شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا / شکست طرح خاورمیانه جدید / شکست سیاست های خاورمیانه ای آمریکا / شکست آمریکا در خاورمیانه / شکست آمریکا در غرب آسیا
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
چند سال پیش، در قضیّهی لبنان، آمریکاییها گفتند که دنبال تشکیل خاورمیانهی جدیدند. «خاورمیانه» یعنی همین غرب آسیا. غربیها، اروپاییها و دنبالهروهایشان دوست دارند همه چیز را نسبت به اروپا بسنجند: آنچه نزدیک به اروپا است خاور نزدیک است، آنچه وسط است خاور میانه است، آنچه دور از اروپا است خاور دور است؛ یعنی محور سنجش، اروپا است. از آن غلطهایی است که اینها کردهاند، دیگران هم یاد گرفتهاند و به زبانشان میآید. [«خاورمیانه» یعنی] غرب آسیا. گفتند میخواهند به این منطقه ــ که اسمش را گذاشتهاند «خاورمیانه» ــ یک نقشهی جدیدی بدهند؛ «خاورمیانهی جدید» یعنی [اینها] یک نقشهی جغرافیای سیاسی نویی بدهند؛ بر چه اساسی؟ بر اساس تأمین نیازها و منافع نامشروع آمریکا. البتّه آنچه آنها میخواستند و دنبالش بودند اتّفاق نیفتاد. آنها خواستند «حزبالله» را نابود کنند؛ در نقشهی جدیدی که داشتند، یکی از اهدافشان این بود: نابودی «حزبالله». بعد از جنگ سیوسهروزه، «حزبالله» ده برابر قویتر شد. حالا من که میگویم «ده برابر»، چون احتیاط میکنم؛ ولی بیش از اینها قویتر شد. آنها خواستند عراق را ببلعند، نتوانستند. ماجرای عراق ماجرای عجیبی است. تصمیم آمریکاییها این بود که حکومت آمریکایی در عراق بر سر کار بگذارند؛ یک ژنرال آمریکایی را در رأس کار گذاشتند، بعد که دیدند با ژنرال آمریکایی کار پیش نمیرود، او را گذاشتند کنار، یک غیر نظامی آمریکایی را بر سر کار آوردند که این رئیس عراق باشد؛ رئیسجمهور یا سلطان عراق به عنوان یک کشور، یک آمریکایی باشد! بعد دیدند نمیشود، یک عراقی وابستهی به خودشان را گذاشتند؛ آن هم نشد و پیش نرفت، تا امروز. امروز هستههای مقاومت در عراق، در قضیّهی فلسطین وارد میشوند و دولت عراق با قدرت موضع میگیرد؛ یعنی آن چیزی که آمریکاییها اسمش را گذاشته بودند «خاورمیانهی جدید»، ۱۸۰ درجه با این چیزی که امروز هست تفاوت دارد. آنها میخواستند عراق را یکجا ببلعند و نتوانستند، نشد. آنها میخواستند سوریه را قبضه کنند، عوامل نیابتی خودشان را به اسم «داعش» و «جبهةالنّصرة» و از این حرفها انداختند به جان دولت سوریه، حدود ده سال هم مدام تزریق کردند، پشتیبانی کردند، پول دادند، امکانات دادند، نشد. ناکام شدند؛ [در تحقّق] خاورمیانهی جدیدی که آنها میخواستند درست کنند، بکلّی ناکام شدند. یکی از اجزای آن خاورمیانه این بود که مسئلهی فلسطین را به نفع رژیم غاصب تمام کنند تا اصلاً چیزی به نام فلسطین دیگر باقی نماند؛ همان [طرحِ] دودولتیِ خائنانهای را هم که قبلاً تصویب کرده بودند، زیرش زدند؛ نتوانستند، نشد. حالا شما امروز ببینید موقعیّت فلسطین با بیست سال پیش چقدر تفاوت کرده! بیست سال پیش فلسطین چه بود، امروز چیست؛ حماس بیست سال پیش چه بود، امروز چیست. بله، جغرافیای سیاسی منطقه در حال دگرگونی اساسی است، امّا نه به نفع آمریکا، [بلکه] به نفع جبههی مقاومت. بله، نقشهی جغرافیای سیاسی غرب آسیا عوض شد، امّا به نفع مقاومت؛ مقاومت پیروز شد. امام درست فهمیده بود، درست تشخیص داده بود. هستههای مقاومت توانستهاند جهت حرکت را به نفع خودشان تغییر بدهند و عوض کنند.1402/09/08
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
