اهل بیت (علیهم السلام) / امامت و ولایت/خلافت/ / ائمه معصومین/چهارده معصوم/حضرات معصومین/ائمه اطهار (علیهم السلام)
بدزبانی، بدگویی و مانند اینها بایستی در جامعه جمع بشود... مکتب ائمّه (علیهم السّلام) و مکتب علوی و فاطمی از این چیزها مبرّا است. شما نگاه کنید فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) دو خطبهی طوفانی ایراد کرده؛ دو خطبهی به معنای واقعی کلمه طوفانی: یکی در مسجد در میان انبوه متراکم مردان، یکی هم خطاب به زنان مدینه که پُر [است] از مطالب بسیار مهم و اعتراضی -اعتراض- و تنبیه نسبت به مفاهیم برجستهی اسلامی که فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در مورد آنها خطر را احساس میکرد، لکن در این دو خطبهی مهم و بزرگ و پُرشور، یک کلمهی هتک و زشت و توهینآمیز وجود ندارد؛ [و همهی کلمات،] کلماتِ محکم و مستحکم، بیاناتِ متین و متقن. 1399/11/15
لینک ثابت
همهی ائمّه مبارزه میکردند؛ امیرالمؤمنین مبارزه کرده، پیغمبر اکرم قبل از او مبارزه کرده، امام حسن و امام حسین مبارزه کردند، هشت امام تا امام یازدهم همه مبارزه کردند؛ اگر مبارزه نکرده بودند که اینها را نمیکشتند. یک نفری، یک عالمی که مینشیند یک جایی درس میدهد، یک عدّهای را دور خوش جمع میکند و به اینها تعلیم دین میدهد، این را که حاکم نمیآید بکشد. چه داعی دارد که بکشد؟ به ضررش نیست که بکشد. زندگی ائمّه زندگی مبارزه است، زندگی برخورد بسیار عنیف و شدید و مؤثّر با آن دستگاه جابر و جائر است. 1395/12/05
لینک ثابت
تلاش ائمّه (علیهمالسّلام) عبارت بود از مجاهدت در این چند هدف: اوّلا زنده نگه داشتن معارف حقّهی اسلامی، اصول و مبانی اسلامی؛ اینها را زنده نگه دارد. سعی حکومتهای ظالم و طواغیت امّت این بوده است که معارف اسلامی را یا نابود کنند یا قلب بکنند، عوض کنند، تحریف کنند. یکی از مهمترین رشتههای حرکات ائمّه (علیهمالسّلام) ایستادگی در مقابل این بوده؛ حفظ معارف اسلامی، احیاء معارف اسلامی.
یکی از کارهای دیگر ائمّه (علیهمالسّلام) اقامهی احکام الهی بوده است. سعی در اقامهی احکام الهی؛ چه در زمانی که حکومت دستشان بود، چه آن زمانی که از حکومت و از قدرت برکنار بودند. تلاششان مصروف بود برای اینکه بتوانند احکامالهی را در جامعه محقّق کنند. یک کار دیگر ائمّه (علیهم السّلام) مجاهدت فیسبیلالله بود که شما در زیارت ائمّه میخوانید: أشهَدُ أنّکَ جاهَدتَ فِیاللهِ حَقَّ جِهادِه؛ حقّ جهاد؛ یعنی هیچ کم نگذاشتهاند در مجاهدت در راه خدا؛ با همهی وجود، با همهی توان، با همهی ظرفیّت در راه خدا مجاهدت کردند. یک بخش مهمّ از این مجاهدت که خود یک سرفصل جداگانهای است، مبارزهی با ظلم و مبارزهی با ظالم بوده است. زندگی ائمّه (علیهم السّلام) سر تا پا عبارت است از مبارزهی با ظلمه، مبارزهی با ظلم. علّت آن فشارها و مسموم شدنها و شهید شدنها و مانند اینها هم همهاش همین بوده است؛ چون با ظلم و ظالم مبارزه میکردند. این زندگی ائمّه است.1394/05/26
لینک ثابت
[یک کار] ائمّه (علیهم السّلام) مجاهدت فیسبیلالله بود... یک بخش مهمّ از این مجاهدت که خود یک سرفصل جداگانهای است، مبارزهی با ظلم و مبارزهی با ظالم بوده است. زندگی ائمّه (علیهم السّلام) سر تا پا عبارت است از مبارزهی با ظلمه، مبارزهی با ظلم. علّت آن فشارها و مسموم شدنها و شهید شدنها و مانند اینها هم همهاش همین بوده است؛ چون با ظلم و ظالم مبارزه میکردند. این زندگی ائمّه است.1394/05/26
