به نظرم رسید این بیانهای خوب، این لحن و ادا و ادبیّات مناسبی که الحمدلله طلّاب جوان ما دارند، این خیلی امروز مورد احتیاج است. بروید پخش بشوید در سرتاسر کشور؛ حالا هم سنّت منبر [هست]. این حرفهای خوب را، این مطالب عالی را در همین زمینههای گوناگون به مردم بزنید؛ مسئلهی سبک زندگی، مسئلهی حکمرانی اسلامی، مسئلهی مبارزهی با طاغوت، مسئلهی استقرار توحید به معنای واقعی کلمه در جامعه، و مسئلهی عدالت که جزو اساسیترین مسائل است؛ بروید بگویید اینها را، معرفت مردم را بالا ببرید، گفتمانهای انقلابی در مردم به وجود بیاورید؛ و البتّه وجود دارد، تقویت کنید1398/02/18
لینک ثابت
آن چیزی که امروز پیش پای ملّت ما است، عبارت است از تبیین معارف انقلاب اسلامی؛ و این کار از شما [مداحان]برمیآید. بارها من در همین جلسه این را تکرار کردهام که گاهی یک قصیدهی شما، یک غزلی که میخوانید، یک مثنوی شما، گاهی یک بیت شما به قدرِ یک منبر میتواند در مخاطبِ شما اثر بگذارد؛ این را از دست ندهید. شعر باید با مضمون و محتوای قرآنی و اسلامی و به تعبیر رایج امروز شماها، فاطمی و حسینی باشد. اهداف انقلاب را با دید روشن، با فکر باز، با اندیشهی عمیق، در شعر بگنجانید و آن را با صدای خوش، با لحن خوش، با شیوههای هنری در جلسه القا کنید؛ این در حرکت عظیم ملّت ایران بلکه در حرکت اسلامی و امّت اسلامی تأثیر بسیار عمیقی خواهد داشت.1397/12/07
لینک ثابت
من گاهی اوقات میشنوم که در جلسهی مدّاح صاحب هنر، نه شعر و نه مضمون در جهت معرفتافزایی نیست؛ این گناه است، این ظلم است. شما هنر دارید، توانایی دارید، امروز در جامعهی اسلامی فرصت دارید؛ این فرصت همیشه نبود؛ این فرصت در هر ساعتی، در هر لحظهای از لحظات عمرِ «تاریخی» که دست بدهد، مغتنم است، نباید از دست برود. امروز ما میتوانیم اسلام را ترویج کنیم؛ یک روز فقط با کتاب بود، با منبر بود، با سخنرانی بود؛ امروز علاوهی بر آنچه در گذشته بود، با مدّاحی است. سابق -زمان دوران طاغوت- این همه خوانندهی خوب، این همه سرایندهی خوب در خدمت اهلبیت نداشتیم؛ امروز بحمدالله عدّه زیاد است؛ کمّیّت، بسیار خوب، کیفیّت هم بسیار خوب؛ این کیفیّت را روزبهروز افزایش بدهید.
امروز دشمنان به زوایای زندگی من و شما ملّت انقلابی، با دقّت دارند نگاه میکنند که شاید نقطه ضعفی پیدا کنند و از آنجا نفوذ کنند؛ این مناطق نفوذ دشمن را شناسایی کنید، در مقابل آنها صفآرایی کنید؛ وقت را هدر ندهیم. امروز همه موظّفیم، همه مسئولیم؛ جامعهی مدّاحان هم جزو جوامع مسئول کشور است. معارف اسلامی را [تبیین کنید].