آمریکا یک نقشهای برای این منطقهی غرب آسیا که خودشان به آن میگویند خاورمیانه، داشتهاند از پانزده شانزده سال قبل -شاید هم قبل[تر]؛ ممکن است نقشه مال قبل بوده، بُروز و ظهورش از حدود پانزده شانزده سال قبل است- که بر اساس آن یک مدّتی اسم «خاورمیانهی جدید» را آوردند، یک مدّتی اسم «خاورمیانهی بزرگ» را آوردند؛ یک نقشهای برای اینجا داشتند. محور اصلی این نقشه و قلب این نقشه عبارت بود از سوریه، لبنان، عراق؛ این سه کشور، سه محور و سه مرکزی بودند که این نقشه باید عمدتاً آنجاها پیاده بشود؛ چهجوری پیاده بشود؟ دولتهایی در این سه کشور بر سر کار بیایند که تسلیم مطلق و نوکر آمریکا باشند، هرچه آمریکا میخواهد اطاعت کنند و برای او عمل بکنند. نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه این است که تمام این منطقه میشود پاانداز رژیم صهیونیستی و در این منطقه همان از نیل تا فراتی که آنها گفته بودند به یک شکلی تأمین خواهد شد، ولو نه به شکل سیاست ظاهری، به شکل سلطه و نفوذ و تسلّط معنوی و واقعی. این را میخواستند انجام بدهند. اینها میخواستند کاری بکنند که عراق، [این] کشور تاریخی باعظمت، با اینهمه افتخارات، تحت تسلّط صهیونیستها و آمریکاییها قرار بگیرد؛ سوریه مرکز به این مهمّی، کانون مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی، در واقع در اختیار رژیم صهیونیستی قراربگیرد؛ لبنان هم که تکلیفش معلوم است. اینها این را میخواستند و این کار را میخواستند انجام بدهند. حالا شما نگاه کنید به واقعیّت، ببینید واقعیّت با آنچه اینها میخواستند چقدر فاصله دارد! لبنان را نگاه کنید، نتوانستند هیچ غلطی بکنند؛ عراق را ملاحظه کنید، درست عکس آنچه آنها خواستند انجام گرفت؛ سوریه را ملاحظه کنید! البتّه در سوریه آمریکا و متّحدینش جنایتهای زیادی کردند، دست اینها تا مِرفَق به خون مردم سوریه آلوده است؛ در این شکّی نیست؛ داعش را راه انداختند، همین تکفیریها -جبهةالنّصرة و امثال اینها- را راه انداختند و مردم را به یک معنا قتلعام کردند، این کار را کردند لکن نتوانستند پیش ببرند. امروز شما نگاه کنید مسئلهی داعش، موضوع داعش درواقع دارد به پایان میرسد، تکفیریها بهطورکامل منزوی هستند، وضعی که آنها میخواستند از بین برود تا به جای آن یک وضع دیگری به وجود بیاورند، استقرار بیشتری پیدا کرده، و درست نقطهی مقابل آنچه آمریکا میخواسته تحقّق پیدا کرده. وقتی آمریکاییها نگاه میکنند، ایران را در این زمینه مؤثّر و مقصّر میدانند لذا عصبانیاند. خب به قول مرحوم آقای بهشتی «عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر»! خب حالا عصبانی باشند. مسئله این است، دعوا این است. اشتباه نباید کرد که کسی خیال کند که حالا مثلاً فرض کنید یک قدرت چنینوچنان در مقابل ایران قرار گرفته؛ نخیر، آن عکسالعملی که آنها دارند نشان میدهند، نشانهی ضعف است، نشانهی عقبماندگی آنها است، و نشانهی عصبانیّت ناشی از شکستخوردگی آنها است. بینیشان به خاک مالیده شده؛ لذا عصبانیاند، این حرفها را میزنند، این نطقهای سخیف را میکنند و این کارها را انجام میدهند.1396/06/30
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
