بنده به طور قاطع میگویم ... امروز تمدّن غربی دچار انحطاط است، یعنی واقعاً در حال زوال است: عَلیٰ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِه؛ فی نارِ جَهَنَّم؛لب گودال است؛ این جوری است. البتّه حوادث و تحوّلات جوامع بتدریج اتّفاق میافتد؛ یعنی زود احساس نمیشود. حتّی خود اندیشمندان غربی این را احساس کردهاند و بر زبان میآورند و میگویند. این ... یکی از نقاط امید ما است. تمدّن غربی، تمدّن مادّی در مقابل ما قرار دارد و رو به فرسودگی است. این ... یکی از نقاط امیدبخش است؛ و بعد هم وعدهی تخلّفناپذیر خدا که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم».خب، وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا چه کسی از خدا راستگوتر است؟ وعدهی چه کسی از خدا درستتر است؟ خدا میگوید: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ اگر شما نصرت کردید خدا را، یعنی به سمت تمدّن اسلام و جامعهی اسلامی و تحقّق دین خدا پیش رفتید، خدا شما را یاری میکند.1398/03/01
لینک ثابت
انشاءالله همهی شماها [دانشجویان و جوانان]زوال دشمنان بشریّت، یعنی همین تمدّنِ آمریکاییِ منحط و زوال اسرائیل را به لطف الهی خواهید دید.1398/03/01
لینک ثابت
الان در دنیای اسلام گرایش به احیای اسلام و به زندگی اسلامی به معنای واقعی خیلی زیاد است. مردمی که، ملّتهایی که سرخورده شدهاند از این تمدّنهای مادّی غربی و شرقی، به اسلام گرایش دارند منتها ملجأیی، مرجعی، شاخصی، ستونی که به او تکیه کنند، کسی که به او مراجعه کنند ندارند؛ لذا نگاهشان به جمهوری اسلامی یک نگاه واقعی است؛ این وجود دارد. البتّه دشمنها نمیگذارند و نمیخواهند این معلوم بشود امّا وجود دارد.1397/12/13
لینک ثابت
دانشگاه محلّ دانش است. معنای این حرفهایی که ما زدیم، این نیست که دانشگاه دیگر محل دانش نیست [و فقط] محلّ فعّالیّت سیاسی است؛ نه، رکن اساسی دانشگاه، دانش است. یعنی چه؟ یعنی در دانشگاه باید هم عالِم تولید بشود، هم علم تولید بشود، هم عِالم و علم جهت درست پیدا کند؛ این سه نکتهی اساسی در دانشگاه باید باشد. تربیت عالِم که من از آن تعبیر میکنم به تولید عالم، و تولید علم که همان چیزی است که سالها است تکرار میکنیم؛ یعنی خطوط مرزیِ علم را شکستن و جلو رفتن که این کاری است که ما در کشورمان هنوز نتوانستهایم آنچنانکه شایستهی نظام جمهوری اسلامی است به آن برسیم؛ البتّه کارهایی شده، لکن عقبیم. باید بتوانیم از لحاظ علمی جلو برویم؛ وقتی علم جلو رفت، آنوقت فنّاوری هم جلو میرود؛ وقتی فنّاوری جلو رفت، تأثیر در زندگی میگذارد؛ وقتی فنّاوری جلو رفت، در دنیا چشمها به شما متوجّه میشود و احساس نیاز میکنند؛ در زندگی انسانها تأثیر میگذارید؛ اینها مسائل بسیار مهمّی است. تکیهی بنده بر روی علم و فنّاوری و مانند اینها که همیشه میگویم، بهخاطر این است؛ اینها فراموش نشود. همهی مجموعهی دانشگاه -مدیران دانشگاه، از وزیر