لینک ثابت
اگرچه در زندگى مبارک ائمّه (علیهمالسّلام) در طول ۲۵۰ سال دوران امامت، نقاط برجسته و ممتاز زیاد است که هرکدام از اینها درخور آن است که مورد تحلیل و توجّه و تفسیر و بازیابى قرار بگیرد، ولى دوران امام هشتم (سلامالله علیه) یکى از برترین دورانها در این زمینه است. …در روایت دارد که کسى از اصحاب گفت که این جوان، این فرزند موسىبنجعفر این مسئولیّت را بهعهده گرفته است درحالىکه «وَ سَیفُ هارونَ یُقَطِّرُ الدَّم»؛ خون از شمشیر هارون میچکد، در یکچنین وضعیّتى. این بزرگوار توانستند در همان شرایط دشوار، خطّ روشن سیرهى نبوى و معارف قرآنى و اسلامى را بین جامعهى مسلمین توسعه بدهند و دلها را به مکتب اهلبیت و به خاندان پیغمبر نزدیک کنند. تا نوبت میرسد به مأمون و ماجراى اصرار و فشار فراوان براى کشاندن آن بزرگوار از مدینه به مروْ، به خراسان - آنروز مروْ پایتخت حکومت عبّاسى بود؛ یعنى مرکز حکومت را از بغداد منتقل کرده بودند به مروْ، که البتّه بعداً دوباره برگشت به بغداد - که مرکز سیاست عبّاسى بود. تفصیل خواستههاى مأمون و دستگاه خلافت از اینکه انگیزهى او از این دعوت و از این فشار و این اصرار و کشاندن امام هشتم چه بود، طولانى است؛ او یک محاسبهاى کرده بود که این محاسبه صرفاً سیاسى بود و براى تحکیم پایههاى قدرت و به ضعف کشاندن حرکتِ معرفتِ اهلبیت (علیهمالسّلام) و کارى که این بزرگوارها میکردند، سیاست او این بود. در مقابل این حرکت سیاسى و زیرکانهى مأمون، امام هشتم (سلام اللَّه علیه) یک برنامهى مدبّرانهى الهى را طرّاحى کردند و عمل کردند و پیش بردند که نه فقط خواستههاى دستگاه خلافت برآورده نشد، بلکه درست بعکس، موجب رواج و گسترش فکر معارفىِ قرآنى و منتسب به اهلبیت در اقطار دنیاى اسلام شد. یک حرکت عظیم، با توکّل به خداى متعال، با تدبیر الهى، با آن نگاه نافذ وَلَوى، امام هشتم (سلام اللَّه علیه) توانستند این نقشهى خصمانهى دستگاه سیاسىِ قاهر و هتّاک و ظالم را درست بعکس و در جهت منافع حقّ و حقیقت برگردانند. این یک فصل برجستهاى از تاریخ ائمّه (علیهم السّلام) است.1393/06/16
لینک ثابت
مقامات معنوی و روحانیّت این وجودات مقدّسه [ائمه هدی]، حقیقتاً از درک عقلانی ما هم بیشتر است، چه برسد به توصیف زبانىِ ما؛ لکن در مقابل چشم ما و چشم تاریخ، زندگی این بزرگواران یک درس عملی و جاودان و غیرقابل انکار است. اگر ما در مواردی به زندگی ائمّه (علیهمالسّلام) میپردازیم، سیاستهای آنها را، تدبیرهای آنها را، شرح حال آنها را مورد تکیه قرار میدهیم، نه به این معنا است که این بخش، اهمّ و اعظم بخشهای زندگی آن بزرگواران است؛ نه، آن عالَم معنا و آن قرب الیالله و آن معرفت و محبّتی که موج میزند در آن دلهای بینظیر، یک داستان دیگری است. لکن آنچه جلوی چشم ما است، زندگی این بزرگواران است که باید از آنها درس گرفت.1392/06/26
لینک ثابت