البتّه زبان مدّاحی و مدیحهسرایی با زبان گویندگی و منبر و سخنرانی متفاوت است؛ اینجا شعر هست، تخیّل هست، هنرنمایی هست، فعّالیّت هنری هست، عیبی هم ندارد، امّا جهت و محتوا باید همان جهت و محتوایی باشد که ما انتظار داریم تا در یک سخنرانی خوب، در یک کتاب خوب، در یک فیلم خوب، تجلّی پیدا کند؛ جهت باید همین جهت باشد. دشمنان اسلام تازه به وجود نیامدهاند؛ دشمنان حقیقت و دین خدا از آغازِ پیدایشِ دین خدا صفآرایی داشتهاند؛ امروز هم همان صفآرایی هست:
رگرگ است این آب شیرین و آب شور بر خلایق میرود تا نفخ صور
بعد از این هم خواهد بود.1397/12/07
لینک ثابت
من ... راجع به مسائل مدّاحی و بعضی از آسیبها اشارههایی کردهام، نمیخواهم بیش از آن بگویم، امّا خود شما جامعهی مدّاحان کشور، تکتک کسانی که بر منبر ستایشگری اهلبیت (علیهمالسّلام) قرار میگیرید و این افتخار را دارید، به فکر باشید؛ آسیبشناسی کنید و این را بهصورت یک متاع کاملی دربیاورید، روزبهروز هم ترقّی و رشد پیدا خواهد کرد و خدا را از خودتان راضی خواهید کرد، اهلبیت را از خودتان راضی خواهید کرد.1395/12/29
لینک ثابت
پس هم جوانهای عزیز ما، هم کسانی که مینویسند و میگویند و دارای منبر هستند برای گفتن -منبر مطبوعات، منبر دانشگاه، منبر کلاس درس، منبرهای گوناگون- بدانند و توجّه کنند که اگر امروز ملّت ایران شعار ضدّ آمریکا میدهد و قبلاً هم در این سی و چند سال شعار میداده است، به خاطر یک منطق محکم است.1395/08/12
لینک ثابت
به اعتقاد بنده برترینِ این نیازمندیها، نیازهای تبیینی و بصیرتافزایی و تحکیم معارف انقلاب و اسلام [است]؛ اینها در رأس همهی این نیازها است. ما ابزارش را هم بحمدالله داریم. یکی از ابزارهایی که ما داریم و دیگران در دنیا معمولاً ندارند، همین مدّاحی است، همین روضهخوانی است، همین منبر است، همین مجالس مردمی است؛ این در دنیا معمول نیست. در دنیا اینکه حالا یک نفر را یک جایی دعوت کنند برود منبر، هزار نفر، دو هزار نفر، پنج هزار نفر، بدون دعوت، با شوق دل خودشان آنجا حاضر بشوند، بنشینند یک ساعت به حرف او گوش بدهند، چنین چیزی در دنیا نیست؛ معمولاً با زحمت، با پروپاگاند،(۲) با جاذبههای جنسی، با انواعواقسام جاذبهها افراد را میکشانند به مجالس.1395/04/24
لینک ثابت
بعضی از شعرای ما که خوشبختانه بعضی از دوستان شعرای آئینی هم اینجا الان تشریف دارند، انصافاً خوب شعر میگویند؛ شعرهای مضموندار خوب راجع به ائمّه (علیهمالسّلام) -چه مراثیشان، چه مدایحشان، چه مناقبشان- و خیلی حرفهای خوبی در شعرهایشان هست لکن بعضی هم نه. کاری کنیم که شعرهای آئینی یک مجموعهای از معارف ائمّه باشد؛ یعنی وقتیکه این شعر را شما دادید به مدّاح و فرض کنید این را در جلسه خواند، این بهقدر چند منبر خوب -که همینجور هم هست- اثر بگذارد. یعنی اگر واقعاً مضامین خوب باشد -فرض کنید این شعری که آقای انسانی در جلسه میخواند- اگر شعرش شعر خوبی باشد، چون از شیوهی هنری استفاده میشود