آمریکا برای منطقهی غرب آسیا نقشه داشت. ببینید، شماها یادتان نیست، البتّه مال خیلی وقت نیست، مال ده دوازدهسال قبل است، ولی خب شما جوانها آن روز را هم یادتان نیست. وزیرخارجهی آمریکا آن روز آمد گفت که «ما میخواهیم یک خاورمیانهی بزرگ درست کنیم»؛ در قضیّهی لبنان و جنگ ۳۳ روزه، اسم خاورمیانهی بزرگ را آورد. خاورمیانهی بزرگ یعنی چه؟ آنها اسم منطقهی غرب آسیا را میگویند خاورمیانه؛ خاورمیانهی بزرگ یعنی یک منطقهای از حدود پاکستان تا مدیترانه، یعنی تمام این کشورهای این منطقه، خاورمیانه است و آمریکا برای همهی این منطقه یک نقشهی کلّی کشیده بود که همهی اینها را با محوریّت اسرائیل توی مشت نگهدارد؛ خاورمیانهی بزرگ یعنی این. امروز وضع این خاورمیانهی بزرگِ آن وزیرخارجه -که بیچاره یک خانمی هم بود که این حرف را زد [هیلاری کلینتون]- به جایی رسیده که اینها در قضیّهی سوریه ماندهاند، در قضیّهی عراق ماندهاند، در قضیّهی لبنان ماندهاند، در قضیّهی شمال آفریقا ماندهاند، در قضیّهی لیبی پا در گِل ماندهاند، در قضیّهی یمن خودشان را وارد قضیّه کردهاند [امّا] ماندهاند؛ این وضع سیاسی بینالمللی آمریکا است. بحران از این بالاتر؟1395/08/12
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
آمریکا در منطقه روزبهروز رو به ضعف بیشتر است. نقشههایش افشا شده است و معلوم است که دنبال چه کاری است: در کشورهای مختلف میخواهد دخالت کند. اینجور هم نیست که فقط با ما دشمن باشد و با دیگران دوست باشد؛ نه، شما ملاحظه کردید در کشور ترکیه؛ [البتّه] هنوز به نظر ما اثبات نشده است، امّا اتّهام قوی وجود دارد که این کودتایی که در ترکیه رخ داد [کودتای نافرجام 2016 ترکیه]، با تدبیر و تهیّهی آمریکاییها بود. اگر ثابت بشود، رسواییِ بزرگی برای آمریکا است. ترکیه کشوری بود که روابط خوبی با آمریکا داشت و میگفت متّحد منطقهایِ آمریکا است؛ [امّا] حتّی با ترکیه هم حاضر نیستند [بسازند]؛ چون یک گرایش اسلامی آنجا وجود دارد؛ با اسلام مخالفند، با گرایش اسلامی مخالفند، لذا آنجا هم حتّی کودتا راه میاندازند، البتّه سرکوب شد، مغلوب شدند و در چشم مردم ترکیه هم منفور شدند؛ در جاهای دیگر هم همینجور است؛ هم در عراق، هم در سوریه، هم در مناطق گوناگون دیگر بحمدالله روزبهروز رو به ضعفند.1395/05/11
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
ما درک میکنیم چرا آمریکاییها... مسئلهی مذاکره را هی تکرار میکنند، هی میگویند پشت سر هم به زبانهای گوناگون؛ ما میفهمیم علت چیست. به قول خود آمریکاییها، سیاست خاورمیانهای آنها دچار شکست شده. آمریکا در سیاستهای خود در این منطقه، دچار شکست است. احتیاج دارند به اینکه یک برگ برندهای را به قول خودهاشان رو کنند؛ این برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اینکه: نظام جمهوری اسلامیِ انقلابیِ مردمی را، بکشانند پای میز مذاکره؛ به این احتیاج دارند. میخواهند به دنیا اعلام کنند که ما حُسن نیت داریم. نه، ما حُسن نیتی مشاهده نمیکنیم.1391/11/19
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
آمریکای امروز آمریکای زمان ریگان نیست؛ اینها بمراتب عقب رفتند. در عراق وضعشان آنجوری شد؛ در افغانستان روزبهروز وضعشان بدتر شده است؛ در سیاستهای خاورمیانهایشان شکست خوردند؛ در جنگ سیوسه روزه، عاملشان که رژیم صهیونیستی است، شکست خورد؛ در جنگ بیست و دو روزه، عاملشان که رژیم صهیونیستی است، نتوانست در مقابل یک میلیون و اندی انسان بیدفاع کاری از پیش ببرد. اینها واقعیتهای خیلی مهمی است. بنابراین اینها ضعیف شدهاند. اینها نسبت به بیست سال قبل و سی سال قبل بمراتب ضعیفترند.1391/05/03
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