عمر مبارک امام رضا (سلاماللهعلیه) تقریباً پنجاه و پنج سال بوده است - یعنی از سال ۱۴۸ که سال شهادت امام صادق (علیهالسّلام) است تا سال ۲۰۳ - تمام زندگی این بزرگوار با همهی این عظمتها و عمقها و ابعاد گوناگونی که میشود برای آن ذکر کرد و تصویر کرد، در همین مدّت عمر نسبتاً کوتاه انجام گرفته است. از این مدّت پنجاه و پنج سال، نزدیک به بیست سال - تقریباً نوزده سال - مدّت امامت این بزرگوار است؛ امّا همین مدّت کوتاه را که ملاحظه میکنید، تأثیری که در واقعیّت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی که به معنای حقیقىِ اسلام و پیوستن به اهلبیت (علیهمالسّلام) و آشنا شدن با مکتب این بزرگواران انجامید، یک داستان عجیبی است، یک دریای عمیقی است. آن وقتی که حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیکان و علاقهمندان حضرت میگفتند که: علىّبنموسی در این فضا چه کار میتواند انجام بدهد - این فضای شدّت اختناقِ هارونی که در روایت دارد که میگفتند: وَ سَیفُ هارونَ تَقطُرُ دَما؛ خون میچکد از شمشیر هارون - این جوان در این شرایط، در ادامهی جهاد امامان شیعه و در مسئولیّت عظیمی که برعهدهاش است، میخواهد چه بکند؟ این اولِ امامت علىّبنموسیالرّضا (علیهالسّلام) است. بعد از این نوزده سال یا بیست سال که پایان دوران امامت و شهادت علىّبنموسیالرّضا است، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکّر ولایت اهلبیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آنچنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنیعبّاس از مواجههی با آن عاجز است؛ این را علىّبنموسیالرّضا انجام داده [است].1392/06/26
لینک ثابت
[به] پایان دوران امامت و شهادت علىّبنموسیالرّضا... وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکّر ولایت اهلبیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آنچنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنیعبّاس از مواجههی با آن عاجز است؛ این را علىّبنموسیالرّضا انجام داده. شنیدهاید شما که دعبل به مروْ، به خراسان آمد و آن اشعار معروف را در مدح امام رضا انشاء کرد و انشاد کرد؛ بعد هم جایزهای گرفت؛ و حالا فرض بفرمایید چند روزی هم در مروْ و در سایر شهرهای خراسان ماند، بعد هم راه افتاد رفت به طرف بغداد و کوفه و همان جاهایی که میخواست برود. در میان راه دزدها به کاروانی که دعبل در آن بود حمله کردند و غارت کردند این کاروان را. کاروانیها نشسته بودند تماشا میکردند، اموالشان همه به غارت رفته بود، رئیس دزدها هم نشسته بود بالای بلندی روی یک سنگی، او هم با تبختر تماشا میکرد این زندانیها و اسرای کاروانی و این اموالی را که گرفته بودند و جمع میکردند و میبستند و ضبط میکردند. دعبل شنید که رئیس دزدها دارد با خودش زمزمه میکند، یک شعری را میخواند؛ گوش کرد، دید شعر خودش است. یک بیت از همان قصیدهای را که فرضاً یک ماه پیش، یک ماه و نیم پیش در مرو سروده - «أرَی فَیئَهُم فی غَیرِهِم» تا آخر - رئیس دزدها در بین راه، در نزدیکی مثلاً ری و عراق، این شعر را دارد از حفظ میخواند. دعبل خوشحال شد، بلند شد گفت که این شعری که میخوانی، مال کیست؟ گفت: این شعر مال دعبل خزاعی است. گفت: خب، دعبل خزاعی منم! رئیس دزدها وقتی که دید این شخص دعبل خزاعی است، بلند شد او را در آغوش گرفت، بوسید، گفت: به برکت حضور این شخص در این کاروان، همهی اموال را پس بدهید. همهی اموال را پس دادند، کاروانیها را احترام کردند، راه انداختند، رفتند. خب، این حادثهی کوچکی است در تاریخ، امّا معنای بزرگی دارد. شعری که در باب علىّبنموسیالرّضا در مروْ سروده میشود؛ بعد از حدود یک ماه، یک ماه و نیم - کمتر، بیشتر - در ری و عراق از زبان یک راهزن، آن هم به صورت حفظ شده، تکرار میشود. معنای این چیست؟ معنایش این است که زمینه آنچنان برای ترویج اهلبیت و برای نام مبارک امام رضا مساعد است که این شعر - که آن روز شعر یکی از مؤثّرترین و نافذترین رسانهها بوده - در یک مدّت کوتاهی دست به دست میچرخد تا میرسد به یک آدمی که مثلاً یک راهزنی در وسط بیابان است. این نشاندهندهی حرکت عظیمی است که در دوران امامت علىّبنموسیالرّضا (سلاماللهعلیه) برای ترویج مکتب اهلبیت انجام گرفته؛ محبّت آنها همهگیر شده است؛ حضور آنها و وجود آنها در جامعهی اسلامی به اعماق دلهای مردم نفوذ پیدا کرده است. اینکه شما میبینید امامزادههای بزرگوار بلند شدند، راه افتادند، آمدند اینجا، غیر از جنبهی عزا و غمناک قضیّه که شهادت اینها در بین راه است، یک جنبهی مثبت و پرمعنا دارد؛ معنای این، درخواست مردم، تقاضای مردم، زمینهی پذیرش و قبول مردم نسبت به اهلبیت است. میدانید وقتی میگوییم «اهلبیت»، یعنی این مکتب، این معنا و لبّی که اهلبیت از اسلام معرّفی میکردند؛ یعنی یک کار عمیقاً فرهنگی و معنوی و یک کار بزرگ اعتقادی. 1392/06/26
لینک ثابت
ائمهی ما (علیهمالسّلام) که بدون تردید رتبه و مقامشان از ملک و فرشتگان مقرب خدا بالاتر است، جوری زندگی نکردند، جوری حرف نزدند، جوری مشی نکردند که از دسترس ما خارج باشند؛ نه. به فرمودهی مرحوم علامهی طباطبائی، مِثل آن کسی است که روی قلهی کوه ایستاده است، به مردم میگوید بیائید اینجا؛ به سمت خود، به سمت قله، به سمت اوج فرا میخواند. اینجوری نیست که اینها مثل برجستگان دروغین دنیای مادی و دارای معنویتهای قلابی، بروند توی برج عاج و اتاق شیشهای بنشینند، کسی به اینها دسترسی نداشته باشد؛ نه، میگویند بیائید، بیائید. راه همین است؛ ما باید دنبال ائمه راه بیفتیم؛ زندگی آنها الگوی ماست. بله، «الا و انّکم لا تقدرون علی ذلک»؛ ما مثل آنها نمیتوانیم حرکت کنیم؛ ما لیاقت این را نداریم، طاقت این را نداریم؛ اما میتوانیم آن راهی را که آنها رفتند، مسیر زندگیمان قرار بدهیم؛ این را جهت قرار بدهیم، در این جهت حرکت کنیم. 1391/02/23
لینک ثابت
مهمترین برههای و زمان و مکانی که تبلیغ، آنجا معنا میدهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتی بود که از درگیری و چالش حکومت اسلامی با افرادی که مدعی اسلام بودند، به وجود میآمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهمالسّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگی فضا. والّا آن وقتی که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتی که در میدانهای نبرد حاضر میشوند، با دشمنانی که مشخص است این دشمن چه میگوید، کار دشوار نیست. آن وقتی مسئله مشکل است که امیرالمؤمنین در مقابل کسانی واقع میشود که اینها مدعی اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود که معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط میروند، هواهای نفسانی کار دستشان میدهد. این، مشکلترین وضع است که افراد را به شبهه میاندازد؛ به طوری که اصحاب عبداللَّهبنمسعود میآیند خدمت حضرت، میگویند «انّا قد شککنا فی هذا القتال»! چرا باید شک کنند؟ این شک خواص، پایهی حرکت صحیح جامعهی اسلامی را مثل موریانه میجود. اینی که خواص در حقایق روشن تردید پیدا کنند و شک پیدا کنند، اساس کارها را مشکل میکند. 1388/09/22