بهقدر چند منبر خوب اثر میگذارد؛ اگر نه، شعرش همین حرفهای متعارف و معمولی و مثلاً همین چیزهایی که ارزش بیان آنچنانی ندارد جز برای گریه گرفتن -که خب گریه گرفتن هم البتّه یک امتیازی است- لکن [هدف] فقط این نیست. ما نگاه کنیم به شعرهایی که امثال کُمِیت و دِعبل و مانند اینها دربارهی ائمّه (علیهمالسّلام) گفتند، ببینیم آنها چهجوری میگفتند، چه میگفتند، چه مضامینی را در آن قصاید بلند میگنجاندند؛ اگر انسان بخواهد شعر خوب بگوید باید اینجور شعری را بگوید. اگر اینها در اختیار مجموعهی ادارهکنندگان این جلسات باشد، البتّه خیلی باارزش است.1395/03/31
لینک ثابت
طلبهها از جاهای مختلف، از شهرهای مختلف و نقاط مختلف کشور جمع میشوند، بعد در ایّام تعطیلات یا غیر تعطیلات متفرّق میشوند و میروند در جلسات منبر، جلسات سخنرانی، جلسات هفتگی، جلسات دینی، این فکر را منتشر میکنند در سطح مردم؛ این خیلی مهم است. یک طلبه وقتیکه فرض کنید رفت در یک روستایی یا در یک شهر کوچکی یا بزرگی و آن فکر را بنا گذاشت که تبلیغ بکند و تبیین بکند و منعکس و منتقل بکند به مخاطبین، فرقش با یک دانشجو از زمین تا آسمان است؛ دانشجو نمیتواند این کار را بکند امّا طلبه میتواند1394/12/25
لینک ثابت
ما با اینکه نسبتِ جوانهایمان الان از قبل -سالهای دههی ۶۰ و اوایل دههی ۷۰- اندکی کمتر است امّا درعینحال جامعهی ما بحمدالله جامعهی جوانی است؛ ما جوان زیاد داریم. جوانها را جذب کنید به نماز جمعه؛ جذب جوانها به نماز جمعه با گفتن اینکه «جوانها بیایید، جوانها تشویق بشوید» به اینجور چیزها درست نمیشود؛ باید جوان کشانده بشود از طریق دل، از طریق فهم. یکی از چیزهایی که جوان را جذب میکند به نماز جمعه، سخن متقن و متین است. حرف سست، چه در زمینهی سیاسی، چه در زمینهی فرهنگی، افرادی را که در آنجا هستند -حالا یک عدّهای عادت کردهاند، بهعنوان عادت میآیند نماز- آن جوانی را که دنبال حرف است که از این منبر بشنود، او را جذب نمیکند؛ حرف نو [بزنید]: «سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر». معنای حرف نو حرف بدعتآمیز نیست که بگوییم آقا بدعت! نه، سخن نو؛ شما فکر بکنید، تأمّل کنید، اندیشه کنید، کاوش کنید، سخنان نوِ جذّاب پیدا میکنید برای جوانها؛ آنوقت جوانها میآیند. میآیند در این جلسات شرکت میکنند؛ خودشان شرکت میکنند بدون اینکه شما به آنها بگویید.1394/10/14
لینک ثابت
گاهی اوقات من میبینم بعضی از کسانی که مثلاً منبرهای عمومی نسبتاً بزرگی دارند، برای گفتن مطلب، ملاحظهی خواست مخاطب را میکنند؛ یکوقت او دلش میخواهد شما اینجوری حرف بزنید، شما [هم] اینجوری حرف میزنید؛ این غلط است. ما قبل از انقلاب هم داشتیم. در بین نیروهای اهل حرف و مثلاً مباحث نو و مباحث فکری اسلامی، کسانی بودند که نگاه میکردند ببینند این کسی که اینجا آمده از چه چیزی خوشش میآید؛ اگر از یک حرف مثلاً خاصّی ولو غلط هم بود خوشش میآمد، اینها میگفتند. این [کار] را نکنید، این غلط است. آنچه درست است بگویید، ولو به مذاق شنونده خوش نیاید؛ [کمااینکه] میتوان آن را با استدلال و با زبان گرم و نرم بیان کرد که همان حرفی که برخلاف مذاق او است و به کام او ممکن است تلخ هم باشد، به کام او شیرین کرد.1394/10/14
