امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) / انقلاب اسلامی/وصیتنامه امام/جمهوری اسلامی/راه امام / امام/رهبر کبیر انقلاب/معمار انقلاب/خمینی کبیر/ سید روح الله مصطفوی
محمدعلی شاه آبادی, عرفان, منظومه (کتاب), اسفار اربعه, امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), مصباح الانس
گفتند اوّلی كه ایشان مرحوم آقای شاهآبادی را در قم دیده بودند، یك كسی گفته بود آن كه شما دنبالش میگردید، این است. مرحوم شاهآبادی چند سالی هم در قم مانده بودند. ایشان گفتند كه من و فلانی - یك كس دیگری را اسم آوردند، كه من حالا یادم نیست - دو نفری رفتیم پیش ایشان و گفتیم یك درسی برای ما شروع كنید. ایشان اول امتناع میكرد، اما بعد با اصرار زیاد ما گفت: خب، حالا چه میخواهید؟ منظومه، اسفار، فلان؟ گفتیم نه، ما از این چیزها گذشتهایم؛ «مصباح الانس» میخواهیم. ایشان گفت: اِ، «مصباح الانس»؟! خانهی ایشان ظاهراً گذر جدّا بود. امام میگفتند از مدرسهی دارالشفاء یا فیضیه تا گذر جدّا با ایشان همین طور رفتیم، تا اینكه بالاخره ایشان را وادار كردیم كه برای ما «مصباح الانس» بگوید. امام از اول هم از «مصباح الانس» شروع كرده.ایشان خیلی هم به عرفان علاقهمند بودند. میدانید تبحر امام بیشتر در عرفان بود، بیش از فلسفه - یعنی امام متبحر و منغمر در عرفان بودند - خب، در فلسفه هم كه ایشان بلاشك استاد بودند؛ لیكن حالا بعد از سن هشتاد سالگی به بالا، كه یادم نیست چه سالی بود، ایشان به من اینجوری میگفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقتها پر بود از آن حرفها. خب، حرفهای عرفان نظری، حرفهای پر زرق و برقی هم هست؛ اما آن چیز دیگری است، راه دیگری است، حرف دیگری است. من حرفم این است؛ والّا نخیر، بنده هیچ مخالفتی به این معنا با این مسئله ندارم.1391/11/23
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
وقتی در جمعی گفتم که نوشتن یک کتاب به وسیلهی یک نویسندهی متعصب ضد شیعه، موجب به وجود آمدن چندین کتاب منبع بزرگ شیعی شد. در همین شهر قم اگر کتاب «اسرار هزار ساله» از سوی یک فرد منحرف (علی اکبر حکمی زاده ) که ترکیبی از تفکرات سکولاریستی و گرایشهای وهابیگری داشت، منتشر نمیشد، امام بزرگوار ما نمیرفت درس خود را مدتی تعطیل کند و کتاب «کشف الاسرار» را بنویسد؛ که در این کتاب، اهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه، نخستین جوانههایش مشاهده میشود. بازتولید این تفکر مهم فقهی و شیعی در ```کتاب «کشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است.1389/07/29
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
بنده میخواستم در یکی از مجامع بینالمللی شرکت کنم. مطالبی فراهم کرده بودم، بردم خدمت ایشان دادم. معمولاً اگر میخواستم در جایی نطقی داشته باشم، میدادم ایشان نگاهی بکنند. ایشان مطالب سخنرانی من را نگاه کردند و بعد از دو سه روز آن را به من برگرداندند و در حاشیهاش چند نکته نوشته بودند؛ یکی از آنها این بود که راجع به عدم تفکیک دین از سیاست هم در آنجا صحبت کنید. من اول تعجب کردم. در عین حال رفتم چند صفحه دربارهی همین نکته نوشتم و به متن سخنرانی اضافه کردم. در آن اجتماع بینالمللی حدود صد کشور شرکت داشتند. من این متن را در آنجا خواندم و خودم ملتفت شدم که نقطهی اساسی و اصلی و جذاب نطق که برای همهی آنها تازه و مهم بود، همین قسمت بود.1384/03/10
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