لینک ثابت
جعفر بن محمّد الصّادق (علیه الصّلاه و السّلام)... در دوران زندگی، بیش از دیگر امامان فرصت پیدا کردند که معارف اهل بیت را ـ یعنی معارف اسلام ناب را ـ به دلهای مشتاق و تشنهلبان برسانند اشتباه است اگر کسی خیال کند همهی آن هزاران نفری که از امام صادق درس آموختند، شیعیان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، بسیاری بودند که به امامت امام صادق ـ آنچنانی که شیعه معتقد است ـ معتقد نبودند؛ اما از دانش امام صادق و از معارف اسلامی که در اختیار آن بزرگوار بود استفاده میکردند. در روایات ما بسیار است روایاتی که راویان آنها از اهل سنتند ـ از غیر شیعه هستند ـ اما از حضرت ابی عبدالله الصّادق نقل میکنند و روایت میکنند. معنای این حرف این است که امروز هم دنیای اسلام و امت اسلامی نیازمند معارف امام صادق و اهلبیت است. دنیای اسلام محتاج دانستن معارف اهل بیت و تعالیم امام صادق و سایر ائمه است؛ باید استفاده کنند. قشرهای مختلف و اقسام مختلف امت اسلامی، به این وسیله باید با یکدیگر همافزایی کنند تا سطح معارف اسلامی بالا برود. 1387/01/01
لینک ثابت
اسلام تا ابدالدهر حکومت خواهد داشت؛ انواع و اقسام آدمهائی که صلاحیتهائی در سطوح مختلف دارند، به حکومت خواهند رسید. این، قابل پیشبینی بوده از اولِ اسلام. آن کسی که سرچشمه را باید به او سپرد تا طول تاریخ اسلام از این سرچشمه سیراب شود، او باید کسی باشد در تراز امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهالسّلام)؛ او نمیتواند یک انسانی معمولی باشد. سرچشمه در اختیار اوست؛ لذاست همهی ائمهی ما (علیهمالسّلام) که خودشان هم صاحب همین منصب بودند - اگر چه فرصت حکومت به آنها داده نشد - همه به امیرالمؤمنین با چشم عظمت نگاه میکردند. ائمه (علیهمالسّلام) همه، علی بن ابی طالب را مثل یک خورشیدی در آسمان امامت میدیدند که بقیهی ائمه مثل ستارگان آن آسمانند. 1386/10/08
لینک ثابت
اهلبیت پیغمبر (علیهمالصّلاة و السّلام)... همان چیزی است که هم در قرآن کریم به اهمیت آن تصریح شده است: «انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیرا»، هم در احادیث نبوی مکرر دربارهی اهلبیت مطالب صریح و غیرقابل انکاری وارد شده است؛ از جمله حدیث معروف «ثقلین» که عترت را در کنار کتاباللَّه قرار داد: «انّی تارک فیکم الثّقلین کتاباللَّه و عترتی»، که متواتر بین مسلمین است. و از جمله حدیث معروف و شاید متواترِ «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من ترکها غرق»، و روایات فراوان دیگر. 1386/05/28
لینک ثابت
در روایات وارد شده است؛ «محاسن کلام اهلبیت را به دیگران معرفی کنید»، که - «فانّ النّاس لو علموا محاسن کلامنا» - اگر مردم آن زیبائیها و درخشندگیهای کلمات اهلبیت را ببینند، به خودی خود دلها را متوجه آنها میکنند و مجذوب آنها میشوند؛ این امروز وظیفهی ماست.1386/05/28
لینک ثابت