لینک ثابت
دشمنان ما از صدها وسیله، با صدها زبان، با انواع و اقسام کارها، در صدد تخریب اعتقاد، تخریب عمل، تخریب مسیر هستند؛ در نظام جمهوری اسلامی در درجهی اوّل، و در دنیای اسلام در درجهی بعد. خیلی از آحاد مردم میفهمند، میبینند، میدانند کارهایی را که دشمن دارد میکند، کانالهای تلویزیونی، شبکههای رادیویی، انواع و اقسام شیوههای ارتباطی جدید الکترونیکی و غیره؛ یک چیزهایی هم هست که ما بیشتر اطّلاع پیدا میکنیم، آحاد مردم نمیدانند چه کارهای پیچیدهای دارد در کشور ما انجام میگیرد برای انحراف افکار آحاد مردم ما، برای تغییر مسیر حرکت این ملّت، برای به زانو درآوردن اسلام، برای الگو نشدن جامعهی شیعه و معارف شیعه در دنیای اسلام، [خیلی] کارها دارد میشود.
در مقابلِ این تلاشی که دشمن میکند، ما امکانات منحصربهفردی داریم. بله، از راه اینترنت هم میشود جواب آنها را داد، از راههای مشابه آنها هم میشود مقابله کرد - البتّه حجم کار آنها بمراتب بیشتر است - امّا ما وسیلههایی داریم که این وسیلهها منحصربهفرد است؛ یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین جامعهی مدّاحند. این مخاطبهی چهرهبهچهره و روبهرو و استفادهی از ابزار هنر برای انتقال مفاهیم به مخاطبین در شکل انبوه آن - یعنی بحث دو نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نیست؛ هزاران نفر در سطح کشور این کار را میکنند - یکی از وسایل منحصربهفردی است که ما داریم، آنها ندارند. این منبرها یکی از آن وسایل منحصربهفرد است؛ این مجالس روضهخوانی همینجور؛ این هیئات مذهبی همینجور. اگر محتوا و مضمون منبرهای ما، مدّاحیهای ما، هیئتهای ما، نوحهخوانیهای ما، محتوا و مضمون شایستهای باشد، هیچ وسیلهای نمیتواند با آنها مواجهه و مقابله بکند، یعنی کاملاً منحصربهفرد است؛ ببینید، فرصت، این است؛ این فرصت را نباید ضایع کرد؛ این امکان را نباید از دست داد.
بدتر از ازدستدادن این فرصت، این است که ما آن را در راه بد مصرف کنیم. اگر جلسهی مذهبی ما و خوانندگی و مدّاحی ما یا منبر ما به این نتیجه منتهی بشود از پای منبر، بیاعتقاد به آینده و ناامید از آینده بلند شوند، ما این فرصت را هدر دادهایم و کفران کردهایم این نعمت را؛ اگر از پای منبر ما یا مدّاحی ما مردم درحالی بلند شوند که هیچگونه آگاهی نسبت به وضع خودشان و وظایف خودشان پیدا نکرده باشند، ما این فرصت را از دست دادهایم؛ اگر خداینکرده جلسات ما، جلسات وحدتشکن باشد، این فرصت را از دست دادهایم؛ اگر کیفیّت حرف زدن ما یا مضمون حرفهای ما جوری باشد که دشمنان ما را در هدفهایشان موفّق بکند، ما این نعمت الهی را - بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً - تبدیل کردهایم به نقمت؛ این را باید مواظب بود، باید مراقب بود. بارها ما گفتهایم.1393/01/31