محترم گرفته تا رؤسای دانشگاهها، استادها، دانشجوها، متون درسی، فرآیندهای آموزشی، کارگاهها و مانند اینها؛ همهی اینها- باید در این چهارچوب قرار بگیرند؛ یعنی بایستی تولید علم، تولید عالم و جهتدهی صحیح [صورت بگیرد]؛ این سوّمی را توجّه داشته باشید: جهتدهی صحیح به علم و عالم. علم و عالم در تمدّن مادّی وسیلهی بدبختی انسان شد: وسیلهی تولید بمب اتم شد، وسیلهی تولید سلاح شیمیایی شد، وسیلهی تولید ویروسهای خطرناکی شد که امروز متأسّفانه قدرتمندها از طُرُق مختلف دارند آنها را در جسم و جان جوامع داخل میکنند؛ علم اینجوری شد؛ علم منحرف شد؛ علم، در جهت درست، در جهت نفع، در جهت کمال انسان [باشد].1396/03/17
لینک ثابت
بعد از تشکیل جمهوری اسلامی که یک رشحهای از رشحات حکومت نبوی در این نظام ما بحمدالله به وجود آمد و خود آن منشأ یک تحوّل عظیم و یک حرکت عظیمی شد که بحمدالله ادامه دارد و ادامه خواهد داشت، دشمنان جهانی بشر -نمیشود گفت دشمنان اسلام- دشمنان جوامع بشری به فکر افتادند که با آن چیزی که مایهی این حرکت است و در بخش مهمّی از دنیا زمینه دارد، مبارزه کنند؛ آن چه بود؟ آن اسلام است. امروز با اسلام مبارزه میکنند؛ چرا؟ چون اسلام مایهی رشد جوامع است، مایهی حرکت انسانها است، مایهی بُروز استعدادها است و مایهی پدید آمدن یک تمدّن معنوی و مادّیِ مشترک و توأمان است؛ چون اسلام میتواند جلوی تعدّیّاتِ تمدّنِ مادّیِ ظالمِ امروز را بگیرد؛ لذا با اسلام مبارزه میکنند؛ انواع و اقسام مبارزه.1396/02/05
لینک ثابت
دربارهى تعصّب، به قول امیرالمؤمنین: شیطان «عَدُوُّ اللهِ اِمامُ المُتَعَصِّبین»؛ رئیس متعصّبهاى عالم وجود، شیطان است؛ از همه متعصّبتر است. امروز هم شیطان اکبر که امام فرمودند آمریکا است، اینها رئیس متعصّبینند. شما ببینید چقدر «ارزشهاى آمریکایى» میگویند! این ارزشهاى آمریکایى خیال نکنید یک چیزهاى لطیف مثلاً معنوى است؛ نه، ارزشهاى آمریکایى همین چیزهایى است که کلان آن در سیاستهاى آمریکا در دنیا نشان داده میشود؛ یعنى حتّى در آن سیاستهاى حمایتىشان؛ مثلاً فرض کنید اصل چهارم ترومن -آنهایى که حالا یادشان است، آن قدیمىها، مثل ما- که به معناى کمک بود؛ امّا کمکِ با هدف دیگرى بود. یا آزادى؛ آزادى که گفته میشود، همانى است که در این فیلمهاى کابویى، فیلمهاى چاقوکشى و وسترنها و مانند اینها مشاهده میکنید که براى اینکه مثلاً چهار نفر حمله کردهاند به گاوها و پنج گاو را [کشتهاند]، این چهارنفر را میکشند؛ اگر چنانچه پشتسر این چهار نفر، چهل نفر دیگر هم بیایند، [آن] چهلنفر را هم قتلعام میکنند! یعنى میگوید [چون] در محیط من است، زندگى من است، مِلک من است، متعلّق به من است، بنابراین من حق دارم؛ آمدى، حمله کردى [لذا کشته میشوى]؛ آزادى یعنى این! واقعاً امامالمتعصّبین اینها هستند، ارزشهاى آمریکایى که روى آنها تکیه میکنند و اصرار دارند [اینها است]. تبیین ارزشهاى آمریکایى نشاندهندهى