در میان پرورشیافتگان این استان و این شهر، علمای بزرگی بودند که در رأس آنها شخصیتی است که ایران بزرگِ کهنِ ریشهدارِ تاریخی ما به عظمت او، به بزرگی و نفوذ او، به تأثیرگذاری او کمتر کسی را در تاریخ خود سراغ دارد؛ و او امام بزرگوار ما، امام روحاللَّه الموسوی الخمینی است. استخوانبندی علمی امام عزیز ما در همین شهر شما بهوجود آمد؛ در همین مدرسهای که امروز به نام شریف او مزیّن است، درس خواند و دوره جوانیش را چند سالی در اینجا گذراند. این مرد بزرگ از این استان به حوزه بزرگ قم هدیه شد و حوزه قم این گوهر تابناک را پرورش داد و به ملت ایران هدیه کرد.1379/08/24
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
کاری که شما آقایان شروع کردید، بسیار خوب است. از جناب آقای «معرفت» هم باید تشکّر کنیم که زحمت کشیدند و با شخصیت علمی خود در ریاست این کنگره، وزانت ویژهای را بهوجود آوردند. در دیگر آقایانی هم که تشریف دارند، بحمداللَّه نشانههای فضل و کمال پیداست. انشاءاللَّه محصول کار این کنگره، چیز خوبی در آید.
انتخاب «حکومت اسلامی» به عنوان موضوع این کنگره، هم مهمّ و خوب است، هم حسّاس است؛ چون بیتالغزل کار امام، ایجاد حکومت اسلامی بود. اگر فرض کنیم چنین انقلابی بدون شعار حکومت به راه میافتاد - به عنوان اصلاحات و همان کارهایی که در تأسیس عدالتخانه و تشکیلات مشروطیت شد - بلاشک کار امام، یک دهم کار الان اهمیت نداشت؛ چون بالاخره آن خاندان میرفتند و جناح و جریانی از متدیّنین - که قاعدتاً منتخبان امام، متدیّنین بودند - روی کار میآمدند؛ اما آن کار چیزی بود، این کار یک چیز دیگر است. اهمیت کار امام - که توقّع این است ما این کار را تقویم درستی بکنیم - این بود که مسألهی حاکمیت اسلام را مطرح کردند. حکومت اسلامی به معنای حکومت مسلمین نیست؛ به معنای حکومت اسلام است، والّا اگر فقط حکومت مسلمین باشد، حدّاکثرش این است که مسلمانی در رأس کار میآید و رفتار شخصی او، رفتار خوبی خواهد بود. احیاناً نمیگذارد در ظواهر جامعه هم فسق و فجوری صورت گیرد؛ اما نظام کشور و ادارهی زندگی براساس اسلام نخواهد بود؛ سلایق و فرهنگها و عادات و کجفهمیهای گوناگون تأثیر میگذارند. چیزی که جامعهی اسلامی را مصونیت میبخشد، «حکومت اسلامی» است؛ یعنی حاکمیت اسلام. هنر بزرگ امام این بوده است که حاکمیت اسلام را در اینجا مطرح کردند.
صیغهی خاص ایشان هم برای حاکمیت اسلام، «ولایت فقیه» بود. انصافاً ولایت فقیه مبنای بسیار مستحکمی دارد. بنده اینطور تصوّر میکنم که موضوع ولایت فقیه، ولو مقداری در توسعه و تضییقش تفاوتی بین علما وجود داشته باشد، جزو واضحات فقه اسلام است. انسان وقتی نگاه میکند، از قدیمالایّام تا کنون، اگر کسانی این قضیه را مطرح نکردند یا با سردی با آن برخورد کردند، به خاطر این بوده است که فکر کردند چیزی را که شدنی نیست، چرا مطرح کنند؛ والّا وقتی انسان به کتابها و حرفهای فقها نگاه میکند، میبیند هیچ کس از آنها نیست که اصلاً حاکمیت غیر حکم اسلامی را قبول داشته باشد. انسان این را در ابواب مختلف فقهی مشاهده میکند. این جزو مسلّمات است. مثلاً تعبیرات مرحوم صاحبِ جواهر راجع به ولایت فقیه نشان میدهد که از نظر او این قضیه جزو واضحات است؛ البته نه در باب ولایت بر صغار، بلکه در باب جهاد و ابواب مهمّ دیگر که نشان میدهد ایشان دایرهی ولایت را با همان توسعه میبیند و این مسأله را جزو واضحات فقه اسلامی میداند. مرحوم «نراقی» و امثال او در این خصوص تصریح و بحث کردند و من نمیخواهم اینها را عرض کنم؛ آنهایی را که بحث نکردند، عرض میکنم. غرض؛ این فکر پایهی محکمی دارد و امام این را مطرح کردند.