آنچه تا امروز پیش آمده است، بسیار بزرگ است. دویست سال غربیها با کمک پیشرفتهای علمىِ خودشان بر امت اسلامی حکمرانی کردند؛ کشورهای اسلامی را تصرف کردند؛ بعضی را مستقیماً، بعضی را غیرمستقیم به کمک دیکتاتورهای محلی. انگلیس، فرانسه و در منتهای کار، آمریکا - که شیطان بزرگ است - بر امت اسلامی تسلط پیدا کردند. هرچه توانستند، امت اسلامی را تحقیر کردند؛ غدهی سرطانی صهیونیسم را در قلب خاورمیانه - این منطقهی حساس - کاشتند و او را از همه جهت تقویت کردند و مطمئن بودند که مقاصد و سیاستهاشان در این منطقهی بسیار مهم عالم تأمین شده است. اما همت ایمانی، همت اسلامی، حضور مردمی، همهی این خوابهای باطل را از بین برد؛ همهی این اهداف را متوقف کرد.1390/11/10
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
امروز آن کسانی که [قبل از انقلاب] سیاستهای آنها بر این کشور حاکم بود، میبینند که ملت ایران با استقلال کامل در مقابل خواستههای آنها میایستد. آنها به این معنا اعتراف کردند که بسیاری از سیاستهای آمریکا - بخصوص سیاستهای خاورمیانهای آمریکا - به خاطر ایستادگی ملت ایران و جمهوری اسلامی ناکام شده و به نتیجه نرسیده است؛ پیداست عصبانیاند. سعی آنها این است که سیاهنمائی کنند - این یکی از راههاست - بخصوص امروز که ملتهای منطقه بیدار شدهاند. هشیاری ملتهای منطقه و بیداری اسلامی آنها، ملت ایران و انقلاب اسلامی در ایران را مطرح کرده است و جلوی آنها قرار داده است. آنها میخواهند الگو گرفته نشود؛ میخواهند ایران و ایرانی و جمهوری اسلامی ایران الگوی آن ملتها نشود؛ لذا سیاهنمائی میکنند - بخصوص در چشم آن ملتها - پیشرفتها را کمرنگ میکنند، ضعفها را درشت میکنند.1390/07/27
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
امپراتوری نظامی و مالی و تبلیغاتی و سیاسی مسلط بر دنیا - یعنی شیطان بزرگ، آمریکا - با همهی توان، با همهی آنچه که در چنته داشت، به میدان نظام جمهوری اسلامی آمد، به میدان انقلاب آمد و خاطرجمع بود که انقلاب را به زانو در میآورد. امروز بعد از سی سال، شما نگاه کنید ببینید چه اتفاقی در دنیا افتاده؛ آنها به زانو درآمدند. سیاست بسیار حساسِ تعیینکنندهی خاورمیانهای آمریکا بکلی شکست خورده است؛ این را همه دارند میبینند و همه به آن اعتراف میکنند. در فلسطین شکست خوردند. مزدوران و یاران و همپیمانان نزدیک خود را از دست دادند. یک روز فقط رژیم طاغوتِ فاسدِ پهلوی از دست آنها رفته بود؛ امروز رژیمهای دیگری از دست آنها رفتند یا در شرف از دست رفتنند؛ بنابراین متزلزلند. امروز آمریکا در منطقهی غربی آسیا - یعنی همین منطقهی شمال آفریقا و منطقهای که اسم آن را «خاورمیانه» گذاشتند - منزوی است. امروز اسلام در این منطقه زنده است. امروز جوانان با شعار اسلامی وارد میدان میشوند. یک روزی در سی سال پیش، چهل سال پیش، در همین کشورهای شمال آفریقا، اگر کسی میخواست از انگیزههای ملی و انقلابی حرفی بزند، به شعارهای چپ متوسل میشد؛ امروز این حرفها دورافتاده است، این حرفها به زبالهدان تحویل داده شده است. امروز در این منطقه، حرف رائج، سکهی رائج، سخن قاطع، اسلام است و قرآن. این، کم دستاوردی است؟ این همان چیزی است که وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، جمهوری اسلامی به نام اسلام و قرآن در این منطقه پرچم برافراشت، آنها به خودشان لرزیدند. گفتند ممکن است چنین چیزی پیش بیاید، لذا تلاش کردند که نگذارند؛ اما علیرغم آنها، امروز پیش آمده. جوانِ امروز ما دارد این را در مقابل خودش میبیند.1390/03/10
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