این است که اینها رئیسالمتعصّبین هستند. خود غربىها همینجور، رئیسالمتعصّبین هستند؛ تعصّب در آنها خیلى بیشتر است. تعصّب به معناى پایبندى بىمنطق است. «عُصبه» یا «عَصَبه»، یعنى پایبندى به خویشاوندان یا به گروه و جناح -حالا از هر مادّهاى که گرفتیم- این، معناى تعصّب است؛ اینها بیشتر به این پایبندند تا ماها. ماها اتّفاقاً در این زمینهها یک مقدارى بیش از اندازه مثلاً سهلاندیشى و سهلانگارى هم میکنیم. خب اینها تبیین بشود. خلاصه کنم: انتخاب و گزینش سرفصلها و عناوینى که میتواند انسان در مورد آنها نظر اسلام را بگوید، یا صریحاً یا تلویحاً، مقایسه بشود با نظرات دیگرى که امروز در دنیاى متمدّن و در این تمدّن مادّى وجود دارد.1395/06/01
لینک ثابت
یکی از سنگرهای دشمن برای تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزریق بیاعتقادی به خود، بیاعتمادی به خود، نداشتن اعتمادبهنفس ملّی؛ در مقابل چشمشان زرقوبرق کشورهای غربی را مشاهده میکردند، پیشرفتهای علمی و پیشرفتهای فنّاوری و زرقوبرق تمدّنی مادّی آنها را میدیدند و در [کشور] خودشان اینها نبود، در کشور این چیزها نبود، عقبماندگی بود، لذا احساس بیاعتمادی به خود میکردند، احساس ناباوری به خود میکردند.1395/01/01
لینک ثابت
. غربىها در زمینهى مادّى یک جَستى زدند، در یک دورانى جهشى کردند؛ امّا این جهش جدا و مباین و معارض با حرکت اخلاقى بود؛ یک جهش صددرصد مادّى بود. اول کسى نفهمید چه اتّفاقى افتاد، امّا حالا دارند میفهمند، دارند خسارتهاى غیرقابل جبران آن را یواش یواش احساس میکنند. کسى خیال نکند یک تمدّن مادّى محض و دور از معنویّت خواهد توانست آب خوش از گلوى مردم خود فرو ببرد؛ نخیر، پدرشان در مىآید؛ همین حالا دارد پدرشان در مىآید. نه بهخاطر این تظاهرات در خیابانهاى اروپا و مانند اینها؛ نه، گرفتارى براى غرب عمیقتر از این حرفها است. آنچه براى بشر در درجهى اول لازم است، امنیّت روحى است، امنیّت اخلاقى است، امنیّت وجدانى است، رضایت وجدان است؛ در محیطهاى غربى این نیست و بدتر از این خواهد شد. اگر با حرفهاى این نویسندگان و منتقدان و متفکّرانشان آشنا باشید، مىبینید مدتّها است، چندین سال است که صدایشان در آمده است؛ گوشههاى فاسدشده و رو به افزایش فساد در جامعهشان را دارند نشان میدهند؛ زندگى مادّى اینجورى است. بله، از لحاظ علم و پیشرفتهاى فنّاورى و این چیزها پیش رفتهاند، کارهاى بزرگى انجام دادهاند؛ امّا آنطرف قضیّه، زمین ماند و همین زمینشان میزند. آن جامعهاى مورد نظر اسلام است که از لحاظ مادّى، یعنى از لحاظ ثروت، از لحاظ علم، از لحاظ سطح زندگى، در سطح بالایى باشد؛ از لحاظ اخلاق و معنویّت هم در آن سطح و یا بالاتر از آن سطح باشد. این میشود جامعهى اسلامى؛ شما [معلمان]میخواهید این را درست کنید؛ این راه خیلى طولانى در پیش دارد. و این شدنى است، کسى نگوید نمیشود؛ چرا، خیلىچیزها را خیال میکردند نمیشود، شد.1393/02/17