من خواهش میکنم آقایان در این کنگره، بخصوص شما فضلای جوان که فکر فعّال و پویا و زندهای دارید، با توجه به نکتهای که بعداً خواهم گفت - که قضیه را ظریفتر و حسّاستر میکند - توجّه کنید حکومت اسلامیای که امام گفتهاند و شما میخواهید آن را تثبیت و تسجیل و تبیین و توجیه کنید، من حیث لانرید به حکومت غیراسلامی تبدیل نشود. چیزی که امروز در چالشهای فکری بین ما و مخالفان ما در سطح دنیا مطرح است، همین نکته است. اگر کسی اسم مسلمان داشته باشد و در جایی هم حکومت کند، آنها مخالفتی نمیکنند؛ اما چیزی که برای آنها مهمّ است، این است که دین، متولّی ادارهی جامعه شود؛ یعنی حرف جدیدی در دنیا زده شود. بنابراین به این نکته خیلی باید توجّه کنید که حکومت اسلامی و ولایت فقیهی که امام آوردند و ابتکار و مطرح کردند به همان معنای حکومت اسلامی است؛ یعنی حکومت اسلام، حکومت دین و حکومت شریعت، به همین معنا فهمیده شود.
ممکن است فقها و فضلای ما تلاش کنند و فقهی را که در اختیار ماست و ضعفها و کمبودهای فراوانی هم دارد، پالایش کنند. این بحث دیگری است؛ این کار را بکنند؛ اما چیزیکه باید مطرح باشد - و نظر امام قطعاً این بود - این است که مِلئ فضای جامعه، با شریعت و فقه و احکام و عمل اسلامی پُر شود. ایشان غیر از این را در هیچ موردی قبول نداشتند. من یک وقت دربارهی ولایت فقیه با ایشان صحبت میکردم؛ گفتم قبل از انقلاب، ما با بعضی از فضلا و دوستان بحث داشتیم؛ بعضیها میگفتند اسلام شیوهی خاصّی در باب اقتصاد ندارد. هر شیوهای که بتواند آرمانهای اسلامی - مثلاً عدالت - را تأمین کند، اسلامی است؛ ولی عقیدهی ما این بود که نه، اسلام خطوطی معیّن کرده و شیوهای بنا نهاده و چارچوبی برای اقتصاد اسلامی درست کرده و این چارچوب باید تبعیّت شود. ایشان گفتند: بله، این درست است. من نمیخواهم به این قضیه استناد کنم که این حرف درست است؛ میخواهم استناد کنم که نظر امام این بود؛ یعنی ایشان به کمتر از این اصلاً قانع نمیشدند. آنجایی هم که بحث سرِ احکام ثانوی بود، ایشان به عنوان یک حکم اسلامی و فقهی بر آن تأکید میکردند. ایشان تا آخر هم همینطور بودند. در خصوص غنا - موسیقی - ایشان حرف جدیدی مطرح کردند. مبنای فقهی ایشان اینطور بود. برای این قضیه، ایشان استناد فقهی داشتند. البته چیزیکه در کتاب مکاسب گفتند، در جهاتی با این تفاوت دارد؛ اما براساس مبنای فقهی میگفتند؛ بر اساس ضرورت و مصلحت و پسند دنیا نبود. البته ممکن است کسی با کلیّات و جزئیّاتِ این نظر موافقت نداشته باشد؛ خیلی خوب، نظر خودش است؛ لیکن نظر امام تحریف نشود. شما باید خیلی مراقبت کنید که نظر امام واقعاً به گونهای درآید که در کلمات و کتابها و حرفها و منش ایشان معلوم است. این نکته خیلی مهمّ است و به نظر من یک مسؤولیت تاریخی و امانتی بر دوش شماست.