لینک ثابت
مسئله تربیت و اخلاق از دو بعد برای ما مهم است: یکی بعد درون حوزهای. ما بالاخره میخواهیم روحانی باشیم، میخواهیم مبلغ باشیم. به همان دلایلی که گفتند، با همان وجوهی که ذکر کردند، بایستی اخلاق درستی داشته باشیم. دوم، وجه برون حوزهای است؛ تصرف قلمروهای بسیار وسیعی است که ما جز با آشنایی و آگاهی با مبانی تربیتی و اخلاقی نمیتوانیم اینها را تصرف کنیم. ببینید، در کشور یک مزرعه وسیع سراسری پر محصولی وجود دارد به نام آموزش و پرورش. ما اگر توی تلویزیون هم صحبت کنیم، اگر آن مستمع پای منبر ما در تلویزیون بنشیند، مگر چقدر مستمع داریم؟ اما آموزش و پرورش هر سال به شکل میلیونی مستمع پیدا می کند، مستمع ماندگاری که دوازده سال با آموزش و پرورش همراه است. از این کانال کشی بهتر؟ این کانال سیراب کردن دلها و ذهنها اینجور در آموزش و پرورش متمرکز است. ما در آموزش و پرورش چقدر سهم داریم؟ باید گفت هیچ. این که حالا یک روحانیای برود در یک مدرسه ای نماز جماعتی برپا کند یا صحبتی بکند، اصلا چیزی نیست؛ این هیچ است، هیچ محض است.1389/08/02
لینک ثابت
من بارها توصیه کردهام، باز هم توصیه میکنم؛ منبرتان را، مجلستان را تقسیم کنید به دو قسم: قسم اول، معارف و اخلاقیات. ما امروز به اخلاقیات احتیاج داریم، به معارف احتیاج داریم. امروز احتیاج داریم که نسل موجود ما، نسل جوان ما، با امید، با نشاط، با خوشبینی به آینده، با ایمان به خدا، با پیوستگی قلبی به اهلبیت بار بیاید. ما احتیاج داریم که جوان ما امروز افتخار کند به اینکه متعلق به ایران اسلامی است؛ افتخار کند به وجود امام؛ افتخار کند به جمهوری اسلامی؛ افتخار کند به دین خود و به مذهب خود و به پیروی اهلبیت. ما امروز به جوانی احتیاج داریم که بداند سرنوشت خود او و سرنوشت جامعهی او و سرنوشت خانوادهی بزرگ او وابستهی به کار و تلاش اوست؛ اهل تلاش باشد، اهل کار باشد، اهل جدیت باشد، اهل پیگیری باشد، اهل تنبلی نباشد، اهل وادادگی و لاابالیگری نباشد. این تربیتها چه جوری انجام میگیرد؟ شما میتوانید نقش ایفاء کنید. بنابراین یک قسم منبر، شعری باشد که این معانی را تزریق کند. بهترین نحوهی بیان هم بیان غیرمستقیم است.
در قالب شعر خوب - اینجا نقش شعرا معلوم میشود - معارف اهلبیت را ترویج کنید. امروز خوشبختانه ما شاعر خوب هم کم نداریم. بعضی از همین شعرهائی که امروز خوانده شد، جزو شعرهای خوب بود. امروز بحمداللَّه شعرای خوب، گویندگان خوشسلیقه در بیان، در ابراز حقائق و به نظم کشیدن این حقائق به وسیلهی شعر، داریم؛ اینها را بگردید پیدا کنید. شما که مداحید، وقتی طالب شعر باشید، چشمهی شعر شاعر به جوش میآید. شما که طالب شدید، او شعر میگوید. وقتی شعرش به وسیلهی شما خوانده شد، انگیزهی او برای شعر گفتن چند برابر میشود؛ یک همافزائی به وجود میآید؛ او به شما کمک میکند، شما به او کمک میکنید.