لینک ثابت
تمدن کنونی غرب بر اساس پاسداشت انسان بهوجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیه همهی این تمدن بنا شده است؛ معنای آن این است که "انسانیت"، عنصر اصلی و هدف اصلی و قبلهی اساسی برای این تمدن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدنی غرب، انسانیت پامالشده است و حقاً و انصافاً دچار شکست شدهاند. خب، تا اندکی قبل از این، در لباس علمی و در ادبیات دانشگاهی این مسائل را جلوه میدادند و ضعفها را میپوشاندند، لکن بتدریج این ضعفها آشکار شده و باطن این تمدن مادی - که ضد انسان است، ضد فطرت الهی است - دارد خودش را نشان میدهد. یک نمونهاش قتل و غارت و خشونت است که خب این خشونتها و قتلوغارتها اینقدر متراکم شده که امروز بر کسی پوشیده نیست. حالا یکوقتی بود که انگلیسها در هند جنایت میکردند، در بِرمه جنایت میکردند، [اما] در یک نقطهی دیگری خودشان را براق و اتوکشیده و مؤدب جلوه میدادند؛ امروز دیگر آن روزگار گذشته است؛ امروز همه در جریان خشونتها قرار میگیرند. کسانی که حرف مردم را بر زبان میآورند، این خشونتها را بهرخ جبههی استکبار دارند میکشند. قتل و غارت و خشونت، و شهوترانیهای مسخکنندهی انسان: ازدواج با همجنس! این غیر از همجنسبازی است، بمراتب بالاتر است؛ یعنی علناً منکرِ ضد فطرت را در زندگی خودشان راه بدهند؛ «وَ تَأتونَ فی نادیکُمُ المُنکَر» که در قرآن هست. امروز علناً و صریحاً به این اعتراف میکنند، و دو همجنس با یکدیگر ازدواج میکنند، و کلیساها این را ثبت میکنند، و رئیس جمهور آمریکا اظهار نظر میکند و اظهار عقیده میکند و میگوید من موافقم با این کار و مخالف نیستم! یعنی از پرده برون افتاده آن فساد باطنی و درونی در این زمینههای شهوترانی و مانند اینها.حمایت صریح از تروریسم. خب ملاحظه میکنید دیگر در همین قضایای منطقه، کسانی هستند که جگر طرف را از سینهاش درمیآورند و جلوی دوربین تلویزیونها گاز میزنند، قدرتهای اروپایی هم مینشینند در اروپا، منتها احتیاط میکنند و نمیگویند ما به او کمک میکنیم، میگویند ما به این جبههی معارض کمک میکنیم؛ این جوری است دیگر؛ یعنی صریح از تروریسم، آن هم تروریسم خشن، وحشی، سبُع، اینها حمایت میکنند.
به مقدسات اهانت میکنند و آسان و بهعنوان آزادی، مقدسات را، چهرههای نورانی را ملکوک میکنند، مورد اهانت قرار میدهند؛ پیامبران را، بزرگان را، نه فقط پیغمبر ما را، همهی پیغمبران را. گفتم به بعضی از مسئولین فرهنگی که متأسفانه خیلی از مسئولین فرهنگی ما، با مسائل فرهنگی، در میدان مرتبط نیستند [که مثلاً] کتاب بخوانند، کتابهای گوناگون را ببینند؛ غالباً برکنارند. گفتم که اینها به حضرت موسی اهانت میکنند، به حضرت عیسی اهانت میکنند، به پیامبران بزرگ اهانت صریح میکنند؛ این امروز وجود دارد. بنابراین در جبههی اخلاقی هم این جبههی مستکبری که اوضاع دنیا را کنترل میکرد، شکست خورده، یعنی در آنجا هم اشکالات فراوانی بر او وارد شده.در عرصهی منطِق هویتی هم این تمدن وپاسداران این تمدن شکست خوردهاند، چون پایههای علمی تمدن مادی غربی یکی پس از دیگری دارد فرومیریزد؛ دانشمندانی آمدند، حرفهای آنها را - چه در زمینهی علوم انسانی، چه در زمینهی علوم دیگر - رد کردند؛ پایههای علمی این تمدن یکی پس از دیگری به هم میریزد.1392/12/15