نکتهی دوم این است که اساس حکومت اسلامی یک حرف نو در دنیا بود. واقعاً در این قضیه، انقلاب نوآوریای کرد که حریفها مات شدند. این بههیچوجه شبیه بعضی چیزهایی که بعداً تشبیه میکردند، نبود؛ اصلاً شباهتی با نظایر خودش نداشت. چیزی که در قانون اساسی و در کلمات امام و در عرف انقلاب به عنوان حکومت ولایت فقیه مطرح است، یک حرف کاملاً نو در دنیاست. البته ممکن است گفته شود «ولایت فقیه» یک تعبیر عربی و آخوندی و طلبگی و کتابی است؛ در حالیکه این مفهوم، بسیار نو و جدید است و معنای آن این است که ما در رأس حکومت کسی را قرار دهیم که میدانیم تخلّف نخواهد کرد. این چیز خیلی مهمّی است. شما الان میبینید گرفتاریهای دنیا از کجاست. ما میخواهیم کسی را در رأس حکومت بگذاریم که میدانیم تخلّف نمیکند. ممکن است ما اشتباه کرده باشیم و او تخلّف کند. از هر وقت فهمیدیم تخلّف کرده، میفهمیم حضور او در این منصب بجا نیست؛ خودش و مردم هم این را قبول دارند. این نکتهی خیلی بدیعی در مبنای حکومت در دنیاست.
البته جنجال کردند و گفتند این فکر، قدیمی و ارتجاعی است. در همان زمانی که انقلاب پیروز شد، شاید بیش از دهها حکومتِ کودتایی در دنیا بود که افسری با چکمه و تفنگ آمده بود و حکومت را برای خودش گرفته بود؛ اما همهی آن حکومتها مقبول و به رسمیت شناخته شده بودند و کسی با آنها حرفی نداشت؛ ولی با این حکومت و با امام و با این حرکت عظیم حرف داشتند! علّت این است که حرف نویی در دنیا زده شد که قدرت هماوردی با معیارها و فرهنگ سیاسی رایج دنیا را داشت. زورِ این کار حتماً از زورِ مارکسیسم و حکومت کمونیستی در اوّل کار، بیشتر بود. البته بعد از ده، بیست سال، به خاطر تبلیغات و کارهایی که مارکسیسم کرد و جاذبههایی که نشان داد، اوج گرفت؛ لیکن در آغاز کار، بلاشک زور و اقتدار این بیشتر از آن بود. چرا؟ به خاطر اینکه ناگهان در سطح دنیا، همهی کشورهایی که داخل آنها مسلمان زندگی میکرد، احساس هویّت و شخصیت و احساس قبول و طوع نسبت به آن کردند. این برای آنها خیلی وحشتآور بود.
آقایان توجه دارند که امروز مهمترین چیزی که در بلند مدّت برای مراکز قدرت سیاسی دنیا مطرح است، سلطهی فرهنگی است. با اینکه ممکن است هدف اصلی فرهنگ نباشد و آدمهایی باشند که مثلاً بگویند به فرهنگ چهکار داریم - اصلاً فرهنگی نباشند - لیکن به عنوان برنامهی بلندمدّت، چیزی که به مراکز سلطهی جهانی، اقتدار حقیقی و تضمین شده میبخشد، سلطهی فرهنگی است. واقعاً اگر نظام سلطهی جهانی بر کشوری تسلّط فرهنگی پیدا کند، خاطرش آسوده است، همان چیزی که او میخواهد، بهطور خودکار و با اندک تلاشی انجام میگیرد. بنابراین مشکلی ندارند. مسأله، مسألهی فرهنگ است؛ در درجهی اوّل هم فرهنگ سیاسی. آنها به لیبرالیزم و تفکّر به اصطلاح دمکراسی که در دنیا رایج است، خیلی اهمیت میدهند.
