حضرت زینب (سلام الله علیها) / امام حسین(علیه السلام)/امیرالمومنین/حضرت زهرا/الگوی اسلامی زن/پرستار/اسارت/کربلا/عاشورا/شام / زینب/زینب کبری
پیشرو بودن آذربایجانیها، در حوادث صد و پنجاه سال اخیر ایران
ما همواره با نگاه به این خطهی دلاورپرور [آذربایجان] ، خطهی ایمان، خطهی اخلاص، احساس سربلندی و افتخار کردهایم. هر وقت در هر نقطهای از تاریخ، انسان به آذربایجان نگاه میکند و مردم آذربایجان را میبیند، احساس افتخار میکند، احساس عزت میکند.
در حوادث پیدرپی صد و پنجاه سال اخیر ایران، آذربایجانیها پیشرو بودند؛ گاهی پیشرو بودند، گاهی تک بودند. در قضیهی تحریم تنباکو که میرزای شیرازی از سامره دستور دادند، جزو اولین نقاطی که مردم پاسخ دادند، علمای بزرگ آذربایجان - مرحوم حاج میرزا جواد مجتهد و دیگران - پاسخ دادند و مردم آمدند توی میدان، تبریز بود؛ که کمر استعمار را در یک دورهای، در یک برههای شکست. در قضیهی مشروطیت همین جور، در قضایای بعد از دورهی استبداد صغیر همین جور، در قضایای بعدی تا دورهی انقلاب اسلامی همین جور؛ که این 29 بهمن شد یک پرچم، شد الگوساز؛ مهم این است. مهم این است که یک ملتی، یک جماعتی، یک مجموعهای، یا یک فردی بتواند الگو درست کند، تا این الگو تولید مثل کند. کار تبریزیها در قضیهی 29 بهمن این بود؛ والّا قضیهی 19 دی قم ممکن بود فراموش شود. تبریزیها نگذاشتند آن حادثهی مهم و خونین قمیها به وسیلهی تبلیغات، به وسیلهی غفلتها یا غرضورزیها از یاد برود؛ یعنی کار حضرت زینب را کردند. اگر زینب نبود، کربلا نبود. اگر زینب نبود، حادثهی عاشورا معلوم نبود این گسترش را پیدا کند و این ماندگاری را در تاریخ داشته باشد. حرکت مردم اینجوری بود. آن وقت شد الگو. اربعینِ اول را تبریزیها راه انداختند، اربعینهای بعدی پیدرپی راه افتاد و منتهی شد به این حرکت عظیم.1389/11/27
لینک ثابت
تبلور عظمت زینب کبری(س) در خطبه ی بازار کوفه
زینب كبری یك نمونهی برجستهی تاریخ است كه عظمت حضور یك زن را در یكی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینكه گفته میشود در عاشورا، در حادثهی كربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - كه واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در كربلا تمام شد. حادثهی نظامی با شكست ظاهری نیروهای حق در عرصهی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی كه موجب شد این شكست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یك پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب كبری؛ نقشی كه حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد كه زن در حاشیهی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نكته ناطق است؛ لیكن این مربوط به تاریخ نزدیك است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یك حادثهی زنده و ملموس است كه انسان زینب كبری را مشاهده میكند كه با یك عظمت خیرهكننده و درخشندهای در عرصه ظاهر میشود؛ كاری میكند كه دشمنی كه به حسب ظاهر در كارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع كرده است و بر تخت پیروزی تكیه زده است، در مقر قدرت خود، در كاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میكند به یك شكست؛ این كارِ زینب كبری است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد كه میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل كرد به عزت مجاهدانه، به یك جهاد بزرگ.
آنچه كه از بیانات زینب كبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حركت زینب كبری را نشان میدهد. خطبهی فراموش نشدنی زینب كبری در بازار كوفه یك حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یك شخصیت بزرگ نیست؛ یك تحلیل عظیم از وضع جامعهی اسلامی در آن دوره است كه با زیباترین كلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یك بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چند ده نفرهی زنان و كودكان را اسیر كردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میكنند، بعضی هلهله میكنند، بعضی هم گریه میكنند؛ در یك چنین شرائط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میكند؛ همان لحنی را به كار میبرد كه پدرش امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به كار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور كلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا: «یا اهل الكوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعهگرها، ای كسانی كه تظاهر كردید! شاید خودتان باور هم كردید كه دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان اینجور كم آوردید، در فتنه اینجور كوری نشان دادید. «هل فیكم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الكذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یكسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال كردید ایمان دارید، خیال كردید همچنان انقلابی هستید، خیال كردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی كه واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدهی مقابلهی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلكم كمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انكاثا»؛ مثل آن كسی شُدید كه پشم را میریسد، تبدیل به نخ میكند، بعد نخها را دوباره باز میكند، تبدیل میكند به همان پشم یا پنبهی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، كردههای خودتان را، گذشتهی خودتان را باطل كردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوك، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیبشناسی است.
با این بیان قوی، با این كلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت میكرد. اینجور نبود كه یك عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یك خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یك عده دشمن، نیزهداران دشمن دور و برشان را گرفتهاند؛ یك عده هم مردم مختلفالحال حضور داشتند؛ همانهائی كه مسلم را به دست ابنزیاد دادند، همانهائی كه به امام حسین نامه نوشتند و تخلف كردند، همانهائی كه آن روزی كه باید با ابنزیاد در میافتادند، توی خانههایشان مخفی شدند - اینها بودند توی بازار كوفه - یك عده هم كسانی بودند كه ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میكنند، دختر امیرالمؤمنین را میبینند، گریه میكنند. حضرت زینب كبری با این عدهی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محكم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانهی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است كه الگوست؛ الگو برای همهی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیبشناسی میكند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفهتان عمل كنید؛ نتیجه این شد كه جگرگوشهی پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید.1389/02/01
لینک ثابت
برتری عظمت حضرت زینب کبری بر حضرت آسیه
یک مقایسهی کوتاه بین زینب کبری و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونهی ایمان شناخته شده است، برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا. آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسی ایمان آورده بود و دلبستهی آن هدایتی شده بود که موسی عرضه میکرد، وقتی در زیر فشار شکنجهی فرعونی قرار گرفت، که با همان شکنجه هم - طبق نقل تواریخ و روایات - از دنیا رفت، شکنجهی جسمانی او، او را به فغان آورد: «اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجّنة و نجّنی من فرعون و عمله»؛ از خدای متعال درخواست کرد که پروردگارا! برای من در بهشت خانهای بنا کن. در واقع، طلب مرگ میکرد؛ میخواست که از دنیا برود. «و نجّنی من فرعون و عمله»؛ من را از دست فرعون و عمل گمرهکنندهی فرعون نجات بده. در حالی که جناب آسیه - همسر فرعون - مشکلش، شکنجهاش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانی بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادی از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنجهای روحی که برای زینب کبری پیش آمد، اینها برای جناب آسیه - همسر فرعون - پیش نیامده بود. در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفتهاند و شهید شدهاند: حسینبنعلی (علیهالسّلام) - سیدالشهداء - را دید، عباس را دید، علیاکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟ اما در مقابل همهی این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پارهی برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن. وقتی از او سؤال میشود که چگونه دیدی؟ میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا». این همه مصیبت در چشم زینب کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمهی اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صبری، چنین دلدادگی نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامی که قرآن کریم از جناب آسیه نقل میکند. این، عظمت مقام زینب را نشان میدهد.1388/11/19
لینک ثابت