لینک ثابت
از سیئات تمدن مادی، حرکتی است که در مورد زن انجام دادند. ما در این زمینه خیلی حرف داریم. گناه بزرگی که تمدن غرب در مورد جنس زن مرتکب شده است، نه به این زودی قابل پاک شدن است، نه به این زودی قابل جبران شدن است، حتّی نه بهآسانی قابل بیان کردن است. حالا اسمهای گوناگونی هم میگذارند - مثل همهی کارهایشان - جنایت میکنند، اسمش را حقوق بشر میگذارند! ظلم میکنند، اسمش را طرفداری از ملتها میگذارند! حملهی نظامی میکنند، اسمش را دفاع میگذارند! یکی از طبایع تمدن غربی، فریب است؛ دوروئی، نفاق، دروغگوئی، تناقض در رفتار و گفتار؛ در قضیهی زن هم عیناً همین جور است. آنها متأسفانه فرهنگ رائج خودشان را در کل دنیا گسترش دادهاند. امروز در دنیا کاری کردهاند که یکی از مهمترین وظائف زن - اگر نگوئیم مهمترین وظائف - این است که جلوهگری کند، زیبائیهای خودش را در معرض التذاذ مردان قرار دهد؛ این شده خصوصیت حتمی و لازم زن! متأسفانه الان در دنیا اینجور شده. در رسمیترین مجالس - مجالس سیاسی، مجالس گوناگون - مردها باید با شلوار بلند بیایند، باید با لباس پوشیده بیایند، اما زنها هرچه برهنهتر و عریانتر بیایند، اشکالی ندارد! این عادی است؟ این طبیعی است؟ این یک حرکت بر طبق طبیعت است؟ آنها این کار را کردند. زن باید خودش را در معرض دید مرد قرار دهد، برای اینکه مایهی التذاذ مرد شود! ظلمی از این بالاتر؟ اسم این را گذاشتهاند آزادی، اسم نقطهی مقابلش را گذاشتهاند اسارت! در حالی که احتجاب زن، حجاب قرار دادن زن برای خود، تکریم زن است؛ احترام زن است؛ ایجاد حریم برای زن است. این حریم را شکستند و دارند روزبهروز هم بیشتر میشکنند؛ اسمهای گوناگون هم رویش میگذارند. اوّلین یا شاید یکی از اوّلین آثار سوئی که این مسئله گذاشت، ویران کردن خانواده بود؛ بنیان خانواده سست شد. وقتی در یک جامعهای خانواده متزلزل شد و از بین رفت، مفاسد در این جامعه نهادینه میشود.1392/02/11
لینک ثابت
بزرگترین دلیل بر غلط بودن اقتصادِ به اصطلاح لیبرال ... حوادثی است که امروز در اروپا و به شکل دیگری در آمریکا وجود دارد. در میدان عمل و در عرصهی تجربه، اقتصاد سرمایهداری نشان داد که غلط است، ناکام است؛ حتّی به سود خود آن طبقاتی که این اقتصاد برای حمایت از آنها به وجود آمد، نیست. حالا طبقهی کارگر که سالهای متمادی در آنجاها لگدمال میشد، اما حتّی به سود خود سرمایهدار و بانکدار و صاحبان کارتلها و تراستها هم نیست؛ و این هنوز اولِ کار است، بعد از این بدتر هم خواهد شد. هی وعده میدهند که درستش میکنیم؛ نخواهند توانست درست کنند. این راه، راه سراشیبِ لغزان است؛ دارند میروند پائین، و این یک بخشی از تزلزل تمدن مادی و غلط غرب است؛ بخش اخلاقی و اعتقادی و نظری و فکریشان هم که جدا است. اینها برای ما تجربه است. آن بخش عرصهی سوسیالیسم و اینها هم که خب، سالها پیش ناتوانی و ناکامیاش ظاهر شد.1392/02/07
