آنچه كه نیاز داریم، پا فشاری كنیم و آنچه را كه نداریم، برای خودمان فراهم كنیم، هویت مستقلِ ملیِ خودمان را فراموش كنیم! كه متأسفانه این مسئله در كشور ما و خیلی از كشورهای اسلامی داستان و سرگذشت بسیار غمباری دارد، كه حالا بعد ممكن است اشارهای بكنم.1385/08/18
بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان
تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تحول, گوش کردن به انتقادات
روایت تاریخی
لینک ثابت
تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, تحول, گوش کردن به انتقادات
روایت تاریخی