مصر یکی از ستونهای اصلی سیاست خاورمیانهای آمریکاست؛ به این سیاست متکی بودند. آنها نتوانستند این ستون را به نفع خودشان حفظ کنند؛ ملتها فائق آمدند. آمریکائیها تلاش کردند شاکلهی آن نظام را حفظ کنند. این تزویرها و ترفندهای آمریکائیِ غربی است، موذیانه و خباثتآلود، اما در عین حال سطحی؛ که اگر ملتها هوشیار باشند، میتوانند این تزویرها را رو کنند، این ترفندها را باطل کنند. آمریکائیها سعی کردند حالا که حسنی مبارک را در مصر یا بنعلی را در تونس از دست دادند، شاید بتوانند شاکلهی نظام را حفظ کنند. آدمها عوض بشوند، اما نظام باقی بماند؛ لذا اصرار و پافشاری کردند که در آن کشورها یک نخستوزیر حتماً باید بماند؛ اما ملتها قیام خودشان را ادامه دادند، بر این ترفند هم فائق آمدند و این دولتها را هم ساقط کردند. به توفیق الهی، به حول و قوهی الهی، سلسلهی شکستهای آمریکا در این منطقه ادامه پیدا خواهد کرد. اینها بعد از آنکه عوامل خود را در این کشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پیش گرفتند: یکی فرصتطلبی، یکی شبیهسازی. فرصتطلبیشان این بود که خواستند این انقلابها را مصادره کنند؛ یعنی سر مردم را کلاه بگذارند، با آنها اظهار همراهی کنند، افراد طرفدار خودشان را سر کار بیاورند. آنها در این کار شکست خوردند. دوم، شبیهسازی بود. شبیهسازی یعنی شبیه آنچه را که در مصر و در تونس و در لیبی و در بعضی از کشورهای دیگر اتفاق افتاده است، مثلاً بتوانند در ایران - ایرانِ مردمسالاری دینی، ایرانِ ملت - پیاده کنند! عواملشان در داخل کشور، مردمان ضعیف، فرومایه، حقیقتاً دستخوش هویهای نفسانی، سعی کردند شاید بتوانند این کار را بکنند. خواستند در اینجا حرکتِ شکستخورده، حرکت کاریکاتوریِ مضحک به وجود بیاورند؛ اما خب، ملت ایران توی دهنشان زد.1390/01/01
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
امروز به برکت اسلام ملتها بیدار شدهاند؛ این بیداری را در سطح دنیای اسلام انسان میتواند مشاهده کند. اولین اثر این بیداری، ابراز بیزاری از حضور مستکبرین در این منطقه است. آمریکائیها، سیاستهای آمریکائی، با تبلیغات فراوان تلاش میکنند که خود را از تیررس حرکت عظیم مردم که امروز در بعضی از کشورهای اسلامی مشاهده میشود، دور نگه دارند؛ لیکن این ممکن نیست. این حرکتها در درجهی اول، علیه سلطهی استکبار بر این منطقه است. آن چیزی که ملتها را تحقیر کرده است، سلطهی استکبار است؛ آن چیزی که موجب شده است ملتهای مسلمان با یکدیگر دست برادری ندهند، یکدیگر را فهم نکنند، نیروهای خود را بر روی هم نگذارند و امت اسلامی به معنای واقعی شکل پیدا نکند، دسائس و دخالتهای استکبار در این منطقه است؛ این باید جمع شود. ملتها باید از دخالت و تسلط استکبار خلاص شوند و نجات پیدا کنند؛ این کلیدِ حل مشکلات این منطقه است. گرفتاریهای مردم و ملتها، گرفتاریهای دولتها - دولتهائی که با مردم خودشان، با ملتهای خودشان فاصله پیدا کردند - به خاطر حضور قدرتهای مستکبر و در رأس آنها آمریکاست. علاج مشکلات این منطقه به این است که ملتها به خود بیایند، دولتها به خود بیایند؛ شیطان بزرگ را از دخالت و تصرف در سرنوشت ملتهای خودشان کنار بگذارند و دور کنند. سیاستهای خاورمیانهای آمریکا در این منطقه، موجب مخالفت ملتها با دولتهای خودشان شده است؛ بین ملتها و دولتها شکاف افتاده است. اگر چنانچه ملتها با دولتها همراه باشند، هیچ قدرتی قادر نیست بر کشورها تسلط پیدا کند؛ هیچ قدرتی نمیتواند در مقابل ملتها مقاومت کند. آنچه امروز در بعضی از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است، حضور