یک قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثی اهلبیت (علیهمالسّلام) است. البته ما در باب مرثیهخوانی حرفهای زیادی داریم. بارها هم ما توی همین جلسه به شما مداحهای عزیز عرض کردیم، جاهای دیگر هم گفتیم که در مرثیهخوانی بایستی به صدق واقعه پایبند بود. درست است که شما میخواهید مستمع خودتان را بگریانید، اما این گریاندن را به وسیلهی هنرنمائی در کیفیت بیان واقعه تأمین کنید، نه در ذکر واقعهای که اصل ندارد. ما در گذشتهها سراغ داشتیم - انشاءاللَّه حالا آنجور نیست - که بعضیها فیالمجلس یک چیزی را جعل میکردند؛ نکتهای همان جا به ذهنش میآمد، میدید خوب است، موقعیت خوب است، همان جا میگفت و از مردم اشک میگرفت! این درست نیست. اشک گرفتن از مردم که هدف نیست؛ هدف، آمیختن این دلِ اشکآلود - که اشک را به چشم میرساند و چشم را اشکبار میکند - به معارف زلال است؛ البته با هنرنمائی.1389/03/13
لینک ثابت
ارتباط مجموعهی عظیم دانشجوئی کشور با علمای دین، با جوانان شاغل در راه معرفت دینی و تبلیغ دینی؛... وحدت حوزه و دانشگاه یعنی این. والّا مراد وحدت عینی و خارجی که نبود. این که معنا ندارد. حوزه، حوزه است، دانشگاه، دانشگاه است؛ یعنی این پیوند حقیقی بین دو مجموعهی اثرگذار و مهمی که تا آن روز که از سوی امام عزیز بیان شد و ابراز شد، سیاستها بر این بود که این دو را از هم دور نگه دارند و جدا نگه دارند: دانشگاه از اسلام دور بماند، حوزه از تحولات جهانی و پیشرفتهای علمی فاصله بگیرد؛ اینها از هم دور بشوند؛ یعنی این دو بال با هم تلاش نکنند، هماهنگ نباشند. این، برمیگردد به مسئلهی تبلیغ. اهمیت تبلیغ، این است. درس هم که میخوانیم، برای این است که بتوانیم پیام الهی را ابلاغ کنیم، برسانیم؛ حالا چه در زمینهی معارف دینی، چه در زمینهی احکام دینی، چه در زمینهی اخلاق الهی.
پس این مناسبتها و این اصل مسئلهی تبلیغ، ناظر است به عمل، همراه با بصیرت و یقین. باید بصیرت باشد. یقین، یعنی همان ایمان قلبی متعهدانه، وجود داشته باشد و بر پایهی این بصیرت و یقین، حرکت انجام بگیرد. اگر بصیرت بود، یقین بود، اما کاری انجام نگرفت، این مطلوب نیست؛ تبلیغ نشده است. اگر چیزی تبلیغ شد، اما بدون بصیرت و بدون یقین - هر کدام از اینها کم باشد - یک پایه خراب است و مطلوب به دست نخواهد آمد. این یقین همان چیزی است که «ءامن الرّسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ ءامن باللَّه و ملائکته و کتبه و رسله»؛ یعنی اولْکسی که به پیام، اعتقاد و ایمان عمیق پیدا میکند، خودِ پیامآور است. اگر این نبود، کار دنباله پیدا نخواهد کرد، نفوذ نخواهد کرد. آن ایمان هم باید با بصیرت همراه باشد؛ همچنانی که حالا دربارهی بصیرت مطالبی گفته شده است و روشن است. این، میشود عمل صالح. یعنی «انّ الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات»، واقعاً عمل صالح و مصداق اتمّ عمل صالح، همین تبلیغ است که انجام باید بگیرد. پس در باب تبلیغ، باید فکر کرد، باید کار کرد.1388/09/22
لینک ثابت
ببینید امروز تبلیغ در دنیا خیلی نقش پیدا کرده است و همیشه همین جور بوده است. قبلاً این ابزارها نبود؛ این ارتباطهای نزدیک نبود. ما معممین یک امتیاز داریم که تبلیغ رویاروی و چهرهبهچهره میکنیم. این یک کار بینظیری است که هیچ چیزی جای این را نمیگیرد؛ منبر رفتن، با مردم حرف زدن. این، از سایر شیوههای تبلیغ، از جهاتی کارسازتر است - آن جهات هنری و غیره، آنها هم در جای خود لازم است - اما این یک تأثیری دارد، یک خلأئی را پر میکند که سایر دستگاهها و شیوههای تبلیغی این اثر را ندارد. پس تبلیغ مهم است و امروز ابزار اساسی است. ما هم یکی از شیوههای مؤثر تبلیغ را در اختیار داریم.