نسل مبارک این بزرگوار[فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)] است که تطبیق سورهی کوثر با فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)... یک تطبیق مصداقی درست است؛ این همه برکات بر خاندان پیغمبر، بر یکایک ائمهی هدی (علیهمالسّلام)! عالم پُر است از نغمههای دلنواز فردی و اجتماعی و دنیائی و اخروی که از این حنجرههای پاک برخاسته؛ حسینبن علی، زینب کبری، امام حسن مجتبی، امام صادق، امام سجاد؛ هر کدام از ائمه. ببینید چه غوغائی است در عالم معرفت، در عالم معنویت، در بزرگراه هدایت از کلمات این بزرگواران و درسهای آنها و معارف آنها! این نسل فاطمهی زهراست. 1386/04/14
لینک ثابت
بین حرکت امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) و بهطور کلی حرکت عمومی ائمهی هدی (علیهمالسّلام)، بخصوص نُه امامی که از بعد از حادثهی عاشورا تا زمان غیبت حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) این منصب را داشتند، با رفتار و هویت و حرکت بسیجىِ امروز ملت ما، رابطهیی وجود دارد. وقتی شما به تاریخ اسلام نگاه میکنید، مقطعی را میبینید که در آن، خلافت - یعنی حکومت مبتنی بر پایههای دین - تبدیل شده است به سلطنت، که یکی از مقاطع بسیار خطرناک تاریخ اسلام است. البته بعضی از صحابهی بزرگ پیغمبر در همان اوقات، جامعهی اسلامی را از اینکه این حادثه پیش بیاید، برحذر میداشتند؛ اما پیش آمد. چرا پیش آمد و علل و عواملش چه بود و چه کسانی بودند؟ اینها فعلاً مورد بحث من نیست، ولی این حادثه اتفاق افتاد. نتیجهی این اتفاق این بود که جامعهیی که بر اساس ارزشهای دینی و اسلامی و در جهت سعادت و صلاح انسان و انسانیت پدید آمده بود، مسیر خودش را بهصورت فاحشی تغییر داد. وقتی از منبع و مرکز حکومت یک جامعه، تقوا نتراود، صلاح و دین و معرفت و هدایت سرازیر نشود، بلکه بهعکس، از رأس قلهی جامعه، دنیاطلبی، اشرافیگری، مادهگرایی، شهوتپرستی صادر شود و بروز کند، معلوم است که در یک چنین جامعهیی، چه بر سر ارزشهای اصیل و والا خواهد آمد. و این اتفاق در یک برههیی، سالها بعد از وفات نبیمکرم اسلام، در تاریخ صدر اسلام پیش آمد. در چنین شرایطی، دلسوزان و مؤمنان صادق، چه وظیفهیی دارند؟ در رأس همه، آن کسانی که بیش از همه وظیفه دارند، امامان معصوم هستند؛ زیرا خدای متعال به آنها از علم خود، از روح خود، از هدایت خود، نصیب وافری داده است؛ آنها را عالم و معصوم و هدایتکننده و هدایتشونده قرار داده است. ائمهی ما در این دوران، وظیفهی خودشان دانستند که در مقابل این انحراف عجیب بایستند. آنها مدتی با ایستادگىِ رویاروی و واضح سیاسی - مثل دوران امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) که اثر خود را گذاشت - کار خود را کردند. آن کار، شعلهی اعتراضِ عمیقی را به وضعیت تازهی پدیدآمدهی انحرافی در جامعهی اسلامی برافروخت و بعد از آن، در دوران ائمهی بعدی، این کار با دشواری بسیار پیچیده و پُررنجی ادامه پیدا کرد. ائمهی اطهار (علیهمالسّلام) وظیفهی خود میدانستند که هم پایهی ارزشها و تفکر اسلامی را در ذهنیت جامعه مستحکم و عمیق نمایند و هم سعی کنند که بنای آن سلطنت پدید آمده و بناحق بر جای نبوت نشسته را منهدم و ویران کنند و یک بنای حقیقی و صحیحی بهوجود بیاورند. ائمه (علیهمالسّلام)، این دو کار را میکردند. 1384/09/07
لینک ثابت