ملتها در منطقه است، در صحنهی مبارزه است، در میدان مبارزه است. وقتی ملتها در صحنه حاضر میشوند، تیغ قدرتها کُند میشود. قدرتها نمیتوانند به ملتها زور بگویند. افرادی را از نزدیکان خودشان، کسانی را از مزدوران خودشان بر مردم مسلط میکنند، آنها به مردم زور میگویند. ملتها وقتی آمدند توی صحنه، پشت دولتها محکم میشود؛ اگر با ملتهای خودشان همراه باشند. این، علاج مشکلات این منطقه است. امروز دولت جعلی صهیونیستی در این منطقه مثل یک غدهی سرطانی است که منطقه را دچار بیماری و آفت کرده است. همهی سعی استکبار این است که این غدهی سرطانی را در منطقه حفظ کند. وجود این غدهی سرطانی در این منطقه، مایهی جنگ و اختلاف و دودستگی و سیاستهای غلط در این منطقه شده است. برای اینکه این را نگه دارند و پایگاه خودشان را در منطقه حفظ کنند، همهی توان خودشان را به کار میبرند. این همان چیزی است که امروز آثار و نتائج آن را مشاهده میکنیم و آن، عکسالعمل ملتهاست. ملتها وقتی بیدار شدند، این وضعیت را تحمل نمیکنند.1389/12/02
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
فاتحان جنگ بینالملل اول و دوم که عمدتاً چند کشور اروپائی و آمریکا بودند، اینها برای این منطقهی مهم خاورمیانه یک سیاست تثبیتشدهای داشتند؛ چون این منطقه، هم از لحاظ موقعیت سوقالجیشی مهم است، منطقهی اتصال آسیا و اروپا و آفریقاست، هم یکی از بزرگترین انبارهای نفت عالم است - که نفت، شریان حیاتی همهی قدرتهای صنعتی است که بر دنیا مسلطند - هم از لحاظ ملتها، اینجا دارای ملتهای کهن، ریشهدار و با سوابق تاریخی است؛ لذا برای این منطقه یک سیاستی را اتخاذ کردند. آن سیاست عبارت بود از اینکه در این منطقه باید کشورهائی، واحدهای سیاسیای وجود داشته باشند که این خصوصیات را داشته باشند: اولاً ضعیف باشند؛ ثانیاً با یکدیگر دشمن باشند، مخالف باشند، با هم کنار نیایند، نتوانند اتحاد بکنند - لذا دیدید سیاست تقویت ناسیونالیسم عربی، ناسیونالیسم ترکی، ناسیونالیسم ایرانی در طول سالهای متمادی دنبال شد - ثالثاً حکامشان از لحاظ سیاسی، دستنشانده باشند، مطیع باشند، زیر بار قدرتهای غربی بروند، حرف گوشکن باشند؛ رابعاً از لحاظ اقتصادی مصرفکننده باشند؛ یعنی نفتی را که تقریباً مفت از چنگ اینها خارج میکنند، پول همان نفت را باز خرج واردات کنند، خرج مصرف کنند تا کارخانههای غربی رونق بگیرد؛ خامساً از لحاظ علمی عقبافتاده باشند، اجازهی پیشرفت علمی به آنها داده نشود. اینهائی که من عرض میکنم، سرفصل است. هر کدام از اینها حقیقتاً یک کتاب شرح و تفصیل دارد. چطور در ایران ما، در بعضی کشورهای دیگر، از توسعهی علم، تعمیق علم جلوگیری میکردند. ملتهای این منطقه، از لحاظ فرهنگی، مقلد محضِ اروپائیها باشند؛ از لحاظ نظامی، ذلیل و آسیبپذیر و ضعیف باشند؛ از لحاظ اخلاقی، فاسد باشند، دچار انحطاطهای گوناگون اخلاقی باشند؛ از لحاظ مذهبی هم کاملاً سطحی و قانع به مذهب فردی و احیاناً مذهب تشریفاتی باشند. این تصویری بود که آنها از این منطقه برای خودشان درست کرده بودند، برای این سیاستگذاری کردند؛ شاید استراتژیستهای غربی هزارها ساعت نشستند دربارهی این مسائل مطالعه کردند، فکر کردند، برنامهریزی کردند، آدمهاشان را اینجا در کشورهای این منطقه معین کردند و به وسیلهی آنها کارها را انجام دادند. با این تحلیل میشود رفتار رضاخان را درست فهمید، رفتار محمدرضا را فهمید، رفتار مصطفی کمال ترکیه و دیگران و دیگران را فهمید. این، برنامهی اینها بود.
