امام، روحاً، هم یک انسان تحوّلخواه بود، هم تحوّلآفرین بود. در مورد ایجاد تحوّل، نقش او صرفاً نقش یک معلّم و استاد و مدرّس نبود؛ نقش یک فرمانده داخل در عملیّات و نقش یک رهبر به معنای واقعی بود. ایشان بزرگترین تحوّلات را در دوران خودشان، در زمان خودشان در حوزههای متعدّدی و در عرصههای متنوّع زیادی ایجاد کردند... اوّلاً روحیهی تحوّلخواهی از دیرزمان در این بزرگوار وجود داشته است؛ این چیزی نبود که در آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ در ایشان به وجود بیاید؛ نه، ایشان از دوران جوانی یک انسان تحوّلخواه بودند که نشانهی آن عبارت است از همان یادداشتی و نوشتهای که ایشان در دوران جوانی -تقریباً در دههی ۳۰ از عمرشان- در دفتر مرحوم وزیرییزدی نوشتهاند که مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دستخط ایشان را به من نشان دادند؛ دیدهام که بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلیها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیهی شریفهی «قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنى وَ فُرادى» [را ذکر میکنند] که دعوت میکند عموم را به قیامِ لله؛ یک چنین روحیهای در ایشان وجود داشت. این روحیه را ایشان اِعمال کردند و همین طور که اشاره کردم تحوّلآفرینی کردند. مِیدانی وارد مسئلهی تحوّل شدند، نه فقط گفتاری و دستوری؛ از تحوّلآفرینی روحی در یک مجموعهای از طلّاب جوان در قم... تا تحوّلآفرینی وسیع در عموم ملّت ایران.1399/03/14
لینک ثابت
جاذبهی بینظیرِ امام بزرگوار ناشی از چیست؟ ... امام مختصّات شخصیّتیای و موهبتهایی را دارا بود و خدا به او داده بود که این مختصّات، این خصوصیّات در کمتر کسی در این حد جمع میشود. امام این خصوصیّات را داشت: انسانی بود شجاع، انسانی بود باحکمت و باتدبیر، انسانی بود پارسا و پرهیزکار و دلبستهی به خدای بزرگ، دلباختهی به ذکر الهی؛ امام مردی بود ظلمستیز؛ با ظلم کنار نمیآمد، با ظلم مبارزه میکرد، حامی مظلوم، استکبارستیز؛ امام مردی بود عدالتخواه، طرفدار مظلومان، حامی مظلومان؛ اهل صداقت، با مردم صادق بود، با مردم همان جوری سخن میگفت که دل او بود و احساس قلبی او بود؛ با مردم صادقانه رفتار میکرد؛ در راه خدا اهل مجاهدت بود، آرام نمینشست، دائم در حال مجاهدت بود؛ [مصداق] این آیهی شریفه: فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * وَ اِلیٰ رَبِّکَ فَارغَب؛ از یک کار بزرگ که فراغت پیدا میکرد، چشم به یک کار بزرگ دیگری میدوخت و آن را دنبال میکرد؛ اهل مجاهدت فیسبیلالله بود؛ اینها عوامل جاذبهی امام است. این خصوصیّات در امام مجتمع شده بود؛ هر کسی با این خصوصیّات باشد، دلها به سَمت او جذب میشود؛ اینها همان عمل صالحی است که خدای متعال میفرماید: اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمانُ وُدًّا؛ این وعدهی الهی است؛ این محبّتها هم محبّتهای الهی است، محبّتهای تبلیغی و تحمیلی و تلقینی نیست؛ کار خدا است، دست خدا است.1398/03/14
لینک ثابت
یک خصوصیّت از خصوصیّات امام... «مقاومت» است؛ مقاومت، ایستادگی. آن چیزی که امام را در هیئت یک مکتب، یک اندیشه، یک تفکّر، یک راه، مطرح کرد برای زمان خود و در تاریخ، بیشتر این خصوصیّت بود؛ خصوصیّت ایستادگی، مقاومت، عدم تسلیم در مقابل مشکلات و موانع. در برابر طاغوتها امام مقاومت خودش را به رخ همهی دنیا کشید؛ چه طاغوت داخل در دوران مبارزات که خیلیها خسته شدند، خیلیها مشرف به ناامیدی شدند امّا امام محکم ایستاد، امام بدون ذرّهای عقبنشینی در راه مبارزه ایستاد؛ که این مال دوران قبل از پیروزی انقلاب بود. و بعد از پیروزی انقلاب هم فشارها از نوع دیگر و به صورت همهجانبهتر در مقابل امام ظاهر شد، [امّا] امام باز هم اصل مقاومت را، ایستادگی را از دست ننهاد، مقاومت کرد. بنده وقتی به این خصوصیّت امام نگاه میکنم و به آیات قرآن مراجعه میکنم، میبینم امام حقیقتاً بسیاری از آیات قرآن را با همین ایستادگی خود و مقاومت خود معنا کرد. فرض بفرمایید اینکه قرآن میفرماید «فَلِذالِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم»، تهدید و تطمیع و فریب در امام اثر نگذاشت؛ نه اینکه تهدید نکردند یا تطمیع نکردند یا به فریب متّصل نشدند؛ چرا، [امّا] در امام مطلقاً اثر نمیگذاشت، ایستادگی او را مخدوش نمیکرد.1398/03/14
