امروز شما به دنیا نگاه كنید - نه دنیای اسلام؛ در همهی دنیا - ببینید چقدر ستایشگرانی هستند كه حتّی اسلام را قبول ندارند، اما علیبنابیطالب را بهعنوان یك چهرهی درخشان تاریخ قبول دارند! این همان روشن شدن آن جوهر تابناك است و خدای متعال در مقابل آن مظلومیت به آن حضرت پاداش میدهد. آن مظلومیت، آن فشار اختناق، آن گلاندود كردن چشمهی خورشید با آن تهمتهای عجیب، آن صبری كه او در مقابل اینها كرد، بالاخره پیش خدای متعال پاداش دارد؛ پاداشش هم اینكه در طول تاریخ بشر، شما هیچ چهرهای را به این درخشندگی و مورد اتّفاق كُل پیدا نمیكنید. شاید تا امروز هم در بین كتابهایی كه ما میشناسیم كه دربارهی امیرالمؤمنین نوشته شده است، عاشقانهترینش را غیرمسلمانان نوشتهاند! الان یادم است كه سه نویسندهی مسیحی، دربارهی امیرالمؤمنین، كتابهای ستایشگرانهی واقعاً عاشقانهای نوشتهاند. این ارادت، از همان روز اوّل هم شروع شد؛ یعنی از بعد از شهادت كه همه علیه آن بزرگوار میگفتند و تبلیغ میكردند - آن قدرتمندان مربوط به دستگاه شام و تبعهی آنها و آنهایی كه دل پرخونی از شمشیر و از عدل امیرالمؤمنین داشتند - این قضیه از همان وقت معلوم شد. من در اینجا یك نمونه عرض كنم:
پسر عبداللَّهبنعروةبنزبیر، پیش پدرش - كه عبداللَّهبنعروةبنزبیر باشد - از امیرالمؤمنین بدگویی كرد. خانوادهی زبیر - جز یكی از آنها؛ یعنی مصعببنزبیر - كلاًّ با امیرالمؤمنین بد بودند. مصعببنزبیر، مرد شجاع و كریم و همان كسی بود كه در قضایای كوفه و مختار و بعد هم عبدالملك درگیر بود و شوهر حضرت سكینه هم بود؛ یعنی اوّلین داماد امام حسین. غیر از او، بقیهی خانوادهی زبیر، همینطور پشت در پشت، با امیرالمؤمنین بد بودند. انسان وقتی كه تاریخ را میخواند، این را مییابد. پس از آن بدگویی؛ پدر در مقابل او جملهای گفت كه خیلی هم طرفدارانه نیست، اما نكتهی مهمی در آن هست و من آن را یادداشت كردهام. عبداللَّه به پسرش گفت: «واللَّه یا بنیالنّاس شیئا قطّ الّا هدمه الدّین و لابنی الدّین شیئا فاستطاعت الدّنیا هدمه»؛ هر بنایی كه دین آن را بهوجود آورد و پی و بنیان آن برروی دین گذاشته شد، اهل دنیا هر كاری كردند، نتوانستند آن را از بین ببرند؛ یعنی بیخود زحمت نكشند برای اینكه نام امیرالمؤمنین را - كه پیِ كار او بر دین و بر ایمان است - منهدم كنند. بعد گفت: «الم تر الی علی كیف تظهر بنو مروان عیبه و ذمّه فكانّما یأخذون بناصیتة رفعا الی السّماء»؛ ببین بنیمروان چطور هرچه میتوانند، در هر مناسبت و منبری، نسبت به علیبنابیطالب عیبجویی و عیبگویی میكنند! اما همین عیبجوییها و بدگوییهای آنها، مثل آن است كه این چهرهی درخشان را هرچه برتر میبرند و منوّرتر میكنند؛ یعنی در ذهنهای مردم، بدگوییهای آنها تأثیر عكس میبخشد. نقطهی مقابل، بنیامیّهاند؛ «و تری ما یندبون به موتاهم من المدیح فو اللَّه لكأنّما یكشفون به عن الجیف»؛ بنیامیّه از گذشتگان خودشان تمجیدها و تعریفها میكنند، ولی هرچه بیشتر تعریف میكنند، نفرت مردم از آنها بیشتر میشود. این حرف شاید در حدود مثلاً سی سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین گفته شده است. یعنی امیرالمؤمنین با همهی آن مظلومیت، هم در زمان حیات خود و هم در تاریخ و در خاطرهی بشریت پیروز شد.1377/10/18
بیانات در خطبههای نمازجمعه
عبداللَّهبنعروةبنزبیر, حضرت علی (علیهالسلام), دشمنی خاندان زبیر با بنیهاشم, مصعببنزبیر, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام
روایت تاریخی
لینک ثابت
عبداللَّهبنعروةبنزبیر, حضرت علی (علیهالسلام), دشمنی خاندان زبیر با بنیهاشم, مصعببنزبیر, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام
روایت تاریخی