موفق هم شدند. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جز در برهههای کوتاهی از زمان، آن هم در بخشی از این مسائل، موفق شدند. فقط در یک برهههای کوتاهی، حالا در مصر مثلاً در یک چند سالی یک حکومت ملی سر کار آمد، در ایران یک جور دیگر، در جاهای دیگر یک جور دیگر؛ لیکن عموماً به طور مطلق که نگاه میکنیم، در همهی این بخشها اینها پیشرفت کردند، تا قبل از انقلاب. اما ناگهان حادثهی بزرگی، انفجار عظیمی رخ داد که همهی اوضاعِ اینها را به هم ریخت. یک مرد عالم، برجسته، حکیم، فقیه، مجاهد، شجاع، خطرپذیر و نافذالکلمه به نام امام خمینی در ملت ایران ظهور کرد که حقیقتاً ظهور این مرد، حضور این مرد، تربیت این انسان بزرگ، کار خدا بود. این تقدیر الهی بود که یک چنین اتفاقی بیفتد. مردم ایران هم آماده بودند، استقبال کردند، پذیرفتند، خطرها را به جان خریدند، وارد میدان شدند، جانشان را دادند، مالشان را دادند، امتحان خوبی پس دادند؛ لذا انقلاب اسلامی به وجود آمد. همهی این حسابها به هم ریخت، این محاسبات خراب شد، دچار اختلال شد.1389/11/15
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
فاتحان جنگ بینالملل اول و دوم که عمدتاً چند کشور اروپائی و آمریکا بودند، اینها برای این منطقهی مهم خاورمیانه یک سیاست تثبیتشدهای داشتند؛ چون این منطقه، هم از لحاظ موقعیت سوقالجیشی مهم است، منطقهی اتصال آسیا و اروپا و آفریقاست، هم یکی از بزرگترین انبارهای نفت عالم است - که نفت، شریان حیاتی همهی قدرتهای صنعتی است که بر دنیا مسلطند - هم از لحاظ ملتها، اینجا دارای ملتهای کهن، ریشهدار و با سوابق تاریخی است؛ لذا برای این منطقه یک سیاستی را اتخاذ کردند. آن سیاست عبارت بود از اینکه در این منطقه باید کشورهائی، واحدهای سیاسیای وجود داشته باشند که این خصوصیات را داشته باشند: اولاً ضعیف باشند؛ ثانیاً با یکدیگر دشمن باشند، مخالف باشند، با هم کنار نیایند، نتوانند اتحاد بکنند - لذا دیدید سیاست تقویت ناسیونالیسم عربی، ناسیونالیسم ترکی، ناسیونالیسم ایرانی در طول سالهای متمادی دنبال شد - ثالثاً حکامشان از لحاظ سیاسی، دستنشانده باشند، مطیع باشند، زیر بار قدرتهای غربی بروند، حرف گوشکن باشند؛ رابعاً از لحاظ اقتصادی مصرفکننده باشند؛ یعنی نفتی را که تقریباً مفت از چنگ اینها خارج میکنند، پول همان نفت را باز خرج واردات کنند، خرج مصرف کنند تا کارخانههای غربی رونق بگیرد؛ خامساً از لحاظ علمی عقبافتاده باشند، اجازهی پیشرفت علمی به آنها داده نشود. اینهائی که من عرض میکنم، سرفصل است. هر کدام از اینها حقیقتاً یک کتاب شرح و تفصیل دارد. چطور در ایران ما، در بعضی کشورهای دیگر، از توسعهی علم، تعمیق علم جلوگیری میکردند. ملتهای این منطقه، از لحاظ فرهنگی، مقلد محضِ اروپائیها باشند؛ از لحاظ نظامی، ذلیل و آسیبپذیر و ضعیف باشند؛ از لحاظ اخلاقی، فاسد باشند، دچار انحطاطهای گوناگون اخلاقی باشند؛ از لحاظ مذهبی هم کاملاً سطحی و قانع به مذهب فردی و احیاناً مذهب تشریفاتی باشند. این تصویری بود که آنها از این منطقه برای خودشان درست کرده بودند، برای این سیاستگذاری کردند؛ شاید استراتژیستهای غربی هزارها ساعت نشستند دربارهی این مسائل مطالعه کردند، فکر کردند، برنامهریزی کردند، آدمهاشان را اینجا در کشورهای این منطقه معین کردند و به وسیلهی آنها کارها را انجام دادند. با این تحلیل میشود رفتار رضاخان را درست فهمید، رفتار محمدرضا را فهمید، رفتار مصطفی کمال ترکیه و دیگران و دیگران را فهمید. این، برنامهی اینها بود.