این نکته را عرض میکردم که انقلاب حرف نویی زد و آن، حکومت اسلامی بود. این حرف نو، همیشه هم نو نمیماند؛ این را ما باید قبول کنیم. ممکن است از اوّل نقصهایی داشته باشد؛ ممکن است در خلال، دچار ضعفها و نقصها و کجفهمیهایی شود؛ در این تردیدی نیست. فکرهای صحیح و قوی باید بهطور دائم کار کنند و این حرف نو را در جهت خود تکمیل نمایند و بدون اینکه به پایهی آن ضربهای بزنند و اساس آن را نفی کنند، نواقص آن را بهطور مرتب برطرف سازند؛ یعنی بلاشک نوآوری لازم است. چیزی که ظرافت کار شما را مضاعف میکند و قبلاً به آن اشاره کردم، این است که باید توجّه کرد در این نوآوریها، تلقینپذیری از فرهنگ بیگانه - همان فرهنگی که درصدد سلطه است - نقش نداشته باشد. امروز خرجهایی میشود برای اینکه تفکّر حکومت غربی - به معنای اروپایی آن - در دنیا جهانگیر و همهگیر شود. دروغ میگویند؛ با فیلم و تبلیغات و روشهای گوناگون، چیزهایی را که حقیقت نیست، برای بزرگنمایی و زیبانمایی و ظاهرسازی، به عنوان حقیقت در دنیا منعکس میکنند تا افکار را جذب کنند. مؤثّرترین کاری که مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی میتوانند بکنند، همین است. اینها در ذهنهای ما هم منعکس میشود؛ ولی ما باید توجّه کنیم تأثیرپذیری نداشته باشیم.
اوّلِ انقلاب، کلمات دمکراسی و دمکراتیک و امثال آن، در زبان همه خیلی تکرار میشد. حاج احمدآقا پیغام آورد که امام میگویند این کلمات را نگویید. قبل از آمدن امام گاهی گفته شده بود «جمهوری دمکراتیک اسلامی»؛ اما امام روی همان «جمهوری اسلامی» تأکید داشتند. شاید بعضیها تعجّب میکردند که کلمهی دمکراتیک اینقدر حسّاسیت ندارد؛ ولی این حسّاسیت، درست و بجا بود؛ به خاطر اینکه نفس کلمهی بیگانه با خودش یکبار فرهنگی میآورد؛ نشاندهندهی یک احساس است و آن احساس در انسان بتدریج تقویت میشود. باید توجّه کنید گرتهبرداریهایی که از فرهنگ و دمکراسی غربی و لیبرالیسم میشود، به اینجا راه پیدا نکند. ممکن است در باطن و ذات ولایت فقیه چیزهایی از این قبیل وجود داشته باشد؛ خیلی خوب، اگر دارد، ما آن را درآوریم و کشف و تنقیح و اصلاح کنیم؛ اما چیزی از بیرون القاء و تحمیل نشود. به سیرهی خلافت و حکومت اسلامی در زندگی پیغمبر و امیرالمؤمنین و در بخشهای قابل قبول این حکومت نگاه کنیم؛ آن را بفهمیم و بر اساس آن کار کنیم.
البته امروز خوشبختانه در قم گروهی جوانانِ فاضل هستند که روی مسائل فکر میکنند؛ منتها باید توجّه کنیم که خلوص و بیشائبگی این فکر - که نو و تازه است - از بین نرود. فریب نخوریم که خیال کنیم خودمان فکر میکنیم، در حالی که در واقع این فکر ما نباشد؛ فکر بیگانهای باشد که در ذهن و دل و معلومات ما فعل و انفعال درست میکند و به صورت یک چیز بیرون میآید. به مبانی و مدارک و منابع اسلامی تکیه و این فکر تکمیل گردد، بالندگی پیدا کند و به زبانهای مختلف گفته شود. امروز - همانطور که ایشان(297) اشاره کردند - متأسفانه شبهههایی مطرح میشود که از لحاظ محیط و محفل طلبگی هیچ اهمیتی ندارد؛ یعنی در عالم طلبگی، این شبههها راحت قابل حل است؛ منتها چون تحت اصطلاح روشنفکری بیان میگردد، خیال میشود شبههی مهمّی است. بنابراین ممکن است در ذهن کسانی اثر بگذارد. اینها را باید با زبان و منطق و روحیهی قوی پاسخ داد. به نظر من از جمله عناصری که در اینجا لازم است، روحیهی قوی است. مبادا در مقابل تهاجمهایی که میشود و حرفهایی که مطرح میگردد، ضعف روحیه پیدا کنید. در درجهی اوّل، این مهم است. خیال نکنید چند سالی گذشته و ضعفهای حکومت اسلامی آشکار شده و نمیشود کاری کرد؛ نه، قضیه اینطوری نیست. ما هنوز اوّل راه قرار داریم؛ امروز کارهای فراوان و عظیم و قدمهای بلند در انتظار ماست. واقعاً دنیای اسلام به رهبری احتیاج دارد؛ آن رهبری را هم این ملت باید بکند. قرآن میفرماید: «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ(298)». بنده همیشه در ذهنم بود که این امت چگونه میتواند شهید و گواه باشد - شهید، یعنی نمونه و الگو - بعد در قضایای گوناگونِ خودمان دیدم اتّفاقاً اگر بخواهیم امّتها و ملتها را هدایت کنیم، یک ملت باید بتواند الگو باشد.