لینک ثابت
چند تا فیلسوفنمای غربی عنوان «ایدئولوژیزدائی» را مطرح کردند. میبینید گاهی در بعضی از این مقالات روشنفکری، عنوان «ایدئولوژیزدائی» مطرح میشود: آقا جامعه را با ایدئولوژی نمیشود اداره کرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوفنمای غربی این را گفتهاند؛ یک عدهای هم اینجا طوطیوار، بدون اینکه عمق این حرف را درک کنند، بدون اینکه ابعاد این حرف را بفهمند چیست، همان را تکرار کردند، باز هم تکرار میکنند. هیچ ملتی که داعیهی تمدنسازی دارد، بدون ایدئولوژی نمیتواند حرکت کند و تا امروز حرکت نکرده است. هیچ ملتی بدون دارا بودن یک فکر و یک ایدئولوژی و یک مکتب نمیتواند تمدنسازی کند. همینهائی که امروز شما ملاحظه میکنید در دنیا تمدن مادی را به وجود آوردهاند، اینها با ایدئولوژی وارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما کمونیستیم، گفتند ما کاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایهداری اعتقاد داریم؛ مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش کار کردند؛ البته زحماتی هم متحمل شدند، هزینهای هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن یک مکتب، بدون داشتن یک فکر و یک ایمان، و بدون تلاش برای آن و پرداختن هزینههای آن، تمدنسازی امکان ندارد.
البته بعضی از کشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادی یک چیزی را گرفتهاند، زندگی خودشان را بر اساس آن شکل دادهاند. بله، اینها ممکن است به یک پیشرفتهائی هم برسند، به یک پیشرفتهای صوری و سطحی هم میرسند، اما مقلدند؛ اینها تمدنساز نیستند، اینها بیریشه و آسیبپذیرند؛ اگر چنانچه یک طوفانی به وجود بیاید، اینها از بین خواهند رفت؛ چون ریشهدار نیستند. علاوه بر اینکه کار آنها تقلید است و تقلید پدرشان را در میآورد، برخی از منافع تمدن مادی غرب گیرشان میآید و بسیاریاش گیرشان نمیآید، اما همهی زیانهای آنها گیرشان میآید.
من نمیخواهم از کشورها اسم بیاورم. بعضی از کشورها هستند که رشد اقتصادی آنها به عنوان یک الگو، در گفتار و نوشتار برخی از روشنفکران ما مطرح میشود. بله، ممکن است آنها به یک صنعتی هم دست پیدا کرده باشند، پیشرفتی هم در زمینهی مادی یا در زمینهی علم و صنعت کرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقلید و فرودستی تقلید، روی پیشانی آنها حک شده؛ علاوهی بر این، همهی آسیبهای تمدن کنونی مادی غرب را آنها دارند، ولی اکثر منافعش را ندارند. امروز این تمدن مادی غرب دارد نشان میدهد مشکلاتی را که برای بشریت و برای پیروان خودش به وجود آورده.
