آزادی بیان / آزادی / آزادی قلم
یکسان نبودن برخورد اسلام با اظهار عقیده و فکر
بیان عقیده و بیان فکر همه جا یکسان نیست؛ پس حکم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعکس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد. بعضیها اگر چیزی را، فکری را، نظری را اظهار کنند، هر اثری که بر این اظهار نظر مترتب بشود، در یک دایرهی محدودی خواهد بود. بعکس بعضی دیگر اگر اظهارنظر بکنند، هر اثری که مترتب بشود - چه خوب و چه بد - در یک دائرهی وسیع و گستردهای خواهد بود. بعضیها مطلبی را با زبان معمولی و عادی بیان میکنند که اثر آن عمیق نیست. اما بعضی ممکن است مطلبی را به زبان هنری بیان کنند، زبان مؤثری را به کار ببرند که دارای اثر عمیقی در دل مردم باشد. این دو با هم یکسان نیستند و اگر آثار سوئی بر اینجور بیانی مترتب بشود، اسلام میان این دو شیوهی بیان فرق میگذارد. بعضی از بیانها و اظهار عقیدهها در شرایط عادی انجام میگیرد؛ روی اینجور اظهار بیان حساسیتی نیست؛ حتی اگر بیان گمراه کنندهای باشد. چون امکان مقابلهی با این بیان و خنثی کردن آثار سوء آن در جامعه هست. اما گاهی یک اظهار نظر، یک بیان عقیده در شرایط حساس اجتماعی انجام میگیرد؛ در آنوقتی که جامعه و نظام اسلامی محتاج یکپارچگی است، محتاج آرامش است، محتاج تمرکز است، جنگی در بین است، تهدید امنیت مرزها مطرح است، حفظ مصالح عمومی نظام مطرح است؛ اینها یک جور نیستند. حساسیت نسبت به این دو گونه ابراز بیان یکسان نیست. گاهی یک بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یک شخص، اهانت به یک شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است که اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یک ملت است، اهانت به یک نظام است، زیر سئوال بردن یک جامعه است، یک کشور است، این دو با هم یکسان نیستند. پس نمیشود که ما به طور کلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور کلی یا جایز نیست به طور کلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است. لذا در صدر اسلام عکسالعمل پیغمبر و خلفای اول را در مقابل بیانهای گوناگون، شما میبینید یکسان نیست. یک جا رسول خدا در مقابل یک مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میکند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلکه به او احسان هم میکند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر که مجسمهی اسلام است، هیچ اشکال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میکرد. یک جا هم شما میبینید پیغمبر اکرم فاتحانه وارد مکه میشود و چند هزار نفر مشرکِ معاندِ مخالف خود را که در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میکند، عفو میکند، از تعقیب مصون میدارد، اما یک شاعری را که در همان مکه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت کرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محکوم به اعدام میکند و میگوید هر کس این را پیدا کرد، خون این انسان مباح است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است که نوع بیان و محتوای بیان و محیط بیان و مخاطب بیان و ابزار بیان دارای احکام مختلفی هستند، یکسان نیستند و شرایط گوناگون، اوضاع و احکام و احوال گوناگونی را به وجود میآورد.1366/02/18
لینک ثابت
افشای اسرار مملکتی یکی از مرزهای آزادی بیان
یکی از مرزهای آزادی بیان، افشای اسرار مملکتی است که این هم باز در قرآن موردی دارد که به آن اشاره یا تصریح شده و آن سورهی نساء است که در باب جنگ و تحریص مردم به جهاد و مسائل گوناگون جنگ در سورهی نساء مفصلاً بحث پرشور و کاملی را بیان میکند؛ بعد در باب آن کسانی که مخالف روال جامعهی اسلامی هستند، میفرماید که: «و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به»؛ خصوصیت این آدمهای ناباب به حسب این آیه و آیات این است که اگر از امن یا خوف، به هر حال اسرار مملکتی، چه اسراری که برای مردم در جای خود خبر خوش ممکن است به حساب بیاید، چه اسراری که برای مردم خبر ناخوش ممکن است به حساب بیاید، گیرشان بیاید، بدون هیچ ملاحظهای، بدون رعایت هیچگونه مصلحتی، میآیند این خبر را در مقابل مردم افشا میکنند، که به حسب این آیه و در شرع مقدس، این مذموم و ممنوع است. مفسرین در ذیل این آیه میگویند مثلاً اگر خبر پیروزی برسد؛ خب، خبر پیروزی که خبر خوبی است، اما مگر هر خبر خوبی را باید آناً افشا کرد؟ نه، ممکن است افشای این خبر یک مفاسد جنبی داشته باشد. آنجائی که نیروهای ما در جبههی نبرد بر دشمن پیروز میشوند، این پیروزی را در جای خود، در وقت خود، به اندازهای که هیچگونه سوء استفادهای علیه مردم و علیه جنگ از او نشود، باید بیان کرد؛ والّا اگر همین خبر پیروزی هم بیملاحظه گفته بشود، ممکن است دشمن استفادهی نوع دیگری از این بکند. لذا بایستی خبر را: «ولو ردّوه الی الرّسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم»،برگردانند به اولی الامر؛ یعنی به مسئولین. حتی خبر را هم به مسئولین برگردانند، مسئولین با ملاحظهی مصالحی که وجود دارد، این خبر را در اختیار مردم بگذارند. اوائل انقلاب شعارهائی گاهی روی در و دیوار هم نوشته میشد که فلان مطلب را مثلاً افشا کنید، فلان لیست را که در پروندههای پنهانی مراکز اسناد هست، چرا افشا نمیکنید؟ چرا در اختیار مردم نمیگذارید؟ خطاب به مسئولین، خطاب به دولت و شورای انقلاب و مسئولین آن روز. ما همان وقت میفهمیدیم که دستهای خائن دارند این کار را میکنند. اینجور میخواستند وانمود کنند که یک اسراری وجود دارد که این اسرار را باید مسئولین برای مردم افشا کنند، اما افشا نمیکنند؛ چون به مردم اطمینان ندارند یا اینکه به دلیلی مصالحشان ایجاب نمیکند. بعد البته کاملاً روشن شد که کدام گروهک و برای چه مقصودی میخواسته که اینها افشا بشود؛ نه برای اینکه مردم بفهمند، برای اینکه خودش بفهمد. برای اینکه آن ابرقدرتی که این دارد برای او کار در کشور میکند، او بفهمد. خیلی از اسرار اینجوری است. مردم یقیناً امین همهی اسرار حکومت هستند، آنی که امین نیست، آن گوش نامحرمی است که در میان مردم خودش را جا میزند؛ آن عامل دشمن، آن جاسوس دشمن، آن شنود دشمن و از این قبیل چیزها. یا خبری که اگر به گوش دوست هم برسد، او بدون توجه این خبر را افشا میکند، یک چنین خبرهائی را در اسلام اذاعه و افشای آن را جایز ندانستند. حالا اگر کسی بیاید به عنوان آزادی بیان مسائلی را راجع به جنگ، راجع به مسائل سیاسی، راجع به مسائل درونی کشور یا درونی دستگاهها که برای ذهن مردم ممکن است تشنجآور باشد، ممکن است اسرار مملکتی را در اختیار دشمن قرار بدهد، ممکن است یک نقطهی ضعفی را برای دشمن از نظام اسلامی آشکار کند، افشا بکند، این هم ممنوع است؛ اسلام اجازه نمیدهد که اینگونه خبر هم پخش بشود. این بیان هم بیان ممنوع است.1366/02/18
لینک ثابت
حادثه افک ؛ نمونه ای از برخورد قرآن با مسئله آزادی بیان
بیان عقیده و بیان فکر همه جا یکسان نیست؛ پس حکم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعکس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد... گاهی یک بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یک شخص، اهانت به یک شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است که اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یک ملت است، اهانت به یک نظام است، زیر سئوال بردن یک جامعه است، یک کشور است، این دو با هم یکسان نیستند. پس نمیشود که ما به طور کلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور کلی یا جایز نیست به طور کلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است... آنجاهائی که حساسیت در تأثیر بیان بیشتر هست، طبعاً برخورد اسلام هم قویتر است. حتی در مسائل شخصی؛ لذا شما میبینید که تهمت زدن به زن مؤمن، خب در قرآن منع شده، ممنوع شده و چقدر اسلام برای این کار مجازات معین کرده که تهمت به زنان مؤمن زده نشود؛ اما یک جا یک شایعه نسبت به همسر پیغمبر در سورهی احزاب به قدر شاید بیش از همهی آن آیات رویش بحث میشود که قضیهی «افک» باشد که یکی از همسران پیغمبر - حالا بین مفسرین اختلاف هست که یا ماریهی قبطیه بوده یا عایشه - مورد یک سوء ظنی قرار میگیرند و منافقین علیه اینها مطالبی را پخش میکنند و اشاعه میدهند و رسول خدا برخورد میکند با این قضیه و مغموم میشود، غمگین میشود، جبرئیل نازل میشود، آن آیات بسیار تند و ملامتآمیز سورهی احزاب نازل میشود که چرا شما اجازه میدهید - حتی به مؤمنین - که کسانی یک چنین شایعهپراکنی را بکنند؟ چرا؟ چون مورد، مورد حساسی است، مسئلهی پیغمبر است، مسئلهی شأن پیغمبر و آبروی پیغمبر و شخصیت پیغمبر مطرح است. نسبت به یک زن عادی هم قضیه مهم است، اما نه به این اهمیت. بنابراین موارد مختلف است. این راجع به حدود آزادی بیان.1366/02/18
لینک ثابت