قضیهی جنگ ما خیلیها را منقلب کرد. این جوانان ما، این فداکاریها، این ایستادگی در جنگ، این ایستادگی در میدان سیاست، این مرعوب نشدن در مقابل تشرهای استکبار و امریکا، امروز چیز کمی نیست. نظام جمهوری اسلامی در مقابل مقتدرترین قدرت مادّی دنیا ایستاده و اصلاً نمیخواهد جنگآوری و معارضه کند؛ اتفاقاً به نقطهی قوت خودش تکیه میکند. آنها بدشان نمیآید که ما به نقطهی ضعف خود - یعنی نیروی مادّی و سلاح - تکیه کنیم. ما به نقطهی قوّت خود تکیه میکنیم؛ یعنی به ایمان و اعتقاد و همراهی و همکاری مردم با حکومت. در این میدان، ما عقب نیستیم. ما توانستهایم مقاومت کنیم و بعد از این هم بحمداللَّه میتوانیم. این میشود شهید؛ این میشود برای ملتها الگو؛ این میشود یک راه در دنیا برای تماشاگران تا آن را ببینند. کسانی جرأت میکنند و قدم میگذارند؛ اما ممکن است کسانی هم جرأت نکنند قدم بگذارند. بالاخره راه ترسیم شدهاست؛ این مهمّ است که راهی ترسیم شود. بنابراین با این آینده و با این انتظارات جهانی و تاریخی، نظام اسلامی و انقلاب اسلامی کارهای خیلی بزرگی در پیش رو دارد. کسانی هم که باید این کارها را بکنند، شما هستید؛ شما جوانان و این نسل جدید روحانی که انشاءاللَّه با تکیه بر کتاب و سنّت و فکر درست اسلامی و استقلال روحیه و بلندنظری و آلوده نشدن به چیزهای کوچک و حقیری که متأسفانه خیلی دست و پاها را میگیرد - مسائل مادّی، مسائل سیاسی، رفیق بازی، چیزهای واقعاً بیارزش و ... - بتوانید پیش بروید. مواظب باشید به چیزهای بیارزش مطلقاً خود را دچار نکنید؛ حیف است. واقعاً امثال شما برای آینده خیلی میتوانند مفید واقع شوند و این بارها بر دوش شماست.
انشاءاللَّه خدای متعال به شما توفیق دهد و مشمول ادعیهی حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه باشید و توفیق مجاهدت در این راه را هرچه بیشتر پیدا کنید و ما انشاءاللَّه نتایج کار شما را ببینیم.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته1378/11/04
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
استادی که طلّاب جوان و مشتاق را در وهله اوّل به خود جلب میکرد، همین مردی بود که آن روز در میان شاگردانش به عنوان «حاجآقا روحاللَّه» شناخته میشد. مجموعه جوانان فاضل و درسخوان و پُرشوق در محفل درس او جمع بودند. ما در چنین فضایی وارد قم شدیم.