پس بدون مکتب و بدون ایدئولوژی نمیتوان یک تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن دارای علم خواهد بود، دارای صنعت هم خواهد بود، دارای پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مکتب، هدایت کننده و اداره کنندهی همهی اینها خواهد شد. آن که مکتب توحید را مبنای کار خودش قرار میدهد، آن جامعهای که به دنبال توحید حرکت میکند، همهی این خیراتی را که متوقف بر تمدنسازی است، به دست خواهد آورد؛ یک تمدن بزرگ و عمیق و ریشهدار خواهد ساخت و فکر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد. بنابراین… که احتیاج به ایمان است. کشاندن جامعه به بیایمانی، یکی از همان توطئههائی است که دشمنان تمدنسازی اسلامی دنبال آن بودهاند و الان هم با شدت این را دارند دنبال میکنند.1391/07/23
لینک ثابت
یکی از شاخص ها برای پیشرفت، عدالت است. اگر کشوری در علم و فناوری و جلوههای گوناگون تمدن مادی پیشرفت کند، اما عدالت اجتماعی در آن نباشد، این به نظر ما و با منطق اسلام پیشرفت نیست. امروز در بسیاری از کشورها علم پیشرفت کرده است، صنعت پیشرفت کرده است، شیوههای گوناگون زندگی پیشرفت کرده است، اما فاصلهی طبقاتی عمیقتر و شکاف طبقاتی بیشتر شده است؛ این پیشرفت نیست؛ این پیشرفتِ سطحی و ظاهری و بادکنکی است. وقتی که در یک کشوری، جمعیت معدودی بیشترین بهرهی مادی را از آن کشور میبرند و در همان کشور، در خیابانها مردم از سرما و گرما میمیرند، عدالت اینقدر نامفهوم و غیر عملی در آن کشور است.1391/07/22
لینک ثابت
در دنیا صرفه و صلاح سلطهگران و متجاوزان، جنگافروزی است. جنگافروزی یکی از کارهائی است که از دیرباز کار متعارف و معمول قدرتمندان و سلطهگران و متجاوزان به حدود ملتهای دیگر بوده است و در دوران ما - یعنی دوران معاصر پیشرفت تمدن مادی - به خاطر فروش سلاح و رونق گرفتن صنایع وابستهی به سرمایهداران، این انگیزه مضاعف شده است. قدرتمندان، چه سیاسیون، چه سرمایهدارانی که پشت سر کارخانجات اسلحهسازی دنیا هستند، فکرشان ایجاد جنگ و ناآرامی است؛ تحمیل بحران به ملتها و کشورهاست.1391/07/21
لینک ثابت
اگر بخواهیم هدفهای ملت ایران را در یک مفهوم خلاصه کنیم که بتواند تا حدود زیادی خواستههای عمومی کشور و ملت را بیان کند و آن را در بر بگیرد، آن مفهوم کلیدی عبارت است از پیشرفت؛ منتها با تعریفی که اسلام برای پیشرفت میکند. پیشرفت در منطق اسلام، متفاوت است با پیشرفت در منطق تمدن مادی غرب. آنها یک بُعدی میبینند، آنها با یک جهت - جهت مادی - به پیشرفت نگاه میکنند. پیشرفت در نظر آنها، در درجهی اول و به عنوان مهمترین، عبارت است از پیشرفت در ثروت و پیشرفت در علم و پیشرفت نظامی و پیشرفت فناوری. پیشرفت در منطق غربی اینهاست؛ اما در منطق اسلامی، پیشرفت ابعاد بیشتری دارد: پیشرفت در علم، پیشرفت در اخلاق، پیشرفت در عدالت، پیشرفت در رفاه عمومی، پیشرفت در اقتصاد، پیشرفت در عزت و اعتبار بینالمللی، پیشرفت در استقلال سیاسی - اینها همه در مفهوم پیشرفت، در اسلام گنجانده شده است - پیشرفت در عبودیت و تقرب به خدای متعال؛ یعنی جنبهی معنوی، جنبهی الهی؛ این هم جزو پیشرفتی است که در اسلام هست و در انقلاب ما هدف نهائی ماست: تقرب به خدا. هم «دنیا» در این پیشرفتی که مورد نظر است، ملحوظ شده است، هم «آخرت».1391/07/19
لینک ثابت
امروز یکی از مشکلات بزرگ دنیای غرب، متلاشی شدن خانوادههاست، افزایش فرزندان بی هویت است. اینها گریبان غرب را خواهد گرفت. حوادث اجتماعی بمرور پیش میآید. غرب از همین نقطه سختترین ضربهها را خواهد خورد و این تمدن مادی پر زرق و برق از همین نقطه فرو خواهد ریخت.1391/04/21
لینک ثابت