میخواهیم عرض بکنیم تبلیغ باید جریان ساز باشد، تبلیغ باید گفتمان ساز باشد، تبلیغ باید فضا ایجاد کند؛ گفتمان ایجاد کند. گفتمان یعنی یک مفهوم و یک معرفت همهگیر بشود در برههای از زمان در یک جامعه. آنوقت، این میشود گفتمان جامعه. این، با کارهای جدا جدای برنامهریزی نشده، حاصل نخواهد شد؛ این کار احتیاج دارد به برنامهریزی و کارِ فعال و مثل دمیدن پیوستهی در وسیلهی فشاری است که میتواند آب یا مایهی حیات یا هوا را به نقاط مختلفی که مورد نظر است، برساند. باید دائم با این دم دمید، تا این اشتعال همیشه باقی بماند. این کار هیچ نباید متوقف بشود و به برنامهریزی احتیاج دارد.
این گفتمان سازی برای چیست؟ برای این است که اندیشهی دینی، معرفت دینی در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشهی دینی که رشد پیدا کرد، وقتی همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود میآورد و همان چیزی میشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح، در مواردی بیدارباش، در مواردی هشدار؛ اینها کارکردهای تبلیغ است؛ آثار و نتائجی است که بر تبلیغ مترتب میشود.
یک نمونه، همین تبلیغات ماه محرّم است که به مناسبت عزاداری محرّم انجام میگیرد. این، بهترین فرصت برای تبلیغ کردن است. از این فرصت باید استفاده کرد برای همان مطلبی که عرض شد؛ شاخص ایجاد بشود؛ مایز، شاخص سازی، معالمالطریق. اگر چنانچه سر دو راهی تابلوئی نباشد که نشان بدهد راهِ فلان جا از کجاست، طرف راست است یا طرف چپ است، این سیر کننده و رونده، به خطا خواهد افتاد. اگر چند راهی باشد، گمراه خواهد شد. شاخص باید معیّن کرد، انگشت اشاره را بایستی واضح مقابل چشم همه قرار داد تا بتوانند گمراه نشوند. در دنیائی که اساس کار دشمنان حقیقت بر فتنهسازی است، اساس کار طرفداران حقیقت بایست بر این باشد که بصیرت را، راهنمائی را، هرچه میتوانند، برجستهتر کنند و این شاخصها را، این مایزها را، این معالمالطریق را بیشتر، واضحتر، روشنتر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، که مردم بفهمند، تشخیص بدهند و گمراه نشوند.1388/09/22
لینک ثابت
در تبلیغ یک مطلب این است «الّذین یبلّغون رسالاتاللَّه و یخشونه و لایخشون احدا الّااللَّه و کفی باللَّه حسیبا» تبلیغِ رسالاتاللَّه، با این دو تا شرط عملی است: «یخشونه»، این یک. «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». اولاً خشیت الهی لازم است؛ برای خدا باشد، در راه خدا باشد، ملهم از تعلیم الهی باشد. اگر برخلاف الهام الهی و ملهمات از تعلیم الهی باشد، گمراهی است، ضلالت است. «فماذا بعد الحقّ الّا الضّلال». فهمیدن حق با خشیت الهی حاصل میشود. بعد، در مرحلهی بیان حق: «و لایخشون احدا الّا اللَّه». چرا؟ چون حق و حقیقت، دشمن دارد؛ بیان حقیقت آسان نیست. دشمنان حقیقت دنیادارانند، قدرتمندانند، طواغیت عالمند؛ در طول تاریخ این جور بوده است، تا آخر هم، تا زمانی که دولت حقهی ولیعصر (ارواحنا فداه) ظهور بکند، همین جور خواهد بود. این قدرتمندان بیکار که نمیمانند؛ ایجاد اشکال میکنند، ضربه میزنند، از همهی ابزارهایشان استفاده میکنند. پس باید «و لایخشون احدا الّا اللَّه» وجود داشته باشد، والّا اگر از غیر خدا ترسی وجود داشت - به انواع و اقسامه. ترس هم یک جور نیست - راه دیگر منسد خواهد شد. یک وقت این است که انسان ترس از جانش دارد، یک وقت ترس بر مال دارد، یک وقت ترس بر آبرو دارد، یک وقت ترس از حرف و گفتِ این و آن دارد؛ اینها همه ترس است. این ترسها را باید گذاشت کنار؛ «و لایخشون احدا الّا اللَّه». این، زحمت زیادی دارد. این رنج را، این زحمت را خیلی اوقات هم افراد نمیفهمند، مردم درک نمیکنند چه رنجی دارد کشیده میشود. دنبالهاش میفرماید: «و کفی باللَّه حسیبا»؛ حساب و کتاب را بگذار به عهدهی خدا. اخلاص، اقدامِ همراه با یقین، همراه با شجاعت و شهامت، و حساب و کتاب را به عهدهی خدا گذاشتن. این میشود آن قوارهی کلی تبلیغ اسلامی...
این عزاداریهائی که انجام میگیرد، این گریه و زاریای که میشود، این تشریح حوادث عاشورا که میشود، اینها چیزهای لازمی است. یک عده از موضع روشنفکری نیایند بگویند آقا، اینها دیگر لازم نیست. نه، اینها لازم است؛ اینها تا آخر لازم است؛ همین کارهائی که مردم میکنند. البته یک شکلهای بدی وجود دارد که گفتهایم؛ مثل قمه زدن که گفتیم این ممنوع است، نباید این کار انجام بگیرد؛ این، مایهی دراز شدن زبان دشمنان علیه دوستان اهلبیت است. اما همین عزاداری متعارفی که مردم میکنند؛ دستهجات سینهزنی راه میاندازند، عَلَم بلند میکنند، اظهار محبت میکنند، شعار مینویسند، میخوانند، گریه میکنند؛ اینها ارتباط عاطفی را روزبهروز بیشتر میکند؛ اینها خیلی چیزهای خوبی است. این، اهمیت تبلیغ.
بنابراین در حوزهی علمیه - که مرکز هم از همه جهت قم است - باید برای این ترتیب دادن و جریانسازی و هماهنگ کردن و سیاستگذاری برای تبلیغ، حتماً یک کار خوبی انجام بگیرد - که حالا مژدهاش را دادند - انشاءاللَّه که این کار دنبال بشود. ای بسا در یک برههای برخی از مسائل بایست تبلیغ بشود که مثلاً پنج سال، ده سال به آن نیاز است و ممکن است پنج سال بعد، آن موضوع اصلاً مورد نیاز نباشد. این کار را باید طراحی کرد. ما این را همیشه سفارش میکنیم به مبلغین، به طلاب، به فضلا که نیازسنجی کنید و بر طبق نیاز مخاطب و استفهام مخاطب، حرف بزنید؛ اما این کارِ یک فرد نیست. افراد ممکن است در این شناخت و ارزیابی هم بعضاً اشتباه بکنند. این، کار یک جمع متمرکز و یک برنامهریزی است، که انشاءاللَّه باید انجام بگیرد.1388/09/22
لینک ثابت