لینک ثابت
اتّکاء امام به نصرت الهی بود؛ همهی تلاش خود را میکرد، با همهی وجود در میدان بود، امّا امید او بستهی به نصرت الهی و به قدرت الهی و تکیهی او به قدرت الهی بود. امام به اِحدیالحُسنَیین اعتقاد واقعی داشت -ما لنا الّا اِحدی الحُسنَیین- و معتقد بود که اگر کار را برای خدا بکنیم، درِ ضرر بسته است؛ اگر کار برای خدا انجام بگیرد، هیچگونه ضرری متوجّه و عاید نخواهد شد؛ یا پیشرفت میکنیم، یا اگر پیشرفت هم نکردیم، کاری را که وظیفهی ما بوده است انجام دادهایم و در مقابل پروردگار سرافرازیم.1397/03/14
لینک ثابت
رقّت و لطافت امام بزرگوار را انسان مشاهده میکند. پیغامی از مادر شهید به آن بزرگوار میرسد، بنده خودم پیامی را از یک مادر شهیدی برای امام بزرگوار بردم، آن مرد باصلابت، چشمانش پُر از اشک شد! تأثّر در مقابل پیغام ارادت و فداکاری و گذشت مادر شهید؛ و دفاعش از مستضعفان، از پابرهنگان که در کلمات امام بزرگوار فراوان است.1397/03/14
لینک ثابت
در امیرالمؤمنین دو خصوصیّتِ ظاهراً متضاد جمع شده بود؛ یکی صلابت و ایستادگی و شدّت، و یکی لطافت و صفا و رقّت؛ این هر دو در امیرالمؤمنین -در اوج و در کمال خود- وجود داشت... در امام راحل ما، عیناً همین دو خصوصیّت مشاهده میشود. از یکسو صلابت، استحکام، ایستادگیِ محکم در مقابل ستمگران، در مقابل بدیها. در مقابل رژیم منحط و طاغوتی و فاسد پهلوی مثل صخرهی مستحکمی ایستاد؛ در مقابل آمریکا مثل کوه ایستاد؛ در برابر تهدیدها، در برابر صدّام متجاوز در جنگ تحمیلی و دفاع هشتساله، در برابر فتنههای داخلی، حتّی در برابر شاگرد قدیمی و صحابی قدیمی خود بهخاطر اینکه رفتار او را برخلاف حق مشاهده میکرد، بدون هیچ ملاحظهای ایستاد؛ این صلابت امام. از طرف دیگر، رقّت و لطافت امام بزرگوار را انسان مشاهده میکند. پیغامی از مادر شهید به آن بزرگوار میرسد، بنده خودم پیامی را از یک مادر شهیدی برای امام بزرگوار بردم، آن مرد باصلابت، چشمانش پُر از اشک شد! تأثّر در مقابل پیغام ارادت و فداکاری و گذشت مادر شهید؛ و دفاعش از مستضعفان، از پابرهنگان که در کلمات امام بزرگوار فراوان است.1397/03/14
لینک ثابت
امام یک جذّابیّتهای شخصی داشت، یک جذّابیّتهایی در شعارهای امام وجود داشت؛ این جذّابیّتها آنقدر قوی بود که توانست قشرهای مختلف مردم و از جوانها را وارد میدان کند.... برخی از این جذّابیّتها، جذّابیّتهای مربوط به شخص امام بود. امام دارای یک شخصیّت بسیار قوی، بسیار مستحکم، دارای قدرت ایستادگیِ در مقابل سختیها بود. امام دارای صراحت بود، صراحت در بیان. امام دارای صداقت بود، با صداقت حرف میزد؛ همهی مخاطبان امام، صداقت را در گفتهی او احساس میکردند؛ اینها جذّابیّتهای شخصی امام بود. ایمان و توکّل امام به خدای متعال، در رفتار او و در گفتار او -بهطور مساوی- نمایان بود؛ هم رفتار او و هم گفتار او نشانهی ایمان او و توکّل او به خدای بزرگ بود؛ اینها جذّابیّتهای امام بود. در کنار این جذّابیّتها، بخشی از جذّابیّتها مربوط به اصولی بود که امام ارائه میکرد.1396/03/14
لینک ثابت
به گمان زیاد امام بزرگوار از این ماه [شعبان]، بهرهی فراوان معنوی میبردند. قرائن نشان میدهد که آن دل نورانی به برکت این ماه بر نورانیّت خود میافزود. این فِقرهی معروف دعای مناجات شعبانیّه: اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیآءِ نَظَرِها اِلَیک، از جملاتی بود که در بیانات امام تکرار میشد؛ مکرّر در سخنرانی به مناسبتهای گوناگون، این فِقرهی از دعا را میخواندند. این نشاندهندهی این است که این بزرگوار به این مناجات و به این مضامین و به این ایّام بابرکت اُنس داشتند. بنده هم که یک وقتی از ایشان سؤال کردم راجع به دعاها، یکی از دعاهایی که