او مظهر نوآوری علمی و تبحّر در فقه و اصول بود. بنده قبل از ایشان استاد بزرگی را در مشهد دیده بودم - یعنی مرحوم آیةاللَّه میلانی - که از فقهای برجسته بود. در قم هم همان وقت رئیس حوزه علمیه قم - که استاد امام هم بود؛ یعنی مرحوم آیةاللَّه العظمی بروجردی - حضور داشت؛ بزرگان دیگری هم بودند؛ اما آن محفل درسی که دلهای جوان و مشتاق و کوشا و علاقهمند به استعدادهای خوب را جذب میکرد، درس فقه و اصول امام بود. یواش یواش از قدیمیترها شنیدیم که این مرد، فیلسوف بزرگی هم هست و در قم درس فلسفه او، درس اوّل فلسفه بوده است؛ لیکن حالا ترجیح میدهد که فقه تدریس کند. شنیدیم که این مرد، معلّم اخلاق هم بوده است و کسانی در درس اخلاق او شرکت میکردند و او به تقویت فضایل اخلاقی در جوانان همّت میگماشته است. در خلال درس در طول سالها، این را ما از نزدیک هم مشاهده کردیم. اما تا اینجا شخصیت این مرد بزرگ - که باطن او سرشار از خصوصیات ناشناخته بود - برای اکثر مردم در آن روز فقط به عنوان یک استاد عالم و شاگردپرور و یک تهذیبکننده اخلاق طلّاب و شاگردان شناخته میشد.1378/03/14
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
امام بزرگوار ما را که در جمال معنوی، یک شخصیت واقعاً استثنایی بود - پرچمدار یک انقلاب بزرگ، رهبرِ محبوبِ یک ملت، دارای خصوصیات ویژهای که هرکس یکی از آن خصوصیات را داشته باشد، دستگاههای فرهنگی دنیا برای او احترام قائلند: فیلسوف، عارف، فقیه و حقوقدان، شاعر و هنرشناس - چگونه تلّقی میکردند و چگونه معرفی مینمودند و الان چگونه معرفی میکنن1377/06/24
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
در آن سالهای ریاست جمهوری که برای شرکت در یک اجتماع جهانی، میخواستم به یک کشور خارجی سفر کنم، سخنرانیای فراهم کرده بودم و طبق معمول، خدمت امام ارائه کردم که ایشان نظر بدهند. ایشان در حاشیه یادداشت کردند که راجع به «عدم انفکاک دین از سیاست» هم در این سخنرانی مطلبی بگنجانید. من اوّلش قدری تعجب کردم که این قضیه «عدم انفکاک دین از سیاست»، چه ارتباطی میتواند با سران کشورها - مثلاً صد کشور غیر مسلمان - داشته باشد؟ در عین حال، چون امام دستور داده بودند، نشستم چند صفحه نوشتم. وقتی وارد مطلب شدم، تأمّل کردم و دیدم که نه، درست همین است. جای این بحث، در منبرهای عظیم جهانی است. چرا؟ چون علیه این بحث، در منبرهای جهانی کار میشود. بعد هم به آن جا رفتیم و آن بحث را القا کردیم و بسیار هم در نفوس مؤثّر واقع شد و اهمیت این حرف آشکار گردید. این عدم تفکیک دین از سیاست، روشنبینی آن مرد بزرگ را میرساند.1376/02/13
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
میخواهم عرض بکنم که این استثنایی بودن وضعیت، برای زبدهترین آدمهای دنیا قابل فهم است. متفکران و نویسندگان و شعرا و سیاسیون برجسته را هم که در دنیا میبینید راجع به انقلاب و امام، اینطور با همهی وجود شعر گفتند، حرف زدند، مقاله نوشتند، تمجید کردند، تحسین کردند، به همین خاطر است. اگر این حرفهایی که خارجیهای حسابی، راجع به امام و انقلاب گفتند، جمع بشود، چندین جلد کتاب میشود؛ منتها رسانهها - این رادیوی بی.بی.سی و رادیوی امریکا - در دست صهیونیستها و یک عده از دشمنان سرسخت و صددرصدِ ماست و معلوم است که آنها این چیزها را منتشر نمیکنند، مگر به قدر ضرورت و اینکه یکوقت مجبور بشوند منتشر کنند.1369/03/07
لینک ثابت