موفق هم شدند. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جز در برهههای کوتاهی از زمان، آن هم در بخشی از این مسائل، موفق شدند. فقط در یک برهههای کوتاهی، حالا در مصر مثلاً در یک چند سالی یک حکومت ملی سر کار آمد، در ایران یک جور دیگر، در جاهای دیگر یک جور دیگر؛ لیکن عموماً به طور مطلق که نگاه میکنیم، در همهی این بخشها اینها پیشرفت کردند، تا قبل از انقلاب. اما ناگهان حادثهی بزرگی، انفجار عظیمی رخ داد که همهی اوضاعِ اینها را به هم ریخت. یک مرد عالم، برجسته، حکیم، فقیه، مجاهد، شجاع، خطرپذیر و نافذالکلمه به نام امام خمینی در ملت ایران ظهور کرد که حقیقتاً ظهور این مرد، حضور این مرد، تربیت این انسان بزرگ، کار خدا بود. این تقدیر الهی بود که یک چنین اتفاقی بیفتد. مردم ایران هم آماده بودند، استقبال کردند، پذیرفتند، خطرها را به جان خریدند، وارد میدان شدند، جانشان را دادند، مالشان را دادند، امتحان خوبی پس دادند؛ لذا انقلاب اسلامی به وجود آمد. همهی این حسابها به هم ریخت، این محاسبات خراب شد، دچار اختلال شد.1389/11/15
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
آمریکا از افغانستان تجربهی تلخی دارد، از عراق تجربهی تلخی دارد؛ ناکام شدند. در قضیهی فلسطین، فعالیت و تلاش سیاسی آمریکا به جائی نرسیده است؛ ناکام شدند. صهیونیستها هم که منفوریتشان و شکستشان در جنگ ۳۳ روزه و در حملهی به غزه، برای همه روشن و آشکار است... در سیاستهای خاورمیانهای خودشان، چه در فلسطین، چه در سوریه، چه در لبنان، ناکام ماندهاند. اشتباهات فاحشی که کردند، دولتمردان آنها را از حالت تصمیمگیری عاجز کرده است؛ یک حالت حیرتی دارند. حقیقتاً امروز آمریکائیها نمیدانند در افغانستان چه کار باید بکنند و چه کار خواهند کرد. بین خودشان اختلاف است. نمیتوانند تصمیمی بگیرند که مطمئن باشند این تصمیم به سود آنهاست. از افغانستان خارج بشوند، یک جور بدنامی و بدبختی برای آنها دارد؛ در افغانستان بمانند، یک جور دیگر برای آنها ناکامی و بدبختی دارد. عین همین قضیه در مورد عراق هم کم و بیش هست؛ نمیدانند چه کار باید بکنند. دخالت هم میکنند، فعالیت هم میکنند، به جائی هم نمیرسند. اعتماد به نفس مسئولینشان امروز از گذشته بسیار کمتر است. آمریکای امروز را مقایسه کنید با آمریکای دوران ریگان در اوائل انقلاب؛ آن اعتماد به نفسی که آن روز آنها داشتند، اینها ندارند؛ آن توانائیهائی که آن روز داشتند، اینها ندارند؛ آن نفوذی که آن روز آنها داشتند، اینها ندارند. پس دشمن در خط نزولی است و امروز در موضع ضعف است.1389/05/27
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
دستگاه استکبارِ بیاعتقاد به همهی اصول انسانی، مایل است این منطقهی خاورمیانه، این منطقهی حساس را که پر از ثروت و حساسیت گوناگون جغرافیائی و اقتصادی است، در اختیار بگیرد؛ در مشت بگیرد. وسیلهاش هم اسرائیل غاصب است؛ صهیونیستهای مسلط بر فلسطین اشغالی. مسئله این است. همهی این حرکاتی که این چند سال در این منطقه انجام گرفته است - از قضایای لبنان تا قضایای عراق تا قضایای فلسطین - با این نگاه قابل تفسیر و قابل فهم است. مسئله این است که این منطقه باید در مشت آمریکا و استکبار - استکبار اعم از آمریکاست. البته مظهر عمدهاش، شیطان بزرگ، دولت آمریکاست - قرار داشته باشد. استکبار میخواهد این منطقه را در اختیار داشته باشد؛ در مشت داشته باشد. استکبار این منطقه را لازم دارد و عاملش هم اسرائیل است. همهی این داستانها و قضایای این چند سال با این نگاه، تحلیل میشود. دیدید در جنگ سی و سه روزه، وزیر خارجهی آمریکا گفت: این درد زایمان منطقهی خاورمیانهی جدید است! یعنی از این حادثه یک موجود تازهای متولد خواهد شد که همان خاورمیانهای است که آمریکا دنبالش است. البته این خواب آشفته تعبیرش همانی بود که بر سرشان آمد. شجاعت و بیداری و فداکاری و ایثار و جهاد جوانان مؤمن در لبنان، تو دهن نه فقط اسرائیل، بلکه تو دهن آمریکا و همهی پشتیبانانشان و دنبالهروانشان زد.1387/10/19
لینک ثابت
شکست سیاست های آمریکا در غرب آسیا
شما وضعیت امروز آمریکا را در خاورمیانه نگاه کنید، پانزده سال قبلِ او را هم نگاه کنید و ببینید وضع آمریکا در خاورمیانه چه جوری است؛ روزبهروز منفورتر، روزبهروز ذلیلتر، ناکامتر؛ در مسئلهی فلسطین، یک جور؛ در مسئلهی لبنان، یک جور؛ در قضایای عراق و افغانستان، یک جور. آمریکا در طرحهای خودش در خاورمیانه - که عمدتاً هم آماج هدف این طرحها جمهوری اسلامی بود؛ بیش از آنچه که آن کشورها باشند - ناکام مانده؛ ضربه خورده. 1387/09/24
لینک ثابت