ایشان تکیه کردند بر روی آن و ترجیح میدادند آن دعا را، همین مناجات شعبانیّه بود. فِقرات مهمّی در این دعا هست که از جمله این فِقره است: اِلهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شُوقُه، وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُه، وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه؛ دل پرشوقی که به بارگاه قرب الهی نزدیک میشود؛ زبان صادقی که صدق آن موجب تقرّب به پروردگار میگردد؛ نگاه حقنگری که موجب میشود انسان به خدای متعال نزدیکتر شود. این خصوصیّات در این دعای شریف و در این مناجات، از خدای متعال خواسته شده است؛ اینها برای ما درس است. و امام بزرگوار کسی بود که با این درسها، در همهی عمر مأنوس بود و به برکت همین اُنس و به برکت همین آشنایی با مراتب حق و حقیقت و تقرّب به پروردگار، خدای متعال این قدرت را به او بخشید که بتواند این حرکت عظیم و ماندگار را انجام بدهد.1395/03/14
لینک ثابت
یکی از عناوین و اوصافی که دربارهی امام راحل عظیمالشّأن ما، کمتر بهکار رفته است و کمتر از این عنوان استفاده کردهایم، عبارت است از یک عنوان جامع که من اینجور تعبیر میکنم: مؤمنِ متعبّدِ انقلابی. ما امام را با صفات متعدّدی همواره توصیف میکنیم امّا این صفت -که ما کمتر امام را با آن توصیف کردهایم- یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبّد است، انقلابی است
مؤمن: یعنی مؤمن به خدا است، مؤمن به هدف است، مؤمن به راهی است که او را به این هدف میرسانَد، و مؤمن به مردم است. یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین؛ دربارهی رسول اکرم هم این تعبیر در قرآن آمده است: مؤمن به خدا، و مؤمن به هدف، و مؤمن به راه، و مؤمن به مردم. عبد است، متعبّد است؛ یعنی خود را عبد میداند در مقابل پروردگار؛ این هم صفت بسیار مهمّی است. شما ملاحظه کنید، خدای متعال در قرآن، پیغمبر اکرم را با صفات متعدّدی ستوده است: وَ اِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظیم، فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم؛ و صفات متعدّد دیگر که هر کدام از اینها یک فصل فراوانی از خصوصیّات پیغمبر را بیان میکند؛ ولی آن صفتی که به ما مسلمانها دستور داده شده است که هر روز دربارهی پیغمبر در نمازهایمان تکرار کنیم این است که «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه»؛ این نشاندهندهی اهمّیّت عبودیّت است؛ عبد بودن آنچنان برجسته است که خدای متعال این صفت را به مسلمانان تعلیم میدهد که در نماز خود، هر روز چند مرتبه تکرار کنند؛ امام دارای این صفت بود، صفت عبودیّت؛ اهل خشوع بود، اهل تضرّع بود، اهل دعا بود؛ مؤمن متعبّد. امّا صفت سوّم، یعنی مؤمن متعبّدِ انقلابی...؛ امام، امامِ انقلاب بود.1395/03/14
لینک ثابت
امام بزرگوار با آن قدرتی که خدای متعال به او داده بود، بهخاطر توکّل و تقوایی که داشت، بهخاطر بصیرتی که داشت، به خاطر دلدادگی به هدف که در آن بزرگوار بارز و آشکار بود، خدای متعال در او هیبت قرار داد، بهطوریکه دیگران میترسیدند، دشمنان از امام بهمعنای واقعی کلمه مرعوب بودند؛ کَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ * فَرَّت مِن قَسوَرَةٍ؛ مثل فریاد شیری که میترسانَد حیوانها را، فریاد امام و نوای امام اینها را میترساند، مرعوب میشدند.1395/03/06
لینک ثابت
امام (رضوان الله علیه) -آن مرد خدا، آن حکیم الهی به معنای واقعی کلمه- وقتی خرّمشهر آزاد شد، وقتی اینهمه مجاهدت بهبار نشست، اینهمه جوانها عرق ریختند، اینهمه شهید دادیم، اینهمه زحمت کشیدیم، فرمود که خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ خرّمشهر را خدا آزاد کرد! این مهم است؛ معنای این چیست؟ معنای این آن است که اگر شما مجاهدت کردید، قدرت خدا میآید پشت شما. لشکر بیعقبه، کاری نمیتواند بکند؛ لشکری که عقبه دارد، [نیروی] احتیاط دارد، نیروی ذخیرهی فراوان دارد، همه کار میتواند بکند. حالا اگر لشکری عقبهاش، ذخیرهاش عبارت بود از قدرت الهی، این لشکر دیگر شکستبخور است؟ امام این را به ما فهماند؛ فهماند که وقتی مجاهدت میکنید، وقتی تنبلی نمیکنید، وقتی وارد میدان میشوید، وقتی نیروهای خودتان را به صحنه وارد میکنید، اینجا قدرت خدا است که پشت سر شما است، [لذا] خرّمشهر را خدا آزاد میکند.1395/03/03
لینک ثابت
همچنانکه دربارهی اولیای دین گفته میشود، این مرد بزرگ [امام (ره)]هم مصداق «جاهَدَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه» است... جهاد این مرد بزرگ صرفاً جهاد سیاسی و اجتماعی یا جهاد فکری نبود بلکه همراه با همهی این جهادها، جهاد درونی، جهاد با نفس، پایبندی به ارتباط مستمر و دائم با خدای متعال هم بود... امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود. در همین ماه مبارک شعبان مکرّر این فقرهی مناجات شعبانیّه را در سخنرانی خود تکرار میکرد: اِلهی هَب لی کَمالَ الِانقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّی تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعدِنِ العَظَمَة. این رفتار او بود، گریهی سحرگاهان او، مناجات او، دعای او، ارتباط دائمی او که این حالت، پشتوانهی معنویِ تداوم و استمرار جهاد این مرد بزرگ را تشکیل میداد. اینرا هم در حاشیهی جهاد فیسبیلالله امام بزرگوارمان به یاد داشته باشیم.1394/03/14
لینک ثابت
اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب میشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد. امام با صراحت صحبت میکرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صریح بیان میکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اینکه نمیدانست قدرتها بدشان میآید، نه اینکه نمیدانست آنها عصبانی میشوند، میدانست امّا به قدرت الهی، به کمک الهی، به نصرت الهی باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربایستی نشد؛ به یکی از نامهها - امام شاید به دو نامه از نامههای سران مستکبر دنیا یا وابستگان به مستکبر، - که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همانوقت در صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف میزد امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامهها بیان کرد.1394/03/14
لینک ثابت
در باور به خدا، امام مصداق این آیهی شریفه بود: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». «حسبنا الله و نعم الوکیل» را امام با همهی وجود ادا میکرد و از بن دندان به آن معتقد بود. امام به خدای متعال اعتماد داشت، به وعدهی الهی یقین داشت، برای خدا حرکت کرد و کار کرد و حرف زد و اقدام کرد و میدانست که «ان تنصروا الله ینصرکم» وعدهی الهی است و حتمی و تخلفناپذیر است.1392/03/14
لینک ثابت
تا روزهای آخر زندگی، هیچ کس در حرف و عمل امام بزرگوار ما، نشانی از افسردگی و تردید و خستگی و وادادگی و تسلیمطلبی پیدا نکرد. بسیاری از انقلابیهای دنیا وقتی که از دوران جوانی خارج میشوند و به پیری میرسند، دچار تردید میشوند، دچار محافظهکاری میشوند؛ حتّی گاهی حرفهای اصلی خودشان را هم پس میگیرند. بیانیههای امام در سالهای آخر عمر، حتّی از سخنان سال ۴۲ ایشان گاهی انقلابیتر بود، تندتر بود، قویتر بود؛ پیر میشد، اما دل او جوان بود، روح او زنده بود؛ این همان استقامتی است که در قرآن کریم میفرماید: «و ان لو استقاموا علی الطّریقة لاسقیناهم ماء غدقا». در آیهی دیگر میفرماید: «انّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة».1392/03/14
لینک ثابت
امام در طول حیات، چه در حوزهی علم و تدریس، چه در دوران مبارزهی دشوار، و چه در حوزهی مدیریت و حاکمیت - آن وقتی که در رأس کشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت - در همهی اینها مصداق «و توکّل علی العزیز الرّحیم» بود. برای همین بود که کارهای بزرگی که همه میگفتند نشدنی است، با طلوع امام، این کارها شدنی شد؛ همهی سدهائی که گفته میشد شکستنی نیست، با حضور امام، این سدها شکستنی شد. او علاوه بر اینکه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد.1391/03/14
لینک ثابت